•﷽ •
بگو: خداست که شما را از تاریکیها نجات میدهد و از هر اندوهی میرهاند...✨
﴿ انعام-٦٤ ﴾
#ازخدابه_مخلوق
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#مهارت عزت نفس
تفاوت عزت نفس و اعتماد به نفس:
آنچه به عنوان اعتماد به نفس پایین ما را نگران میکند، عموماً (و البته نه همیشه) میتواند حاصل عزت نفس پایین باشد.
عموماً آنچه به عنوان کمبود اعتماد به نفس میشنویم، و میبینیم که اکثر مردم برای بهبود اعتماد به نفس تلاش میکنند، بیش از آنکه واقعاً از جنس اعتماد به نفس باشد، میوهی نامطلوبی است که از ریشهی عزت نفس پایین روییده است و ما به جای درمان ریشه، در تلاش برای بهبود میوه هستیم.
برای افزایش مهارتتون
همراهمون باشید🙃
#روانشناسی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#رمان_سو_من_سه
#قسمت_هجدهم
جواد حتی نگاه هم به فرید نکرد. فقط کتش را برداشت و چنان رفت طرف در که وقتی به خودمان آمدیم شیشه های در ریخته بود...
آرشام مات مانده بود به رفتن جواد، اما بعد طوری بلند شد که من هم ناخودآگاه جفت پا ایستادم. آرشام کلا خیلی بدون جواد دوام نمی آورد، هرچند گاهی هم میشد که حاضر نبود به جواد آوانس بدهد.
آن شب تا ساعت دوی شب هرچه زنگ زدیم جواب نداد. راه افتادیم به اصرار آرشام دم خانه شان!
خیابان اندرزگو این موقع شب هم، روشن بود. من کنار جوب های اندرزگو روحم تازه می شود، چه برسد به خیابانش. کنار کاخشان ایستاده بودیم.
چراغ اتاق جواد روشن بود. آرشام پیام داد:
- اگر تا دو مین دیگه پایین نباشی زنگ خونه رو می زنم!
می دانستیم آرشام همین قدر دیوانه است. جواد آمد با کلید ماشین پدرش.
سوار شدیم بی حرف. ابرو و چشمش پیوستگی پیدا کرده بود. تا خود بام تهران خفه رفتیم.
ترمز که کرد پرت شدم جلو. سرم توی موبایل بود. داشتم خواهرم را توجیه می کردم که بابا و مامان را بسازد برای این بیرون ماندن شبانه!
فقط صدای جیغ ترمز و...
جواد پیاده شد و در را به هم کوبید.
آرشام هم. من هم. من سکوت را ترجیح می دادم، اما آرشام غرید:
- تو چه مرگته جواد؟
چرخشش به سمت آرشام، یک قدم عقب نشینی من را داشت.
- بعدی؟
- بعدی و درد. چته؟ برای چی جلوی فرید وایسادی؟
- بعدی؟
- اصلا به تو چه که اون دخترا میخوان چه کار کنن. منجی شدی؟
- بعدی؟
هوار آرشام مقابل جواد هم تاثیری نداشت. می دانستم الآن سیگار اگر باشد دو سه دقیقه می شود عربده ها را کنترل کرد. از توی داشبورد ماشین برداشتم، روشن کردم دادم دست جواد؛ گرفت و پک زد و راهش را کشید تا مقابل درّه. یکی دیگر آتش زدم و دادم دست آرشام؛ گرفت و پرت کرد و پا کشید تا کنار جواد و صدای فریادش در درّه پیچید.
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#رمان_سو_من_سه
#قسمت_نوزدهم
- دخترا خودشون میان، پسرا هم خودشون میان. فرید با زور که نمیاره. تو سایت فرید میرن، تو گروه میرن، میبینن میان. این ربطی به فرید داره که اینطوری جلوش وایسادی؟
جواد اینبار نگفت بعدی و فریادش تاریکی شب را هم لرزاند:
- بعد از اینکه هزارتا حرف تحریک آمیز می زنه، بعد از اینکه تمام داشته های اونا رو هیچ می کنه، بعد از اینکه مسخره می کنه،
بعدش به همه میگه باید متمدن باشید. بعد هم تمدن رو به دخترا میگه هرچی لخت تر بهتر، به پسرا هم میگه هرچی رذلتر متمدن تر. کدوممون بلدیم بگیم نه... تو میتونی، من تونستم، هان؟!
آرشام چرخی دور خودش زد و نالید:
- خودتم که همینی.
جواد سیگارش را گذاشت کنار لبش و پک عمیق زد. دستانش را فرو کرد توی جیب عقب شلوارش و سر عقب کشید و گفت:
- نه. اشتباه میکنی! من همین نیستم. من کسی رو با خودم توی گنداب نمی کشم. من می فهمم که دارم تو چه لجنی دست و پا میزنم. اما اونا نمیدونن دارن پا تو چه لجنی می ذارن. اینو خودتم می گفتی. خود خرت یادته گفتی کاش دوسه سال پیش، یکی به ما گفته بود بمیر تا اینطوری دور خودمون گند نزنیم.
آرشام سیگار جواد را از دستش کشید و رو برگرداند:
- بازم به ما چه؟
جواد دست گذاشت روی شانۀ آرشام و به شدت برش گرداند:
- اوکی بی وجدان. پس فردا خواهرت رو می کشونم پارتی فرید.
دست آرشام که بلند شد، جواد در هوا گرفت:
- باشه. پس به من حرف نزن. من همون کاری رو می کنم که اگر خواهر تو و وحید رو ببینم می کنم. این دخترا دفعۀ اولشونه آرشام.
چهارتا از اون رمانایی که فرید توی سایتش میذاره رو خوندن.
خیال برشون داشته که عشق و حال یعنی همین گندکاریا. دوتا پیام به فرید دادن. تو که فرید رو میشناسی بلده همه رو خر کنه.
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
28.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لاک جیغ تا خدا 💅
هانیه کاظمی
#تغییرمسیر
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
بهتر بشناسیم👇
🌻شهید ابو مهدی🌻
سال ۱۹۷۷ کارشناسی مهندسی مخابرات گرفت👨🎓.
پس از اتمام خدمت سربازی ،در یک کارخانه 🏭آهن و فولاد در بصره مشغول کار شد.
بعد ها در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری علوم سیاسی تحصیل کرد.👨🎓📚
سال۲۰۰۵ در انتخابات پارلمانی به عنوان نماینده استان بابِل پیروز شد👌اما آمریکا👿 به خاطر سابقه همکاری با ایران اجازه فعالیت به او نداد.😒
پس از تشکیل حشدالشعبی(بسیج مردمی عراق)،او به عنوان جانشین فرمانده انتخاب شد.
و دائم در همه ی جبهه های نبرد شرکت میکرد.
او نقش مهمی در برنامه ریزی و اجرای عملیات ها علیه داعش
و بیرون راندن تروریست ها از عراق ایفا کرد.
روحش شاد🌷🌷🌷
#الگو #یک_نمونه
#شهید_ابومهدی_المهندس
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#رمان_سو_من_سه
#قسمت_بیستم
آرشام به مسخره خندید و دستش را از دست جواد بیرون کشید:
- آفرین به تو. جوانمرد شدی. پس خودت کنار فرید چه غلطی می کنی؟ توی عوضی هم هستی. کنار فرید هستی. همه میدونن تو چیپ تو چیپ اون از آمریکا برگشته ای. تو نمیدونی؟ معلوم نیست فرید این همه پول رو از کجا میاره؟ چه جوری سایتش رو اداره میکنه. نمیدونی داره هرمی جلو میره.
حواست هست که دخترا رو، پسرا رو خیلی ماهرانه تور می کنه. گند کشیدن همه رو می دونی. فقط می خوام بدونم تو هم مثل اون برنامه ای از کسی گرفتی یا اینکه مثل خر نفهمی؟ کی داره به فرید خط میده؟ تو هم داری خط می گیری یا نه؟ بچه ها رو دونه دونه جمع می کرد تا پارسال، اما الآن دهتا سایت و وبلاگ پشتیبانیش می کنن. حرف بزن جواد. می دونی فرید آدم ها رو بیچاره که میکنه، ولشون می کنه. آره یا نه لعنتی؟
ناباورانه زل می زنم به صورت آرشام. تمام ذهنم یکباره پر از دیده ها و شنیده ها می شود... و یکباره پاک... دیگر هیچ نمی ماند. دانسته ها و داشته هایم تمام می شوند.
رو برمی گرداند آرشام. نگاهم را می چرخانم سمت جواد. جواد می لرزید.
نفس کشیدنش سکته ای شده بود. تابلو داشت می لرزید. عقب عقب رفت.
هیچ حرفی نزد جز صدای عربده اش که همۀ دربند را پر کرد. اینها را کور نبودیم، می دیدیم اما... اما انگار نمی فهمیدیم، نمی خواستیم بفهمیم.
صدای ماشین آمد. سوار ماشین شد و رفت... من گفتم جواد زنده نمی ماند اما...
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
🌸همسر شهید، پشتوانه و مشاوری عالی برای ایشان بود
شهید اندرزگو زندگی بسیار ساده ای داشت. محیط خانه شان یک محیط سازمان یافته بود. من فکر می کنم خانم ایشان هم از فعالیت های ایشان اطلاع داشت. همسر شهید، پشتوانه و مشاوری عالی برای ایشان بود و افکار و راهکاری خوبی ارائه می داد؛ حتی گاهی شهید اندرزگو در برنامه ریزی برخی کارها به من می گفت که مثلا فلان مطلب را خانمم به من گفته است.
#شهید_اندرزگو
#الگو #یک_نمونه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوال : چگونه گفته می شود امور فطری در همه انشان ها مشترک است،در حالیکه میبینیم امیال درونی مثل حقیقت جویی در برخی انسانها بسیار ضعیف است، و در برخی اصلا وجود ندارد؟؟!!
#پاسخ_چراها
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
هَمیشھکہنَبایدگلہکرد!
یکبارمازٺہدِلبگو:
خُدایاشکرت...😌🦋
#استورے
#ازخدابه_مخلوق
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#از رومینا تا فاطمه خانم
#نوجوان ایران
#فاطمه خانم، کسب افتخار جهانی 🥇🏆
#شهرستان خوی
#چند نفر شما ، فاطمه خانم را می شناسید ؟ در عوض چند نفر شما رومینا را می شناسید ؟
#شانتاژ های رسانه ای دشمن چنان می کنند که دختران شهرستانی که افتخار آفرین ایران در اقصی نقاط دنیا می شوند را اسم و آدرس شان را ندانیم❌
ولی در مقابل فرزندان و دختران ما در عوض، حسابی بتوانند رومینا را بشناسند ....
#شانتاژهای رسانه ای
#ناشناس و گمنام شدن
دختران موفق ایران
#گمنامی فاطمه ها
#شهرت سازی از رومینا و امثال رومینا
https://www.ebnesinafestival.com/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%87-%D9%87%D8%A7/293-%DA%A9%D8%B3%D8%A8-%D9%85%D8%AF%D8%A7%D9%84-%D8%B7%D9%84%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D8%A7-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2-%D8%AE%D9%88%DB%8C%DB%8C.html
#آگاهی دختران ما
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost