eitaa logo
کتاب خوب📚
5.4هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
206 ویدیو
32 فایل
📚مجموعه کتاب هایی که دوست شان داریم 🔔این کانال زیر نظر مستقیم دکتر وحید یامین پور اداره می شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🍊 خداوند به این کار رضاست: " یخرج الحی من المیت " او زندگانی را از جسد افسرده این شهر بیرون خواهد کشید و شهر دوباره سرپا خواهد شد. _خوب حرف می زنی مرتضی، خدا عوضت بدهد. این ها را روی منبر به مردم هم بگو. آن ها دهان به دهان کلمات تو را در جانشان تکرار خواهند کرد. _هرشب می گویم. باز هم خواهم گفت. _ مردم تو را دوست دارند مرتضی، بسیار... @Ketabe_khoub
شتاب بیش از آنکه به توان تو در دویدن مربوط باشد، به سبک بار بودن تو وابسته است. وزنه های آویزان بر جان را باید کند و دور انداخت.
_عیدت مبارک ملّا مرتضی علی یارت، چرا سراسیمه ای؟ _اسعدالله ایامکم، خبر خیر است؛ مسافرمان امروز می رسد... عن قریب به دنیا می آید. _به حق مرتضی علی ان شاءالله تیک ریش خیره. خدا رو شکر. جمله پیرمرد را زیر لب تکرار کرد:"تیک ریش خیره". .... . . .کوچه در آن صبح بهاری نمناک، خلوت بود و ملّا محمد جز همان پیرمرد دستار به سر، کسی را در محل ندیده بود. جلوی در خانه نفسی تازه کرد و آرام با دو دست دو لنگه چوبی در را فشار داد. "یاالله" گویان وارد حیاط شد. زمزمه های زنانه ای از اندرونی به گوش می رسید. _یا اللّه، یا اللّه ، دختر شیخ یعقوب من برگشتم... زن میانسالی که ملّا او را درست به جا نیاورد، از اندرونی بیرون آمد. _ملّا مبارک است، خانم سبک شدند الحمدلله. بچه پسر است... به حق مرتضی علی تیکِ ریش خیره ان شاء الله. _السلام علیک یا امیر المومنین یا مولی الموحدین یا قائد الغرّ المحجّلین. مرتضی فرزند محمد امین فرزند شمس الدین در عید غدیر سال هزار و دویست و چهارده هجری قمری در خاندان انصاری چشم به جهان گشود. آن ها در محله مشایخ انصاری در اطراف بقعه متبرکه حضرت سبزقبا از فرزندان امام کاظم علیه السلام در دزفول سکونت داشتند. امروز سالروز ولادت عالم بزرگ جهان تشیع شیخ مرتضی انصاری است. 📗📘📙 @ketabe_khoub
🕯🕯🕯 🍃شیخ بر منبر بود و درباره اشک بر سید الشهدا سخن می گفت. _مردم! بدانید که دو چیز انسان را در مسیر انسانیت سریع به منزل می رساند؛ یکی قرآن خواندن در نیمه شب و دیگری گریه بر حضرت سیدالشهدا علیه السلام. گریه بر مولایمان حسین، معجزه می کند. به خدا معجزه می کند مردم!... شیخ اشک می ریخت و دست راستش را برای تاکید به سوی مردم دراز می کرد و می گفت: " دامان حسین را رها نکنید. هزار هزار هم که عبادت کنید، باز هم به توسل به آقای شهیدمان محتاجید. مردم بدانید انسان یک شاکله ای دارد. ما اغلب شاکله خود را نمی شناسیم. کسی که به دنبال جلب خیرات است، باید جنس و شاکله اش عالی باشد؛ اما بدانید که برای عالی شدن جنستان باید بر حسین گریه کنید. هیچ چیز مثل اشک این شاکله را درست نمی کند." چهارم محرم ۱۴۴۴ 📗📘📙
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 حسینقلی همدانی افسار مرکب را از تیرک چوبی مقابل باب القبله باز کرد و به دست شیخ اعظم داد. شیخ از زاویه باب القبله نگاهی به آرامستان خود کرد. _حسینقلی! پس از مرگم من را فراموش نکن. روی مزارم قرآن و زیارت عاشورا بخوان. حسینقلی سرش را پایین انداخت. خواست چیزی بگوید که سید علی شوشتری از در حرم خارج شد و رفت سراغ باز کردن افسار مرکبش. 🌴🌴🌴🌴🌴 چند روز به اربعین حسینی مانده بود و آن ها نمیخواستند این روز زیارتی را از دست بدهند. حسینقلی دوست داشت همراه آن ها راهی شود؛ ولی آن ها گفته بودند تنها خواهند رفت. حسینقلی رو به سید علی شوشتری کرد و گفت:" حضرت استاد! شما هنوز کاملا بهبود نیافته اید. استدعا دارم در راه مراقب خود باشید. کاش اجازه می فرمودید همراهی تان کنم." 