eitaa logo
نوشته های من
267 دنبال‌کننده
237 عکس
186 ویدیو
59 فایل
قانع‌بہ‌همینےکہ‌دوچشمت‌بیناست؟ دلت‌چطور؟ محمّدحسیݩ‌مطھڕ؎ھستݦ🌱 @m_h_motahari [کپی‌‌مطالب‌باذکرنام‌وبی‌ذکرنام، جهت‌اعتلای‌کلمه‌ی‌اسلام واجب‌ مؤکده🕊] لینک کانال https://eitaa.com/m_h_motahari1 صفحه ویراستی https://virasty.com/m_h_motahari
مشاهده در ایتا
دانلود
نوشته های من
چوب ها با هم متفاوتند؛ ... چوب ممکن است خارهای خشک بیابان باشد، ممکن است فراوری شود و بشود کاغذ یا
چه چوب بوته های خار بیابانی باشد که اصلا خلق شده اند برای سوختن و و چه چوب درخت گردو گردو... چوب تا چوب است، خواهد سوخت؛ هرچند دیر و با مقاومت فراوان ولی خواهدسوخت. حتی اگر به آن روغن جلا هم بزنند و یا مرطوبش کنند، آتش انقدر شرارت آفرینی خواهد کرد که چوب را از بین خواهد برد. مثلا چوبهای بیابانی خشک را وقتی که در آتش میریزند، بدون هیچ مقاومتی خودشان را در آتش رها میکنند و صورت سرخ آتش را همچون معشوقی، خواهند بوسید و در دامان آتش رها خواهند شد. یا چوبهایی که مرطوبند؛ آتش اگر آتش باشد، پس از مدتی هرچند طولانی، آنقدر دور و بر چوب میپلکد که بالاخره چوب، خود را تسلیم آتش میکند و اینجاست که آتش با آغوشی باز، او را در خود هضم میکند. نئوپانها هم که منافقند؛ انقدر خوب فراوری شده اند و صیقل یافته اند که هرکه آن ها را ببیند، گمان میکند در استحکام و مقاومت، هیچ کم ندارند؛ در حالیکه کافیست آتش ببینند؛ نه اثری از زینت هایشان میماند و نه اثری از خودشان. @mhmm110
رهايى از بندها يكى از بزرگان درباره‏ى آب چاه تحقيقى كرده بود و به اين نتيجه رسيده بود كه آب چاه تا هنگامى كه تغيير نكند و رنگ و بو و طعمش عوض نشود، نجس نخواهد شد و قابل استفاده خواهد بود. هنگامى كه از اين تحقيق خلاص شد، متوجه گرديد كه خودش در خانه چاهى دارد. اين بود كه با خود گفت: شايد به خاطر اين چاه و راحتى خودم اين چنين فتوايى را داده‏ام و به اين نتيجه رسيده‏ام. از اين رو دستور داد كه چاه را پر كردند و آن گاه دوباره تحقيق را شروع كرد در حالى كه چاهى نداشت و منافعى او را منصرف نمى‏كرد. انسان قبل از شروع به حركت بايد آزاد شود واز سودها، هواها، تعصب‏ها، عادت‏ها و تقليدها خود را خلاص كند 🖌مرحوم صفایی حائری 📜آیه های سبز @mhmm110
که فرش نیست... است... @mhmm110
نوشته های من
چه چوب بوته های خار بیابانی باشد که اصلا خلق شده اند برای سوختن و و چه چوب درخت گردو گردو... چوب تا
اما چوب گردو؛ خیلی زحمت میخواهد که آتش بتواند او را با سرخی فریبنده خود، سست کند و به زانو بیفکند... ولی بالاخره بعد از کلی زحمت به این موفقیت خواهدرسید. اگر چوب در حفاظی از فلزات مقاوم قرار گیرد، داغ میشود ولی نمیسوزد. در این شرایط، در محافظت و مصونیت است. اگر توانستی با کیمیا، چوب را به آهن تبدیل کنی، آنوقت میتوانیم شاهد آن باشیم که دیگر چوب نمیسوزد؛ ولی تا چوب از هویت خود دست نکشیده باشد، سرانجامش آتش است... هر چقدر که خود را با اشک و سحر، طراوت داده باشی... هرچقدر که با زیارت و توسل، خود را جلا داده باشی... هر چقدر که خود را در چله اشک نینوا، زلال کرده باشی... هرچقدر که لباس نوکری و خدمت، بر تن کرده باشی و در نگاهها، در جمله سعاتمندان به نظر بیایی... ولی ... بازهم انسانی؛ انسان، هویتاً خطاکار است، فراموش کار، محدود است، نیازمند است، در معرض آتش است، سرانجام به آتش کشیده میشود... ولی... @mhmm110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطف تو زخم مرا التیام داد انقدر آسمانی هستی... که از دیدنت سیر نمیشوم انقدر دریایی هستی... که هیچگاه به دل نمی‌گیری انقدر دست و دل باز هستی... که غرق نعمتم و باز به کرمت طمع دارم بگذار ببینم... گویا اشتباه کرده ام؛ تو آسمانی و دریایی و بخشنده نیستی...! . . ‌. تو خود معدن بخشندگی، خود آسمان و نفس دریا هستی ❤️ چه بگویم که وقتی قلم برای فضل تو بچرخد، قالب تهی می کند و می‌شکند... @mhmm110
نوشته های من
اما چوب گردو؛ خیلی زحمت میخواهد که آتش بتواند او را با سرخی فریبنده خود، سست کند و به زانو بیفکند...
اگر دست نیازت به خانه باشد، آنگاهست که زلالی اشکهایت، و طراوت سحرهایت، و جلای زیارتهایت، و لطافت اذکارت مؤثر شود و تو را به بارگاه خود بپذیرد. تو... در این عالم چاره ای جز این سه راه نخواهی داشت؛ یا بسوزی، یا تغییر کنی. اگر خود را به نرساندی، اگر در هاله ای از نفاق، در دیدگان همه زیستی، اگر عمر خود را پرکردی از ذکر و فکر و عزم، اگر باغچه شبهای خود را با اشک فراق و اشک جذبه آبیاری کردی، اگر روزهنگام، لباس جهاد بر تن کردی و در راه وطن و عیال و آینده، مال و جان و آبرو و شهرت دادی، فرض کن نباشد؛ چه میشود؟ تو منبع اتصال همه برکتها و طراوتها و رشدها و حرکت ها و قربها را نداری... خواهی سوخت... تو همان چوب تنهایی هستی که دیر یا زود در آغوش آتش خواهی سوخت. دست است که تو را نجات میدهد. دست حسین است که سحرهای زلالت را به صبح حضور میرساند. دست است که شمع فکرت را به میرساند. @mhmm110
از این دیوار تنهایۍ برو بالا ڪه تا شاید بفهمۍ معنۍدلتنگۍگلهاۍ پیچڪ را...
صبح از بالین اگر سر بر ندارد بهتر است عاشقی که در شب دیدار خوابش می برد @mhmm110