eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
5.4هزار دنبال‌کننده
455 عکس
110 ویدیو
11 فایل
سلام ✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خوشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۷۹ 🔸 رفتار شهید مدافع‌حرم؛ در روز انتخابات |عادتش رو می دونستیم؛ اما باز آخرِ شب گفت: بچه‌ها! فردا اولِ وقت آماده باشید. صبح زود هم زیارت عاشورا؛ دعا و قرآنش رو خواند؛ بعد هم وضو گرفت و با بچه‌ها رفتیم رأی دادیم. بعد از رأى دادن، حمیدآقا با دیدنِ انگشتان آبی بچه‌ها لبخند زد و گفت: قبول باشه! ببینید چقدر سبک شدین؛ خیالتون راحت شد؛ چون اولِ وقت اومدین و تکلیفتون رو ادا کردین... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید مدافع‌حرم حمید تقوی‌فر 📚منبع: کتاب "اثر انگشت" صفحه ۶۵/ راوی: همسر شهید 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی __________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 شهید محمد کچویی [ رئیس زندان اوین] رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 💢|یه روز محمد با یکی از منافقین برخوردی داشت، خب محمد سرپرست زندان بود و در مقابل او، یه زندانی قرار داشت. وقتی نصیحتش می‌کرد که وضع زندان رو به هم نریزید و مقررات رو رعایت کنید، او با گستاخی هرچه تمام‌تر، آب دهان خودش رو به صورت محمد انداخت. محمد هم با آقایی هرچه تمام‌تر، تف رو از صورت خودش پاک کرد و بهش گفت: «این برخورد شما یک برخورد انسانی نیست» و در همین حد بسنده کرد. با اینکه خب حاکم بود و قدرت برخورد داشت... 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر با کیفیت اصلی ________________________ 🇮🇷ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
رفقای عزیزم سلام این چند روز بخاطر کنشگری انتخاباتی کمتر رسیدم کانال رو فعال نگه دارم بابت کم کاری کانال ازتون معذرت میخوام ان شاءالله بعد از انتخابات فعالیت کانال منظم و روزانه خواهد شد دعا کنید جبهه ی انقلاب پیروز انتخابات بشه
سلام بابت تاخیر عذرخواهم از امروز مجدداً با خاطرات ناب شهدا در خدمتتون هستم دوستانتون رو به کانال دعوت کنید و در ثواب ترویج فرهنگ شهدا با ما شریک بشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 شهید محمدرضا آقاجانی‌زاده رو در ثواب انتشار و تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 💢|زمان شاه جیب‌هاش رو پر از سنگ می­‌کرد و می‌رفت تظاهرات. بهش می­‌گفتم: تو آخرش با این کارهات شهید می­شی. می­‌گفت: چه بهتر که آدم شهید بشه... عاشق شهادت و جبهه بود. همیشه می‌گفت: من شهید میشم. وقتی هم برا مرخصی میومد قم؛ سه روز می­‌موند و بر می‌گشت جبهه... یه عکس هم با لباس پاسداری انداخته بود و گفت: مادر! وقتی شهید شدم این عکس رو بذار برا حجله... رفته بودیم تشییع جنازه دوستش. وقتی برگشتیم، شروع کرد به خوندنِ نهج‌البلاغه و گفت: مادر من می­خوانم شما گوش بدهید ببینید چه نوشته... بعد هم پرسید: مادر تشییع جنازه دوستم شلوغ بود؟ گفتم: بله. گفت: بخاطر این شلوغ بود که شهید شده؛ اگه من شهید شدم؛ ناراحت نشید... 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر با کیفیت اصلی ____ 🇮🇷ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 شهید ابراهیم شریفی‌نویس رو در ثواب انتشار و تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر با کیفیت اصلی ________________ 🇮🇷ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۸۰ 🔸پیام این شهید را به همه‌ی بچه هیأتی‌ها برسانید یکی از مداح‌های معروف رو آورده بودند گردانِ ما وقتِ سینه‌زنی که شد ، مداح به بچه ها گفت: پیراهن‌تون رو در بیارین ... بچه ها شروع کردن به بیرون آوردنِ پیراهن‌شون. یهو حسن اومد جلو ، مانع شد و گفت: اینجا از این خبرا نیست، خالصانه سینه‌تون رو بزنین... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید حسن رضوان‌خواه 📚منبع: یادگاران۲۱ « کتاب رضوان‌خواه » صفحه۶۳ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ______________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 خلبان شهید عباس دوران رو در ثواب انتشار و تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 💢|عباس عاشق پرواز بود. پدرم همیشه بهش می‌گفت: عباس! بیا از خلبانی دست بردار؛ شغلِ خطرناکیه. بیا توی همین بازار حجره‌ای بگیر و دست به کار شو... عباس هم می‌گفت: من مرد آسمون‌هام؛ روی زمین بلد نیستم کاری کنم... طوری از پرواز صحبت می‌کرد که آدم حتی به اون هواپیمای بزرگ و بی‌ریخت هم حسودیش می‌شد... با این همه وقتی رحیم؛ برادرش دانشکده خلبانی قبول شد، عباس نذاشت بره. گفتم: تو که عاشق پروازی؛ چرا می‌خوای برادرت رو از این عشق محروم کنی؟ گفت: رحیم بخاطر مطالبی که از من درباره خلبانی شنیده؛ بهش علاقمند شده. الان هم با خودش فکر می‌کنه که با یه تیر دو نشون بزنه؛ هم میره دوره خدمت سربازی و هم خلبانی یاد می‌گیره. اما به این نکته توجه نداره که سربازی عمرش کوتاهه؛ اما اگه خلبان بشه باید تا آخر عمر سرباز بمونه... می‌خواست بگه باید پای هزینه‌های شغل بمونی. در کنار نوش‌هاش، از نیش‌هاش هم استقبال کنی... 📚منبع: کتاب آسمان "دوران به روایت همسر شهید" صفحه ۲۲ و ۳۴ 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر با کیفیت اصلی ____________________________ 🇮🇷ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خلبان نابغه‌ای که نفسِ صدام رو بُریده بود... واو به واو روایتِ این کلیپ بسیار شنیدنی است 🏴۳۰تیرماه سالگرد شهادت خلبان شهید عباس دوران گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 سردار شهید حبیب مظاهری رو در ثواب انتشار و تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 💢|حبیب رو خدا بعد از شانزده سال چشم انتظاریِ پدر و مادرش بهشون بخشیده بود. مادرش میگه: حبیب دو ساله بود که چشم‌دردِ سختی گرفت و مدام از چشمش اشک می‌ریخت. خیلی خرج دوا و دکتر کردیم، اما فایده‌ای نداشت و کم‌کم داشت نابینا می‌شد. یه شب دلم بدجوری شکست. متوسل شدم به امام حسین(ع) و گفتم: آقا شما یه کاری بکنید این بچه شفا بگیره...همون شب خواب دیدم آقایی نورانی اومد؛ دستی به سر و روی حبیب کشید و گفت: چشم بچه‌ات خوب شد. صبح که پا شدم، دیدم داره تو گهواره بازی می‌کنه و با چشمای قشنگش برام می‌خنده... 📚منبع: خبرگزاری دفاع‌مقدس "وابسته به بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس" 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر با کیفیت اصلی ____________________ 🇮🇷ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۸۱ 🔸شهیدی که زندگی‌اش را فدای امام حسین علیه‌السلام کرد... |ایام محرّم که می‌شد، سید منصـور تمام دارایی خود‌ش رو می‌داد به تکیه‌ی محل و خرجِ مراسم عزاداری حضرت سیـدالشهدا علیه‌السلام می‌کرد. وقتی هم بهش اعتراض کردم،گفت: برای امام حسین علیه‌السلام دادنِ سـر و جان هم کم است، چه رسد به پول ... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید سیدمنصور جوادیون 📚منبع: کتاب سیرت شهیدان، صفحه ۱۲۶ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ______________________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 سردار شهید علیرضا خواجه‌کجوری رو در ثواب انتشار و تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 🌼|بچه که بود، هر روز بهش یک تومان می‌دادم تا برا رفتن به مدرسه، بره نوشهر و برگرده. اما علیرضا از این یه تومن، پنج ریالش رو خرج می‌کرد و پنج ریال دیگه‌ش رو می‌انداخت داخل یه ظرف حلبی و توی حیاط خونه دفن می‌کرد... حتی گاهی مسیر مدرسه تا خونه رو پیاده می‌رفت تا پول بیشتری جمع کنه... وقتی هم ما به مشکلی بر می‌خوردیم، این پولهایی که جمع کرده بود رو بهمون می‌داد تا بزنیم به زخم زندگیمون... علاوه بر اون، کارگری هم می‌کرد تا کمک‌خرج خانواده باشه.‌‌.‌. 🌼|معمولا رسمه بعد از یه شادی یا یه اتفاق خوشایند شیرینی میخرن... علیرضا وقتی شیرینی خرید و اومد خونه؛ که می‌خواست بره جبهه. انگار خیلی جبهه رفتن براش خوشایند و شیرین بود... می‌گفت: می‌خوام برم جبهه... ان‌شالله توی این دانشگاه قبول بشم!... آخرش هم به آرزوش رسید و اولین روز مرداد سال ۶۷، با شهادت توی دانشگاه شلمچه، قبول شد... 📚منبع: خبرگزاری دفاع‌مقدس "وابسته به بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس" 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر با کیفیت اصلی ____________________ 🇮🇷ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا