✨در حقیقت #منیت در دل انسان جای گرفته است ؛ از این رو با صدمه دیدن منیت ، قلب غمگین و با شادی آن، شاد می شود.
💠 درحالی که دل حریم الهی است و نباید در آن #محبت کسی جز حق تعالی جای گیرد.
پس باید خود را از #دل بیرون کرد تا به معرفت حق و در پی آن به دیدار محبوب و مطلوب حقیقی نایل شد.؛
چنان که حافظ می گوید:
گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
یا رب این قلب شناسی ز که آموخته بود
💎 بنابرین سالک در مسیر #سلوک با خود می جنگد و از پاسخ به #هوای_نفس و پیروی از آن پرهیز می کند.
برخی از ساده اندیشان میگویند که چرا حق تعالی انسان را تا این اندازه در سختی انداخته است و چه لزومی دارد تا انسان از لذت های مباح دست بردارد و.......؟!
✨ در پاسخ باید گفت که حق تعالی بی نیاز است واین انسان است که به معرفت و دیدار حق محتاج و آن چه مانع وسد راه او است ، خود او است ؛
چنان که اگر دانه گندم بخواهد سنبله شود ، باید به رنج وزحمت افتد که تنها راه سنبله شدن همین است.
🔹از سوی دیگر حق تعالی هیچ گاه برای بندگان سختی #اراده نکرده است و اگر کسی توان انجام دادن عبادتی را نداشته باشد و دچار سختی و حرج شود، امری آسان تر برای او در نظر گرفته است ؛
چنان که می فرماید ؛...
<سوره حج، آیه ۷۸>
(( خداوند در دین برای شما کار سنگین و سختی قرار نداده است))
✨بنابراین مبارزه با منیت رنج آور و دشوار است، ولی به برطرف شدن نیاز فطری و تشنگی حقیقی می انجامد ؛
چنان که حق تعالی به این سرانجام نیکو اشاره می کند و می فرماید ؛...
< سوره نازعات، آیه ۴۰ و۴۱>
(( و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس خود را از هوا و هوس باز دارد ، قطعاً بهشت جایگاه او است)).
در مقابل ، به سر گردانی و بیچارگی کسانی که از نفس خود پیروی کرده اند، اشاره کرده و می فرماید ؛....
< سوره جاثیه، آیه ۲۳>
(( آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پرده افکنده است؟
با این حال چه کسی می تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟
آیا متذکر نمی شوید؟ ))
💠 بنابراین سالک باید با #تضرع و #دعا به درگاه الهی و طلب شفاعت معصومان ( عليهم السلام ) زمینه پدید آمدن قصد در قلب خویش را فراهم کند ؛
زیرا اگر چنین نشود ،
در همین مرتبه متوقف می شود و از حرکت در مسیر #سلوک الی الله باز می ماند. .....
#فنا
📚منبع ؛ کتاب کیمیای وصال ، صفحه ۱۴۱، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه "
🌴گوهر معرفت 🌴
🏴🏴
رسول الله " صلی الله علیه و آله و سلم " فرمودند ؛
چرا دختر من فاطمه نامیده شده ؟
🌴✅
⚫️ خدا فاطمه " سلام الله علیها " را و آنها را که فاطمه " صلوات الله علیها " را دوست می دارند از آتش چه می کند؟ نجات می دهد. 🔹
این عالم سنی می گوید.. فَطَمها و فَطم محبیها عن النار
🌴🌺
🔹البته محبیها ، محب به معنی کلمه است، نه محبّ ادعایی. آنکه محب است ، و بر اساس محبت واقعیش ، با آن روش پیش می رود که رضایت حضرت فاطمهٔ زهرا " سلام الله علیها " در آن است.
اینجا باز اشتباه نکنید ، .....
🌴🌺
▫️محبتهای ادعایی یک چیز است ، حقیقت #محبت یک چیز دیگر است.
محبت ادعایی را خیلی ها دارند ، حقیقت محبت را کم دارند.
🌺🌴
کم هستند کسانیکه محب حضرت فاطمه زهرا " سلام الله علیها " ، هستند ، یا محب امیرالمؤمنین " علیه السلام " ، و یا محب حضرات دیگر هستند ، اما محبتشون حقیقت دارد▫️ ........
🌺🌺
محبت یک چیزیست که اصل دارد، حقیقت دارد ، احکام دارد ، خواستید بفهمیدید ، محبت #دروغ و ادعائی چیست و محبت حقیقی چیست؟
🌴🌺
برگردید در همین محبتهای معمولی که برای خودتان هست ، یک محاسبه ای بکنید ، شما مثلا اگر به بچه خودتان محبت داشته باشید ، که دارید ،
🌴🌺
کسانیکه بچه دارند ، محبت وقتی دارید هیچوقت راضی نمی شوید آن بچه ای که آن سوزش محبت را در #دل خود نسبت به او احساس می کنید ، به حکم محبت هیچ وقت راضی نمی شوید ، کاری بکنید که بچه خودتان ناراحت بشود.
🌴🌺
🔳 اگر من و شما معصیت بکنیم ، حضرت زهرا سلام الله علیها خوشحال می شوند ، یا ناراحت می شوند ؟... ..
🌺🌴
اگر کسی معصیت بکند ، من ، شما ، هرکس ، بر اساس شناخت ناقصمان حتی ، که از حضرت زهرا "سلام الله علیها " داریم ، از معصیت کار ، حضرت زهرا سلام الله علیها خوشحال می شوند یا ناراحت؟
ناراحت می شوند .
🌴🌺
▪️می شود شما حضرت زهرا سلام الله علیها را دوست بدارید ، بعد کاری کنید ، که ایشان سخت رنج ببرند؟ !!!▪️.......
#گناه
#فاطمیه
🌴گوهر معرفت 🌴
واااااي كه چقدر اين شعر زيباست
خواب بودم، خواب دیدم #مرده ام/
بی نهایت خسته و #افسرده ام/
تا میان گور رفتم #دل گرفت/
قبر کن سنگ لحد را #گل گرفت/
روی من خروارها از #خاک بود/
وای، قبر من چه #وحشتناک بود!
بالش زیر سرم از #سنگ بود/
غرق #ظلمت، سوت و کور #تنگ بود/
هر که آمد پیش، حرفی #راند و رفت/
سوره ی #حمدی برایم #خواند و رفت/
خسته بودم هیچ کس #یارم نشد/
زان میان یک تن #خریدارم نشد/
نه رفیقی، نه #شفیقی، نه #کسی/
ترس بود و وحشت و #دلواپسی/
ناله می کردم ولیکن #بی_جواب/
تشنه بودم، در پی یک #جرعه_آب/
آمدند از راه نزدم #دو_ملک/
تیره شد در پیش چشمانم #فلک/
یک ملک گفتا: بگو #دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: #رب تو کیست؟
گر چه پرسش ها به ظاهر #ساده بود/
لرزه بر اندام من #افتاده بود/
هر چه کردم سعی تا گویم #جواب/
سدّ نطقم شد هراس و #اضطراب/
از سکوتم آن دو گشته #خشمگین/
رفت بالا گرزهای #آتشین/
قبر من پر گشته بود از #نار و #دود/
بار دیگر با غضب #پرسش نمود:
ای گنه کار سیه دل، #بسته پر/
نام #اربابان خود یک یک ببر/
گوئیا لب ها به هم #چسبیده بود/
گوش گویا نامشان #نشنیده بود/
نامهای خوبشان از #یاد رفت/
وای، سعی و زحمتم بر #باد رفت/
چهره ام از #شرم میشد سرخ و زرد/
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
در میان عمر خود کن #جستجو/
کارهای #نیک و #زشتت را بگو/
هر چه می کردم به #اعمالم نگاه/
کوله بارم بود مملو از #گناه/
کارهای #زشت من #بسیار بود/
بر زبان آوردنش #دشوار بود/
چاره ای جز لب فرو #بستن نبود/
گرز آتش بر سرم آمد فرود/
