eitaa logo
کانون غرب‌ شناسی و اندیشۀاسلامی
1.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
9.2هزار ویدیو
583 فایل
✅ در این کانال مباحث مختلف و مهم پیرامون شناخت تمدن وعالَم #غرب، تفکر و فرهنگ، علوم‌انسانی، تمدن اسلامی، معارف مهدویت و تحلیل انقلاب اسلامی بر اساس فلسفۀ تاریخ و اندیشه ناب اسلامی ارائه می‌شود. @GhalbeSalimeSalman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت استاد عالی از هدایت شهید برونسی توسط حضرت زهرا(س) در حضور امام خامنه‌ای و شهید حاج قاسم سلیمانی ⭕️وقتی حضرت زهرا(س) راه برون رفت از میدان مین و محاصره دشمن را به شهید برونسی نشان می‌دهد... 👈فرماندهان جنگ نظامی در عین تلاش‌های خودشون، نگاهشون به آسمان بود، نه به قدرت‌های پوشالی... ✍شهید برونسی: "خدايا! اگر می‌دانستم با مرگ من يک دختر در دامان حجاب می‌رود، حاضر بودم هزاران بار بميرم تا هزاران دختر دردامان حجاب بروند."
هدایت شده از دکتر موسی نجفی
📣 ⚠️ - و انتم الاعلون 📚 فلسفه انقلاب اسلامی و آینده ما 📚 مشروطه‌شناسی 📚 تاریخ معاصر ایران 📚 بصیرت تاریخی 📚 تمدن رضوی 📚 تمدن برتر 📚 درآمدی بر تمدن اسلامی ⛔️ با ۳۰% 📚آنلاین از 4soooq.ir بخرید. @chaharsoooq
هدایت شده از دکتر موسی نجفی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 دوره امام و انقلاب- مرداد ۱۳۹۸ -تهران - حوزه علمیه راه زینب ✅دکتر نجفی : ✅چرا بیداری اسلامی در دهه اخیر در کشورهای اسلامی شکست خورد ؟ 🔴 فقدان نظریه سیاسی و یا تمدنی چه نقشی در این آسیب شناسی دارد؟ http://mousanajafi.ir https://eitaa.com/drmousanajafi https://Sapp.ir/drmousanajafi
ترامپ یکشنبه را روز ملی دعا و نیایش اعلام کرد در توییتی نوشت: افتخار بزرگی برای من است که یکشنبه ۱۵ مارچ را به عنوان و نیایش اعلام کنم. ما کشوری هستیم که در طول تاریخ در زمانهایی مانند الان برای محافظت به قدرت روی آورده ایم. @AkhbareFori
📑 و ابتلائات جامعه ی ایرانی 🔶🔄ثمره‌ای که می‌تواند به دست آید...(تأملی در علت ابتلاء ایرانیان به بلا) 1- کارهای خداوند متعال بی‌حکمت نیست برای مؤمنین، من بخشی از جامعه ایران را جامعة مؤمنین درمیابم که خداوند به آنان توجه و عنایت دارد و به همین دلیل آنان را قابل و لایق ابتلاء می‌داند، کرونا ابتلاء است. 2- ابتلاء مؤمنین اعم از رسولان و اوصیاء و پیروانشان عللی دارد؛ یکی از علل ابتلاء غافل شدن مؤمنین از باری‌تعالی به واسطة توجه به اسباب است و ثمرة ابتلاء «موحد کردن» است، اسباب قطع می‌شود و مؤمن باز متذکر می‌گردد که اسباب نباید او را غافل نماید(به یاد بیاورید انقطاع موسی از اسباب را در هنگام مبتلی شدن به سحر سحره یا گرفتار شدن در چنگ لشکر فرعون در پس نیل)؛ یکی دیگر از علل مهم ابتلاء، کوتاهی و قصور است.(ترک اولی برای انبیاء؛ معصیت‌های کوچک برای مؤمنان و نافرمانی‌های بزرگ برای کفار و طواغیت) خداوند بلا را نازل می‌کند تا آنان تضرع نمایند(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‌ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ الأنعام، 42)، رجوع نمایند(وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‌ دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ سجده، 21)؛ یکی از مهم‌ترین وجوه تضرع و خشوع آن است که مؤمنین تفکر کنند که آیا کوتاهی و قصوری کرده‌اند که این گونه بلا نازل شده است؟(به یاد بیاورید ترک اولای پدرمان آدم و اخراجش از بهشت را، ترک اولای یونس و ابتلاء به شکم ماهیش را، ترک اولای یعقوب در رسیدگی به حال فقیر و فراغ یوسف را، ترک اولای داوود در قضاوت زودهنگام و ملزم شده به عبادت طولانیش را، سلیمان و تأخیر در وررد به بهشتش را و...) ثمرة این بلء آن است که مؤمنین آن کوتاهی و قصور را جبران نمایند و از درِ توبه و انابه(خضوع قلبی و جبران جوارحی) در آیند و الا مشغول شدن به اسباب ظاهری دردی را دوا نمی‌کند و بلکه وضع را بدتر می‌نماید. و البته اصلی‌ترین دلیل ابتلاءات، غربال و جداشدن صادقین از کاذبین است(به یاد بیاورید ابتلائات دوران نوح و خالص شدن چندین بارة مؤمنین را، ابتلائات صدر اسلام برای روشن شدن ارتداد ایمانی اصحاب دروغین را و...) و البته در دوران غیبت معصوم این ابتلائات بسیار شدید و سنگین خواهد بود(کتاب التمحیص اسکافی نمونه‌های نابی از این روایات را در بر دارد) 3- اگر مقبول افتد که حدأقل بخشی از ما ایرانیان هنوز لایق چنین بلاهائی هستیم، باید اندیشید که چرا خداوند در این برهه چنین بلائی بر ما نازل نموده است؟ نقص انفس و بیشتر نفص روحی ناشی از آن چرا بر ما وارد شده است؟ کوتاهی ما کجا بوده است؟ 4- پاسخ البته جز از اولیای الاهی بر نمی‌آید و آن‌چه به دل و ذهن می‌رسد، ظن و حدث است اما چه دیدی شاید در آن شعاعی از حقیقت باشد! به نظرم دو امر باید مورد تأمل ما واقع شود یکی امری کلی(تاریخی، تمدنی) یکی امری جزئی و موردی:
الف: امر تاریخی: علی‌رغم تأکیدات فراوان فقهی و روائی ما در مورد نزدیک نشدن به کفار به خصوص در دوران غیبت معصوم، مؤمنین ایرانی غیریت و غیرت خود را در مواجهة با کفار هر روز کمرنگ‌تر از دیروز پی‌می‌گیرند؛ کفار غربی و شرقی امروز بر سبک‌زندگی، وجوه تمدنی، روابط اجتماعی و رسانه‌ای و شکل حیات و ممات ما سیطرة وصف ناپذیر و تأسف‌انگیزی دارند و همتی نیز برای دور شدن از آنان(از مطلق هرچه شرقی و غربی است از علم و تکنولوژی بگیرید تا لباس و معماری و بانک و بورسش تا فلسفه و فکرش) وجود ندارد، این وادادگی به خصوص در برابر کفر شرقی که همان چین و روس است بیشتر است(اگر چین ما را تحریم کند چقدر دوام می‌آوریم در زندگی روزمره و خوراک و پوشاکمان؟) چرا در نمی‌یابیم که باید استقلال(فاصله؛ امکان حیات ظاهری و باطنی) خود را از شرق غرب با سرعت و جدیت بیشتری پی‌بگیریم؟! ما در این وظیفه کوتاهی کرده‌ایم! آیا روایات ما سرشار از زینهار و هشدار در مورد بحران‌های آخرالزمان نیست، این البته بحران کوچکی است! بحران‌های بزرگ، بسیار بزرگ‌تر که به صورتی جدی‌تر حیات بشر بر این کرة خاکی را تهدید می‌کنند در راه است، برای آن بحران‌ها آماده‌ایم؟ نظام اقتصادی و معیشتی و زیستی و فکری و روحی و روانی ما برای آن وضعیت‌های دهشت‌ناک و مرگ‌های احمر و ابیض آماده است؟ آمادگی در فاصله‌گرفتن از نظام های حاکم بر جهان است و این کاری سترگ و عزمی پولادین در مردانی ایمانی می‌خواهد که در دامان انقلاب اسلامی هستند، ولو کم!
ب: امر موردی: این‌که می‌گویم موردی نشان از برهة زمانی است نه نشان از کم اهمیت‌بودنش، ما نسبت به شیعیان و محبین سایر کشورها کم توجه و لااُبالی شده‌ایم؛ مرزهای خودساخته و مفهوم ملت- دولت و لاجرم «کشور» ما را در خود فروبرده و هرگاه از بلایایی که بر سر مسلمین و شیعیان عراق، سوریه، افغانستان، هند و به خصوص یمن می‌آید می‌شنویم، خدا را شکر می‌کنیم که آن دست بلایا بر سر «ما» نیامده است! در طول چند ساله گذشته میلیون‌ها کودک، زن و مرد یمنی بر اثر گرسنگی که از بدترین مرگ‌ها است، جان باخته‌اند از وبا و و انواع ویروس‌های قدیم و جدید نسل‌کشی می‌شوند و «ما» آن‌چنان که شایسته و بایسته بود در دردشان مشارکت نکردیم، شاید این بلاء زینهاری باشد برای آن‌که دریابیم کوتاهی و قصوری رخ داده و باید جبران شود؛ توجه به اسباب نکند غافلمان کند از علت، غافل نشویم از ثمره‌ای که می‌تواند به دست آید... @KanooneQarbshenasiAndisheIslami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی کارها به حسب ظاهر گره می‌خورد 🔹سخنان رهبر انقلاب درباره گشایشی که خداوند در مواقع سخت برای ما ایجاد می‌کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قم فرودگاه نداره عشقی دفاع تمام قدر داریوش ارجمند از قم و مردمش و پاسخ های کوبنده به کسانی علیه قم و طلاب لجن‌ پراکنی میکنند فردا هم شروع میکنند علیه من حرف میزنن ،من کاری به این‌چیزا ندارم ،آدرس غلط میدن،اینا همونایی هستن که در این چهل سال میخواستند به نظام ضربه بزنند
غالبا که سالهای سال به هر دلیلی مجرد می مانند دو گونه اند: اگر این زنها انسان های معتقد و پایبند به احکام شریعت نباشند، به سمت فساد و گناه کشیده خواهند شد. و اگر دارای عقاید مذهبی باشند و به سمت گناه سوق پیدا نکنند دچار بیمارهای گوناگون روانی خواهند شد. مشکل هر دو گروه بالا بخاطر آن است که یکی از بزرگترین نیازهای او یعنی از داشتن که تبلور تامین نیاز های و زن است، محروم مانده است. به راستی راه حل چنین بزرگی در جامعه اسلامی چیست؟ آیا حکومت اسلامی برای زنهای بی شوهر دارد و اندیشیده است؟ 📝 @law_Philosophy
🔰مبانی فقهی و اصولی عبور از اصلح به صالح مقبول با توجه به حساب احتمالات شهید صدر 🔻در علم مدیریت، نظریه بنام وجود دارد، که توسط فردی بنام سایمون، در میانه قرن بیستم مطرح شده است. نظریه تصمیم، برای سنجش اینکه کدام رفتار معقول‌تر است، “سود مورد انتظار” از هر رفتار را محاسبه می‌کند. سود مورد انتظار از هر رفتار تابعی است از احتمال‌هایی که شخص به نتایج ممکن آن رفتار اسناد می‌دهد، و نیز درجه اهمیت محتمل‌ها. هر انسان عاقلی اهداف و خواسته هایی (با درجات مختلف از اهمیت) دارد وقتی شخص دقیقا نمی داند چه افعالی او را به اهدافش می رسانند، و در یک فضای احتمالاتی قرار دارد، برای رسیدن به آن اهداف انجام چه افعالی است؟ 🔻در بحث ائتلاف و اتحاد و حتی رای انتخاب ، بر این اساس انسان شروع به تحلیل می کند، که کدام رفتار او، را در پی دارد، به همین دلیل مثلا برای انتخابات، یقین می کند که "الف" اصلح است، فلذا ذمه وی مشغول می شود، و تکلیف انتخاب اصلح برای او پیدا می کند. از این رو برای خروج از این ذمه، نیاز به حجت شرعی دیگری دارد. در اینجا انتخاب اصلح ممکن است، با امر دیگری پیدا کند. مثلا ما میدانیم، اگر به اصلح رای داده شود، نه تنها اصلح رای نمی آورد، بلکه موجب روی کار آمدن فرد فاسدی می شود. 🔻لکن مشکلی که به وجود می آید این است که برای خروج از یقینی(انتخاب اصلح) که برای ما حاصل شده است، نیاز به داریم، که این امر چه بسا ما را با بن بست مواجه کند که بطور مثال راهی که در پیش داریم، این است که به نظر سنجی ها رجوع کنیم، ولی این امر به ما اطمینان و یقین نخواهد داد، چون نظرسنجی ها نهایتا به ما ظن پایینی را می دهد. فلذا تنها راهی که می ماند، استفاده از حساب احتمالا بر اساس قوت محتمل است. 🔻حساب احتمالا شهید صدر مثال رایج آن، یک سکه است؛ اگر یک سکه را به هوا بیندازید، احتمال این که روی زمین نیاید صفر است، و احتمال این که بیاید صد است. اما شیر یا خط را نمی‌توانیم پیش‌بینی کنیم. احتمال این که خط بیاید، پنجاه درصد است.اگر دو بار بیندازیم، صور ممکنه چهار تاست؛ هر دو خط باشد، هر دو شیر باشد، اولی خط باشد و دومی شیر، اولی شیر باشد و دومی خط. در این صورت احتمال این که هر دو خط باشد، یک‌چهارم است و همینطور ادامه پیدا می کند. مثال دیگر آن بحث بیمه است، بیمه را بر اساس حساب احتمالات محاسبه می‌کنند؛ مثلاً در بیمه‌ی ماشین، به کسی که یک سال تصادف نکرده‌باشد، یک مقدار تخفیف می‌دهند؛ چون طبق حساب احتمالات، رانندگی این شخص کم‌خطرتر است و احتمال این که این شخص تصادف کند کمتر است. به همین دلیل به کسی که دو سال تصادف نکرده‌باشد، تخفیف بیشتری می‌دهند. 🔻حال این حساب احتمالات را در تزاحم به کار می گیریم. می گوییم هرچه درجه اهمیت محتمل بالاتر باشد، احتمال پایین تری برای تنجز تکلیف انتخاب اصلح لازم است و بر عکس، هرچه درجه اهمیت محتمل پایین تر باشد، احتمالا بالاتری لازم است. 🔻در امر انتخابات اگر آن قدر محتمل(مثل روی کار آمدن کسانی از وابستگان به جریان فاسد اقتصادی و انحراف و یا فاصله‌گرفتگان از خط اسلام و انقلاب باشد) زیاد باشد، میتواند تنجز تکلیف انتخاب اصلح را نزدیک به صفر برساند، و عمل را نزدیک به صد کند. پس هر چه مفسده ی محتمل زیادتر باشد، مصلحت تکلیف ضعیف تر خواهد شد تا جایی که دست از تکلیف (انتخاب اصلح) میکشیم. 🔻در ها احزاب سیاسی هم، به همین روش عمل می شود، هرچه قوت محتمل بالاتر باشد می توان، از مواضع خود پایین آمد و نهایتا به ائتلاف رسید. در نهایت این امر موجب ما در مقابل شارع مقدس خواهد بود. درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی اسس المنطقية للاستقراء شهید صدر حلقات شهید صدر فلسفه علم اصول دکتر محمود مروارید
در همایش بین المللی «فلسفه، دین و علم در زیست­ جهان اسلامی» در دانشگاه وین اتریش، پیام آقای دکتر رضا داوری اردکانی استاد فلسفه و رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران با عنوان «فلسفه اسلامی و ارتباط ایران و اروپا» 🔰کانون غرب شناسی و اندیشه اسلامی @KanooneQarbshenasiAndisheIslami
📩🖋پیام رئیس فرهنگستان علوم بدین شرح است: «بسیار خوشوقتم که فرصت یافته ­ام نکته ­ای چند در باب گذشته و آینده وضع میان فرهنگی فلسفه دوره اسلامی با تأکید بر تفاوت­ های این فلسفه با فلسفه استادان یونانی بنیانگذار فلسفه بیان کنم. کاش می ­توانستم در مجلس گرامی شما حاضر شوم و ملاقات به یاد ماندنی با پروفسور گئورگ اشتنگر را تجدید کنم و از محضر ایشان و دیگر استادان و صاحبنظران شرکت­ کننده در کنفرانس بهره­ مند شوم. می­دانیم که فلسفه منشأ چه تحول بزرگی در تاریخ بشر بوده و اثر بزرگی در نزدیک شدن فرهنگ ­ها به یکدیگر و ظهور فرهنگ جهانی داشته است. درست است که اندیشه تاریخی در آغاز تفکر فلسفی جایی نداشته و در این اواخر و در دوره جدید ظاهر شده است اما فلسفه از آغاز، به زمان و تاریخ و فرهنگ تعلق داشته است. به آثار افلاطون و ارسطو نظر کنیم تا دریابیم که تفکر آنان اشکارا ناظر به پایدیای یونانی برای طرح بهترین نحوه زندگی در بهترین مدینه ممکن بوده است. اگر ارسطو گفت الهیات اشرف علوم است زیرا که بی­سودترین آنهاست نمی ­خواست بگوید که الهیات با وجود و زندگی بشر نسبت ندارد بلکه نظرش این بود که کمال آدمی نه در سود و سودا بلکه در گذشت از آنهاست. علم در نظر فیلسوف دانستنی های پراکنده و جدا از یکدیگر نیست بلکه یک وحدت است و این وحدت از بالاترین تا پست­ترین مراتب وجود را در بر می­ گیرد. اسلاف ما در ایران نیز وقتی به فلسفه یونانی توجه کردند و آن را فراگرفتند (و این توجه به فلسفه خود حادثه مهم و قابل تأملی است) در عین اینکه جوهر آن را حفظ کردند مبادی و مسائلش را با درک جهان خود دریافتند و تفسیر کردند. فلسفه اسلامی از تلاقی میان دو روح و دو فرهنگ که تفاوت ذاتی با یکدیگر داشتند به وجود آمد. تفاوت این دو روح را بعضی فیلسوفان و نویسندگان به صراحت ذکر و تصدیق کرده­اند. در فلسفه اسلامی این دو روح به یکدیگر نزدیک شدند و امکان هم­سخنی پیدا کردند. با توجه به این معنی فلسفه اسلامی یک فلسفه میان فرهنگی است. بعد از افلاطون و ارسطو و از زمان رواقیان و افلوطین همه فلسفه ­ها میان فرهنگی است. منتهی در زمانی که تفکر دچار افسردگی و جمود و قشریت می­شود. نیروی میان فرهنگی بودنش را از دست می­ دهد. اکنون این نیرو رو به ضعف دارد اما هنوز می­­توان به آن امید داشت. کاش اهل فلسفه می­توانستند بنشینند و درباره وضع روحی و فکری جهان توسعه ­نیافته و نسبت این وضع با جهان متجدد غربی و مخصوصاً در باب شرایط امکان خروج از توسعه ­نیافتگی تأمل و تحقیق کنند. توسعه­ نیافتگی مسئله این یا آن منطقه جغرافیایی نیست بلکه سرنوشت جهان کنونی به آن بستگی پیدا کرده است. توسعه­ نیافتگی نه صرف یک وضع اجتماعی اقتصادی بلکه یک امر فرهنگی و مخصوصاً میان فرهنگی است. کشورهای توسعه­ نیافته میان قدیم و جدید مانده ­اند و به تفکری نیاز دارند که راه خروج از این وضع را به آنها نشان دهد. به این جهت همه جهان و مخصوصاً ما برای آینده­ مان به فلسفه نیاز داریم و از آن نمی­توانیم چشم امید برداریم. چنانکه می ­دانید مابعدالطبیعه یونانی در بیرون از اروپا تنها در جهان ایرانی- اسلامی مورد توجه قرار گرفته و با این توجه فلسفه­ ای قوام پیدا کرده که در تاریخ هزار ساله­ اش در عین تعلق به تعالیم استادان یونانی طرحی دیگر در انداخته است. به همه مسائل مربوط به فلسفه یونانی و اسلامی در صفحات محدود نمی­توان پرداخت. خوشبختانه مسائل فلسفه همه به هم بسته ­اند و می­ توان با ذکر اصول و مبادی فلسفه هر دوران و طرح کلی­ ترین مسائلش جوهر و مقصد آن را درک و گزارش کرد مشکل اینست که وقتی فلسفه به صورت مجموعه ­ای از مسائل و احکام درست درمی­ آید، دیگر به اصل و آغاز چنانکه باید توجه نمی­شود. استادان فلسفه اسلامی مسائل و مبادی فلسفه خود را می­شناسند اما اینکه فلسفه اسلامی بر مبنای کدام اصول و چگونه بنیاد شده است و اساسی­ ترین مسائل آن کدامند و از کجا آمده­اند و مخصوصاً به تحولی که در زبان فلسفه و در تعابیر و قضایا به وجود آمده