#بینالملل
💯نخستین زن #محجبه ای که در انگلیس قاضی دادگاه شد
⚖"رافیا ارشد"کارشناس امور قانون خانواده و شریعت اسلامی و نخستین زن مسلمان محجبه ای که به سمت قضاوت نایل شد.رافیا میگه خیلی خوشحال از اینکه تونسته متمایز بودنش به وسیله حجاب رو فریاد بزنه
🔻رافیا ایمیل های زیادی دریافت کرده که به اون تبریک گفتن از اینکه به عنوان یک زن مسلمان به این مقام نایل شده.رافیا گفته از ۱۱ سالگی رویای وکالت داشته و به زنان مخصوصا زنان مسلمان توصیه میکنه ناامید نباشن و دنبال اهدافشون برن
🔻زمانی که قرار بود رافیا مصاحبه بده یکی از بستگانش بهش میگه که اگه میخواد در مصاحبه قبول بشه باید بدون حجاب باشه ولی رافیا نمی پذیره و میگه حجاب اعتقاد قلبی من و باید من رو همینطوری بپذیرن
#نوابغ_محجبه
🌐منبع:
https://metro.co.uk/2020/05/26/muslim-woman-becomes-first-hijab-wearing-judge-uk-12756639/
🌺 @khatdost
🌷شهید ابراهیم هادی🌷
شب جمعه و ساعت دو نیمه شب بود.🕝 جلوی مسجد محمدی (در اتوبان شهید محلاتی) مشغول ایست و بازرسی بودیم.
من و چند جوان دیگر، کنار ابراهیم هادی روی پله مسجد نشستیم و او برای ما صحبت می کرد.👤
یکباره از جا پرید‼️ دوید و به سمت ابتدای خیابان مجاور که صد متر با ما فاصله داشت رفت❗️
نشست و دستش را توی جوی آب کرد❗️ بعدهم برگشت.
با تعجب پرسیدم: “آقا ابرام چی شد⁉️”
گفت: “هیچی، یک پیت حلبی توی جوی آب افتاده بود و همینطور که می رفت، سر و صدا ایجاد می کرد.
رفتم و از داخل جوی آب برداشتم تا صدایش مردمی که خواب هستند را اذیت نکند. ”🙂
او با کار خودش، به ما که نوجوان بودیم، درس بسیجی بودن و چگونه زیستن می آموخت.😊👌
#شهید_ابراهیم_هادی 💚
#الگو
#یک_نمونه
🌸 @khatdost 🌸
#رمان_هوای_من
#قسمت_اول
از کتابخانه که بیرون می آییم، کتابم را می دهم به جواد و راه را کج می کنم سمت کافی شاپی که قرار گذاشته ام. قید شهرآورد پایتخت را زده ام. بچه ها رفتند، در حالی که همیشه اول من پایه بودم. جواد خیلی اصرار کرد که قرار را جابه جا کنم اما نمیتوانم.
میترا بغض کرده بود. دلش می خواست بیاید ورزشگاه. به خاطر او قید این دیدار را زدم. میترا در ذهنم جا گرفته است و دلم هم می خواهدش. کاش این را بفهمد.
کم نوری فضای کافه و رنگ قهوای کلافه ام می کند. میز کنار شیشه را انتخاب می کنم تا بتوانم بیرون را ببینم. میترا از ماشین پیاده می شود. موبایلش را کنار گوشش گذاشته و دارد می خندد. از خیابان عبور نمی کند تا صحبتش تمام شود. قبل از آنکه گوشی اش را داخل کیفش بگذارد صفحه اش را می بوسد. چیزی توی دلم بالا و پایین می شود. در کافه را که باز می کند تیپ صورتی ملوسش تازه به چشمم می آید. مثل عروسک هایی که توی و یترین مغازه ها هستند دلبر شده است. برایش دست تکان می دهم و لبخند شیرینش را تحویل می گیرم. با ذوق به سمتم می آید و خودش را لوس می کند:
- وای دلم برات یه ذره شده بود!
صبر می کنم تا بنشیند. چشم هایش را می دوزد به چشم هایم. لنز طوسی اش، زیبایش کرده، اما:
- کاش می شد رنگ چشمای خودتو ببینم. تا باور کنـم از ته دلت می گی؟
با این حرفم لبهای قرمزش را تو می کشد و ابروهای کمانش درهم می رود:
- چرا اینجوری حرف می زنی؟ خـودت این رنگ رو برام خریدی، منم فقط برای تو گذاشتم، عشق من!
صحنه ای در ذهنم تکرار می شود. این صحنه چندبار دیگر برایم پیش آمده است... لعنت به من. همین را به سعیده و بقیه
می گفتم. نمی دانم چرا یک لحظه حس می کنم دروغگوها لنز می گذارند.
- خوب شد نرفتی دربی؟
دستی برای کافه دار تکان می دهم و اشاره می کنم که سفارش هایم را بیاورد. و ادامه می دهم:
- نتونستم برم. دیشب بغض کردی. منم نرفتم.
تکان خفیفی می خورد اما:
- وای. عزیزم! اینطوری که می گی دلم می خواد برات بمیرم.
#بخوانیم
@khatdost
🌼خانم بدر السادات احتشام ،همسر شهید نواب صفوی، درباره شهید نواب صفوی فرمودند:
«زمانی که آقا به عبادت می پرداخت، به رکوع و سجده می رفت، زار زار می گریست و حالت عرفانی و معنوی عجیبی پیدا می کرد که هر بیننده ای را شگفت زده می کرد . اغلب آقا روزه بود، ولی ابراز نمی کرد، حتی گاهی از من هم پنهان می کرد . بیشتر اوقات بدون سحری روزه می گرفت . نماز شب ایشان هرگز ترک نشد، صوت قرآنش هر شنونده ای را مجذوب خود می کرد و زیارت عاشورا را هرگز فراموش نکرد .»
#الگو
#یک_نمونه
🌸 @khatdost 🌸
#چيزكيك_موس_نعنا
١٥٠ گرم بيسكوييت شكلاتي
٤٠گرم كره اب شده
١و ١/٢ ق چ پودر ژلاتين
٢ ق غ اب سرد
٣٥٠ گ خامه صبحانه
٢٥٠ گ پودر قند
٢٢٥ گ پنير خامه اي
١٠٠ گ شكلات سفيد
١ ق چ اسانس نعناع
طرزتهيه:
بيسكوييت را پودركنيد و با كره مخلوط كنيد و توي ظرفهاي سرو بريزيد و خوب فيكس كنيد.
ژلاتين رو روي اب سرد بريزيد و بزاريد روي بخار اب كتري تا به روش بن ماري شفاف و روشن بشه.
خامه صبحانه،پنيرخامه اي، پودرقند، اسانس نعنا،شكلات سفيد اب شدع رو اضافه ميكنيم و با همزن خوب هم ميزنيم در اخر رنگ خوراكي و ژلاتين رو اضافه ميكنيم و بازهم خوب هم ميزنيم😍
موس نعناي خوشمزه ي ما امادست😍
.
من موادم رو داخل قيف ريختم كه راحت تر روي كراست هام پايپ كنم و گذاشتم يخچال وقتي موس كاملا سفت شد روي ان رو با خامه قنادي و شكلات رنده شده و نعنا تزئين كردم
#هنر_مهارت
🍲 @khatdost
🍃🍃🍃🍃🌸
«لنا میته سن» زن تازه مسلمان دانمارکی:
عاشق اسلامم چون به من ارامش و آزادی داده است
به خصوص برای ما زنها آزادی در اسلام
وجود دارد زن را برای اخلاق و ایمان و عقلش
نگاه میکنند نه بدن و آرایش صورتش
متاسفانه وقتی میبینم در ایران
بعضی زنان به چه شکلی حجاب خود را
به حراج گذاشته اند ناراحت میشوم
#غیرت_علوی
@khatdost
مرده میمیره، وقتی داشتن تابوت و میبردن یکی که زیر تابوت رو گرفته بوده میخوره به دیوار، یهو صدای ناله از تابوت بلند میشه. تابوت رو باز میکنن میبینن طرف زنده است و ده سال دیگه عمر میکنه،
وقتی میمیره و داشتن جنازه رو تشییع میکردن زنش داد میزنه چشم کورتون و باز کنین به دیوار نخورین! 😂😂
#طنز_خند
😊 @khatdost ☺️
ٺلنگــــــــر
#عشق یعنے:
خدابااینڪهاین
همهگناهڪردیمبازم
مثلہهمیشه،
انقدرآبرومونروحفظڪرد
ڪههمهبهمونمیگن↓
#التماس_دعا
#عشق_به_خدا
#ازخدابه_خالق
...°∞°❀♥️❀°∞°...
@khatdost
...°∞°❀♥️❀°∞°...
#رمان_هوای_من
#قسمت_دوم
دلم آشوب می شود و دستش را می گیرم. لبخند که می زند، زیباتر می شود.
- هر وقت شد با هم می ریم استادیوم؛ هر چند که مزخرف بازاریه.
- من عاشقشم، فوتبالای خارجی تا رو ی کول بازیکنا هم تماشاچی زن نشسته، مال ما حلال است، حرام است؟ حرام
است...
- کم کم اونجا رو هم شما دخترای زر زرو می گیرید. یکی دو سال صبر کن، دیگه جای ما پسرا نمی شه، مثل تو ولو می شن اونجا!
- اووم دوست دارم، من... استادیوم... دوست...
اصلا خودم خواستم که استادیوم رفتن زن ها هم باب بشود. اما الآن که فکر می کنم می بینم میترا را ببرم آنجا دیگر چطور جمعش
ّکنم. تصور شر و شورش تمام حس دیدن را از چشم و چارم می گیرد:
- مگه اونجا جای توئه! اینقدر خودمون به لش می کشیمش که خودتون فرار می کنید.
صدای پیامک موبایلم که بلند می شود چشم از تلویزیون می گیرم و می چرخانم دور اتاق و منتظر می شوم تا صدای اعتراض محبوبه را هم همراهش بشنوم.