عمق جانم از #حرارت آب شد/
روحم از فرط #الم بی تاب شد/
چون #ملائک نا امید از من شدند/
حرف آخر را چنین با من زدند:
#عمر خود را ای #جوان کردی #تباه/
#نامه_اعمال تو باشد #سیاه/
ما که ماموران #حق_داوریم/
پس تو را سوی #جهنم می بریم/
دیگر آنجا #عذرخواهی #دیر (دیر) بود/
دست و پایم بسته در #زنجیر بود/
نا امید از هرکجا و دل #فکار/
می کشیدندم به خِفّت سوی #نار/
ناگهان #الطاف_حق آغاز شد/
از جنان #درهای_رحمت #باز شد/
مردی آمد از #تبار_آسمان/
دیگران چون #نجم و او چون #کهکشان/
صورتش #خورشید بود و #غرق_نور/
جام #چشمانش پر از خمر #طهور/
#چشمهایش #زندگانی می سرود/
درد را از قلب انسان #میزدود/
بر سر خود #شال_سبزی بسته بود/
بر دلم مهرش عجب #بنشسته بود/
کِی به زیبائی او #گل می رسید؟!/
پیش او یوسف #خجالت می کشید/
#دوملک سر را به زیر #انداختند/
بال خود را فرش #راهش ساختند/
#غرق حیرت داشتند این زمزمه/
آمده اینجا #حسین_فاطمه؟!
صاحب روز #قیامت آمده/
گوئیا بهر #شفاعت آمده/
سوی من آمد مرا #شرمنده کرد/
مهربانانه به رویم #خنده کرد/
گشتم از خود بی خود از #بوی_حسین (ع)/
من کجا و دیدن روی #حسین (ع)/
گفت: #آزادش کنید این #بنده را/
#خانه_آبادش کنید این #بنده را/
اینکه این جا این چنین #تنها شده/
کام او با #تربت من وا شده/
مادرش او را به #عشقم زاده است/
#گریه کرده بعد #شیرش داده است/
خویش را در سوز عشقم #آب کرد/
عکس من را بر دل خود #قاب کرد/
بارها بر من #محبت کرده است/
سینه اش را وقف #هیئت کرده است/
سینه چاک #آل_زهرا بوده است/
چای ریز #مجلس ما بوده است/
اسم من #راز_و_نیازش بوده است/
#تربتم #مهر #نمازش بوده است/
#پرچم من را به #دوشش می کشید/
#پابرهنه در #عزایم می دوید/
بهر #عباسم به تن کرده #کفن/
روز #تاسوعا شده #سقای_من/
#اقتدا بر #خواهرم #زینب نمود/
گاه میشد صورتش بهرم #کبود/
تا به دنیا بود از من #دم زده/
او غذای #روضه ام را هم زده/
#قلب_او از #حب ما #لبریز بود/
پیش چشمش غیر ما #ناچیز بود/
#باادب در مجلس ما می نشست/
#قلب_او با #روضه ی من می شکست/
#حرمت_ما را به دنیا #پاس داشت/
#ارتباطی_تنگ با #عباس داشت/
#اشک_او با نام من می شد #روان/
#گریه در روضه نمی دادش #امان/
بارها #لعن_امیه کرده است/
خویش را #نذر_رقیه کرده است/
#گریه کرده چون برای #اکبرم/
با خود او را نزد #زهرا (س) می برم/
هرچه باشد او برایم #بنده است/
او بسوزد، #صاحبش #شرمنده است/
در #مرامم نیست او #تنها شود/
باعث #خوشحالی #اعدا شود/
گرچه در ظاهر #گنه_کار است و #بد/
قلب او بوی #محبت میدهد/
#سختی جان کندن و هول جواب/
بس بود بهرش به عنوان #عقاب/
در #قیامت #عطر و #بویش می دهم/
پیش #مردم #آبرویش می دهم/
آری آری، هرکه #پا_بست #من است/
#نامه_ی_اعمال او #دست_من است/
#بحق_بی_بی_زینب
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُم
╭┅┈┈┈┈ >>𑁍<<┈┈┈╼┅╮
@khadem_emame12
╰┅╾┈┈┈ >>𑁍<<┈┈┈┈┅╯