🌻🌻🌻🌻🍃🍃🍃🍃🍃
🌻🌻🌻
🌻🌻
🌻
🍃
📚#بخوانیم
#رمان_رنج_مقدس
#قسمت_دوم:
وقتی که از روی تاقچه، قاب عکس جوانی پدربزرگ و مادربزرگ را برمی دارم
حس تمام شدن مثل دردی در قلبم می پیچد و در رگ هایم جریان پیدا می کند.
انگار صدای پدربزرگ را می شنوم که می گوید:
می بینی لیلا جان! توبزرگ شدی و زیبا.
ما پیر شدیم و چروکیده.
قربون قد و بالات.
گل های خشک روی تاقچه ام را نگاه می کنم.
باچه علاقه ای از کوه و دشت می چیدمشان و تا خشک شود
عاشقانه نگاهشان می کردم،
اما حالا از همه ی گذشته ام باید بگذرم.
انگار خشکی آنها آینده ام را افسرده می کند.
مادر با چشمانی سرخ از گریه درحالی که لبخند بر لب دارد، با ظرف میوه داخل می شود.
خانه را جمع و جور و کارتن ها را بسته بندی کرده تا حاصل یک عمر تعلق و دلبستگی مادربزرگ را به دیگری بسپارد.
دلبستگی ها و وابستگی ها بگذارند یا نگذارند ،باید گذاشت و گذشت...
سرم را بالا میآورم. این ده روز که مادربزرگ رفته و هر روز فقط چشم دنبال جای خالیاش گرداندهام، آنقدر گریه کردهام که سرم چند برابر سنگینتر از همیشه شده است.
مادر دستش را روی زانویم میگذارد و آرام آرام نوازش میکند. از عالم خیالم نجات پیدا میکنم
– لیلاجان! خیلیها به خاطرحسادت و رسیدن به پول و شهرت، سختی میکشند،
اما تو فشار تنهایی و سختی کاری که اینجا بر عهده ات بوده متفاوت از اون سختی و رنج بیعاقبته.
با صدای تلفن همراه، نگاه همهمان
میرود سمت صفحهای که روشن شده:
– یا خدا! باباتون اومد!
چ میگذارد. انگار دنبال کسی میگردد تا همراهیاش کند. تنهایی نمیتواند این بار را بردارد.
– سلام خانومم.
– سلام. وااای، شما خوبید؟ کجایید الآن؟
صدای مادر میلرزد. دوباره حلقه اشک چشمانش را پر کرده است.
– تازه از هواپیما پیاده شدم. یک ساعت دیگه میرسم انشاءالله. همه خوبند؟
مادر لبش را گاز میگیرد.
– خوبیم. ببین عزیزم. شما نرو خونه.
– خونه نیستید؟
تحمل مادر را ندارم. اشکم سرازیر میشود.
– نه. طالقانیم.
مادر آرام به گریه میافتد. صورت سفیدش قرمز میشود. گوشه چشمانش چند چروک ریز نشسته و با حالت صورتش کم و زیاد میشوند.
پدر هر بار که میرود، چشم انتظاریهای مادر آغاز میشود. انتظار حالت چشمهای او را عوض کرده است. نگاهش عمیقتر و مظلوم شده است. چشمهایش روشنایی دارد، محبت و آرامش دارد.
علی گوشی را میگیرد.
– سلام بابا.
– بَه سلام علی آقا. خوبی بابا؟
– چه عجب! بعد از چند هفته صداتونو شنیدیم!
– خب دیگه، چاره چیه؟ شما هم مرخصی گرفتی همه رفتید ییلاق؟
علی نمیخواهد جواب سؤالهای پدر را بدهد.
– تا یک ساعت دیگه میرسید. نه؟
– بله. فقط علیجان! گوشی رو بده با مادرجون هم حالواحوال کنم. این چند روزه دلتنگ مادر شدم. دوسه بار خوابش رو دیدم. حالا که شما…
و سکوت میکند.
– علی؟
– بله
این را چنان بغضآلود میگوید که هرکس نداند هم متوجه میشود.
– شما چرا وسط هفته اونجایید؟ چرا همهتون… علی… طوری شده؟
صدای هقهق گریه من و مادر اجازه نمیدهد تا چیزی بشنویم
....
#رمان
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
🍃
🌻
🌻🌻
🌻🌻🌻
🌻🌻🌻🌻🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.•°🌙🌿°•.
یڪی از بچه ها گفت
دلم شڪسته💔
یه چیزی بگو
یہ چیزی یادم اومد
خدامون میگہ:
"انا عند المنکسره قلوبهم"
من همدم قلب های شکسته هستم 🌱
#از_خالق_به_مخلوق
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
قدم های شیطان برای انحراف انسان - @Maddahionlin.mp3
3.63M
♨️قدم های شیطان برای انحراف انسان
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
#اعتقادی
#جواب_چراها
🌐شبکه رسانه ای مجمع هماهنگی نیروهای جبهه انقلاب استان قم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
🌻🌻🌻🌻🌻🍃🍃🍃🍃🍃
🌻🌻🌻🌻
🌻🌻🌻
🌻🌻
🌻
🍃
📚#بخوانیم
#رمان_رنج_مقدس
#قسمت_سوم:
به اتاقم میروم و از پشت پنجره آمدن پدر را میبینم.
هر وقت میخواستم مردی را ستایش کنم بیاختیار پدر در ذهنم شکل میگرفت؛ قد بلند و چهارشانه؛ راه رفتنش صلابت خاصی دارد و انگار همیشه کاری دارد که مصمم است آن را انجام دهد.
چشمهایش پر از محبت است و تا به حال خشمش را ندیدهام.
علی میرود سمت پدر، فرو رفتن دو مرد در آغوش هم و لرزش شانههایشان، چشمه اشکم را دوباره جوشان میکند.
این لحظهها برایم ترنم شادیهای کودکانه و خیالهای نوجوانانهام را کمرنگ میکند.
درِ اتاقم را که باز میکند، به سمتم میآید و مرا تنگ در آغوش میفشارد؛
اشک چیزی نیست که بشود مقابلش سد ساخت؛ آن هم برای من که تمام لحظات این بیست سال پر از خاطرهام را باید در صندوقچه همین خانه بگذارم و ترکشان کنم.
با اختیار خودم نرفته بودم که با اختیار خودم برگردم.
حالا اینجایم کنار قل دیگرم مبینا، اتاقمان کنار اتاقیست که برادرهایم؛ علی و سعید و مسعود را در خود جا نداده، بلکه تحمل کرده است!
پسرها آنقدر شلوغ هستند که تمام دنیای مرا به هم میریزند.
کودکیام را کنارشان زندگی نکردهام و حالا ماندهام که چگونه این حجم متفاوت را مدیریت کنم.
از دختر یکییکدانه، شدهام بچه پنجم خانه.
مبینا برای پروژه درس همسرش عازم خارج است و من هنوز لذت بودن کنار او را نچشیده باید خودم را برای جدایی آماده کنم.
دوتایی این روزها را میشماریم و نمیخواهیم که تمام شود.
گاهی آرزوی چیزی را داری، وقتی به دستش میآوری، پیش خودت فکر میکنی همین بود آنچه منتظرش بودی و همیشه لحظات تنهاییات را به آن میاندیشیدی!
یعنی بالاتر از این نیست؟ یک بالاتری که باز بتوانی حسرتش را بخوری و برای رسیدن به آن دعایی، حرکتی، برنامهریزیای…
جز این، انگار زندگی یکنواخت و خستهکننده میشود.
یادم میآید من و دوستان مدرسهایام تابستانها به همین بلا دچار میشدیم. انواع و اقسام کلاسها و گردشها را تجربه میکردیم تا اثبات کنیم زنده و سرحالیم.
آخر آرزوهایمان را در نوشتههای خیالی دیگران و در صفحات مجازی جستوجو میکردیم، آنهم تا نیمههای شب؛ اما صبح زندگی ما همانی بود که بود…
نگاهی به اتاقم میاندازم. اینجا هم مثل طالقان یک پنجره دارم رو به حیاط. حیاطی با باغچه کوچک و حوض فیروزهای.
فقط کاش پنجرهام چوبی بود و شیشههای آن رنگی.
آنجا که بودم گاهی ساعتهای تنهاییام را با بازی رنگها، میگذراندم. خورشید که بالا میآمد پنجپرهای قرمز و زرد و آبی و سبز شیشهها روی زیلوی اتاق میافتاد؛
اما شیشههای ساده پنجره اینجا، نور را تند روی قالی میاندازد و مجبور میشوم اتاقم را پشت پرده پنهانکنم.
عکسی از پدربزرگ و مادربزرگ را گذاشتهام مقابل چشمانم تا فراموش نکنم گذشتهای را که برایم شیرین و سخت بود.
#رمان ***
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
🍃
🌻
🌻🌻
🌻🌻🌻
🌻🌻🌻🌻🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅تهیه کوکو سبزی بهمراه مرغ :
این مقدار برای 4 نفر کافی میباشد
✅سبزی کوکو : 1 بسته (700 گرم)
تخم مرغ : 3 عدد
ارد : 2 قاشق غذاخوری سرخالی
پیاز : 2 عدد متوسط رنده شده
نمک : 1 قاشق مربا خوری
زردچوبه : 1 قاشق مربا خوری
فلفل سیاه : 1 قاشق چای خوری
زرشک و گردو : به میزان دلخواه
.
✅مواد مرینت مرغ :
فیله مرغ : 150 گرم
زعفران دم کرده : 1 قاشق چای خوری
نمک و فلفل سیاه : 1 قاشق چای خوری
( به مدت 1 ساعت مرینت بشه)
.
✅نکته :
چون کوکو سبزی موقع سرخ کردن روغن بسیار زیادی جذب میکنه من داخل فر درست کردم شما میتونید داخل تابه هم سرخ کنید.
✅اگه شماهم خواستید داخل فر درست کنید تا حد امکان لایه کف و بالایی سبزی رو خیلی نازک داخل قالب پهن کنید که داخلش خیلی خوب پخته بشه.
حرارت فر از بالا و پایین همزمان تنظیم باشه با حرارت 200 درجه سانتیگراد به مدت 1 ساعت.
فیله های مرغ هم نسبتا درشت باشه که خیلی زود داخل فر خشک نشه.
#آشپزی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻انتخابات در عربستان/با تصویر پادشاهان دست میدهند، بیعت میکنند. به قول رهبر حکیم انقلاب فرق صندوق رای و صندوق میوه را نمیدانند و برای ما تلویزیون ۲۴ ساعته دارند برای تحریم انتخابات و تدریس دموکراسی!!!!
#محرمانه_مدیا
#خارج_بدون_فیلتر
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
رئیس قوه قضائیه پیروزی جناب آقای رئیسی را به ایشان تبریک گفت😂
#حسین_دارابی
#طنز_خند😂
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost