eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
6.4هزار دنبال‌کننده
568 عکس
171 ویدیو
841 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش در دروازه ی ساعت زمان می ایستاد نیزه ها می رفت اما کاروان می ایستاد کاش وقتی قلب زینب روی نیزه می تپید قلب دنیا می گرفت وناگهان می ایستاد کوفیان دیدند،وقتی لب به گفتن می گشود ناگهان زنگ شتر ها از تکان می ایستاد کائنات انگار تحت امر زینب می شدند آن چنان که گفته اند:«آب روان می ایستاد» او که با صبر وغرور وهمت زهرایی اش باحجابش روبروی دشمنان می ایستاد زینبی که خطبه ها را حیدری می خواند وبعد روی حرفش چون علی تا پای جان می ایستاد با وجودی که غمی سنگین به روی شانه داشت هم چنان می ایستاد و هم چنان می ایستاد روضه ی گودال را اصلا نخوانم بهتر است شمر در خون می نشست اما سنان می ایستاد *** آفتاب داغ می تابید بر تن ها،ولی قاتل خورشید زیر سایبان می ایستاد بیت آخر سهم خولی می شد و با خواندش بر زمین میخورد وقتی روضه خوان می ایستاد
السلام علیکم یااهل بیت النبوه دم دروازة ساعات خدا رحم كند به دلِ عمة سادات خدا رحم كند محملم پرده ندارد مددي يا ستّار حاجتم وقت مناجات خدا رحم كند چشم من تار شده ، يا تو به هم ريخته اي گريه دار است ملاقات خدا رحم كند كو علمدار حرم ؟ آبرويم در خطر است وسط اين همه الوات خدا رحم كند سَرِ بازار به انگشتْ نشانم دادند رد شدم با چه مكافات خدا رحم كند به همان خنجر كُنْدي كه تو را زَجْرَت داد مي كند شِمْر مُباهات خدا رحم كند سرت از نيزه زمين خورد دلم ريخت حسين زير پا رفتي ؟ به لبهات ْ خدا رحم كند نيزه نيزه شده از بس گلويِ پارة تو گُم شدي بين جراحات خدا رحم كند به حرم چون لبِ تو چوبِ حراجي زده اند تا نميرم ز بليّات خدا رحم كند چشم يك شهر به دنبال كنيز است حسين تا كنم حفظ امانات خدا رحم كند چانه مي زد سَرِ گهواره يكي پيش رباب بهر تسكين مصيبات خدا رحم كند
روی نیزه خوش نشستی قاری قرآن زینب  ای سرِ غرق به خون جونم فدات ای جان زینب  بعد تو این زندگیِ غرق اندوه و نمی‌خوام  پا به پات هرجا بِری با این قد خمیده میام حسین من ، ای قاری قرآن رو نیزه  برادر گریان رو نیزه ، یه کم نگاه کن خواهرت رو منم اون که ، بعد از حسین حافظ این دینم  به جان تو از پا نمی‌شینم ، تا پس نگیرم این سرت رو  غمت کرده پریشانم ، حسین جانم حسین جانم  حسین جانم حسین جانم  داغ تو منزل به منزل هر کجا مستأصلم کرد  پشت دروازه ی ساعات دشمنت معطلم کرد  بچه‌هات گُشنه و تشنه تو بیابونا اسیرن  عترتت توو دستای این نامسلمونا اسیرن  تو شهر شام ، با قلب خواهرت چه‌ها کردن  چه جشنی شامیا به پا کردن ، به یُمن کشتنت برادر  همه دوره ، سرای روی نی می‌رقصیدن  ما گریه می‌کردیم می‌خندیدن ، برای تسلیت به خواهر  همه خندان و گریانم ، حسین جانم حسین جانم  حسین جانم حسین جانم  چی بگم از طعنه و دشنام و اون حسودی‌هاشون  چی بگم از کوچه و محله ی یهودیاشون  چی بگم از این همه نامردی و از این پلیدی  تو خودت از روی نی وضعیت ماها رو دیدی  امان از شام ، امان از این کوچه و بازارش  امان از این مجلس اغیارش ، از این همه نگاه خیره  امان از شام ، امان از این سنگای روی بام  امان از این طعنه و این دشنام ، امان از این روزای تیره  ببین پاره گریبانم ، حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم ✍ بهمن عظیمی
السلام علیک یا ام المصائب یا زینب کبری ***************** دروازه ی ساعات بود و هتکِ حرمت ها حیران شد اینجا عمه ی سادات ، ساعت ها ساعاتِ این دروازه بی اندازه غم دارد دروازه ای که شد سر آغازِ مصیبت ها یک مرتبه دیدند شهر شام شد روشن یک قافله از نور آمد بینِ ظلمَت ها شد کاروان اینجا معطّل بینِ جمعیت وای از شلوغی ها و ای وای از اهانت ها دروازه با آوازِ رقّاصان دلش لرزید زینب دلش خون شد میان این جسارت ها بازار شام و ازدحام و زینبِ کبری گشتند روی نی ، پریشان کوهِ غیرت ها با سنگ استقبال سرها آمدند اینجا بازار گم شد بینِ آزار و اذیّت ها زینت به زین العابدین گشته غل و زنجیر خون شد به قلبِ مرد محراب و عبادت ها عباس روی نیزه شرمنده شد از زینب چون دید خواهر را اسیرِ بی مُروّت ها با خطبه های آتشین ، آتش به دشمن زد روشنگری کرد و عیان شد واقعیت ها در شام گویا یک علی با ذوالفقار آمد تنها بر آید از علی این گونه صحبت ها هرگز نمی گویم چگونه ساکتش کردند زشت است آید بر زبان بعضی عبارت ها!! بر روی نیزه، خواندن آیات حکمت داشت قرآن تلاوت شد برای رفعِ تهمت ها هر بار زینب دیده اش بر یار می افتاد تجدید می شد بین آنها عهد و بیعت ها ********************