eitaa logo
خوشتیپ آسمانی
2.1هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
52 فایل
✅ تـنها کانـال رسـمـی شـهید بـابک نوری هریس 🌹 با حضور و نظارت خـانـواده مـحـترم شـهـیـد خادم کانال: @Khoshtipasemani_1@Rina_noory_86
مشاهده در ایتا
دانلود
رنگ شهدا دلت میخاد شهید شی؟! پس دست بجنبون دیگه چرا وایسادی؟! چرا منو نگاه میکنی حتما میگی چجوری !!!! الگوتو بزار اول شهدا پله پله برو جلو اول به قول معروف رفیقشون شو رفیقشون شدی شبیهشون شدی اون وقت شهید میشیا ﴿ائمه شهید هم بودن﴾ اینم بگم شهدا میگفتن گوشتون و چشمتون به دهن ولی فقیهتون باشه🙃 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
‌: برای ... ابتدا شدن نیاز است و خلاصه ی عشق یعنی حسین ... ؟! ...! .... 💔 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
📖 🍄🌵همــرزماݩ حســین🌵🍄 "نۅشتـہ حضرت آیت اللہ العظمے خامنہ اے در تحݪیل مݕارزاٺ سیاسے امامان معصـۅم(ع)..."
♥️شهید عارف کاید خورده♥️ ⭐️عارف کایدخورده و بابک نوری هر دو از شهیدان دهه هفتادی مدافع حرم هستند. هر دو دانشجو و متولد 1371 بودند و با جمالی زیبا و خوش‌پوشی مثال‌زدنی مسیر عاشقی را با هم پیمودند. هر دویشان در راه آزادسازی شهر بوکمال به شهادت رسیده‌اند و حالا به یک الگو برای هم‌نسلان‌شان تبدیل شده‌اند⭐️. دوست شهید←🍃شهید کایدخورده دانشجوی رشته روانشناسی در مازندران بود و با آمادگی جسمانی بالایی رخت رزمندگی به تن کرد.عارف جان تک پسرو فرزنداول ما هستندومتولد ۲۴ مرداد ۱۳۷۱ بود و یک خواهر کوچکتر از خود به نام نرگس دارند که دو سال و دو ماه از خودش کوچکتر است. پسر جوان، پهلوان و شجاع مدافع حرم من که از بچگی بسیار پرانرژی و پرپتانسیل بود البته من و عارف جان فاصله سنی زیادی با هم نداشتیم و به همین دلیل به نوعی با همدیگردوستبودیم مادر شهید←پسرم علاوه بر اینکه ورزشکار بودند، در حوزه هنر نیز فعالیت داشتند و به قول یکی از فرماندهان گردانشان، عارف دایرة المعارفی از همه خوبی‌ها بود. اگر بخواهم درموردفعالیت‌های ورزشی و هنوری پسرم بگویم به اندازه یک کتاب حرف دارم، اما به همین بسنده می‌کنم که عارف جان در تئاتر کار می‌کرد و علاوه بر آن کارگردان بود و بازیگری در تعزیه را نیز انجام می‌داد ودارای تندیس و لوح‌های تقدیربسیاری بود 🌸شهید عارف کاید خورده از استان خوزستان مدافع حرم شهرستان دزفول روز یکشنبه ۲۸ آبان ۹۶ و سالروز شهادت حضرت علی بن الموسی الرضا (ع) در مقابله با تروریست‌های تکفیری در شهر البوکمال استان دیرالزور سوریه به شهادت رسید.🌸 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
‌🍃🌸🦋🌸🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋 🍃 در این مدت فرمانده لیستی از انچه خطش احتیاج داشت نوشته بود. کاغذ را گرفت و ب طرف راننده لندکروز ، ک داشت دیگ خالی شده را می گذاشت بالای ماشین . وقتی نشست پشت فرمان که برود ، من هم برای پیدا کردن محسن و یوسف نشستم بغل دستش گفت:«تو کجا؟» گفتم:«خط پشتی» سر شب بود ک ان طرف خاکریز دوم پیاده ام کرد صدای اذان از رادیو های داخل سنگر ها شنیده میشد. کنار تانکر های اب ک جا ب جا در امتداد خاکریز گذاشته شده بودند ، رزمنده های جوان با عجله در حال وضو گرفتن بودند. پرسان پرسان توانستم محسن و یوسف و حسن اسکندری (حسن اسکندری متولد کهنوج، پس از هشت سال و سه ماه اصارت ب وطن بازگشت . او اکنون بازنشسته و ب شغل کشاورزی مشغول است) رفیق هم روستایی مان را پیدا کردم . یوسف برادر بزرگ ترم نشان داد در بیست و چهار ساعت مفقودی ام نگران بوده است. از دیدارشان خوشحال بودم و در شگفت از اینکه در سنگر انها چقدر خوراکی پیدا می شود کنسرت، کمپوت، نان ، مربا، ان وقت ما در خط مقدم داشتیم از گرسنگی تلف میشدیم کپی بدون ذکر منبع پیگرد الهی و قانونی دارد❌❌ ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
‌🍃🌸🦋🌸🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋 🍃 روز بعد نیرو ها سازماندهی شدند. من، محسن، یوسف ،علیجان تاجیک، و بروز قانع، منتقل شدیم ب خطی ک یک شب انجا تنها بودم. حسن اسکندری هم افتاد ب جبهه دُبّ حردان ، ک حدود سه کیلومتری سمت چپ ما قرار داشت. جبهه ما ب نورد معروف بود از کارخانه لوله سازی معروف نورد که فاصله کمی تا اهواز داشت ،همین اسم مانده بود؛جبهه نورد. عراقی ها ان روزها در دروازههای اهواز متوقف شده بودند. در جبهه نورد وظیفه ما حفظ مواضع در برابر دشمنی بود ک هنوز از گرفتن اهواز نا امید نشده بود. خاکریز ما درست از شانه چپ جاده اهواز .. خرمشهر در می امد. نزدیک ترین سنگرمان ب عراقی ها در محل اتصال خاکریز ب جاده درست شده بود . روز ها و شب ها ب نوبت. توی سنگر کنار جاده نگهبانی میدادیم. ساعت هایی ک در سنگر تیربار می نشستیم و چشم ب نیزار مقابل میدوختیم نیم نگاهی هم ب جاده داشتیم. خاموش بود . مثل ماری ک کودکان با پاره سنگ از پا درش اورده باشند میان نیزار افتاده بود . خط سفید میانی لش از بس توپ و خمپاره خورده بود ب سختی دیده میشد جاده بی عبور مدت ها بود گرمی لاستیک هیچ اتومبیلی را بر پشت خود احساس نکرده بود کپی بدون ذکر منبع پیگرد الهی و قانونی دارد❌❌ ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛈مثل باران دیدنی است👀 🌔شهر خاموش دیدنی است👀 🌈زندگانی معنی توست😊 🌵خنده هایت نهایت دیدنی است👀 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
‌🍃🌸🦋🌸🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋 🍃 نورد ماه های دی ماه و بهمن سال ۱۳۶۰ را در جبهه نورد گذراندیم ؛ هر سه برادر توی یک سنگر. یوسف بیست سال، محسن هجده سال، و من شانزده سال داشتم. فرماندهی جوان، اهل کاشان داشتیم ک چندان سخت نمیگرفت. کار ما هر روز و شب نگهبانی بود. ساعت های متوالی در سنگر شناسایی ب سکوت نیزار گوش میدادیم تا اگر خش خش بلم دشمن را شنیدیم یا گمان کردیم شنیده ایم ، زمین و زمان را از صدای رگبار مسلسل پر کنیم. بادی اگر شاخه بلند نی‌ای را ب هم می زد، کم کم پنج گلوله از ما می گرفت. آن قدر در تیر اندازی افراط کردیم که یک روز فرمانده جوان ، که هیچوقت عصبانیتش را ندیده بودیم ، قانون های سختی برای تیر اندازی وضع کرد. مشکل ما فقط تیر اندازی ب سمت بلم های نادیده نبود. زندگی یکنواخت گاهی خسته مان میکرد و برای روحیه گرفتن راهی نداشتیم جز این که هنگام بیکاری مسابقه تیر اندازی بگذاریم. پاره ای اوقات هم گلوله های کلاشینکف را برای زدن گنجشک هایی حرام میکردیم ک ب هوای نان خشکه های پای خاکریز می آمدند. کپی بدون ذکر منبع پیگرد الهی و قانونی دارد❌❌ ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
‌🍃🌸🦋🌸🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋 🍃 این جور وقت ها دیگر فرمانده جوان کفرش در می آمد و برای چندمین بار قصه پیرزن روستایی و تخم مرغ های اهدایی آن پیر زن روستایی به جبهه خریده شده است. بازی با موش هایی که اب باران ب لانه هایشان می افتاد و از بد روزگار با ما هم سنگر می شدند هم یکی دیگر از سرگرمی هایمان بود. روزی علیجان یکی از ان کوچولوهایش را گرفت و آورد داخل سنگر. رشته نازکی ب گردن موش انداخت و سر رشته را ب صندوق فشنگی گره زد. وقتی از سر پست می آمد ، جلوی موش کوچولویش خوراکی می گذاشت و برای خنداندن هم سنگر هایش بنا می کرد ب صحبت کردن با موش بینوا ، که در سنگری امن سه وعده در روز پزیرایی می شد معمولا نقش یک سرباز اسیر عراقی را داشت. کپی بدون ذکر منبع پیگرد الهی و قانونی دارد❌❌ ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
به به تولد داریم چه تولدی🎉🎊🎁 تولد یه پهلوون واقعی🤼‍♂🤼‍♂ از اونا یی که اگه باهاش رفیق شی تا آخر باهاته🖐🖐 شهید مدافع حرم💔 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
اینجا شهید عفتی دقیقا جایی نشسته است که الان مزارش هست...😭 در کنار رفیق تازه شهید شدش ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
📚✨ 🌼 ڀیامٻر اڪرم(ص): اݪݜَدیدة ݦِݩ غَݪٻِ ݩَفسِہ👇 نیرومند واقعی آن کسی است که برنفس اماره خود پیروزگردد!💪😎 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
🦋🍃تبادل موقت🍃🦋
میشه روسری 68تومنی رو 49تومن 😳😳😐 مگه ؟؟؟!!!!😑 بله😎 همراه‌هر کلی‌هدایا‌میدن😍 پس عجله کن تا برنداشتم🏃‍♀🏃‍♀ 🧕🏻 eitaa.com/joinchat/2691760149C505dd3e785 پس چی هستی⁉️
15.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یِــْٖـٓاښٖـــٓ👑ـْـــٍــٰـ عـَّـلـــٍٰـ❤️ـــّوِٓےْ: ✋🏻سلام بر آنان كہ فصل 🦋را غنيمت شمردند تا بالاتر از عشق پر ڪشيدند🌸 🌈و قصہ تلخ زمين‌گير شدن‌ها را از آبے آسمان به نظاره نشستند‌..😍 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔑کلید حل مشکلات.... 💎دنیا و اخرت در گرو یک چیز.... 💎عاشقان وقت نماز است اذان میگویند 🦋اذان ظهر به افق تهران التماس دعا🌺🌺 @khoshtipasemani
🌸♥️🌸 خنده‌ ات زیباترین هدیه ی خدا بود وقتی به چشم های من نگاه‌ می ڪنی ولبخند میزنی باخودم می‌گویم توڪه برای من می‌خندی انگارتمام دنیاهمین‌جاست ڪنار‌همین خنده ها:) 🌸 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
🎙| | اےبسیجے! تاوقتےڪه پرچم‌اسلام‌رادرافق نصب‌نڪردیدحق‌ندارید استراحت‌ڪنید. 👤 🍃 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
خوشتیپ آسمانی
#اصڸاځ_ݩݦاݫ 🌿🌈 عٻادٺ🤲:راه رسیدن به "ݫݩدڳے ݕا ݩݜاط" 🕊روشن است اگر روح خودمان
🌹🌈 🕊عبادت،وصل شدن روح به منبع قدرت و حیات است و تنظیم کننده شریان های روحی و عصبی انسان است🙂 . عبادت حتی بر جسم ما هم تاثیر خوب دارد🤓 . با عبادت سلول های بدن ما هم با ما مهربان تر می شوند . چون این سلول ها همه عاشق خداوتسبیح گوی او هستند. عبادت شارژ روح برای قدرت و نشاط پیدا کردن است.🤲☺️ 🌹 طبیعتاً با عبادت ،زندگی و بندگی شیرین تر خواهد شد و انسان پس از یک عبادت خوب مانند کودکی که به قدر کافی از آغوش مادر آرامش گرفته است و حالا بهتر آماده تجربه کردن حیات است،سر زنده تر زندگی خواهد کرد.😇 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
📢به اطلاع میرساند🗣 👈 آغاز شد.. 👈قابل توجہ کسانی ڪہ علاقہ مند بہ دفاع از حرم حضرت زینـ❤️ـب (س)مےباشند با توجه به مراجعہ و استقباݪ گستـرده براے ثبت نام و اعزام به سوریــہ و دفاع از حرم اهلبیت(ع) : از آنجایی ڪہ حضرت زینب زنے بزرگ و عفیفه بود وحجابش لحظه اے از وجود مبارڪش کنار نرفت. و آنچه آموختیم از کربــ❤️ـلا نتیجه صبر و عفاف و شهامت او بود. 👈بهترین دفاع از حریم و حرم حضرت زینب(س) براے تمام شیعیان , دفاع از حجاب ناموس شیعہ میباشد. 👈کسے ڪہ میگوید آرزویــــــ دفاع از حرم زینب(س) را در سر دارد .. ولی ناموسش بی حجابست! طرفدار کدام مذهب است؟‼️ حجاب زینبی حرم زینب است.🕌 اگر کسے ناموسش را بے حجاب در خیابان رها میکند ڪارے ڪمتر از حملہ به حرم زینب(س) نکرده است.😭‼️ ✔️ خواهرم:‼️ مدافع حرم زینب(س) بۅدن یعنے حفظ حجاب و دفاع ازچادر زینب❗️ ✔️ برادرم:‼️ مدافع حرم زینب(س) بودن یعنے: مدافع حجاب زینب باش.❗️ مراقب حجاب ناموست باش❗️ 👈مدافع حرم زینب ناموسش بی حجاب نیست❗️ مدافعان حجاب = مدافعان حرم‼️‼️ 🌷اسم شما بزرگوار در سامانه مدافعین حرم ثبت شد👍🏻...کلناک فداک یا زینب🕊 🌷منتظر باشید... التماس دعا🙏 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
دل من تنگ همین یڪ لبخنـد و تــو در خنده مستانہ خود مےگـذری🍃 نوش جانتـــ امّـا .. گاه گاهـے بہ دل خستہ ما هم‌ نظــری...🍃 ♥️ ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
📜 آخرین دیدار؛ حاج قاسم خطاب به همراهان جهاد مغنيه: ✍️ مراقب پسر من باشيد خدا خيرتان دهد… آخرين باری كه حاج قاسم جهاد را ديد دو روز قبل از شهادتش بود؛ با لبی خندان مثل هميشه آمد ديدن ِحاج قاسم، با همه برادران حاضر در جمع سلام واحوال پرسي كرد، به حاج قاسم اطلاع دادن جهاد به ديدن شما آمده. حاج قاسم هم با اشتياق فراوان برای ديدن او به برادران گفت بگوييد سريع بيايد داخل پيش من. تا جهاد داخل اتاق شد حاج قاسم از جايش بلند شد او را محكم بغل كرد، جهاد هم با لحن شيرين و هميشگی‌اش كه حاج قاسم را عمو خطاب ميكرد و لبخندی كه هميشه زمان ديدن حاج قاسم بر لب داشت با صدای بلند گفت: خسته نباشيد عمو! و شانه‌ی حاج قاسم را بوسيد، خم شد تا دست حاج قاسم را ببوسد اما حاج آقا ممانعت كرد. جهاد هم با صدای آرام رو به سمت او گفت: آخر من آرزو به دل می‌مانم. باهم نشستند و چای خوردن. برادری كه مسئول جهاد بود آمد داخل اتاق، حاج قاسم تا او را ديد گفت: برادر، جهاد را اول به خدا دوم به شما ميسپارم؛ جان شما و جان او! ايشان اجازه‌ی اينكه به خط مقدم برود را از طرف من ندارد! جهاد لبخندی زد و باز شانه‌ی حاج قاسم را بوسيد و دستش را بر روی شانه ايشان گذاشت و گفت عمو جان من به فدای شما؛حاج قاسم همينطور كه به جهاد نگاه ميكرد به برادر مسئول گفتن: مراقب پسر من باشيد خدا خيرتان دهد…! همه حاضران در آن جمع عمق عشق و محبت پدر و پسری را بين جهاد و حاج قاسم فهميدن… شهيد جهاد عماد مغنيه ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
🔰ماجرای جالب گفت‌وگوی شهید محمدخانی با تڪفیری‌ها یڪی از بی‌سیم‌های تڪفیری‌ها افتاد دست ما . سریع بی‌سیم را برداشتم . می‌خواستم بد و بیراه بگم . عمار (شهید محمدخانی) آمد و گفت ڪه دشمن را عصبانی نڪن . گفتم : پس چی بگم به اینا ؟! گفت : «بگو اگه شما مسلمونید ، ما هم مسلمونیم . این گلوله‌هایی ڪه شما به سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود میومد ...» سؤال ڪردند شما ڪی هستید و چرا با ما می‌جنگید ؟! گفت : «به اون‌ها بگو ما همون‌هایی هستیم ڪه صهیونیست‌ها رو از لبنان بیرون ڪردیم . ما همون هایی هستیم ڪه آمریڪایی ها رو از عراق بیرون ڪردیم . ما لشڪری هستیم از لشڪر رسول الله... هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیست‌ ها و آزادی قبله اول مسلمون ها مسجدالاقصی است... بحث و جدل ما ادامه پیدا ڪرد تا وقت اذان . بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تڪفیری‌ها تسلیم ما شدند . می‌گفتند : «از شما در ذهن ما یڪ ڪافر ساخته اند .» ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
ای مخاطب خاص ، تویی که رفته‌ای و رسیده‌ای ... من مانده‌ام تنهای ، با نوشته‌ای از شما و باری بر دوش... لااقل گاهی نگاهی به خاطر ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