است، در نظرشان اهمیت چندان ندارد و به آن توجه نکرده ­اند. در مقابل بعضی از شرق شناسان و اسلام شناسان نیز فلسفه اسلامی را تقلیدی از فلسفه یونانی دانسته و وجوه اختلاف را به دستکاری در آراء یونانیان (به حکم رعایت اصول اعتقادی اسلامی و حفظ ظاهر) بازگردانده­ اند. کاش اینها یک بار از خود می­پرسیدند که انگیزه جهان اسلام از توجه به فلسفه چه بود و این طلب از کجا آمد. جای انکار ندارد که فیلسوفان جهان اسلام، فلسفه را از یونانیان آموختند اما در مرحله آموزش متوقف نشدند و به علم آموختنی اکتفا نکردند بلکه با تنفس در هوای جهان خود و در هم­سخنی با استادان یونانی تفکر کردند و به فلسفه ­ای که با فرهنگ ایرانی- اسلامی تناسب داشت رسیدند. در این تحول همچنان بحث در وجود و اعراض ذاتی آن بود. یعنی فیلسوفان جهان اسلام هم موضوع و مسائل فلسفه را
وجود و اعراض ذاتی آن دانستند اما همه اینها در نظرشان جلوه­ای تازه یافت. این جلوه با جهان ایرانی- اسلامی و فرهنگ آن مناسبت داشت و به تدریج این مناسبت و توافق به جایی رسید که فلسفه دیگر بیگانه نبود و حتی تعلیم آن در برنامه درسی مدارس دینی قرار گرفت و لااقل در کشور ما بومی شد. در این بومی شدن طبیعی بود که کسانی جوهر جهانی بودن و میان فرهنگی بودن فلسفه را از یاد ببرند و مثلاً فلسفه دوره اسلامی را نه تطبیق فلسفه با اصول و اعتقادات اسلامی بلکه تفکری به کلی ممتاز از فلسفه یونانی و بی­ارتباط با آن بدانند. در این اختلاف نه آنان که فلسفه اسلامی را یک بازی فکری و کوشش مصلحت­اندیشانه دانستند عمق قضیه را درک کرده بودند و نه کسانی که این فلسفه را مستقل می­انگاشتند به لوازم آنچه می­گفتند توجه داشتند. فلسفه مجموعه احکام درست درباره اعراض ذاتی وجود نیست بلکه تفکری تاریخی است. فیلسوفان جهان اسلام اگر به اقتضای ملاحظات در فلسفه دخالت کرده بودند، فلسفه­شان تعادل و تناسب و نظم نداشت و دوام و اعتبار تاریخی پیدا نمی­کرد بلکه مجموعه­ای ناهماهنگ از مباحث و مسائل می­شد که چون بنیاد استوار نداشت کوچک­ترین باد مخالف آن را با خود می­برد. پس کار فلسفه در جهان اسلام به صرف انتقال و ترجمه آثار فیلسوفان سلف پایان نیافت بلکه این رویکرد تاریخی به تفکر یونانی با تفسیر تازه­ای که از مبادی شد به پدید آمدن صورت دیگری از فلسفه مودّی شد. فیلسوفان جهان اسلام مسائل فلسفه یونانی را با نظر به مبادی تازه تفسیر کردند و فلسفه­ ای بنا نهادند که مثل هر صورت دیگری از فلسفه در نظر صاحبانش فلسفه مطلق و جهانی بود. به این قضیه هم توجه کنیم که فلسفه اسلامی در جهان اسلام راهی سخت و دشوار پیمود تا به منزل امن و آرامش نسبی برسد. فیلسوفان جهان اسلام در برابر مدعیانی که فلسفه را یونانی و بیگانه با حکمت ایمانی می­خواندند از کلی بودن و حقیقی بودن فلسفه و مخصوصاً از یگانگیش با دین دفاع می­کردند و آن را متعلق به یونان یا به فرهنگ خاص نمی­ دانستند. متقدمان تفکر تاریخی نداشتند  و طبیعی بود که در باب نسبت فلسفه با تاریخ و فرهنگ هم چیزی نگویند. تقسیم فلسفه بر حسب دوران­ های یونانی و قرون وسطی و اسلامی و جدید در دوره جدید صورت گرفته است. در جنب این تقسیم فلسفه هزار ساله جهان اسلام را می­توان فلسفه اسلامی- ایرانی خواند البته کسانی به این اعتبار که بیشتر آثار فلسفی دوره اسلامی به زبان عربی بوده است، صفت عربی به آن داده ­اند. اگر تا یک قرن پیش اختلاف در تقلیدی بودن و اصیل بودن فلسفه اسلامی بود؛ در دهه­ های اخیر نزاع درباره اسلامی بودن و عربی بودن و ایرانی بودن نیز بر آن افراط و تفریط افزوده شده است. زمانی تعبیر فلسفه عربی بیشتر به کار می­رفت و هنوز هم گاهی به زبان م ی­آید اما در دهه های اخیر صفت اسلامی مقبولیت بیشتر یافته و وجه موجهش هم شاید این بوده است که فلسفه نه در کشورهای عربی و در میان دانشمندان عرب بلکه در جهان ایرانی- اسلامی یعنی در محدوده­ای میان سیحون و خلیج فارس و سند و شام که زبان اکثریت مردمش زبان فارسی بود پدید آمده و تدوین و تعلیم شده و بسط یافته است. نکته مهم اینست که زبان اول جهان اسلام زبان عربی بود اما فیلسوفان چون فارسی زبان بودند به زبان فارسی فکر می­ کردند و به عربی می­ نوشتند. به هر حال اختلاف نظر در باب فلسفه دوره اسلامی هر چه باشد این اصل در آن مسلم گرفته شده است که فلسفه در عین کلی بودن و جهانی بودنش تعلق ذاتی به یک فرهنگ و شیوه زندگی دارد. فلسفه اسلامی مثل فلسفه یونانی که به قوام مدینه عادله (انسانی) نظر داشت به جایگاه انسان و زندگی او در یک نظام خدایی اما عقلی می­اندیشید. بیان مطلب از این قرار است که فیلسوفان جهان اسلام طرح چیستی موجودات و مفاهیم وجود و ماهیت و علت و علیت و حدوث و قدم و جوهر و عرض و تغییر و حرکت و سکون و نظام مدنی و فضائل اخلاقی را از یونانیان آموختند و به بعضی آراء و افکار اسکندرانیان و به طور کلی مباحثی که در طی پانصد سال پس از افلوطین در تاریخ فلسفه پیش آمده بود کم و بیش دسترسی پیدا کردند. در اینکه همه فیلسوفان در سراسر تاریخ دوهزار و پانصد ساله اخیر فلسفه را از یونانیان آموختند، تردید نمی­ توان کرد اما تفکر و حکمت اعم از فلسفه است و آثار آن همیشه و همواره در همه تاریخ ­ها می­توان یافت. مطلب دشواریاب اینست که مباحث وجود و ماهیت و علیت و به طور کلی تفکر بحثی و استدلالی و طرح حکمت عملی و خرد سیاسی آورده یونانیان است. اگر کسانی یونانی بودن فلسفه را نمی­ پذیرند، اولاً تفکر و حکمت را با فلسفه و تفکر بحثی اشتباه می­ کنند و همه انحاء تفکر را در ذیل فلسفه قرار می­ دهند و ثانیاً می­ پندارند که یونانی دانستن فلسفه به معنی قبول استعدادی خاص در قوم و نژاد یونانی است و می­ گویند فلسفه مختص و متعلق به قوم خاص نیست ولی وقتی گفته می­شود فلسفه آورده یونانیان است
به هیچ وجه اختصاص فلسفه به یونانیان تصدیق نمی­ شود. بلکه عرض این حکم بدیهی تاریخی است که یونانیان بخت آن را داشته ­اند که فلسفه در تاریخ آنان پدید آمده است. اگر فلسفه اختصاص به یونانیان داشت می­ بایست تفکر فلسفی در همان دیار ادامه یابد که چنین نشد. پس بنا را بر این بگذاریم که فلسفه به معنی تفکر بحثی آورده یونانیان است و نه فقط فیلسوفان جهان اسلام بلکه همه اقوام جهان فلسفه را از آنان آموخته­ و با آن بنای دیگری در زندگی و آینده گذاشته­ اند. فلسفه علمی نیست که آن را برای افزودن بر معلومات خود یا به کار بردنش در زندگی هرروزی بیاموزند. فلسفه درک و بیان نسبتی است که آدمیان میان خود و وجود و زمان و تاریخ می­ بینند و با این بینش راه خود را می ­یابند و می­ پیمایند. فیلسوفان جهان اسلام سخن استادان یونانی را تکرار نکردند بلکه با تلقی تازه­ شان از وجود و ماهیت طرح تازه­ای در فلسفه در انداختند. آنها با تلقی تازه­ از وجود و تعریفی متفاوت که از امکان و ماهیت کردند، راه جمع میان دین و فلسفه را گشودند و احیاناً به بزرگان فلسفه قرون وسطی هم در پیمودن این راه مدد رساندند. وجود مطلق یا مطلق وجود در نظر فیلسوفان دوره اسلامی خدا بود و این خدا با خدایی که ارسطو آن را علت غایی می­ دانست تفاوت داشت. فارابی و ابن­ سینا و سهروردی و ملاصدرا که فیلسوفان بزرگ جهان اسلامند در مورد خدا و موجودات و سیاست نظر متفاوت با نظر ارسطو داشتند. ارسطو خدا را علت غایی می­دانست و معتقد نبود که ماهیت موجود، گر چه وجودش ممکن است صرف یک امکان باشد. در نظر او ماهیت، ماهیت موجود است. فیلسوفان جهان اسلام به وجود و ماهیت و مفاهیم جوهر و عرض و علت و علیت و حتی اقسام چهارگانه علت و فضایل اخلاقی و سیاست مدنی معنی و مقام دیگر دادند. فی­المثل اگر در نظر ارسطو از میان علل چهارگانه علت صوری و علت غائی اهمیت بیشتر داشت، در فلسفه اسلامی علت فاعلی اصل قرار گرفت تا آنجا که هر وقت در فلسفه اسلامی از علیت ذکری به میان می­آید اگر قید و صفت صوری و غایی و مادی نداشته باشد مراد علت فاعلی است. این تفاوت­ها و مخصوصاً تقاوتی که مدینه فارابی با مدینه­ های افلاطون و ارسطو داشت هنوز چنانکه باید درک نشده است. یک بار دیگر دو نظر به کلی مخالف و متضاد در مورد نسبت فلسفه اسلامی با فلسفه یونانی را به یاد آوریم. یکی اینکه فلسفه اسلامی هیچ اصالتی ندارد و تکرار حرف­ های یونانیان است و نظر دیگر که درست در مقابل آن قرار دارد اینکه فلسفه اسلامی به کلی مستقل از فلسفه یونانی و متفاوت با آن است. بنیانگذاران فلسفه اسلامی از تفاوت چیزی نگفته ­اند و نمی­ توانستند بگویند زیرا فلسفه درست را یکی و آن هم علم به اعیان اشیاء می­ دانستند و اختلاف­ ها در نظرشان ظاهری و عرضی بود. من از پنجاه سال پیش سعی کرده ­ام وجه انتقال فلسفه یونانی به عالم اسلام و قوام فلسفه اسلامی را فارغ از آراء مقبول و مشهور درک کنم و وجوه اختلاف و توافق دو فلسفه را مخصوصاً در نسبتی که هر یک با جهان خود دارند دریابم. بسیار دشوار است که مثلاً تفسیر تازه از الفاظ و مفاهیم انتزاعی مانند وجود و ماهیت را به تفاوت دو فرهنگ و دو جهان مربوط بدانیم. ارسطو ماهیت و وجود را در هویتشان از هم جدا نمی­دانست و می­گفت این دو در هویت متحدند و در تصور از هم جدا می­شوند. اتفاقا فیلسوفان جهان اسلام هم بر همین قولند اما می­گویند وجود عارض ماهیت می­شود و اگر این عروض نبود ماهیت موجود نمی­شد و تحقق نمی­ یافت. مهم اینست که این مطلب ظاهراً جزئی، در یک زمینه کلی که در آن خدا دائرمدار همه چیز و علت­العلل موجودات و مدبّر نظم و قرار کارهاست طرح و دریافت شده است. ارسطو که می ­گفت وجود و ماهیت در خارج یکی هستند و هویت واحد دارند، نمی­گفت که یکی عارض دیگری می­شود. او می­گفت ماهیت هست و اگر نباشد بحث از چیزی به نام ماهیت وجهی ندارد. در فلسفه اسلامی با طرح عروض وجود بر ماهیت و لااقتضا بودن ماهیت نسبت به وجود و عدم، نظام هستی و جهان بشری همه وابسته به واجب­ الوجودند. این تغییر هر چند در جهان اعتقاد به توحید و خلق از عدم، پدید آمده است، طرح و تدبیری نیست که فیلسوفان و متکلمان آن را به حکم مصلحت یا با قصد سازش و جمع فلسفه با دین یا ساختن یک نظام استدلالی برای دفاع از شریعت درانداخته و اندیشیده باشند. بلکه اقتضای نزدیک شدن تفکر فلسفی به دین و مقدمه و شرط لازم سکونت فلسفه در جهان دینی است. فلسفه دوره اسلامی از فارابی تا ملاصدرا و تا عصر حاضر بر خلاف آنچه بعضی معاصران گفته­ اند ایدئولوژی ایرانی- اسلامی نیست بلکه تفکر آزاد است. فیلسوفان در تقریب یا یکی دانستن دین و فلسفه، فلسفه را با میزان دین نسنجیده ­اند بلکه دین را با صورتی از فلسفه که در نظرشان آمده است شناخته ­اند. به قول لئو اشتراوس اگر در قرون وسطی از الهیات مسیحی در دادگاه فلسفه دفاع می­شد ؛
فیلسوفان اسلامی مدافعان فلسفه در محکمه شریعت بودند. فلسفه اسلامی تمهید مقدماتی برای اثبات وجود خدا و تأیید اصول دین اسلام نبوده بلکه در درک مبادی و طرح مسائل عمده آن خدا از آغاز تا پایان حضور داشته است. با این همه فلسفه اسلامی را با علم کلام اشتباه نباید کرد. کلام و فلسفه دو نحوه و طریقه فکریند که از حیث مبادی و غایت با هم اختلاف دارند و گاهی صرفاً در روش به هم نزدیک می­شوند. از ابتدا هم میان فیلسوفان و متکلمان در جهان اسلام اختلاف بوده است. متکلمان بعضی آراء و مطالب فلسفی و مخصوصاً شیوه جدل را از اهل فلسفه فراگرفتند تا بتوانند از اعتقاد دینی خود دفاع کنند. در مقابل فیلسوفان با اینکه طرح فلسفه­ ای درانداختند که در آن خدا دائرمدار همه چیز و اول و آخر و ظاهر و باطن است و کوشیدند که این فلسفه را با دین جمع کنند ملتزم به وحی و کتاب و سنت نبودند بلکه خود را پیرو منطق می­دانستند یا به هر حال مدعی پیروی از عقل و برهان بودند. فلسفه اسلامی در طی مدتی قریب به ششصد سال هرگز تابع علم کلام نبوده بلکه عرفان و کلام را در خود منحل ساخته و با آنها یگانه شده است. چنانکه وقتی به ملاصدرا می­رسیم در آثارش همه حوزه­ های تفکر اسلامی یعنی فلسفه مشائی و اشراقی و علم کلام و تصوّف با هم جمع می­ شوند. وقتی به خوبی در سیر فلسفه پس از تعطیلی مدارس آتن و پراکنده شدن آن در مناطقی از آسیا و افریقا و انتقال و استقرارش در ایران تأمل می ­کنیم به نظر می­ رسد که در برابر فلسفه ­ای که سقراط به قول خودش آن را از آسمان به زمین آورده بود، دو راه وجود داشت. فلسفه­ ای که در خانه یونانیش مجال استقرار نیافت و پس از تحمل غربت طولانی در مسیحیت و در جهان اسلام وطن گزید به دشواری می­توانست زمینی شود و بنای مدینه ­ای را بگذارد که در آن خرد و دانش و صلاح بشر به هم پیوسته­ اند و غایتش تأمین صلح و سلامت و رفاه زندگی است پس راه بازگشت به آسمان را پیش گرفت. امکان اول پس از دو هزار سال که از عمر فلسفه می­ گذشت دو سه قرن پیش در اروپا به نحوی کم و بیش محقق شد اما در جهان اسلام و در مسیحیت فلسفه کم و بیش مایل به امکان دوم بود یعنی می­ خواست امانت فراگرفته از آسمان را به همان جا که بود بازگرداند (رومی­ ها فلسفه را میان آسمان و زمین نگاه داشتند و در سایه آن حقوق رومی را تدوین کردند) در طی بازگشت فلسفه به آسمان، فلسفه­ های قرون وسطای مسیحی و جهان ایرانی- اسلامی فلسفه یونانی را همراهی و بدرقه کردند. فلسفه در این سیر بازگشت طبیعی بود که بیش از پیش به قلمروی وراء تاریخ بپیوندد. در اینجا از اروپا و در مورد مسیحیتی که ملکوت را به زمین آورد حرفی نمی­زنم. آنچه می­توانم بگویم اینست که در فلسفه دوره اسلامی از همان آغاز، فارابی در اندیشه مدینه زمینی- آسمانی بود و هر چه فلسفه اسلامی بسط یافت شأن آسمانی بودن غلبه بیشتر پیدا کرد. فلسفه قرون وسطی هم بیشتر به آسمان می­ اندیشید. به این جهت اروپاییان دوران جدید فلسفه را از اسلاف قرون وسطایی خود اخذ نکردند بلکه مستقیماً به سراغ فلسفه و پایدیای یونان رفتند و آن را در تناظر و تناسب با مدینه آزاد انسانی یافتند و چنان تفسیر کردند که تفسیرشان پشتوانه­ ای برای قوام جهان تکنیک کنونی شد. شاید اکنون این تفسیرچندان زمینی شده باشد که پیوندش با آسمان در نظر نیاید و وجودش دیگر چندان وجهی نداشته باشد البته اگر آدمی در زمان پایان مابعدالطبیعه دوباره خود را به آسمان نیازمند بداند و راه آسمان را بجوید شاید کسانی که نسبت به وضع جهان جدید و تاریخ آن تذکر دارند در تفکر دوره اسلامی اشاراتی بیایند که ره­ آموز زندگی آینده باشد. در این یادداشت موجز سعی شده است با نظر اجمالی به مبادی و مسائل عمده فلسفه اسلامی، خویشاوندی و اختلاف این فلسفه با فلسفه یونانی بخصوص در نسبتی که هر یک با فرهنگ و زندگی بشر داشته ­اند تا حدی معلوم شود. اصول راهنمای نویسنده عبارتست از: فلسفه یونانی ناظر به کمال وجود انسانی در مدینه و ره آموز تربیت اهل مدینه است. فلسفه موسوم به فلسفه اسلامی با دستکاری در آراء افلاطون و ارسطو و نوافلاطونیان پدید نیامده است بلکه اولین تلاقی بزرگ و مهم میان دو فرهنگ و فلسفه ای است که با روح جهان ایرانی- اسلامی پیوند دارد. فلسفه دوره اسلامی از آغاز استعداد آن را داشته است که به دین نزدیک شود و با این استعداد و تمایل بوده است که در جمع انحاء تفکر دینی با فلسفه سعی و اهتمام کرده است. این فلسفه با جلوه خدا به عنوان وجود مطلق یا مطلق وجود، آغاز می شود. درست است که در این آغاز بحثی از خدا نیست اما حضور و وجود و علم و قدرتش در مبادی و احکام مابعدالطبیعه و مثلاً در تعریف ماهیت و امکان و علیت و ضرورت مضمر است و بر اساس این تعاریف و اصول است که وجود خداوند و اسماء و صفات الهی اثبات می شود.
