eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5.2هزار دنبال‌کننده
477 عکس
135 ویدیو
781 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5967752608482335204.mp3
16.93M
خلقت این عالم بی جهنم میبود مردم این دنیا ذکرشون  هر دم اگه علی میبود بعد غدیر خم خوشبختی تضمین بود روی لب امت ذکر دمادم اگه علی میبود اسد الله روحی لک الفدا علی مولا واسه سعادت باید بگرده به سمت تو‌راه کل دنیا محشر یه تنه لشکر خوشبختی یعنی باشی شیعه حیدر آخر میشه قشنگ تر اگه شهید شی بی سر رو پای حیدر یا علی حیدر یا علی حیدر یا علی حیدر حیدر حیدر                                                                             حضرت عین الله کوه وقار حیدر خورشید عالم تاب عشق بی همتا علی ولی الله ای باء بسم الله ناظم دین حیدر اشجع الناسی تو حضرت مشگل گشا علی مولا دست برتر پهلوان خبیر شاه و سرور واسه ی سعادت دستور اینه ز گهواره تا گور بگو حیدر شیعه شده قوی تر یهودی ها میترسن از اسم حیدر آخه خاطره دارن میاد جلو چشماشون فاتح خیبر یا علی حیدر یا علی حیدر یا علی حیدر حیدر حیدر شاعر و نغمه پرداز
بسم الله الرحمن الرحیم ای که در جامعه ات نور هدایت داری بر سر ارض و سما سایه ی رحمت داری مثل اجداد خودت دست کرامت داری گوشه ی چشم به حال دل امت داری «ما نشستیم سر سفره ی احسان شما دل خود را گره بستیم به ایوان شما» می نویسم سر خط نام دلارایت را سرمه ی چشم کنم خاک کف پایت را به چه تشبیه نمایم قد و بالایت را صاحب روح نوشتند نفس هایت را «خاک با گوشه ی چشم تو طلا خواهد شد درد ناگفته به دست تو دوا خواهد شد» پا برهنه وسط کوچه کشاندند تو را پی مرکب چه غریبانه دواندند تو را جان به لب آمده به قصر رساندن تو را با چه رویی وسط بزم نشاندند تو را «بعد ازین بیت شده شاعرتان خانه خراب اف به دنیا که تعارف به تو شد جام شراب» سوختی از عطش اما بدنت دست نخورد جان سپردی ولی اعضای تنت دست نخورد بعد جان دادنتان پیرهنت دست نخورد حنجرت موقع پرپر زدنت دست نخورد «با سم اسب که جسم تو لگد کوب نشد سهم دندان تو مجروحیت از چوب نشد» ✍امیر قربانی فر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقای سامرّا می‌شینم روبرو گنبد برا تون روضه می‌خونم آقای سامرّا الهی از غم و غصه‌ی شما زنده نمونم آقای سامرّا آقای سامرّا بمیرم که نیمه شب از سر دیوار رسیدن آقای سامرّا با جسارت شمارو گرفتن از خونه کشیدن آقای سامرّا بی اجازه اومدن تو خونه‌تون بشکنه پاهاشون... پا گذاشتن وسط کاشونه‌تون بشکنه پاهاشون... گریه‌های بچه ها رو دیدن ای وای به غریبی شما خندیدن ای وای توی کوچه‌ها شما رو مثل حیدر... بی عمامه بی عبا کشیدن ای وای غریب آقا واویلا... آقای سامرّا بمیرم با گریه میدیدی که قبرت رو میکندن آقای سامرّا گریه میکردی و میدیدی به اشگ تو میخندن آقای سامرّا آقای سامرّا چجوری راضی شدن بمونی تو زندانِ تاریک؟ آقای سامرّا با چه رویی شما رو بردنتون خانِ صعالیک؟ آقای سامرّا الهی خدا منو مرگ بده جای تو زندونه الهی خدا منو مرگ بده تو کجا ویرونه؟ دلتون از غم و غصه‌ها کبابه قسمت شما فقط درد و عذابه این‌که رو خاکای ویرونه نشستین... روضه‌ی مجسم شامِ خرابه آقای سامرّا ظلم شورای سقیفه شما رو به غم نشونده آقای سامرّا دومی شما رو تا مجلس مِی‌ْخواری کشونده آقای سامرّا آقای سامرّا متوکل دل پر غصه‌ تونُ عذاب کرده آقای سامرّا بی حیا به حضرتت تعارف شراب کرده آقای سامرّا پسر حضرت زهرا و عذاب جگرم میسوزه حجت الله کجا جامِ شراب؟ جگرم میسوزه بزمِ مِیْ گساری که جای شما نیست شهر سامرا ولی شام بلا نیست... بین مجلس شرابی ولی آقا... سر پاکِت وسط طشت طلا نیس
