🔅#چراغ_راه ۷ [وصایای شهیدان]
✍ با این توصیهی شهید حسنباقری زمان دلخوری از دست دیگران، رضایت خدا رو جلب کنیم...
#وصیت|اگر از دستِ کسی ناراحت شدید؛ دو رکعت نماز بخوانید و بگویید: خدایا! این بندهی تو حواسش نبود؛ من از او گذشتم، تو هم بگذر...
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت چراغراه(۷) با کیفیت اصلی
_______
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#درس_اخلاق #بخشش #شهید_باقری #خودسازی #شهدای_تهران #گذشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_امروز
🎥 شهید مفقودالاثری که امامخامنهای به او لقب قهرمان داد...
روایتی کوتاه و زیبا از شهید حسین املاکی( ۱:۴۷َ)
#بسیار_دیدنی
_______________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#مستند #شهید_املاکی #ایثار #شهدای_گیلان #گذشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_قدر
🎥 #فیلم|توصیهی ارزشمند سردار شهید محمدرضا زاهدی به جمع خانوادگی؛ برای استفادهی بهتر از شبهای قدر...
شهیدی که در شب قدر امسال شهادتش رو از خدا گرفت...
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهیدزاهدی #شهدای_ترور #شهدای_اصفهان #مدافع_حرم #شهیدقدس #گذشت #بخشش
💢#خاکریزخاطرات ۳۲
🔸گذشت در اوجِ نیاز ... بخوانید و لذت ببرید از این همه مردانگی
#متن_خاطره|نشسته بودم و تماشایش میکردم. لبهاش بدجوری از تشنگی تَرَک خورده بود. هر کسی از آب، یه سهم داشت. سهمِ آبِ خودش رو گرفت و اومد توی سایه نشست. یهو دید یه اسیر عراقی داره نگاهش میکنه. بلند شد و سهمِ آبِ خودش رو داد به اسیر عراقی...
👤 نام رزمنده در منبع نیامده
📚منبع: مجموعه روزگاران۹ (کتاب غواصان لشکر۱۴) صفحه ۹۴
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
➕دریافت قابنوشته [ طرح خطنویس]
_______________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#ایثار #گذشت #فداکاری
#خاطره
🔸چند روایت از شهید عارفِ مازندران؛ در سالگرد شهادتش
🌼#گذشت|پیراهن که براش میخریدم؛ از مسجد جامع که برمیگشت، میدیدم لباسش عوض شده. میگفت: یکی از لباسم خوشش اومد، بهش هدیه دادم... ضبط صوتی که برایش خریده بودم رو هم داده بود به دوستاش، میگفت: اونا بیشتر نیاز دارن...
🌼#نمازشب|همیشه نماز شب میخوند؛ نماز شبهایی که با گریه همراه بود. اگر یک روز هم نماز شبش قضا میشد، سه روز روزه میگرفت... تا طلوع آفتاب هم نمیخوابید. میگفتم: علیجان! بخواب خستهای! میگفت: [بینالطلوعین] کراهت داره...
🌼#روضهیمادر|عاشقِ حضرت زهرا(س) بود. وقتی شهیدعلمدار توی روضههاش نام بیبی رو میبرد؛ سیدعلی با ضجه گریه میکرد. من ندیدم هیچ چیزی مانند روضههای مادر، سیدعلی دوامی رو اینگونه بیتاب کنه...
🌼#خمپارهشصت|میگفتم: مادر! دوست دارم شهید بشی؛ ولی نه مفت و راحت، باید حالا حالاها از دشمن بکشی!
سیدعلی هم با لبخند میگفت: مادر نزاییده کسی بتونه منو بکشه، مگر خمپاره۶۰؛ چون نامرده و صدا نداره... همیشه میگفت با خمپاره۶۰ شهید میشم. همینجورم شد. با ترکش خمپاره۶۰ توی شلمچه آسمونی شد
🌼#بهشت|یه روز در حال میوه خوردن، گفتم: کاش علی زنده بود و از این میوهها میخورد... تا اینکه خواب دیدم علی دستم رو گرفت؛ منو به باغی زیبا توی بهشت برد و گفت: مادرجان! اینجا هر چی بخوام فراهمه. ببین الان من سیب میخوام... یهو دیدم شاخههایی پر از سیبِسرخ براش خم شد و او از آن سیبهای آبدار خورد و شاخه برگشت؛ بعد انگور و ...
____
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهیددوامی #شهدای_مازندران
#چندخاطره
🔸واو به واو این خاطرات شهیده واعظی بسیار خواندنی است...
🌼#برای_امام|زمانی که امامخمینی تبعید بودند؛ پدر طیبه به عنوان یک روحانی مبارز با شاه مقابله میکرد. طیبه با اینکه هنوز به سن تکلیف نرسیده بود تصمیم گرفت ۱۵ روز روزه بگیره. میگفت: ۸روز رو برا سلامتی آقای خمینی روزه میگیرم؛ ۷روز رو برا سلامتی پدرم.
🌼#عشق_خمینی|زمانیکه خیلی کم سن و سال بود؛ خورد زمین و صورتش خونی شد. رفتم جلو و گفتم: خوبت شد، خونت رو ریختی روی زمین. گفت: خدا نکنه خون من اینجا بریزه. خونم باید برای آقای خمینی بریزه... از همون کودکی عشق امام رو داشت.
🌼#حجاب|از پنج سالگی میرفت مکتب. حتما هم باید چادر سر میکرد و رویش رو میگرفت. وقتی بهش میگفتم: شاید با چادر زمین بخوری؛ در جوابم میگفت: اگر زمین بخورم بهتر از اینه که مردم صورتم رو ببینند.
🌼#مزد_قالی|طیبه قالی میبافت و میگفت: مزد قالیبافی روزم رو برا جهیزیهام بذارید؛ و مزد قالیبافی شبم رو برا امام خمینی؛ می خوام وقتی اومدند ایران، پیش پاشون گوسفند قربانی کنم.
🌼#لباس_عید|روز عید یه دست لباس براش خریدیم. پوشید؛ رفت بیرون و اومد. لباس رو در آورد و گذاشت کنار. گفتم: همه لباس نو پوشیدند، تو چرا لباست رو در آوردی؟ گفت: اگه من این لباس رو بپوشم، بچههای فقیر غصه میخورند... من دلم نمیاد این لباس رو بپوشم؛ لباسهای کهنه رو بیشتر دوست دارم. بعد از ازدواج هم جهیزیهاش رو بخشید به فقرا...
🇮🇷ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
#شهیده_واعظی #شهدای_زن #حجاب #گذشت #ایثار #چادر #شهدای_اصفهان #ولایتفقیه
#شریک_جهاد
🌸 سردار شهید ولیالله عباسی رو در ثواب تولیدمحتوا و انتشار مطالب امروز شریک میکنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند
🔹چند بُرش از زندگی شهید:
🌼#تولد|ولیالله در اولین روز پاییز ۱۳۴۳ در شیروان چرداول استان ایلام متولد شد.
🌼#اولدیگران|شام و نهار رو با دیگ میآوردند پادگان و نیروها برا گرفتن غذا باید یه صف طولانی تشکیل میدادند. معمولاً هم به نفرات آخر یا غذا نمیرسید یا مقدار کمی نصیبشون میشد. من شاهد بودم که ولیالله هنگام توزیع، آخرین نفری بود که برا تحویل غذا میرفت. توی صف هم اگه کسی بعد از ایشون برا گرفتن غذا میومد، ولیالله میرفت پشت سرش میایستاد و بهش میگفت: من مسئول منظم کردن صف هستم؛ برو جلو...
🌼#قرآن|دائماً توی اوقات فراغت، قرآن میخوند. حتى توی صف غذا هم یه قرآن کوچک از جیبش در میآورد و شروع به خواندن میکرد.
🌼#بيتالمال|یه بار که به اجبار میخواست بره مرخصی، ماشینی رو در اختیارش گذاشتند تا با ماشین از خط بره، قبول نکرد و با پای پیاده راه افتاد... مرخصی هم که میومد، از لباس سپاه استفاده نمیکرد. میگفت: توی مرخصی نباید از لباس سپاه که بیت الماله، استفاده کنم.
🌼#مرگبرآمریکا| یه ترکش به پای ولیالله اصابت کرد و بلافاصله خون جاری شد. با یه چوب کبریت ترکش رو از پایش در آورد و با خونی که بیرون میزد، روی پایش نوشت: مرگ بر آمریکا...
📚منبع: کنگره ملی سههزار شهید استان ایلام
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت پوستر با کیفیت اصلی
________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
● واژهیاب:
#شهیدعباسی #شهدای_ایلام #مشخصات_شهید #گذشت #ایثار
#خاکریزخاطرات ۶۸
🔸 چقدر مهربون بوده این محمدمهدی...
#متن_خاطره|دمِ عید وقتی حقوق و عیدی معلمی رو گرفتم؛ با محمدمهدی که اون موقع ۵ یا ۶ ساله بود؛ رفتیم و براش یه کفش خریدم. خونهی ما توی محله فقیرنشین بود و چون خانوادهها قدرت خرید چندانی نداشتند؛ خیلی از بچه های محل بجای کفش، دمپایی میپوشیدند. وقتی محمدمهدی کفش جدیدش رو پوشید، توی کوچه متوجه نگاه حسرت بچهها شد. برا همین تصمیم گرفت نوبتی کفشش رو بده تا دوستاش هم بپوشن. بعد از یه مدت هم دیگه اون کفش رو نپوشید و گفت: چون دوستام مث کفشِ من رو ندارن؛ منم دیگه نمیپوشمش...
👤خاطرهای از زندگی شهید مدافعحرم محمدمهدی فریدونی
📚منبع: خبرگزاری دفاعمقدس؛ وابسته به بنیاد حفظ و نشر ارزشهای دفاعمقدس/ راوی: پدر شهید
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
__________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهیدفریدونی #بیتفاوت_نبودن #مهربانی #خاکریز_خاطرات #گذشت #ایثار #شهدای_فارس
#شریک_جهاد
🌸 شهید تفحص حسین صابری رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک میکنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند
🌼#لباسعید|نزدیک ایام عید نوروز بود كه از طرف مدرسه منو دعوت كرده، خواستند تا به وضعیت لباسهای حسین رسیدگی كنم. همون روز پانصد تومان به مادرش دادم تا لباس تهیه كنه. فردا صبح حسین همراه مادرش برا خرید بیرون رفتند؛ اما وقتی برگشتند خبری از لباسهای نو نبود، با تعجب جریان رو پرسیدم.
اون روزها ایام جنگ بود و توی مساجد و محلهها صندوقهایی میگذاشتند تا مردم كمكهای نقدی و غیر نقدی خودشون رو برا رزمندگان در اونا بریزند. حسین هم با عبور از كنار مسجد و شنیدن صدای بلندگو به مادرش گفته بود: «شلوار من چه عیبی داره؟ من همین رو میپوشم، شما هم پول لباس من رو به صندوق بندازید»
➕ دریافت پوستر با کیفیت اصلی
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
● واژهیاب:
#شهیدصابری #شهدای_تهران #شهدای_تفحص #مشخصات_شهید #بخشش #گذشت
#شریک_جهاد
🌸 شهید محمد کچویی [ رئیس زندان اوین] رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک میکنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند
💢#بخشش_در_قدرت|یه روز محمد با یکی از منافقین برخوردی داشت، خب محمد سرپرست زندان بود و در مقابل او، یه زندانی قرار داشت. وقتی نصیحتش میکرد که وضع زندان رو به هم نریزید و مقررات رو رعایت کنید، او با گستاخی هرچه تمامتر، آب دهان خودش رو به صورت محمد انداخت. محمد هم با آقایی هرچه تمامتر، تف رو از صورت خودش پاک کرد و بهش گفت: «این برخورد شما یک برخورد انسانی نیست» و در همین حد بسنده کرد. با اینکه خب حاکم بود و قدرت برخورد داشت...
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت پوستر با کیفیت اصلی
________________________
🇮🇷ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
● واژهیاب:
#شهیدکچویی #شهدای_قم #مشخصات_شهید #گذشت #بخشش #کنترل_خشم
#خاکریزخاطرات ۸۸
🔸کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟
#متن_خاطره|چند تا بسیجی داخلِ جیپ بودند. یهو دشمن شیمیایی زد و بسیجیها باید ماسک میزدند. اما یک ماسک کم بود. به همین خاطر هیچکس راضی نمیشد ماسک بزنه. تا اینکه یک نفر از اونا، بقیه رو قانع کرد. لحظاتی بعد در حالیکه اون بندهی خدا شدیداً سرفه میکرد، دوستاش بهش نگاه میکردند و از زیر ماسک اشک میریختند.
👤 نام این رزمندگان عزیز در منبع نیامده
📚منبع: سالنامه عطش ظهور ۱۳۸۵
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
____________________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#ایثار #ازخودگذشتگی #گذشت #رفاقت #بی_تفاوت_نبودن #خاکریز_خاطرات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایتگری
🎥 صحنهی جالب روبرو شدنِ شهید زینالدین با سرهنگ عراقی که به او سیلی زده بود
یکی از زیباترین کلیپهایی که برا شهدا تولید شده؛ قطعاً همینه
🔸 ۲۷ آبان؛ سالگرد عروج سردار شهید مهدیزینالدین که با برادرش مجید در کمین ضدانقلاب به شهادت رسید، گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهیدزینالدین #شجاعت #باهوش #شهدای_قم #گذشت #خوشخلقی