🌴🌴🌴🌴🌴 _نیازی نیست پسرم، از مسیر فرات و از میان نخلستان ها می رویم. مضطرب نباشید. ارادتمندان مولا آن جا بسیار مضیف برپا کرده اند. آفتاب تیر ماه تن خاک را گداخته بود. نخل ها توانی برای ایستادن در برابر آن نداشتند. شیخ نگاهی به خورشید کرد تا وقتِ باقی مانده تا اذان ظهر را بسنجد. سید علی در خود بود و ذکر می گفت و افسار مرکب را آرام می کشید. ناگهان گویی لا به لای نخل ها چیزی دیده باشد، سر بلند کرد و به دور دست خیره شد. از حرکت ایستاد و افسار را رها کرد. _خبری شده سید؟ 🌴🌴🌴🌴🌴 سید دوباره به راه افتاد. _این راه که می رویم، مسیر حکومت حضرت حجت است. روزگاری هزاران هزار سیاه پوش این خاک را با پای پیاده خواهند کوبید تا آماده قدوم سربازان آن حضرت شود. می بینم دورانی را که شیعیان در صفوفی متراکم به زیارت می آیند و در اربعین، نجف را به کربلا وصل خواهند کرد... 🌴🌴🌴🌴🌴🌴 @ketabe_khoub
🌴🌴🌴🌴 هر تصویری از حقایق عالم خیال، ترجمانی در عالم ماده دارد 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 @ketabe_khoub
هدایت شده از کتاب جمکران 📚
کتابی که ما را به عمق تاریخ می‌برد و با لحظه‌لحظه زندگی مأنوس می‌کند. 📣 به نسخه هشتادوپنج هزارم و چاپ چهل و هشتم رسید. 🖋 برای خرید کتاب اینجا رو کلیک کنید👇 http://ketabejamkaran.ir/72161 @ketabeJamkaran
📜 📜 📜 بانوی من! آن حال ناساز که در من سراغ داشتی، همچنانم برپاست؛ شعله اشتیاق گرمای حیاتم می بخشد و هیولای حزن، بر جان سایه می افکند. هراس از ماندن و ایستادن رو به فزونی است و من را بر آن می دارد که روزها و بلکه لحظه هایم را محاسبه کنم که مبادا از چرخ روزگار عقب بمانم... 📜@ketabe_khoub
_اخوی! کم می خوری، کم می گویی، کم می خوابی، اوصافت به اهل طریقت می ماند، نه شیخ طریقت. مرتضی به صورت برادر نگاه کرد و مهربانانه لبخند زد. _برای چه می پرسی؟ _من از مادر درباره تو بسیار شنیده ام. روزی نبود که تو را یاد نکند و من را به راه تو نخواند. تو برای او هنوز همان قرآن نفیسی هستی که روزی از دست امام صادق هدیه گرفته. هشت ساله بودم که رفتی و اکنون که نوجوانی سرریز از پرسش و ابهام هستم، برگشته ای. پرسش هایم از تو، درباره تو نیست. درباره راهی است که رفته ای و لاجرم راهی است که من خواهم رفت. _چرا لاجرم؟ هر کسی راه خودش را خواهد رفت. تو حجت شرعی نداری که راه من را طی کنی. _من را از راه طی شده ات باخبر نمی کنی؟ _هم باخبرت خواهم کرد و هم به آن دعوتت خواهم کرد اما بدان سالک و مسلک یکی است. هر کسی رونده ی راه خود است و راه، همان نفس است. راه، بیرون از نفس تو نیست که آن را بیابی و بر آن راه بروی. تو در خودت راه خواهی رفت و من در خودم و هر کسی در نفس خود. سالک و مسلک متحد است. آن که تو را به راه حق می خواند، در حقیقت تو را به درونت می کشاند که" من عرف نفسه، فقد عرف ربه" و ذکر و ورد، راهی است برای بازگرداندن تو به حقیقت خودت. 🌴🍊@ketabe_khoub
محرم سال ۱۲۴۲ هجری شمسی، مردم تا آنجا که در توان شان بود، در و دیوار را سیاه پوش کرده بودند و سیاهی ها تا آخر ماه صفر باقی می ماند. علاوه بر مساجد و ها، های خانگی هم برپا بود. شیخ را مجاب کردند که به علت جمعیت زیادی که به خانه او می رفتند، مراسم روضه خانگی را در مسجد برگزار کند. شیخ پس از نماز ظهر و عصر خودش منبر می رفت و خودش روضه می خواند. مسجد مملو از جمعیتی بود که برای شنیدن مواعظ شیخ از ساعتی قبل می آمدند و می نشستند. گفتار شیخ هنگام منبر و موعظه چنان بود که گویی طلبه تازه کاری سخن می گوید؛ ساده، بی تکلف و همه فهم، وقتی می گریست، دستش را روی پا یا به پیشانی می زد و مردم از دیدن حال و روز او به گریه می افتادند. شب هایی که خود شیخ منبر می رفت، شاگردان شیخ هم می آمدند و کنج و کنار مجلس می نشستند. میرزای شیرازی، میرزا حبیب الله رشتی، ملّا حسینقلی همدانی، سید حسین کوه کمری و البته سید علی شوشتری که پیش از همه جمعیت جلوی منبر می نشست و هنگام روضه گاهی آرام جمله ای به شیخ می گفت و آنگاه ناله جانسوز هر دو بلند می شد... ▪️▪️▪️▪️ @ketabe_khoub
دل راه خودش را می رود و گاهی باید او را گرفت و نشاند و پرسید:"به کدام راه می روی؟ به کدام راه من را می کشانی دل؟"
گریز از خود بال و پر می خواهد، خدا نصیب کند!
چشم پرکن ها خود را به رخ می کشند و به چشم می آورند. چیزی بیش از آنچه هستند را به خود می افزایند، به لباسشان، به چهره شان، به راه رفتنشان، به حرف زدنشان. 🌴 چشم پرکن ها به خودشان از چشم دیگران نگاه می کنند و آن گاه حظ می برند و احساس رضایت می کنند. آن ها چیزی را از درون می کاهند و به بیرون می افزایند. 🌴 غنای نفس ندارند، تهی هستند و فربهی می نمایند. مثل خانه ای که پای بستش بر شن روان است و در شرف ویرانی، ولی صاحبش بر نقش ایوان می افزاید. @ketabe_khoub
سالک و مسلک یکی است.هر کسی رونده ی راه خود است و راه، همان نفس است. راه، بیرون از نفس تو نیست که آن را بیابی و بر آن راه بروی. تو در خودت راه خواهی رفت و من در خودم و هر کسی در نفس خود. سالک و مسلک متحد است. آن که تو را به راه حق می خواند، در حقیقت تو را به درونت می کشاند که" من عرف نفسه، فقد عرف ربه" و ذکر و ورد، راهی است برای بازگرداندن تو به حقیقت خودت. @ketabe_khoub
ا❁﷽❁ا 📣جشن پرفروش کتاب 🔆با حضور نویسنده اثر: دکتر اجرا و کارشناسی 🗓دوشنبه 24 اردیبهشت‌ ماه ۱۴۰۳ 🕦ساعت ۱۳ 📌نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، غرفه مجمع ناشران انقلاب اسلامی، راهروی ۶ غرفه ۱۳۱ 📘📘📘📘📘 سی و پنجمین
هدایت شده از وحید یامین پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیکر سید را تا حرم روی شانه‌ها بردند. زیر طاق دار السلام حرم، همان نقطه که سال ها سید را به خود خوانده و پژواک نجواهای آرامش با امام پیچیده بود، قبری کنده بودند که آرامستان ابدی اوشد. 🥀 برگرفته از 🆔️ @yaminpour
شیخ اشک می ریخت و دست راستش را برای تاکید سوی مردم دراز می کرد و می گفت:" دامان حسین را رها نکنید. هزار هزار هم که عبادت کنید، باز هم به توسل به آقای شهیدمان محتاجید....بدانید که برای عالی شدن جنستان باید بر حسین گریه کنید. هیچ چیز مثل اشک این شاکله را درست نمی کند."
سالک و مسلک یکی است.هر کسی رونده ی راه خود است و راه، همان نفس است. راه، بیرون از نفس تو نیست که آن را بیابی و بر آن راه بروی. تو در خودت راه خواهی رفت و من در خودم و هر کسی در نفس خود. سالک و مسلک متحد است. آن که تو را به راه حق می خواند، در حقیقت تو را به درونت می کشاند که" من عرف نفسه، فقد عرف ربه" و ذکر و ورد، راهی است برای بازگرداندن تو به حقیقت خودت. 🌴🌴🌴
این عادی شدن، حادثه شگفتی است و این حادثه ی شگفت همیشه در نزدیکی انسان های بزرگ رخ می دهد، نه در فاصله زیاد از آن ها. @ketabe_khoub
🌴🌴🌴🌴 این راه که می رویم، مسیر حکومت حضرت حجت است. روزگاری هزاران هزار سیاه پوش این خاک را با پای پیاده خواهند کوبید تا آماده قدوم سربازان آن حضرت شود. می بینم دورانی را که شیعیان در صفوفی متراکم به زیارت می آیند و در اربعین، نجف را به کربلا وصل خواهند کرد. @ketabe_khoub
🌴🌴🌴🌴🌴 _حضرت شیخ اعظم! اعتماد مظلوم بر وعده های ظالم، کشنده تر از توپ و شمشیر است. تکیه مسلمین بر فریب کاران، آن هم برای لقمه ای که حق آن هاست، پستی و حقارت است و پستی و حقارت را برگزیدن، آسان تر از طلب عزت و وقار است. 🌴 🌴 🌴 @ketabe_khoub
🚨دکتر به پویش ایران همدل پیوست. 🔰 دکتر وحید یامین‌پور نویسنده کتاب‌ حق التألیف چاپ بعدی اثر خود در را صرف کمک به مردم مظلوم و کرد. 📚شما هم می‌توانید با تهیه کتاب در این کار خیر سهیم باشید. برای ثبت سفارش کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/72161