#شهیدانزندهاندونزدپروردگارشانروزیمیگیرند...
#سلامبرشهدا
صبحِ من، خیر شود
از پسِ یک خندهی #تو...
سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹
@karrare135
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_همسر_شهید
✅من باید کاری میکردم که هم #درسم را بخوانم، هم به #پایگاه برسم و هم به #کارهای_خانه...
🔸مدتی که گذشت و بدوبدوی مرا که دیدی، گفتی: «وای عزیز، وظیفهی تو نیست با وضعیتی که داری غذا درست کنی! یکی رو پیدا کن بیاد کمکت! اصلا زنگ بزن غذا بیارن!»
🔺در دلم گفتم: چه بریز و بپاشی! اونم با این وضع اقتصادی!
💠گاهی هم که مریض میشدم، زنگ میزدی به مامانم و مادرت: «چه نشستید که سمیه مریضه، بیایین پیش عزیزم!»
❇️کمکم به این نتیجه رسیدم که باید از آنها #دور شویم. اصرار پشت اصرار که خانهمان را عوض کنیم و تو مانده بودی چرا...؟
-دلت برای مامانت اینا تنگ میشهها!
-نمیشه!
✨میخواستم با دوری از آنها به #تو نزدیکتر شوم...💖
میخواستم کاری کنم #بیشتر پیشم بمانی...✨
📚 برگرفته از کتاب #اسم_تو_مصطفاست... انتشارات #روایت_فتح
#قرارگاه_فرهنگی_سیدابراهیم
@karrare135
#شهیدانزندهاندونزدپروردگارشانروزیمیگیرند...
#سلامبرشهدا
#صبح...
نقشی روشن از شرح #دلتنگی من است در نبود #تو...
رقص خورشید در آسمان...
تصویرِ #پریشانحالی من است بی #تو...
سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹
#قرارگاه_فرهنگی_سیدابراهیم
@karrare135
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🍃 گاه و بیگاه به سمت #تو ام
#آرامش لحظههایم اینجاست...
گاهی برای دیدنت از #دلتنگی
گاهی برای دردِ دل از روزمرگی
حالا بگو
چطور توانم؟ 😔
تحمل روزها دور ماندن از تو را؟!
#پنجشنبههای_دلتنگی
#قرارگاه_فرهنگی_سیدابراهیم
@karrare135
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_همسر_شهید
❤️هر چه بیشتر میگذشت، علاقهام به تو بیشتر میشد...💕
💠صبحها میرفتی و دوازده یک ظهر میآمدی. خودِ من هم به پایگاه و حوزه میرفتم، اما سخت #دلم برایت تنگ میشد.
💖منِ #خجالتی حالا به دنبال فرصت میگشتم که بگویم... #دوستت_دارم❣
🔹گاه اصرار میکردم با هم برویم خرید. مهم نبود چه بخریم، همین که در کنار #تو ویترین مغازهها را نگاه کنم کافی بود.
🔺همین که به هنگام غروب یا در یک عصر پرتقالی، #شانهبهشانهی هم راه برویم، کنار ویترینی بایستیم و با هم مجسمههای بلورین، ظروف کریستال، لباسها، کفشها یا طلاها و بدلیجات را نگاه کنیم #جذاب بود.
✨این را اطرافیان هم فهمیده بودند. مثلا پدرم میگفت: «آقا مصطفی، هر وقت خواستی حال سمیه خوش بشه ببرش بازار چرخی بزن.😉 چیزی هم نخریدی، نخریدی!»
📚برگرفته از کتاب #اسم_تو_مصطفاست... انتشارات #روایت_فتح
#قرارگاه_سیدابراهیم
@karrare135
#پدر_مهربان ❤️
مهدی جان...
مهربان پدرم...
تمنای ما #دیدار توست...
امروز #میلاد آسمانگستر شماست...
روزی است که زمین منتدار قدمهای شما میشود...
مولای من...
دنیا تبدار #بیعدالتی و #ظلم است...
عالم قدمهای #علیوار تو را میخواهد...
زودتر هم پای شیرمردان شهیدت برگرد مولاجانم، که دیگر بی #تو زندگی معنایی ندارد...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#قرارگاه_سیدابراهیم
@karrare135
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_همسر_شهید
💠هر وقت لازم بود از تو #مشورت میگرفتم، چون میدیدم هنگام بحث چقدر خوب #راهبری میکنی و به نتیجه میرسی.
🔺برای همین، هر وقت حتی دوستانم به دنبال راهحل بودند با #تو درمیان میگذاشتم و نتیجه را به آنها میگفتم.
🔹این همان چیزی است که این روزها خیلی #آزارم میدهد. اینکه نیستی تا هر وقت سر یک #دوراهی سرگردان ماندم، بگویی: «سمیه از این طرف.»
✅هر چند این را قبول دارم که هستی...
ولی به وقت مشورت جایت خالی است.
✨خیلی خیلی خالی است...✨
📚برگرفته از کتاب #اسم_تو_مصطفاست... انتشارات #روایت_فتح
#قرارگاه_سیدابراهیم
@karrare135
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_همسر_شهید
✨هرچه جلوتر میرفتیم بیشتر #عاشقت میشدم.💕
🔺میگفتی: «اینقدر به من وابسته نشو، #دلبستگی خوبه، وابستگی نه!»
❇️دست خودم نبود. دلبستگی، وابستگی، عاشقی، هر چه که بود و هر اسمی که داشت مهم نبود؛
✨مهم، بودنِ #تو بود✨
🔺و پنجرهای که به روی دلم باز شده بود، پنجرهای پر از هوای تازه، پنجرهای برای نفسکشیدن.
💠با گفتن بعضی حرفها بیشتر با روحیه و سلیقهات آشنا میشدم: «من #کهنز رو دوست دارم چون حالتی بومی داره. به خاطر طبیعتش، سکوتش، خلوتیش. یکبار که رفته بودم تهرون خونهی یکی از فامیلا، حال پرندهای رو داشتم که اسیر قفس بود. مبادا بعد از من یه روز از اینجا بری تهرون برای زندگی کردن!»
-بعدِ #تو؟ این چه حرفیه!
-آره دیگه ممکنه پیش بیاد!
🔸شیطنتم گل کرد: «آقا مصطفی تا هستی میتونی برای جا و مکان اقامت من تصمیم بگیری، اما بعد شما دیگه خودم مختارم کجا اقامت کنم!»😉
🍃با #محبت نگاهم کردی: «حق با توئه!»❣
📚برگرفته از کتاب #اسم_تو_مصطفاست... انتشارات #روایت_فتح
#قرارگاه_سیدابراهیم
@karrare135
ای یک گوشهی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که #تو باشی و مرا غم ببرد...
#یاصاحبالزمان
مهدیجان...
#اولین سحر ماه مبارک رمضان را با یاد شما آغاز میکنیم...
ما را #نگاهی از تو تمام است اگر کنی...
@karrare135
سحر #سوم...
سلام...ستاره #غریب زمین
دو سحر از رمضان گذشت... و سومین سیاهی هم، آسمان رمضان را فرا گرفت... اما هنوز خبری از #ظهور تو در دلِ زنگار گرفتهی من نیست!
آموختهام که، #سفرهدار رمضان تویی... و کسی در این ضیافت، محبوبتر است، که #تو، سهم بیشتری از #قلبش را، تسخیر کرده باشی.
هر چه در لابهلای تپشهای #دلم، جستوجو میکنم...؛ خبری از #شیدایی نمییابم.
من همان فرزند #گریزپای توام، که به درد نداشتنت #عادت کرده است، و همه سهمش از #انتظار، فقط و فقط هیاهویی #توخالی است!
که اگر درد #تو به استخوانش زده بود، سحری از رمضان را، تنها به امید #یافتنت، سجادهنشینی میکرد.
وای #یوسف تنهای من، این رمضان حاجتی عظیم، قلب مرا احاطه کرده است...
#تو...
#درد نداشتن تو...
و دویدن مدام برای #یافتنت...
همهی #آرزویی است که در لابهلای مناجات سحر، به دنبالش میگردم.
برای قلب #بیمار من، چارهای بیندیش...
قلب بیمارم، جای خالی برای حضور #مداوم تو ندارد، به امید #علاج آمدهام.
مرا دستِخالی، از گوشهی سفرهات، رد مکن، به امید #اجابت آمدهام...
یا مُجیب...
یا مُجیب...
یا مُجیب...
#قرارگاه_سیدابراهیم
@karrare135
#پنجشنبههای_دلتنگی
و نامها را نیز عطریست
هر بار #تو را صدا زدم، نسیم #بهشت وزیدن گرفت...
#قرارگاه_سیدابراهیم
@karrare135
#سحر_دهم_ماه_مبارک_رمضان
گفتم به دعای سحری
وصل #تو خواهم...
✨اللهمارزقناحرم...✨
#قرارگاه_سیدابراهیم
@karrare135
#سهشنبههای_مهدوی
یاابنالحسن...
بیا و ما را بخر
ما دلبستهایم به دعای
#أرنی_الطلعة_الرشیدة تحتالقبة #ارباب
ما دلبستهایم به #دعای_عهد هر روزمان
ما دلبستهایم به فراز
#واجعلنا_من_المستشهدین_بین_یدیه اش
ما دلبستهایم به #تو
ما ندیده عاشقت شدهایم
بیا و درهم بخر ما را
آقا جان...
#قرارگاه_سیدابراهیم
@karrare135
#شهیدانزندهاندونزدپروردگارشانروزیمیگیرند...
#سلامبرشهدا
نمےدانم !
نور از آفتاب است یا از #تو؟
فقط مےدانم ...
صبحبخیرهایت؛
دنیای مـرا نورانی مےکنــد
سلام! صبحت بخیرعلمدار...🌹
#قرارگاه_سیدابراهیم
@karrare135
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
#قسمت_پنجاه_و_هشت
#استاد_پناهیان...
وقتی اذان میگویند اگه
توهمون موقع بلند شی،
اون صفت بد #حب_دنیات،
اون گوشهش زخمی میشه از بین میره.
✅🔷
هر اذانی "یه صدا زدن خصوصیه"
برای کندن تو از یک #وضع_بد.
لحظهی #فرصت_طلایی رو از دست نده.
🔶✅🔶
مربی تو خداست،
مربیهای بدنسازی رو دیدین؟
دستشونو دستکش میگیرند،
بعد شما میخواید چه ورزشی بکنید؟
والیبال...؟
فوتبال...؟
میگه خب، حالا من بدنسازی متناسب با اونو برات میذارم.
🌺🔷
بعد دستشو میگیره میگه بزن دست منو...
میزنی،
هی میزنی،
هی پاتو میزنی به دست این...
هی دستشو میکشه بالا،
مربی بدنسازِ دیگه،
✅💠
اون میدونه چهجوری دستور بده تو اجرا کنی.
کدوم عضلههای بدن تو حسابی فربه بشه، کش بیاد.
🔶🔶💠
"مربی #اخلاقی تو خداست"
میدونه کی اذان بگه،
با اذان گفتنش تورو از یک لحظهای که، اون لحظه باید ببری از دنیا،
🔷🌺💠
"همون لحظه، #آدم میشی"
مربی تو خداست،
لحظات قبل از نماز تو رو، که خدا اذان میگه، خودش برات طراحی میکنه .
✅🌺
مثال:
طرف مغازه داره، خدا براش مشتری میفرسته میگه باهاش کلکل کن،
بعد صدا میزنه ملائکهی من!
وسط کلکلش اذان بگید،
اگر امروز ، وسط کلکلی که داره میکنه با مشتری، بلند شه، خیلی #نورانی خواهد شد.
🔶🌺
اذان میگه...،
بدبخت، ول نمیکنه بره نماز بخونه...
#سیاه باقی میمونه، فقط کافیه شما سر اذان تا اونجایی که میشه...،
ول کنید، پاشید نماز بخونید...
یکی یکی بدیهای تو وجودتون از بین میره...
✅🌺
نبین اذان برای همهاس، اذان برای #تو هست...
#پیغام_خصوصیه،
تو بدو برو...نماز...
#قرارگاه_سیدابراهیم
@karrare135
#شهیدانزندهاندونزدپروردگارشانروزیمیگیرند...
#سلامبرشهدا
به فلک میرسد از روی
چو خورشید تو #نور
"قل هو الله احد"
چشم بد از روی #تو دور...
سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹
#قرارگاه_سیدابراهیم
@karrare135
#شهیدانزندهاندونزدپروردگارشانروزیمیگیرند...
#سلامبرشهدا
هر صبــح
پشت پنجرهی خيالم
نور از نگاه #تــو میتابد...
سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹
#قرارگاه_سیدابراهیم
@karrare135
#شهیدانزندهاندونزدپروردگارشانروزیمیگیرند...
#سلامبرشهدا
گل در برابر تو
عطرش را
از یاد میبرد؛
و میاندیشد
کاش جایِ خاک
بر دستهای #تو
روئیده بود...
سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹
#قرارگاه_سیدابراهیم
@karrare135
#شهیدانزندهاندونزدپروردگارشانروزیمیگیرند...
#سلامبرشهدا
وقتے نِگـاه #تـو
به من دوخته شده
نباید دست از پا خطا ڪنم
تو هم #شهیــدی
و هم #شاهِــدی
و هم #سنگ_صبــورِ
بـےقــراری هاۍ من...
سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹
#قرارگاه_سیدابراهیم
@karrare135