فیلسوفان جهان اسلام فلسفه یونانی را با نظر به افقی که با اسلام گشوده شده بود، تفسیر کردند و البته در این تفسیر به حکمت نیاکان خود در ایران قبل از اسلام نیز بی اعتنا نبودند. ابن سینا از حکمت مشرقی می گفت و سهروردی جوهر فلسفه خود را فراگرفته از حکمت خسروانی می دانست و بالاخره در قوام فلسفه دوره اسلامی تفکر ایران باستان و تصوف و عرفان از ابتدا دخالت داشته و این دخالت و حضور به تدریج بیشتر شده تا جایی که وقتی آثار فیلسوفان متأخر جهان اسلام را می خوانیم نمی دانیم آنچه می خوانیم فلسفه است یا کتاب عرفان و تصوف. توجه مسلمانان به فلسفه یونانی و ترجمه و فراگرفتن آن و تأمل و تفکر در معانی و مضامینش یکی از بزرگترین حوادث فرهنگی در اتمام طول تاریخ است. با این حادثه پیوندی که از قدیم میان ایران و یونان وجود داشت در قلمرو فرهنگ و تفکر تثبیت شد و فلسفه قدمی به سوی غایت خود که وحدت جهان انسانی است برداشت. اکنون که تجدد در سراسر روی زمین و در همه جهان گسترش یافته است و همه جهان یکی شده و تقدیر مردم مناطق جهان به هم بسته است، آشنایی با تجدد و اصول آن و درک وضع توسعه نیافتگی حتی از جهت اخلاقی نیز ضرورت و اهمیت دارد. این درک شاید مقدمه ای برای گشایش افقی در جهان پر از کدورت و تیرگی و دشمنی و هول و خطر باشد و من که خود را گهگاه در زمره ارسطوییان می بینم به پیروی از استاد معتقدم که جهان کنونی بیش از هر چیز به کیمیای نایاب دوستی نیاز دارد و السلام». رضا داوری اردکانی منبع مطلب: سایت رسمی فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران http://ias.ac.ir/index.php/2015-09-21-08-02-04/1133-2018-03-14-10-01-34 🔰کانون غرب شناسی و اندیشه اسلامی @KanooneQarbshenasiAndisheIslami
🚩 موسی نجفی: تاریخ بدون پیش‌بینی فایده‌ای ندارد عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی: 🔹در کتاب فلسفه تاریخ در قرآن مؤلف بحث اختیار انسان‌ها را مطرح می‌کند، اما از آن طرف نیز می‌گوید که حتی با همین وضع نمی‌توانیم پیش‌بینی قطعی کنیم که چه می‌شود. 🔹اگر نتوانیم پیش‌بینی کنیم، پس فلسفه تاریخ به چه دردی می‌خورد؟ 🔹فلسفه تاریخ فهم سنت‌ها و قوانین تاریخ است. https://iqna.ir/00GDDc @iqnanews
👤اهمیت توجه به درون انسان اگر برای انسان ها درون و بیرون قائل بشیم، و درون را در یک نسبت با برونش درنظر بگیریم، غرب به واسطه روان شناسی و جامعه شناسی، درون انسانها را نشانه رفته است. سوژه به آگوستین برمی گردد، آنجا که آگوستین می گه که برگرد به درون، که حقیقت در درون توست. اگر می خواهیم کاری بکنیم، باید به درون انسانها هم توجه کنیم، فقهی که الان دنبال میشود ، فقط با برون کار دارد، حال آنکه درون هم هست. برای مثال، در حجاب، به برون توجه می کنیم، حال آنکه عفاف یه امر درونی است. و مثالهای اینچنینی زیادی داریم. کار کردن درباره درون، کار سخت و دشواری است، ولی خب غرب از زمان زیادی داره روش کار می کنه، شاید بشه گفت نزدیک به هزار سال. ما هم مدت زمان زیادی روش کار کردیم، ولی الان بهش باید توجه جدی بکنیم. برای مثال، اگه اخلاق را توجه به درون ببینیم، البته ابعاد تجویزی اخلاق را موقتا کنار بگذاریم، توجه به مناسبات مختلف امور در درون انسان را توجه کنیم، در اخلاق بسیار بهش توجه شده است. این توجه به درون، در پدیدارشناسی روح هگل هم وجود دارد، در بخش دوم این کتاب، یعنی خودآگاهی، بحث خدایگان و بنده. البته اگر تفسیر مارکسیستی این قسمت را کنار بگذاریم و بر دولت تطبیق ندهیم، چون خودآگاهی امر درون انسانی است، در اینجا بحث از مناسبات مختلف امور در درون انسان است. هگل که بنیان گذار جامعه شناسی مدرن است، بنیادهای نظری را مطرح کرده است در این کتاب که توجه بدان اهمیت دارد، از جمله همین بحث است. اینکه معانی مختلف در ساحتهای مختلف درون انسان، چه نسبتهای مختلفی وجود دارد. حضرت آیت الله جوادی آملی نیز بحث جالبی در ضمیمه کتاب شریعت در آیینه معرفت دارد، که می توان درباره مناسبات ساحتهای مختلف درون انسان استفاده کرد، که به بحث خدایگان و بنده که هگل دارد خیلی نزدیک است. در بحث حضرت استاد، بحث از استخدام بالطبع، استخدام متقابل و وحدت حقه حقیقه است. به عبارت دیگر، چنانچه نسبت های مختلف درون انسان را در این سه گانه فوق ببینیم، انواع مختلفی از انسان ممکن خواهند شد، یعنی امکان تحقق و بالفعل خواهند داشت. چنانچه به دنبال تحقق و بسط فطرت باشیم، در حالتی این اتفاق خواهد افتاد که وحدت حقه حقیقیه بین مراتب مختلف ساحت درون انسان واقع شود. و این در حالی است که انسان در ابتدای تولد، در وضعیت استخدام است، ولی به لحاظ فرهنگی، چه نحوه ای از حرکت جوهری را طی کند که به وحدت حقه حقیقیه نائل آید؟ این پرسش مهم است که در فلسفه علوم اجتماعی بهترست دنبال شود. فردیت individuality، یعنی تکوین مناسبات ساحتهای مختلف درون، براساس خودآگاهی خود انسان. بدون آنکه امری از بیرون آن را متاثر سازد. و این فردیت در دولت مدرن قابلیت تحقق را دارد(دورکیم، درسگفتار فیزیک اخلاق و حقوق، بخش اخلاق مدنی). فردیت وقتی ممکن می شود که به صورت خودآگاهانه مناسبات درون واقع شوند، یعنی به صورت معقول واقع شوند، این همه تحقق ایده خیر در درون تاریخ است، برای عبور از گناه ذاتی بشر و رسیدن به تعالی در درون تاریخ است، و نه در بیرون از تاریخ. فردیت individuality، یعنی تکوین مناسبات ساحتهای مختلف درون، براساس خودآگاهی خود انسان. بدون آنکه امری از بیرون آن را متاثر سازد. و این فردیت در دولت مدرن قابلیت تحقق را دارد(دورکیم، درسگفتار فیزیک اخلاق و حقوق، بخش اخلاق مدنی). فردیت وقتی ممکن می شود که به صورت خودآگاهانه مناسبات درون واقع شوند، یعنی به صورت معقول واقع شوند، این همان تحقق ایده خیر در درون تاریخ است، برای عبور از گناه ذاتی بشر(هبوط) و رسیدن به تعالی در درون تاریخ است، و نه در بیرون از تاریخ. فروید ترسیم کرد که این خودآگاهی تام غیرممکن است، لذا لحظاتی از نامعقولیت بر درون انسان حاکم است. طبق این فرآیند از تحلیل، می توان از موسیقی و رقص که کاملا امر نامعقول است، در لحظاتی که مصائب مختلف بر انسان فشار می آورد، برای عبور استفاده کرد، چون ایستادن در معقولیت تام بر درون انسان، درد و رنج انسان را چند برابر می کند، طبیعی است که در این فضای فکری_ اندیشه ای، رقص و موسیقی در رنج و دردها، مفری از فشار و درد خواهد بود. البته باید توجه داشت که دیگر این انسان به دنبال تحقق ایده خیر و تعالی در تاریخ نیست، لذا برایش شرّ و خیر معنای خویش را از دست داده است(به دلیل بسط فضای نیچه). @philosophyofsocialscience @KanooneQarbshenasiAndisheIslami
📚کتاب مقابله حکیمانه با ویروس کرونا شامل: 🔰نگرشی درست به ماهیت ویروس کرونا 🔰آشنایی دقیق با ویروس کرونا و نحوه پیشگیری و مقابله با این ویروس 🔰توطئه های دشمنان و پاسخ به آخرین شبهات پیرامون این ویروس ✍🏻محصولی از کارگروه پژوهشی بنیاد فرهنگ و اندیشه انقلاب اسلامی ⬅️ کانال رسمی بنیاد فرهنگ واندیشه انقلاب اسلامی ♦️ @BFANIS
مقابله حکیمانه با ویروس کرونا.pdf
2.4M
📕فایل pdf کتاب مقابله حکیمانه با ویروس کرونا ⬅️ کانال رسمی بنیاد فرهنگ واندیشه انقلاب اسلامی ♦️ @BFANIS
♦️🔸 علت و تعداد مرگ انسانها در کل کره زمین از تاریخ ۲۰۲۰/۱/۱ الی ۲۰۲۰/۲/۳۰ به مدت ۲ ماه اخیر را چنین گزارش میدهد: 🔻ویروس : صد هزار نفر 🔻 و یخبندان: ۶۹،۶۰۲ نفر 🔻: ۵۸۴،۱۴۰ نفر 🔻: ۱۵۳،۶۹۶ نفر 🔻حوادث : ۱۹۳،۴۷۹ نفر 🔻: ۲۴۰،۹۵۰ نفر 🔻: ۳۵۸،۴۷۱ نفر 🔻 (نیکوتین): ۷۱۶،۴۹۸ نفر 🔻: ۱،۱۷۷،۱۴۱ نفر 🔸پس جدا تامل کنید چرا این ویروس اینقدر تبعات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و دینی پیدا کرده است؟ 🌷با انجمن مدرسان همراه باشید: 🌷 @Analysts
روزها و ساعت های قمر در برج عقرب سال 1399 @fatvasistani
➕/🔻آسیب شناسی علوم اجتماعی اسلامی 🔻آسیب شناسی علوم اجتماعی اسلامی عنوان درس گفتاری است که به همت انجمن علمی علوم اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و با ارائه حجت‌الاسلام دکتر حمید پارسانیا برگزار شده‌است. دکتر پارسانیا در این درس‌گفتار به بررسی نقدهای معرفتی و اجتماعی علوم‌اجتماعی‌اسلامی پرداخته است. ✖علاقه‌مندان به این درس‌گفتار می‌توانند با مراجعه به سایت مدرسه‌آفاق اقدام به دریافت این درس‌گفتار و بسیاری درس‌گفتار دیگر در حوزه علوم انسانی و اسلامی نمایند. 🔰لینک دریافت این درس‌گفتار: http://afaghehekmat.ir/course/asibshenasi_oloom_ejtemaee/ ⭐️⭐️⭐️ مرجع‌آموزش‌آزاد‌علوم‌انسانی‌واسلامی @afaghehekmat afaghehekmat.ir