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بند1⃣ سامراشده غرق مصیبت و ماتم دوباره گریونه چشم پیمبرخاتم زمین گریه میکنه....زمان ناله میکنه        (آجرک الله ازاین غم)۲ پسرش باشال سیاه عزا،،اومده مادرش فاطمه ازآسمونا،،اومده واسه روضهُ غربت سامرا،،ازنجف علی اومده حسینم از کربلا،اومده مثل بقیع غربتش.......عجیبه سامرا خون شده دلم برا......غریب سامرا (یا امام هادی )۴ بند2⃣ تابه آسمون رفته سوزصدای تو مادرت چقدر غصه خورده برای تو دلت،مبتلاشده........مثه کربلاشده          ( روضه سامرای تو)۲ نفست که میره دیگه بالا ،،نمیاد دردپهلوت یه لحظه هم کوتا(ه)،نمیاد تشنگی وعطش امون تورو،،بریده ولی هیچ روزی مثل عاشورا ،،نمیاد باشمشیرونیزه و.........با عصا زدنش شمروسنان قُربةً..........الیَ الله زدنش (یااباعبدلله)۴
11.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنبال چیزهای خیلی خاص و عجیب و غریب نرید‼️ دکتر_محمد_فراهانی
_امام هادی_علیه السلام 🔸روایتی زیبا از امام هادی علیه‌السلام 🛑مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ اَلْكُلَيْنِيُّ فِي كِتَابِ (اَلرَّسَائِلِ) عَمَّنْ سَمَّاهُ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: أَنَّ اَلرَّجُلَ يَجِبُ أَنْ يُفْضِيَ إِلَى إِمَامِهِ مَا يَجِبُ أَنْ يُفْضِيَ بِهِ إِلَى رَبِّهِ قَالَ: فَكَتَبَ: «إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْكَ، فَإِنَّ اَلْجَوَابَ يَأْتِيكَ» 🔰یکی از اصحاب امام هادی صلوات‌ الله‌‌علیه نقل می‌کند: خدمت حضرت نامه‌ای بدین مضمون نوشتم: «شخصی دوست دارد با امام زمانش راز و نیاز كند و مشكلات خود را با ایشان در میان بگذارد، همان گونه كه با خدایش راز و نیاز کرده و حوائجش را اظهار می‌كند؛ او باید چه كند؟» حضرت در پاسخ مرقوم فرمودند: «هرگاه حاجتی داشتی، لب‌های خودت را حركت بده [حاجتت را بر زبان جاری کن] و مطمئن باش كه جواب به تو خواهد رسید». 📚کشف المحجة لثمرة المهجة، ج ۱، ص ۲۱۱ تو دعا کن که من از معصیت آزاد شوم که دعای تو یقیناً به اجابت ختم است ✍
امام_هادی_علیه_السلام 🩸وقتی که متوکل ملعون، (العیاذبالله) به امام هادی علیه‌السلام، «شراب» تعارف می‌کند ... در نقل‌ها آمده است: سربازان متوکل شبانه به خانه امام هادی علیه‌السلام ریختند و آن حضرت را به زور به کاخ متوکل آوردند؛ 📋 وَ کَانَ الْمُتَوَکِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشُّرْبِ فَدَخَلَ عَلَیْهِ وَ فَدَخَلَ عَلَیْهِ وَ الْکَأْسُ فِی یَدِ الْمُتَوَکِّلِ ▪️متوکل ملعون در مجلس مِی‌گساری نشسته بود که امام هادی علیه‌السلام را وارد آن مجلس کردند در حالی که جام شراب در دست متوکل بود. 📋 فَلَمَّا رَآهُ هَابَهُ وَ عَظَّمَهُ وَ أَجْلَسَهُ إِلَی جَانِبِهِ وَ نَاوَلَهُ الْکَأْسَ الَّتِی کَانَتْ فِی یَدِهِ ▪️همین که چشم متوکل ملعون به ایشان افتاد، هیبت امام علیه‌السلام او را گرفت و ترسید و آن حضرت را پهلوی خود‌ نشاند و جامی را که در دست داشت به ایشان تعارف کرد؛ 📋 فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا یُخَامِرُ لَحْمِی وَ دَمِی قَطُّ فَأَعْفِنِی ▪️امام علیه‌السلام فرمودند: به خدا گوشت و خون من آلوده به شراب نشده! مرا معذور دار! 