┄┅┅✿❁✿❁✿❁✿┅┅┄
از روز اولی که به دلِ کوه زدیم میدانستیم شما آن بالایید و نگاهمان میکنید. طنابِتان را محکمِ محکم گرفتیم.
خودتان بهتر از هرکسی میدانید قلهنوردیمان آسان نبود!
پایمان روی برفها لغزید
آب و نانمان تمام شد
کفشهایمان سوراخ شد
اکسیژنمان کم شد
گاهی هم توی مه گم شدیم!
اما ما نزدیک قله بودیم.
ما ماندیم!
ما بزرگ شدیم!
ما پیروز شدیم !
و عجب راهی بود راهی که به شما رسید...
تاریخها بهم خورده است.
نمیدانم سال چند هزار و چند است!
میگویند میخواهند تاریخها را صفر کنند و سال یک/یک/یک ظهور را شروع کنند.
شما آمدید؛ چه آمدنی....🌿
✍ #انیس_پورقنبری
#خط_روایت
#شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور
#در_آغوش_امام_رضا
@khatterevayat
@darhalemaremat
﷽
راستش من آدم باایمانی نیستم.شاید برای همین است از چندشب پیش، مارِ ناامیدی دور گلویم چنبره زده است. مچالهشدهام. انگار بادکنکی را که با تمام توانم فوت کردهبودم، با سوزنی ترکیده باشد.
برگشتهام سر زندگی و کتابهایم.بین ورقهای کتاب، به این فکر میکنم که چهشد واقعا؟ کجارا اشتباه رفتیم؟ چرا نشد که بشود؟ و گاهی هم بین کلماتش اشکهایی را جا میگذارم.
اما با تمام این سوالها نمیتوانم قبول کنم آنهمه کارها،دعاها و نمازها را خدا ندید گرفتهباشد. نمیتوانم بپذیرم که خیر ما در این نبود، وگرنه آنهمه استغاثه مگر میشود جواب ندهد؟
دلم میگوید این شروع راه جدیداست!
راهی برای ما و انقلابمان.
کتابرا بستهام.
جهانآرا درون مغزم فریاد میزند:
"ایمانت سقوط نکنه دختر!
شهر رو پس میگیریم."
و من محکمتر پرچم سهرنگ را در دستممیگیرم
✍#انیس_پورقنبری
〰〰 🇮🇷
#خط_روایت
#غدیر
#انتخابات
#فراموش_نکنیم
〰〰 🇮🇷
@khatterevayat
✨﷽
〰〰〰〰〰
#مقاومت
در تاریخ درباره ما خواهند نوشت؛
«نسلِ ندیده»
نسلی که ندید روزهای بدر و حنین و صفین را..
نسلی که هزار و اندی سال، بعد از حسین(ع) به ظهر عاشورا رسید..
نسلی که فقط فیلم و تصویر خمینی(ره) به دستش رسید و سهمش از شهدا، فقط بوسیدن خاکِ مزارشان بود.
نسلی که رهبرش را فقط از دریچهی چهل و چند اینچی دید و عاشقش شد.
و نسلی که حسرت دیدن ۵اسفندِ بیروت و پرچم زردش به دلش ماند....
کاش میان این همه نرسیدن و ندیدن، روزی شما بیایی و همه این ندیدنها جبران شود به گریههایی که تاریِ چشم نمیگذارد آنروزها را خوب ببینیم.
بعد ازخطخطی: عکس از کانال خانم حریرعادلی
✍ #انیس_پورقنبری
〰〰〰〰〰
#خط_روایت
#سید_حسن_نصرالله
#انا_علی_العهد
🔻روایتهای خود در مورد آرمانهایتان را برای ما ارسال کنید.
〰〰〰〰〰
@khatterevayat
☘﷽
〰〰〰〰〰
#زندگی
#قهرمان
با محمد به سوره نصر رسیدیم.
شبها قبل خواب و روزها بین بازی برایش سوره را میخوانم
طبق معمول، من چندین بار سوره را در گوشش میخوانم و بعدش، گفتنِ آخرین کلمهیِ آیه را به پسرک میسپارم. اینطوری آرام آرام سورهها را حفظ میکنیم.
برای سوره نصر اصرار کرد که از روی قرآن برایش بخوانم، قرآن زیپی قهوهای را خودش از کتابخانه میآورد و به دستم میدهد و جلویم مشغول بازی با کامیون میشود.
صفحه ۶۰۳ را باز میکنم.
بلند و شمرده میخوانم:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿١﴾
برای گفتن ف فتح دندانهایم را به لب پایین فشار میدهم و ح را تا جایی که میتوانم حلقی میگویم.
نگاهم میکند. ادامه میدهم:
_وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا.
تمام صورت و دهانم را برای تلفظ درست و واضح افواجا تکان میدهم. از پشت کامیون بلند میشود و به سمتم هلش میدهد.
_فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا.
و باز هم تمام تلاشم را میکنم تا حروف به حروف توابا را دقیق و با لحنی متفاوت بیان کنم تا در ذهنش حک شود.
بعد از چند روز خواندن و تکرار کردن امید دارم که مثل سورههای قبلی، بتواند دیگر آخر آیهها را تکرار کند.
پیچگوشتی زردش را دست گرفته و با چرخ کامیون درگیر میشود.
میگویم:
محمد! اذا جا...
سریع میگوید:
نصلا(نصرالله)
میگویم:
والفتح!
با تاکید که یعنی باید این را تکرار کنی.
_رایت الناس یدخلون فی دین اللهِ ...
و منتظر جوابش میمانم. زل زده به چشمهایم و با خنده بهم میفهماند که ادامهش را خودم باید بگویم.
_افواجا. فسبح بحمد ربک واستغفره انه کانَ....
باز هم میخندد و با پیچ گوشتی سرش را میخاراند. ادامه میدهم.
-توابا.
چندبار با هم همین مسیر را طی میکنیم. اما تنها کلمهای که از این سوره سهمش میشود، همان نصرالله نصفه و نیمه است.
دور خانه میچرخد و باخنده فریاد میزند: نصلا، نصلا.
ذوقش در دلم قند میشود. قرآن را میبوسم و بلند میشوم.
راضیم اگر سهم کودکم از این سوره فقط همین یک کلمه باشد.
حفظ کامل سوره، بماند برای روزهای دیگر.
✍ #انیس_پورقنبری
〰〰〰〰〰
#خطروایت
#سید_حسن_نصرالله
#قرآن
🔻روایتهای خود در مورد دغدغههای زندگی را برای ما ارسال کنید.
〰〰〰〰〰
@khatterevayat
@darhalemaremat