مقدار عمر نوح علیه السلام و قوم او !!!!
🤔#پرسش :
❓حضرت نوح علیه السلام ۹۵۰ سال حدودا پیامبری کرد.پس عمر شریفش مثلا هزار سال بوده.اما پسرش و همسرش هم آیا اینقدر عمر کردند؟ آیا دلیلی داریم که پسرش مثلا در سن نهصد سالگی او به دنیا آمده؟
و اگر بله آیا همسرش هم در پیری زایمان کرده؟ گویا در طول نبوت طولانی او دوازده نفر به او ایمان آوردند آیا آنها هم عمر طولانی داشتند یا اواخر کار به او ایمان آوردند.❗️❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌قرآن تصریح می کند که نوح علیه السلام نهصد و پنجاه سال در میان قومش بود , چنان که می فرماید :
"ما نوح را به سوى قومش فرستاديم و او در ميان آنها هزار سال، الا پنجاه سال، درنگ كرد اما سرانجام طوفان آنها را فرو گرفت در حالى كه ظالم بودند." " وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُون " ( عنکبوت 14 )
❕مفسرین می گویند که مدت مزبور تنها اشاره به مدت دعوت نوح علیه السلام قبل از طوفان است و الا عمر نوح بیشتر از نهصد و پنجاه سال بوده است , چنان که در تفسیر المیزان می خوانیم :
"از ظاهر آيه برمىآيد كه اين مدت يعنى هزار الا پنجاه ( یا نهصد و پنجاه سال ) مدت دعوت نوح (ع) بوده، يعنى فاصله بين بعثت او، و وقوع طوفان، كه قهرا چند سال هم قبل از بعثت و بعد از طوفان زندگى كرده، بنا بر اين فرموده قرآن با گفته تورات در اين باره مغاير است، چون تورات گفته كه نهصد و پنجاه سال مدت عمر او بوده است "
📚ترجمه تفسير الميزان، ج16، ص: 170
👌در روایات ما عمر نوح علیه السلام تقریبا دو هزار و پانصد سال بیان شده است , چنان که در نقلی امام صادق علیه السلام فرمود :
" نوح علیه السلام دو هزار و پانصد سال زندگانى كرد بدين شرح 1- پيش از بعثت 850 سال 2- پس از بعثت ميان قوم خود 950 سال 3- پس از نزول از كشتى كه آب طوفان فرو كشيد و شهرسازى كرد و اولاد خود را در شهر هاجا داد 700 سال " عَاشَ نُوحٌ ع أَلْفَيْ سَنَةٍ وَ خَمْسَمِائَةِ سَنَةٍ مِنْهَا ثَمَانُمِائَةٍ وَ خَمْسُونَ سَنَةً قَبْلَ أَنْ يُبْعَثَ وَ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً وَ هُوَ فِي قَوْمِهِ يَدْعُوهُمْ وَ سَبْعُمِائَةِ عَامٍ بَعْدَ مَا نَزَلَ مِنَ السَّفِينَةِ وَ نَضَبَ الْمَاءُ "
📚کمال الدین ج 2 ص 523
❕در مورد عمر قوم نوح ع که شامل زن و فرزند نوح ع هم می شود , در روایاتی آمده است که عمرشان سیصد سال بوده است , چنان که امام صادق ع فرمود :
" عمر قوم نوح سیصد سال، سیصد سال بود. " "كَانَتْ أَعْمَارُ قَوْمِ نُوحٍ ع ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ. "
📚کمال الدین ج 2 ص 523 _ اثباه الوصیه ص 33
❕یا در نقل دیگری , عمر سیصد ساله قوم نوح چنین ترسیم شده است که نقل می کنند :
" سه قرن بر قوم او می گذشت و هرکدام از آنها فرزند کوچکش رامی آورد و بر سر نوح علیه السلام میایستادند و میگفتند: ای فرزندم اگر بعد از من ماندی از این دیوانه اطاعت مکن. " "مَضَى ثَلَاثَةُ قُرُونٍ مِنْ قَوْمِهِ ... "
📚قصص الانبیاء راوندی ص 84 _ بحار الانوار ج 11 ص 287
👌بنابراین عمر انسانها در زمان نوح علیه السلام تا سیصد سال بوده است و با این وجود نیز عمر نوح علیه السلام در میان آنها عمر بیشتر و خارق العاده و معجزه گونه ای داشته است , چنان که در تفسیر نمونه در این رابطه می خوانیم :
" البته اين عمر طولانى در مقياس عمرهاى زمان ما بسيار زياد است و هيچگاه طبيعى به نظر نمىرسد، ممكن است ميزان عمر در آن ايام با امروز تفاوت داشته، اصولا قوم نوح چنان كه از بعضى مدارك به دست مىآيد عمر طولانى داشتند و در اين ميان خود نوح نيز فوق العاده بوده است، ضمنا اين نشان مىدهد كه ساختمان وجود انسان به او امكان عمر طولانى مىدهد. "
📚تفسير نمونه، ج16، ص: 230
👇👇
بچه بودم داشتم قدم میزدم افتادم تو چاه، با خودم گفتم منم به سرنوشت حضرت یوسف دچار شدم.
گفتم خدایا چقدر ما خوشگلا رو اذیت میکنی؟
یکی با یه آچار زد به پام گفت یوزارسیف برو کنار دهنم سرویس شد. تازه فهمیدم افتادم تو چاه مکانیکی 😂😂 😍
🌺🌺🌺🌺🌺
#پرسش:طبق آیه24سوره یوسف،وقتی زلیخاقصد یوسف(ع)راداشت،یوسف نیز قصداوراکرد؛آیا بااین وجودمیتوان یوسف رامعصوم دانست؟!
#پاسخ اجمالی:با كمى تأمل در متن آيه متوجه می شویم كه یوسف(ع) قصد گناه نكرد. زیرا این آیه این نکته را بیان می کند که یوسف اگر «برهان» پروردگارش را نمی دید، قصد گناه می کرد در حالی که می بینیم ایشان برهان پروردگارش را مشاهده كرد؛ منظور از برهان پروردگار همان آگاهى او به اسماوصفات خدابوده است که به همه پیامبران عطامی شودوآنهاراازگناه مصون نگه می دارد.
خرافات وسخنان وتفسیرهای باطلی که یوسف راتالبه پرتگاه اقدام به آن عمل زشت پيش برده ازاسرائيليات است؛چرا که یوسف(ع)ازمخلصین می باشدکه بر اساس قرآن ازفریب شیطان درامان هستند.
علاوه برآن درروایتی ازامام رضا(ع) «هَمَّ بهَا»به تلاش برای دوری ازهمسر عزیزمصرمعنی شده نه قصدکردن او. «ایت الله مکارم»
#بحق_بی_بی_زینب
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُم
╭┅┈┈┈┈ >>𑁍<<┈┈┈╼┅╮
@khadem_emame12
╰┅╾┈┈┈ >>𑁍<<┈┈┈┈┅╯
واااااي كه چقدر اين شعر زيباست
خواب بودم، خواب دیدم #مرده ام/
بی نهایت خسته و #افسرده ام/
تا میان گور رفتم #دل گرفت/
قبر کن سنگ لحد را #گل گرفت/
روی من خروارها از #خاک بود/
وای، قبر من چه #وحشتناک بود!
بالش زیر سرم از #سنگ بود/
غرق #ظلمت، سوت و کور #تنگ بود/
هر که آمد پیش، حرفی #راند و رفت/
سوره ی #حمدی برایم #خواند و رفت/
خسته بودم هیچ کس #یارم نشد/
زان میان یک تن #خریدارم نشد/
نه رفیقی، نه #شفیقی، نه #کسی/
ترس بود و وحشت و #دلواپسی/
ناله می کردم ولیکن #بی_جواب/
تشنه بودم، در پی یک #جرعه_آب/
آمدند از راه نزدم #دو_ملک/
تیره شد در پیش چشمانم #فلک/
یک ملک گفتا: بگو #دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: #رب تو کیست؟
گر چه پرسش ها به ظاهر #ساده بود/
لرزه بر اندام من #افتاده بود/
هر چه کردم سعی تا گویم #جواب/
سدّ نطقم شد هراس و #اضطراب/
از سکوتم آن دو گشته #خشمگین/
رفت بالا گرزهای #آتشین/
قبر من پر گشته بود از #نار و #دود/
بار دیگر با غضب #پرسش نمود:
ای گنه کار سیه دل، #بسته پر/
نام #اربابان خود یک یک ببر/
گوئیا لب ها به هم #چسبیده بود/
گوش گویا نامشان #نشنیده بود/
نامهای خوبشان از #یاد رفت/
وای، سعی و زحمتم بر #باد رفت/
چهره ام از #شرم میشد سرخ و زرد/
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
در میان عمر خود کن #جستجو/
کارهای #نیک و #زشتت را بگو/
هر چه می کردم به #اعمالم نگاه/
کوله بارم بود مملو از #گناه/
کارهای #زشت من #بسیار بود/
بر زبان آوردنش #دشوار بود/
چاره ای جز لب فرو #بستن نبود/
گرز آتش بر سرم آمد فرود/
عمق جانم از #حرارت آب شد/
روحم از فرط #الم بی تاب شد/
چون #ملائک نا امید از من شدند/
حرف آخر را چنین با من زدند:
#عمر خود را ای #جوان کردی #تباه/
#نامه_اعمال تو باشد #سیاه/
ما که ماموران #حق_داوریم/
پس تو را سوی #جهنم می بریم/
دیگر آنجا #عذرخواهی #دیر (دیر) بود/
دست و پایم بسته در #زنجیر بود/
نا امید از هرکجا و دل #فکار/
می کشیدندم به خِفّت سوی #نار/
ناگهان #الطاف_حق آغاز شد/
از جنان #درهای_رحمت #باز شد/
مردی آمد از #تبار_آسمان/
دیگران چون #نجم و او چون #کهکشان/
صورتش #خورشید بود و #غرق_نور/
جام #چشمانش پر از خمر #طهور/
#چشمهایش #زندگانی می سرود/
درد را از قلب انسان #میزدود/
بر سر خود #شال_سبزی بسته بود/
بر دلم مهرش عجب #بنشسته بود/
کِی به زیبائی او #گل می رسید؟!/
پیش او یوسف #خجالت می کشید/
#دوملک سر را به زیر #انداختند/
بال خود را فرش #راهش ساختند/
#غرق حیرت داشتند این زمزمه/
آمده اینجا #حسین_فاطمه؟!
صاحب روز #قیامت آمده/
گوئیا بهر #شفاعت آمده/
سوی من آمد مرا #شرمنده کرد/
مهربانانه به رویم #خنده کرد/
گشتم از خود بی خود از #بوی_حسین (ع)/
من کجا و دیدن روی #حسین (ع)/
گفت: #آزادش کنید این #بنده را/
#خانه_آبادش کنید این #بنده را/
اینکه این جا این چنین #تنها شده/
کام او با #تربت من وا شده/
مادرش او را به #عشقم زاده است/
#گریه کرده بعد #شیرش داده است/
خویش را در سوز عشقم #آب کرد/
عکس من را بر دل خود #قاب کرد/
بارها بر من #محبت کرده است/
سینه اش را وقف #هیئت کرده است/
سینه چاک #آل_زهرا بوده است/
چای ریز #مجلس ما بوده است/
اسم من #راز_و_نیازش بوده است/
#تربتم #مهر #نمازش بوده است/
#پرچم من را به #دوشش می کشید/
#پابرهنه در #عزایم می دوید/
بهر #عباسم به تن کرده #کفن/
روز #تاسوعا شده #سقای_من/
#اقتدا بر #خواهرم #زینب نمود/
گاه میشد صورتش بهرم #کبود/
تا به دنیا بود از من #دم زده/
او غذای #روضه ام را هم زده/
#قلب_او از #حب ما #لبریز بود/
پیش چشمش غیر ما #ناچیز بود/
#باادب در مجلس ما می نشست/
#قلب_او با #روضه ی من می شکست/
#حرمت_ما را به دنیا #پاس داشت/
#ارتباطی_تنگ با #عباس داشت/
#اشک_او با نام من می شد #روان/
#گریه در روضه نمی دادش #امان/
بارها #لعن_امیه کرده است/
خویش را #نذر_رقیه کرده است/
#گریه کرده چون برای #اکبرم/
با خود او را نزد #زهرا (س) می برم/
هرچه باشد او برایم #بنده است/
او بسوزد، #صاحبش #شرمنده است/
در #مرامم نیست او #تنها شود/
باعث #خوشحالی #اعدا شود/
گرچه در ظاهر #گنه_کار است و #بد/
قلب او بوی #محبت میدهد/
#سختی جان کندن و هول جواب/
بس بود بهرش به عنوان #عقاب/
در #قیامت #عطر و #بویش می دهم/
پیش #مردم #آبرویش می دهم/
آری آری، هرکه #پا_بست #من است/
#نامه_ی_اعمال او #دست_من است/
#بحق_بی_بی_زینب
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُم
╭┅┈┈┈┈ >>𑁍<<┈┈┈╼┅╮
@khadem_emame12
╰┅╾┈┈┈ >>𑁍<<┈┈┈┈┅╯