🥀 متوکل ملعون گفت: پس برایم شعری بخوان! حضرت فرمود: من زیاد شعر از حفظ ندارم! او گفت: چاره‌ای نیست، باید یک شعر بخوانی! 🥀 امام علیه‌السلام شروع به خواندن یک شعر در یاد آخرت و مذمت دنیا نمودند که در آخر، متوکل شروع به گریه کرد و حاضرین نیز به گریه افتادند. 📚مروج الذهب،ج۲ ص۵۰۳ 📚بحارالانوار ج ۵٠ ص٢١٢ ✍ آه ... یا امام هادی همینکه شیعه می‌شنود که شما را وارد بزم شراب کردند، جگرش آتش می‌گیرد ...؛ اما اگر آن بی‌حیا، جام شراب را به شما تعارف کرد، دیگر تَه‌ماندهٔ جامش را بر سر و روی‌تان نریخت... حال چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعت دردناکی که مقاتل نوشته‌اند: 📋 إنّ يَزيدَ شَرِبَ الخَمرَ و صَبَّ مِنها عَلَى الرّأسِ الشّريف ▪️يزيد ملعون شراب می‌خورد و تَه‌مانده آن را بر سر مطهر سیدالشهداء عليه‌السّلام می‌ريخت... 📚نفس المهموم، ص۴۳۹ 📚معالي السّبطين، ج۲ص۵۸ 📝 آتش کشید بر جگرم خنده یزید سیراب بود و روی لبت چوب می‌کشید بازی نمود با لب تو پیش چشم من تیزیِّ چوب ها لب خشک تو را بُرید تَه مانده شراب خودش بین طشت ریخت از آن به بعد شد همه گیسوی من سپید تا سرخْ مو بلند شد و یک اشاره کرد رنگِ سکینه دختر تو ناگهان پرید جانم رباب، تا که سر افتاد بر زمین از بهرِ بوسه از لب و دندانِ تو دوید...
🩸وقتی که شبانه به خانه امام هادی علیه‌السلام یورش می‌برند ... در نقل‌ها آمده است: 🥀 نزد متوکل ملعون، از امام هادی علیه‌السلام سعایت کردند که در منزل خود کتابها و اسلحه زیادی از شیعیان خود که اهل قم هستند جمع کرده و تصمیم به قیام دارد. 📋 فَبَعَثَ إِلَیْهِ جَمَاعَةً مِنَ الْأَتْرَاکِ فَهَجَمُوا دَارَهُ لَیْلًا فَلَمْ یَجِدُوا فِیهَا شَیْئاً ▪️متوکل ملعون گروهی را فرستاد؛ آنان شبانه به خانه امام هادی علیه‌السلام حمله بردند ولی چیزی نیافتند. 📋 وَ وَجَدُوهُ فِی بَیْتٍ مُغْلَقٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِ مِدْرَعَةٌ مِنْ صُوفٍ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَی الرَّمْلِ وَ الْحَصَی ▪️آن حضرت میان اطاق در بسته‌ای بود.(آنان، در را گشودند و وارد آن اتاق شدند و دیدند که) امام هادی علیه‌السلام بر روی شن و ریگ در آن اتاق نشسته است و لباسی پشمین بر تن دارد؛ 📋 وَ هُوَ مُتَوَجِّهٌ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی یَتْلُو آیَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ فَحُمِلَ عَلَی حَالِهِ تِلْکَ إِلَی الْمُتَوَکِّلِ ▪️آن حضرت، توجهش به خدا بود و قرآن می‌خواند. آن نانجیبان، امام هادی علیه‌السلام را با همین حال پیش متوکل بردند... 📚مروج الذهب،ج۲ ص۵۰۳ 📚بحارالانوار ج ۵٠ ص٢١٢ ✍ تنها امام سامره تنها چه می‌كنی؟ در كاروان سرای گداها چه می‌كنی؟ دارم براي رنگِ تنت گريه می‌كنم پایِ نفس نفس زدنت گريه می‌كنم باور كنيم حرمت تو مستدام بود؟ يا بردن تو بردنِ با احترام بود؟ باور كنيم شأن تو را رَد نكرده است؟ اين بد دهانِ شهر، به تو بد نكرده است؟ گرد و غبار، روی تو ای يار ريختند روي سرِ تو از در و ديوار ريختند مردِ خدا كجا و اينهمه تحقير، وایِ من بزم شراب و آيه‌ی تطهير وایِ من هرچند بين رَه بدنت را كشيد و بُرد دستِ كسي به روی زن و بچه‌ات نخورد باران نيزه، نيزه نصيب تنت نشد دست كسي مزاحم پيراهنت نشد اين سينه‌ات مكان نشست كسی نشد ديگر سر تو دست به دست كسی نشد...
🩸امامِ مظلوم سامرا را در خرابه‌ای که محل گدایان و درماندگان بود، جای دادند ... در نقل‌ها آمده است: وقتی که امام هادی علیه‌السلام را سپاهیان متوکل ملعون به سمت به سامرا بردند، 📋حَتَّی وَصَلَ سُرَّمَنْ رَأَی فَلَمَّا وَصَلَ إِلَیْهَا تَقَدَّمَ الْمُتَوَکِّلُ بِأَنْ یُحْجَبَ عَنْهُ فِی یَوْمِهِ فَنَزَلَ فِی خَانٍ یُقَالُ لَهُ خَانُ الصَّعَالِیکِ وَ أَقَامَ بِهِ یَوْمَهُ ▪️در نزدیکی شهر سامرا، متوكل دستور داد تا إمام علیه‌السلام را راه ندهند و در كاروانسرايى كه معروف به كاروانسراى درماندگان بود فرو آوردند و یک شبانه روز امام علیه‌السلام را در «خان صعالیک» ( خرابه‌ای که محل گدایان و بیچارگان بود) منزل دادند تا به این وسیله امام علیه‌السلام را تحقیر کنند. 📚 الارشاد، ج٢ ص٣١١ ✍ آه یا امام هادی... چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن مخدّرات مظلومه‌ای که در شهر شام، آنان را در محلی جای دادند که درباره آن محل، نقل کرده‌اند: 📋 لا تَقيهُنَّ مِنْ حَرٍّ و لا بَردٍ، ▪️آن خرابه به گونه‌ای بود که آن‌ها را از سرما و گرما حفظ نمی‌کرد... 📋 حتّی تَقشَرّتِ الجُلودُ و سٰالَ الصّدیدُ بَعد کُنّ الخُدور ▪️پس از پرده نشینی و سایه پروری، رخسارشان پوست انداخت و خون از صورت‌هایشان جاری گشت،(۱) 📋 فَلَم یَکُنْ لهم طَعامٌ ولاسِراجٌ ولاشَرابٌ فَلاجَرَمَ جَمَعَ کُلُّ واحِدٍ مِنهُم تُرابًا وَ وَضَعوا وُجوهَهُم علی التُّرابِ و بَکَوا بُکاءا شَدیدا ▪️ در آن خرابه، هیچ طعام و نوشیدنی نداشتند و حتی چراغی در آن تاریکی نزدشان نبود؛ پس از روی ناچاری هرکدام از ایشان مقداری خاک را جمع کردند و صورت‌های مبارک‌شان را بر خاک نهادند و به شدت گریه می‌کردند.(۲) ➖ سقف خرابه شام به گونه‌ای بود که در شُرف خراب شدن بود؛ بعضی از أسرای آل الله می‌گفتند: 📋 إنّما جُعِلنٰا في هٰذا البَيت لِيَقعَ علَينا. ▪️ما را در این خرابه جای دادند که سقف آن بر سر ما خراب شود.(۳) 📚(۱)مثير الأحزان، ص۱۰۳ 📚(۲)بحرالمصائب ج۸ ص۱۱۸ 📚(۳)الخرائج و الجرائح ج٢ ص٧۵٣ 📝 زهر،با جانِ تو آمیخت، توانت را کاست دودِ آه از جگر حضرت زهرا برخاست رنگ رخسار تو با خود خبری آورده شوقِ پرواز تو در چهرهء زردت پیداست مثل اجداد خودت زهر به جانت افتاد رسمِ مسموم شدن بین شما پابرجاست در اهانت به شما دشمنتان بی باک است در جسارت به شما دشمنتان بی پرواست می‌کشیدند و تو را مثل علی می‌بردند چقَدَر داغت از این حیث شبیهِ باباست ساکنِ "خانِ صعالیک" شدی روز ورود شرحِ این واقعه یادآوری شام بلاست یاد سادات به ویرانۀ شام افتادی خاک ویرانه مگر درخورِ ناموس خداست؟! دختر شاه کجا گوشۀ ویرانه کجا؟! فاطمه گریه کُنِ تک تکِ این مرثیه هاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا