eitaa logo
مهجور
113 دنبال‌کننده
165 عکس
31 ویدیو
2 فایل
هو‌ النور وصل‌ِتو کجا و من‌ِمهجور کجا..... مهجور | جدامانده و به تعبیری سخن پریشان اللهم لاتکلني إلی نفسي طرفة عین أبداً @maroozbahani تلگرام: https://t.me/maaahjor
مشاهده در ایتا
دانلود
«هیچ ماجرای دونفره‌ای را نمی‌شود یک نفره تعریف کرد.» رامبد خانلری/ مدام
 خواب
مدام_دوماهنامهٔ‌ادبیات‌داستانی @maahjor
«هر کس می‌تواند بهترین معبر خواب خودش باشد.» بهرام عظیمی/ مدام
 خواب
مدام_دوماهنامهٔ‌ادبیات‌داستانی @maahjor
«خلیفهٔ خدا بودن به بیداری نیاز داشت، نه خواب!»
سلمان باهنر
/ مدام
 خواب
مدام_دوماهنامهٔ‌ادبیات‌داستانی @maahjor
7.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آدم یک‌دفعه می‌بینه پیر شده ..... @maahjor
مهجور
آدم یک‌دفعه می‌بینه پیر شده ..... #شهریار @maahjor
هو‌النور
ای خالق خلق رهنمایی بفرست بر بندهٔ بی‌نوا نوایی بفرست کار من بیچاره گره در گرهست رحمی بکن و گره‌گشایی بفرست
ابوسعید‌ابوالخیر
@maahjor
ای فضل تو دستگیر من، دستم گیر سیر آمده‌ام ز خویشتن، دستم گیر تا چند کنم توبه و تا کی شکنم ای توبه ده و توبه شکن، دستم گیر @maahjor
هدایت شده از مهجور
هوالمتعالی الهی ! هرآنچه از کاستی و نُقصان است بر نفس خویش روا داریم و امید به جبران تو داریم. معبودا ! ما شکر نعمتت را نتوانیم و قدر رحمتت ندانیم و اگر دستگیری‌ات نباشد، به یقین در چاه ضلالت فرو اُفتیم... کریما ! همه چشمداشت بنده به خداییست که تواناست بر مبدل ساختن خبط و خطا و تقصیر به خیر و خوبی و نیکی. اگر به امید تو نباشیم و دست به دامان کرمت روزگار سپری ننماییم، بفرما به کجا دست‌آویز شویم و داد به کجا بریم از دست نفس و وسوسه و هوا و هوس. اگر دستگیری‌ات به فریادمان نرسد و لطفت ما را زیاده می‌آید، بفرما به کدام خدا پناه بریم ؟! مگر بنده را جز رب و خدایش مدد رسانی هست؟! مگر نفرمودی بخواه تا عنایت کنم، حال که خواستم اگرچه فراتر از قدر و قد خود، آیا رواست که حواله به غیر کنی؟! و اگر غیری به جز تو، قدرت پاسخ دارد نشانم بده؟! بار الها ! چونان مربای هویج کذایی که فاصله گرفت از اصالت خود و همگان حکم بر نابودی و تباهیش زدند و جز رَبّش کسی به فریاد نرسید و حیف داشت از نابودی زحمت و محنت خود و فرصت دوباره زیستن و نوزایی را از او دریغ نداشت تا سرانجام مربا چنان شد که بایست و دریغ و افسوس دگران را برانگیخت که کاش ما نیز چنان خَلقی داشتیم. بنده‌ات نیز گاه چنان سخت و تاریک شود که دگران حکم بر ابطال و اسقاط دهندش و گویند فلانی کارش تمام است و به کار نیاید و دگر راه صلاح بازنیابد. در این تحریم خلق و بایکوت اهل قرب؟! شفیقی مرهم بباید که آبرو نهد تا مربای از دست رفته جان دوباره گیرد و شود مربای هویجی آن‌چنانی !!! شفیقی که خود وقت و انرژی و سرمایه روا داشته برای خلق کردن، به یقین برای بقا و صلاح آن هم دریغ نفرماید و کند هر آنچه لازم و بایست. اوست که خلق کرده و هموست که مجدد فرصت جبران دهد و چونان بندگان لامروت، بالفور و بی‌شکیبا از سر خود وا ننهد. بار الها ! بنده اکثر اوقات مشغول خرابکاری و مخدوش کردن نعمات رب است و همگان گویند کار خراب است و فلانی تمام. ولی استدعا بر آنست که تو دور نیندازی آنچنان که خلق بنمایند. الهی ! هرآن‌گونه خود صلاح دانی از عیب و نقص ز ما برگیر و فرصت دوباره ارزانی‌مان دار. ناامیدی و زود قطع امید کردن از خصایص بندگان است که به محض مشاهده قصور دگران حکم بر بطلان دهند و غرق در نشدن‌ها شوند، به یقین این خصلت ناپسند، زیبنده خدای شدن‌ها نیست. الهی تو گو باش، تا باشیدنت در بنده‌ات جریان یابد. به زیر بار گنه گام برنمی‌گیرم که زیر بار به آهستگی رود حمال  چنین گذشت که دیگر امید خیر نماند مگر به عفو خداوند منعم متعال سعدی @maahjor
مهجور
هو الرحیم
تک‌گویی، مخرب ذات گفتگوست. در گفتگو باید هم‌گویی برقرار شود تا ماهیت آن تحقق یابد. گفت‌و‌گویی بر مبنای منطق و ادلهٔ عقلی، دور از هیجانات کاذب یا حتی صادقِ مانع پیشبرد گفت‌وگو، مخصوصاً وقتی وجوه مشترک بین طرفین مباحثه وجود دارد. باید از اشتراکات وام گرفت برای روشن شدن موارد اختلافی و رفع ابهامات و سوءتفاهمات. اگر هدف و نیت از گفتگو روشنگری است، می‌بایست دلسوز هم‌نوع و هم‌کیش خود باشی و با آرامش و صبر غفلت محاسباتی‌اش را مطرح کنی. نه از آن جهت که مصر باشی حرفت را به کرسی بنشانی یا صفت خودبرتربینی را در خودت قوت بخشی و این رذیله را به رخ او بکشی، که تکبر و غرور آفت گفتگوست. صرفاً می‌بایست برای انجام مسئولیتت به عنوان یک هم‌نوع، هم‌عضو و هم‌خالق و برای بندگی که میان هردویتان مشترک است، اقدام کنی وگرنه سکوت بهتر از سخن‌پراکنی خواهد بود. همهٔ ما واقفیم که جریان حق متفرق و چندشعبه نیست، هرچند که از طرق مختلف بتوان به آن رسید. پس اگر طرفین گفتگو که مدعی حق‌مداری‌اند حتی علی‌الظاهر از هم دور باشند باید بتوانند از اشتراکاتشان پلی بسازند برای وصل شدن، هم‌نگاه شدن. و بعد با جریان پیدا کردن مهر و مودت بین هم‌پیکرهاست که می‌توان باهم به جریان نور و روشنایی متصل شد. باید حواس جمع بود که او نیز عضوی از پیکرهٔ آفرینش است که شبهه‌‌ای دردناک به جانش نهیب زده و بندگان خدا موظف‌اند آن دگر عضوی باشند که قراری برایشان نمی‌ماند. و می‌بایست برای عافیت هم‌پیکرشان دلسوزانه و خاضعانه قدم بردارند، هرچند که شاید مؤثر نیفتد. اما احتمال درصد کم تأثیر نیز عبد خدا را موظف به تلاش برای روشنگری به سمت نور می‌نماید البته با ابزار مهر و نور نه با سلاح قهر و ظلمت. و البته واقفیم که رضوان الهی ارث پدری هیچ آدمی نیست که خدا آن را دوقبضه ضمانت کرده باشد برای کسی. پس تکبر و تبختر جایی ندارد، اگر توفیق بندگی داشتیم می‌بایست شکرگزار نعمتی باشیم که در آن غرقیم و هر آن که بلغزیم کفران نعمت کرده‌ایم و عافیت را از خود سلب. و باز البته امیدواریم مادامی‌که عشق علی و اولادش در قلب ماست، عاقبت به خیریم و مباد آنی که سلب توفیق شویم و حکایت ما نیز نامعلوم گردد. جان کلام، ما موظفیم به خلیفة‌الله بودن، و نمایندهٔ او بودن آسان نیست. باید در اولین گام، صفت رحمت را در خود زنده نماییم که مهربانی سرمنشأ تمام خیرات و نیکویی‌هاست. و من‌ الله‌ التوفیق... َماتى‌مَماتَ‌مُحَمَّدٍ‌وَ‌آلِ‌مُحَمَّدٍ @maahjor
مهجور
هو الرحیم تک‌گویی، مخرب ذات گفتگوست. در گفتگو باید هم‌گویی برقرار شود تا ماهیت آن تحقق یابد. گفت‌و
وقتی این روایت ۷ بخشی را شروع کردم، فکر نمی‌کردم بخش آخرش مصادف شود با اولین روز ماه مبارک رمضان البته چند روزیست بخش آخر را نوشته بودم، اما هم فرصت نکرده بودم بازبینی کنم و هم مشغله اجازه نداده بود برای ارسال بخش آخر. اما امروز که تصمیم گرفتم پرونده این روایتگری را که متقارن با آغاز ماه مبارک شد، ببندم، بیشتر از قبل فکری شدم که چقدر و چطور بندگی می‌کنم و چقدر مصداق عنوان خلیفة‌الله‌ام؟! یا اصلا کدام از صفات خالقم در من مخلوق بروز و ظهور دارد؟! اما افسوس از عمری که در بی‌خبری و تغافل گذشت .... و افسوس از جهل و نادانی که برایم بزک شد به آگاهی و بصیرت ..... و افسوس از عمل و رفتار و کرداری که هیچ نور و روشنایی را منعکس نکرد و بازنتاباند..... الهی! امید بندهٔ مهجور جامانده از غافلهٔ نور و روشنایی‌ات به جبران توست. بنده‌ای که بندگی نداند و رسم عبودیت نشناسد. اما امید به دستگیری‌ات او را زنده نگه می‌دارد ...... مهجور | جدامانده و به تعبیری سخن پریشان @maahjor
مهجور
هو الرحیم تک‌گویی، مخرب ذات گفتگوست. در گفتگو باید هم‌گویی برقرار شود تا ماهیت آن تحقق یابد. گفت‌و
دوستان گرامی اگر نقد و نظری در مورد این روایتگری داشتید، با گوش جان می‌شنوم و یاد می‌گیرم.... لطفا دریغ نفرمایید...