eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
6.4هزار دنبال‌کننده
593 عکس
174 ویدیو
841 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
بی کس و تنهاس عمو ، می‌دونی کجاس عمو کاش بذاری که بِرَم ، زیر دست و پاس عمو من یتیم حسنم ، نمی‌تونم که ازش لحظه ای دل بِکَنَم من یتیم حسنم ، جونَمَم بِدَم بازم از عمو دَم می‌زنم من یتیم حسنم ، من باید فداش کنم همه ی جون و تَنَم می‌سوزم توی آتیشش ، با جون و دل میرم پیشش عموحسین ۲ اشک بی صدا عمو ، هدیه ی خدا عمو چجوری ببینمت ، زیر دست و پا عمو ای عموی مهربون ، نمی‌تونم ببینم تو رو بین خاک و خون  ای عموی مهربون ، نمی‌تونم ببینم عمه جون و نیمه جون ای عموی مهربون ، همهْ آرزوم اینه که بِدَم براتو جون غرق کینه های شِمری زیر دست و پای شِمری عموحسین ۲ ای تموم باورم ، نور چشمای ترم کاش همینجا جون بدم ، برنگردم به حرم بمیرم عمو برات ، ای تموم زندگیم جونِ عبدالله فدات بمیرم عمو برات ، بمیرم برای این گریه های بی صدات بمیرم عمو برات ، می‌کنم شُکر خدا جون میدم جلو چشات غرق خاک و خون از اینجا ، باتو میرم پیش بابا عموحسین ۲ ✍بهمن عظیمی
بسم الله الرحمن الرحیم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ غریبی و بی یاور بزیر پای لشکر من هوادار تو هستم ، آخرین یار تو هستم بین این لشکر نامرد ، میر و سردار تو هستم من از کنار این تل دلنگران می آیم بسوی مقتل حالا دوان دوان می آیم عبدااللهم و تشنه ی دیدار تو هستم حسین سالار زینب من بعد اباالفضل سپهدار تو هستم حسین سالار زینب ◾️◾️◾️◾️◾️ کنار جسمت اینجا ببین فتادم از پا مثل تو سهمِ تنِ من ، ضربه ی تیر و سنان است گلوی نازک من هم ، هدف تیر و کمان است بال و پرت شد پرپر مقابل چشمانم برای جسمت حالا سپر شده دستانم دستهایم را سپر کردم برای حنجرت من بقربان سرت دست من افتاد ، افتادم بیاد مادرت من به قربان سرت ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ✍امیر قربانی فر
یه چشمم سوی ، توئه عمه جون یه چشمم سوی گودیِ قتلگاه  تو رُو جان من ، نذار عمه جون دوباره بِشَم بی کس و بی پناه  دلم غرق خون ، شده عمه جون همهْ زندگیم روی خاکه ببین پر از زخم و خون ، تمام تنش نمی‌تونه پا شِه دیگه از زمین  زده پنجه توو ، موهای عمو ببین داره می‌شینه روی تنش بذار که بِرَم ، داره می‌بُره داره برمی‌گردونَتِش دُشمنِش عمو جان حسین عمو اومدم ، که یارت بشم عمو اومدم تا سِپَر شَم برات تمومِ تنت ، پر از خون شده بهم حق بده خون جگر شَم برات به جانِ خودت ، تا من زنده ام نمی‌ذارم اینجا اذیت بشی دیگه از تو من ، نمیشم جدا سرم رو میدم تا سلامت بشی توو این ماجرا ، به جای بابا میدم پای این عشق همهْ هست مو به راه عمو ، میدم جون مو شبیه علمدار میدم دست مو عمو جان حسین  ✍بهمن عظیمی
بسم الله الرحمن الرحیم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ تا صدای عموجونمو ، شنیدم من سراسیمه تا قتلگاه ، دویدم غیر شمشیر و تیر و نیزه ، ندیدم مثل بابام حسن بین اون کوچه ها قسمت من شده حالا تو کربلا دیدن کینه ی دشمن بی حیا با چنگت ، شونه به مو نزن با چکمه ت ، هی به پهلو نزن رو جسمش ، دیگه زانو نزن ◾️◾️◾️◾️◾️ نیزه دارا شروع میکنن ، دوباره کسی قصد تموم کردنو ، نداره اومده شمر و خنجر کند، میاره خیلی زجر دادنت ، موقع کشتنت خنده کردن به این ، العطش گفتنت همه با هلهله ، هی نشون دادنت زیر پا ، مونده بال و پرت تو گلوت ، نفس آخرت ایشالا ، نبینه مادرت ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ✍امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ شلوغه تو گودال همه واسه ی کشتنش صف کشیدن شلوغه تو‌گودال همه حمله کردن به هم راه نمیدن هلهله میکنن تموم نیزه دارا یه عده با سنگ میزنن ازون کنارا خط و نشون برای پیکرش کشیدن با نعلای تازه یه عده از سوارا عموی من تنهاس ، خودم میشم یارش دستمو هم میدم ، مثل علمدارش ◾️◾️◾️◾️◾️ سرم ریختن اما محاله که مابینشون کم بیارم سرم ریختن اما محاله عموجون رو تنها بزارم سرم بلنده اگه مثل عموجونم بال و پر من بشه از نیزه لبالب مثل عمو منم بشم شهید گودال پیکرمم بره بزیر پای مرکب چه قابلی دارن ، قاسم و عبدالله تموم این عالم ، فدای ثارالله ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ✍امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ عمو ته گودال ، بال و پرش پامال ، خولی چقد خوشحاله ، واویلتا با نیزه و باخنجر ، ریختن سرش یک لشکر ای وای غریب مادر ، واویلتا بین قتلگاه داره پرپر میزنه زیر لب ناله ی ای مادر میزنه سنان ضربه هاشو محکمتر میزنه ای وای ، کاشکی میشد برم تو قتلگاه بشم یارش ای وای ، خودم بشم یکتنه همراه و علمدارش ای وای ، اینا همه تو دلشون بغض علی دارن ای وای ، اگه نرم این کوفیا زنده ش نمیزارن ◾️◾️◾️◾️◾️ اومد به لب جون من ، با ضربه های دشمن دستم جدا شد از تن ، وای مادرم این گوشه بین گودال ، مثل تو رفتم از حال جسم منم شد پامال ، وای مادرم مونده از تنم فقط جسم لاله گون اومد حرمله بازم با تیر و کمون میگیره گلوی من رو اینجا نشون ای وای ، عمو ببین مثل تو خشکیده شده لبهام ای وای ، مثل تو زیر پای مرکبا میره اعضام ای وای ، میرم ولی تو رو به تیر و نیزه میسپارم ای وای ، بابام حسن اومده کربلا به دیدارم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ✍امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اولاد مجتبی همه اهل کرامتند از نسل کوثرند و همه با سخاوتند خلقا و منطقا همگی مجتبایی اند زیبا رخ اند و شیر دل و سرو قامتند بیش از نیاز سائلشان لطف می کنند چون خانواده ی کرم و استجابتند در مکتب شهادت احلی من العسل اینان همیشه طالب رزق شهادتند بین بزرگ و کوچکشان این شباهت است هنگام مرگشان همه در اوج غربتند «این مصرع ست ورد لبم در رثای او عالم فدایی حسن و بچه های او» ◾️◾️◾️◾️◾️ وا کرد چشم و دید ته قتلگاه را می دید رقص و هلهله ی آن سپاه را از دور دید شمر به گودال می رود فهمید بغض و کینه ی آن رو سیاه را یا مرگ یا اسارت بازار و کوچه ها پس انتخاب کرد یکی از دو راه را می رفت یکتنه به هواداری عمو می خواست یاوری کند آن بی پناه را لعنت به آن قبیله که با هرچه داشتند کشتند آن یتیم بدون گناه را «درد یتیم بودن او هم دوا شده مانند ماه علقمه دستش جدا شده» ◾️◾️◾️◾️◾️ چون مادرش که در وسط کوچه ها زدند شمشیر را به بال و پرش بی هوا زدند فرزندهای فاطمه را بین قتلگاه نامردها برای رضای خدا زدند با سنگ و تیر و نیزه و شمشیر و هر چه شد... یک عده هم به پیکرشان با عصا زدند جانی نمانده بود به عبدالله و حسین بسکه میان دشت بلا دست و پا زدند کم بود خولی و شبث و زجر با سنان رفتند شمر و حرمله را هم ، صدا زدند «از شدت قساوت این قوم رو سیاه سالم نمانده پیکرشان بین قتلگاه» ◾️◾️◾️◾️◾️ شمشیر چون زدند ، یقین بال و پر شکست دستی که شد برای عمویش سپر ، شکست بی اختیار ناله زد ، ای وای مادرم افتاد یاد فاطمه که پشت در شکست در ازدحام و کشمکش بین قتلگاه اعضاش قطعه قطعه ز پا تا به سر شکست شمشیرها بلندتر از قد و قامتش مثل نهال بود و به ضرب تبر شکست وقتی که تاختند سواران به قتلگاه جسمش نحیف بود کمی بیشتر شکست... ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ✍امیر قربانی فر
این نفس ها فدای هر نفسش من بمیرم برای هر نفسش با نفس هاش خون زند بیرون از تنش روی صفحه ی هامون به کدامین گناه کشته شود؟ اینقدر بی پناه کشته شود؟ یک نفر یک سپاه عدالت نیست عمه بگذر ز من که مهلت نیست او که امید لحظه هایم بود هم عمو هم پدر برایم بود نفسش در تلاطم افتاده زیر شمشیر مردم افتاده زخم هایش ستاره باران است نه یکی نه دو تا هزاران است بدنش نیزه زار گردیده زیر پا چند دست چرخیده پنجه ای می رسد به گیسویش خنجری می رود به پهلویش سهمش از هر کرانه شمشیر است از زمین نیزه از هوا تیر است من یتیمم ولی جگر دارم غیرت از حضرت پدر دارم می شوم چون پسر، عمویم را پیش کش میکنم گلویم را آمدم من ولی نگو دیر است چقدر قتله گاه دلگیر است سنگ ها وحشیانه می بارند با عمویم چه دشمنی دارند؟ صبر کن مهربان که در راهم تو نباشی نفس نمی خواهم ای که دست تو بوده مأمن من دست بی تو وبال گردن من قتله گاهت شبیه کوچه و من سپرت می شوم به جای حسن قامتم مثل قاسمت گر نیست از علی اصغرت که کمتر نیست
یه نگاهی کن عمه توو گودال عمو افتاده گوشه ای بی حال نفسش روی لب رسید عمه داره جون میده بین این جنجال اومدن سمتش ، همه با نیزه روی هر نقطه از تنش شده جا نیزه بخدا عمه ، داره دیر میشه زیر شمشیر و دشنه ها داره پیر میشه یا اباعبدالله عموی من ببین عمه چجوری  با کینه داره شمر روی سینه می شینه توی دستش گرفته موهاشو بی حیا حالشو نمی بینه میزنن ضربه ، همه با نیت میشن آماده عده ای واسه ی غارت شبس و خولی ، اومدن با هم چی میخان این دوتا از این بدن درهم یا اباعبدالله عموی من ببین عمه عموی تنهامو بخدا ول کن این دو دستامو باید عمه برم برا یاری تا کنم راضی دله بابامو نمیتونم من ، بشینم آروم بزنن عده ای عمو رو جلوی روم سپرش میشم، توو دله گودال نمی ذارم عمورو تنها توی جنجال یا اباعبدالله عموی من
کودکم جوشیده اما در رگم‌خون حسن ای عموی خوب من عاقبت آغوش تو گشته برای من کفن ای عموی خوب من خاک عالم بر سرم از روی زین افتاده ای ای عمو جانم حسین مرده عبداله مگر روی زمین افتاده ای ای عموجانم حسین نوه ی حیدر و زهرا رجزش تکبیر است نور چشمان حسن گرچه ده ساله ولی شیر همیشه شیر است نور چشمان حسن من اباالفضلیم و تیغ به من می آید شَرزه ی معرکه ام صبر کن در ته گودال حسن می آید شَرزه ی معرکه ام لشكرى در پيش رويم هست و تنها مى روم سوى بابا مى روم بى گمان دارم به استقبال زهرا مى روم سوى بابا مى روم من اگر دُرِّ یتیمم تو عقیق یمنی ای عمو عشق منی بیشتر از همه اینجا تو شبیه حسنی ای عمو عشق منی من که عبدالله نامم در عمل عبدالحسین مجتبی را نور عین می دوم از خیمه ها لبیک شاه عالمین مجتبی را نور عین طفل ده ساله شود یک تنه سردار سپاه غم مخور ثارالله می کند کار علمدار جمل عبدالله غم مخور ثارالله طوفان شده از نبرد اولاد حسن جانم به حسن آری همه مستند ز فریاد حسن جانم به حسن عبداللهم و زاده ی شیر جملم من یتیم حسنم من با دست خودم هیبت دشمن شکنم من یتیم حسنم من در زمین کربلا من حامی ثاراللهم راهی قتلگهم نور چشم مرتضی و مجتبی عبداللهم راهی قتلگهم عبداللهم و تشنه ی دیدار تو هستم عمو یار تو هستم با دست بریده عزادار تو هستم عمو یار تو هستم پاسخ «هل من معین» ات آمدم کاری کنم جان فدایت ای عمو بی زره مانند قاسم آبروداری کنم جان فدایت ای عمو آخرین حاجی ام و آمده ام قربانگاه جان به قربانت عمو حسن کوچک این دشت منم عبدالله جان به قربانت عمو آمد از خیمه به میدان بلا عبدالله عمه دنبالش دوان تا شود یار حسین بن علی ثارالله عمه دنبالش دوان من اگر عبدالهم در قتلگه جان می دهم جان به جانان می دهم عمه دستم را رها کن من نشانت می دهم جان به جانان می دهم دست او از پیکرش یا رب شده از تن جدا مجتبای کربلا ذکر یا زهرا گرفته در میان قتلگاه مجتبای کربلا می خرم با دل و جان تیر بلای تو عمو جان فدای تو عمو مثل عباس دهم دست برای تو عمو جان فدای تو عمو می رسد از قتلگاهت ناله های فاطمه ای عمو جانم حسین دست من از تن جدا شد مثل شاه علقمه ای عمو جانم حسین عمو رسیدم و دیدم چقدر بلوا بود محشر کبری بود سر تصاحب عمامه ی تو دعوا بود محشر کبری بود غیرتم می کِشد عمه که بمانم به حرم وای عمویم افتاد می روم جای سپر دست خودم را بِبَرَم وای عمویم افتاد ای عمو من از ازل مجنون و پا بست تو ام یار بی دست تو ام تا ابد شاگرد عباس تو و مست تو ام یار بی دست تو ام بشنوید ای اهل عالم او سلیمان من است ماه تابان من است این که در گودال افتاده عموجان من است ماه تابان من است گردبادی شد و برخاست به یاری امام به دلیریش سلام کربلا یافته طوفان حَسَن حُسنِ ختام به دلیریش سلام من دلیری دگر از قلب سپاه حسنم نذر تو جان و تنم مثل عباس شده دست جدا از بدنم نذر تو جان و تنم از حرم تا قتلگه یادِ حسن هستم حسین جان حسن جانم حسین شاهدم دستم ببین بَر عشق پا بَستم حسین جان حسن جانم حسین بویِ یاس و یاسمن پیچیده سَر مَستم عمو دل به تو بَستم عمو مثلِ عباسِ علمدارت شده دَستم عمو دل به تو بَستم عمو من وارثِ شیرِ جَمَلَم مردِ نَبردَم دورِ تو بگردم دستم سپرِ سینه یِ مجروحِ تو کردم دورِ تو بگردم یک نفس آمدم از خیمه کنار بدنت پسرت هستم عمو بعد اکبر شده دلخسته یتیم حسنت پسرت هستم عمو مشو راضی به حرم ماندن و پرپر زدنم من یتیم حسنم می شود در ته گودال لباسم کفنم من یتیم حسنم
من یتیم مجتبایم حامی خون خدا یا ابا صالح بیا روی جسم تو شده دست من از پیکر جدا یا ابا صالح بیا ای عمو عبداللهم من یادگار مجتبی گشته ام حاجت روا در میان قتلگه دستم شده از تن جدا گشته ام حاجت روا سپر از دست بینداز که من می آیم یا حسین مولایم به هواداری تو جای حسن می آیم یا حسین مولایم یادگار مجتبی می زد عمویش را صدا زاده ی نرجس بیا در میان قتلگه شد دست او از تن جدا زاده ی نرجس بیا دستهایم را سپر کردم برای حنجرت من به قربان سرت دست من افتاد افتادم به یاد مادرت من به قربان سرت گرچه آویزان شده از پوست دستانم چه غم من به یاد مادرم از عمویم برده ام میراث دستان قلم من به یاد مادرم ای عمو جان به فدای دو لب عطشانت جان من قربانت دست من می شود امروز بلا گردانت جان من قربانت شکر حق شد عاقبت در راه تو دستم جدا گشته ام حاجت روا می دهم بر دامنت جان ای غریب کربلا گشته ام حاجت روا ای عمو بنگر چگونه دستم آویزان شده قتلگه طوفان شده لشگر از این غیرت عبداللهت حیران شده قتلگه طوفان شده من ز روی پر ز خونت بوسه می گیرم عمو ای پدر جانم عمو غم ندارم چون در آغوش تو می میرم عمو ای پدر جانم عمو من یتیم حسنم که دستم افتاده ز تن ای فدایت جان من کاش قاتل ببرد جای تو سر از تن من ای فدایت جان من دست من بر پایت افتد من بلاگردان تو جان من قربان تو بسته شد از چه عمو بر روی من چشمان تو جان من قربان تو حیدر ده ساله ی کرب و بلایم ای عمو من یتیمم ای عمو بوسه زد زهرا بر این دست جدایم ای عمو من یتیمم ای عمو نور چشم مجتبی ده ساله اندر کربلا دستش از تن شد جدا در میان قتلگه در دامن خون خدا دستش از تن شد جدا اي عمو بين كه من عبدالله شيرين سخنم يادگار حسنم آمدم تا كه به تو هديه كنم جان و تنم يادگار حسنم آمدم زنده كنم خاطره ی رزم پدر مددی يا حيدر حسن كوچك اين دشت منم ای لشگر مددی يا حيدر من یتیم کربلا ابن الحسن عبداللهم عاشق ثاراللهم در دل گودالم و پای عمو سر می دهم عاشق ثاراللهم ای به قربان تن زخمی تو جان و تنم من یتیم حسنم می شود در دل گودال لباسم کفنم من یتیم حسنم من کی‌ ام عشق حسین و حسنم عبدالله یا أبا عبدِالله کشته‌ی بی سر و دست تو منم عبدالله یا أبا عبدِالله  گم شدم در توو در نامِ تو پیداشده‌ام یااباعبدالله ؛ یااباعبدالله من فقط بینِ همه در لقبت جا شده‌ام یااباعبدالله ؛ یااباعبدالله (حسن لطفی)
عمه ببین عموم توو خاک و خون افتاد نمی تونه پاشه از زخمای زیاد یه عده گرگ هار تنش رو می درن اونو به هر طرف رو خاکا می کشن از جوشنش خون جاریه تیر سه پر چه کاریه ببین سنان دور سرش تو فکر نیزه داریه ۲ یه شمشیری داره سمت گلوش میاد یه نیزه ای داره از روبروش میاد اون چکمه پوش زشت چی میخواد از بهشت پا می زاره روی صفحه ی سرنوشت با پا روی تنش اومد بدم میاد من از لگد مثل کوچه ی فاطمه هر کی رسید عمو رو زد ۳ به یاد کوچه و یاد بابام حسن جلوی صورتت سپر شه دست من دست خودم نبود ناله ی وا اما کاشکی یادت نیاد غصه ی کوچه ها ضلع شکسته یادته دستای بسته یادته یه مادری با نو گلش در خون نشسته یادته