محمد از کنار در اتاق سرک می کشد. اول لپ هایش بیرون می آید، بعد دوتا چشم مشکی و ابروهای کشیده اش یا شاید هم موهایش که آشفته روی پیشانی اش ریخته است. از حالت صورتش متوجه می شوم که موبایل دست خودش است و صدایش را هم او باز کرده است. چشمکی به چشمان قهوه ای محبوبه میزنم. ابروهایم را بالا می دهم و با تن صدای آرام و حق به جانبی که فقط محبوبه بشنود می گویم:
- بچـه تربیـت کـردی خانومـم! بفرمـا! بی اجـازه! موبایـل بابـا! ساعت ممنوعه!
با چشمانش تهدیدم می کند و من فقط می توانم با لبخند تمامش کنم. محمد دستانش را پشتش پنهان می کند و با چشمان گشاد شده می رود سمت در راهرو.
بلند می شوم و لپ های باد کرده اش را می بوسم و دندان می گیرم. می خواهم عکس العمل محبوبه خدشه دار نشود.
- محمدجان! شما موبایل بابا رو ندیدی؟
#بخوانیم
@khatdost
#این مادر جوان
#شهیده ی حجاب در اروپا !
پدر و مادرش هر دو شیمیدان بودند.
مروه هم در دانشگاه داروسازی خواند.
مروه
غیر از موفقیت در زمینه علمی در فعالیتهای ورزشی نیز مشارکت داشت و عضو تیم ملی هندبال در مصر بود.
شوهر مروه، با استفاده از بورسیه تحصیلی که از موسسه ماکس پلانک آلمان گرفته بود در رشته مهندسی ژنتیک مشغول به تحصیل شد.آنها به آلمان آمدند.قرار بود تا چند روز پیش از شهادت مروه از تز دکتری خود دفاع کند. مروه به دادگاه آلمان آمد و از یک مرد آلمانی شکایت کرد« زمانیکه در پارک با پسرش بازی میکرده، آلکس او را مورد توهین قرار داده و بخاطر حجاب مروه او را تروریست و فاحشه اسلامی خطاب کرده است».براساس گزارش روانپزشکی که از سوی مأموران تحقیقات پزشکی در مورد وضعیت روانی آلکس، او هیچ مشکل روانی نداشت.مروه در حال پاسخگویی به سوالات قاضی بود که آلکس جلوی چشمان فرزند و همسر مروه، قاضی و پلیس به وی حمله کرد و با ضربات چاقو وی را که سه ماهه باردار بود، از پا در آورد.18ضربه.
هنگامیکه آلکس ضربات چاقو را به مروه وارد میکرد، شوهر مروه برای نجات همسرش به طرف وی شتافت که توسط پلیس آلمان مورد تیراندازی قرار گرفت .
بعد از این اتفاق پلیس ادعا کرد که از روی اشتباه به وی تیراندازی کرده است.فرزند سه ساله شربینی به دلیل مشاهده مادرش که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسید بود برای معالجه تحت نظر روانشناس رفت.
https://www.dana.ir/news/1502140.html/%D9%85%D8%B1%D9%88%D9%87-%D8%B4%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D9%86%DB%8C--%D9%86%D9%85%D8%A
#حقوق زنان
#اروپا
#
@khatdost
#کاچی_آرد_برنج
مواد لازم:
ارد برنج 5 قاشق غذاخوری
کره 3 قاشق غذا خوری
آب 2تا3 لیوان
گلاب2 قاشق غذاخوری
زعفران دم کرده 2 قاشق غذاخوری
شکر 5 قاشق غذاخوری
هل 1 قاشق چایخوری
طرز تهیه:
کره را درون قابلمه بریزید و روی حرارت ملایم قرار دهید، پس از داغ شدن کره آرد برنج را بریزید و تفت دهید تا طلایی شود، وقتی آرد برنج طلایی شد حالا هل رو اضافه کنید و ی کوچولو تفت بدید حالا میتوانید آرام آرام آب را اضافه کنید و مرتب هم بزنید تا آرد برنج گلوله نشود.
پس از مخلوط شدن آرد و آب میتوانید شکر، زعفران و گلاب و ادویه ی مخصوص کاچی را اضافه کنید، تمام مواد را روی حرارت ملایم آنقدر بهم بزنید تا مواد غلیظ شوند سپس درون ظرف بریزید و سرو کنید.
نکته ها:از آرد برنج ریز استفاده نکنید آرد برنج کاچی باید کمی درشتر باشد میتوانید از عسل بجای شکر استفاده کنید، مقدار شکر بنابر سلیقه میتواند کم و زیاد شود.تزئینات روی کاچی هم دلبخواهی و بسته به سلیقه خودتان متفاوت می تواند باشد البته من شکر بیشتر میریزم میتونید بچشید و بر حسب ذائقه تون مقدار شو تغییر بدید البته کاچی یه ادویه ی مخصوص داره به اسم یراق کاچی که عطاریها دارن چون بچه های من دوست ندارن من استفاده نمیکنم .
#هنر_مهارت
🍲 @khatdost