#اشعار_اول_مجلسی
#فاطمیه
هرچه خوبی می شناسی جمع در یافاطمه ست
تکیه گاهِ ما یقین دارم که تنها فاطمه ست
شکر می گویم خدا را که غبارِ این درم..
آبرو و اعتبارِ گریه کُن ها..فاطمه ست
رشته های چادرش حبل المتینِ انبیاست
ناجی هر عاشقی در روزِ عقبا فاطمه ست
مرده را جان می دهد با یک دعای مضطرش
در حقیقت الگوی صدها مسیحا فاطمه ست
کارِ این بانوی عظما دستگیری از فقیر..
سفره دارِ بینوایان بینِ دنیا فاطمه ست
از گنهکارانِ امّت لحظه ای غافل نشد..
این بدان معناست که امیّدِ فردا فاطمه ست
مادرِ کلّ ِ امامان.. مادرِ ساداتِ عشق..
مفتخر هستیم چونکه مادرِ ما فاطمه ست
فاطمیون.. کلّ ِ دنیا را بهشتی می کنند..
ای بنازم باغِ زیبا و مصّفا فاطمه ست..
حضرت ختمِ رسل مادر خطابش می کند
صاحبِ این کلمه ی امّ ابیها فاطمه ست
کفو و همتایش علی شیرخدا باشد فقط
همسرِ والامقام و نفسِ مولا فاطمه ست
#محسن_راحت_حق
#درددلهای_امیرالمومنین_وحضرت_زهرا_ع
#فاطمیه
تو که می تــوانی بمانی بمان
عزیزم تو خیــلی جـوانی بمان
تو هم مثل من نیمه جـانی بمان
زمــین گـیر من،آســمانی،بمان
اگر می شـود می توانی بـمان
تو نـیلوفرانه تـریـن یاس شـهر
وجود تو کانون احـساس شهر
دعا گوی هر قـدر نشناس شهر
نکش دست از دست دستاس شهر
نباشـی، چـه آبی چه نانـی بمان
چه شد با علی همسفر ماندنت
چه شـد ماجرای سـپر ماندنـت
چه شد پـای حـرف پـدر ماندنـت
پس از غـصه ی پشـت در ماندنت
نـدارد علــی هـمزبانی بمــان
برای علی بی تو بـد میشود
بدون تو غم بی عـدد میشود
نرو که غــرورم لــگــد میشود
و این سـقف،سـنگ لحدمیشود
تو باید غــمم را بدانــی بمــان
چرا اشــک را آبـرو میکــنی
چرا چــادرت را رفـو میکـــنی
چرا اسـتخوان درگـلو میکــنی
چرامـــرگ را آرزو میکـــــنی
چه کم دارد این زنــدگانی بمان
#صابر_خراسانی
#زبانحال_حضرت_زهرا_س
#هجوم_به_خانه
#فاطمیه
در راه عشق باید آماده ی بلا بود
آغوش خار ، مزدِ طفل برهنه پا بود
دندان به کارِ یکی از صد گره نیامد
در کوی نیکنامان ، گریه گره گشا بود
انگار در زدن را از سائلان گرفتند
در را زدن تمام سرمایهی گدا بود
ای آخرت ! وفا کن ، با ما شکسته دل ها
با ما شکسته دلها دنیا که بی وفا بود
یک عمر آه و نفرین ، از این و آن شنیدم
تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود
دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم دیشب به فکر ما بود
من هیچ شکوه ای از بیگانگان ندارم
آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود
تا قبر بردنم را همسایه هم نفهمید
از بسکه مردن من، چون شمع ، بی صدا بود
در هر گذر من و دل از خوبی تو گفتیم
گر شهر عاشقت شد ، تقصیر ما دو تا بود
از بسکه قطره قطره بر پای تو چکیدم
تابوت من سبک تر حتی ز بوریا بود
**
ای دست ! روی خورشید من نشستی اما
آنچه سیاه کردی روز سفید ما بود
ای کاش می شکستند این دست دیگرم را
اما به جای این دست آن دست بسته وا بود
امروز را نبینید ، این بی حیا لگد زد
دیروز پشت این در جمعیت گدا بود
ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سرم به در خورد ، فضه ! علی کجا بود ؟!!
با کفش های خاکی در خانه ام قدم زد
آن خانه ای که فرشش تنها جهاز ما بود
رفتم برای مردم حجت تمام کردم :
آن را که می کشیدید او حجت خدا بود
آن شیر را که دیدم قلبم به درد آمد
حیدر برهنه سر بود ، حیدر برهنه پا بود
#علی_اکبر_لطیفیان
#شام_غریبان_حضرت_زهرا_س
#اشعار_اول_مجلسی
#زبانحال_حضرت_زهرا_س
#هجوم_به_خانه
#فاطمیه
تا قیامت بنویسم اگر از پروانه
ندهم جز خبرى مختصر از پروانه
زندگى کردن عشاق تماما درس است
میشود یاد گرفت آنقدر از پروانه
آبرو را همه از برکت چیزى دارند
عارفان از سحر, اما سحر از پروانه
عالمى را نفس سوخته اى زنده کند
معجزه هیچ ندیدم مگر از پروانه
سوز معشوق به سوز دل عاشق نرسد
شمع هم سوخته, نه بیشتر از پروانه
عاشق آن است که معشوق فروشى نکند
هیچگه دل نبرد سیم و زر از پروانه
آنقدر وصل تو سوزنده تر از هجران است
که نمانده است نه بال و نه پر از پروانه
تا سحر سوختنش را به تماشا بنشین
تو فقط اول شب دل ببر از پروانه
جگر سوخته من خبرش پیچیده
چه بگیرى چه نگیرى خبر از پروانه
تا نفس هست مرا دور سرت میگردم
بیش ازین برنمی آید دگر از پروانه
پروبالى که نمانده ست برایم, اما
آنقدر هست بسازى سپر از پروانه
دل به آتش زدم و سعى خودم را کردم
دست تو باز نشد…درگذر از پروانه
نوبت شستن پروانه رسید و حالا
تازه فهمید چه میخواست در از پروانه
در همان مرحله ى سوختنش می مانم
تا قیامت بنویسم اگر از پروانه
#علی_اکبر_لطیفیان
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا_س
#شهادت_حضرت_زهرا_س
#اشعار_اول_مجلسی
#فاطمیه
نوشتم فاطمه ، چشمان خشکم مثل دریا شد
به اذن حضرتش مضمون شعری تازه پیدا شد
ندارم ادعایی در سُرودن چون که میدانم
به لطف فاطمه بوده اگر طبعم شکوفا شد !
تمامش لطف زهرا و فیوضاتِ زیادِ اوست
اگر مُستَفعِلُن مُستَفعِلُن هایَم مُقَفّا شد
به هرکس در مسیرش نوکری کرد آبرو بخشید
و هرکس دشمنی با او نموده زود رسوا شد
اگر گوید کسی این نکته را جای تعجب نیست
که با انوار زهرا عالم امکان مُصَفّا شد
خدا مشغول خلقت بود عالم را در آن لحظه
که زهرا "تَحتَ ساقِ العَرش" گرمِ ذکر و نجوا شد !
خدا فرمود "هَذا نُورُ ، منِ نُوری" و فهمیدم
چرا نامیده دختِ مصطفی بر نامِ زهرا شد
پیمبر هر زمان احساس ضعفی کرد ، او را خواند
همیشه با نوای فاطمه دردش مداوا شد
چنان پروانه بر شمع وجودی پیمبر گشت...
به آن اندازه که مشهور به ام ابیها شد
تمام هستی الله ، زهرا هست بی تردید
که حتی عاقد عقد نکاحش حق تعالی شد
علی و فاطمه در خانه وحی خدا بودند
همان بیتی که بهر بی پناهان نیز ماوا شد
در آن خانه همیشه نور بود و نور بود و نور
نباید هتک حرمت میشد آنجا ، حیف ، اما شد
نبود آن خانه جای عده ای اوباشِ بی پروا
ولی افسوس که پای حرامی ها به آن وا شد
اگر چه بر زمین افتاد زهرا ، فکر حیدر بود
اگر چه درد پهلو داشت ، اما از زمین پا شد
علی خواهان ماندن بود ، زهرا در پی رفتن
امان از لحظه ای که وقتِ اجرای وصایا شد
وصیت کرده بود آری که شب تشییع او باشد
به این علت شبانه مجلس تشییع برپا شد
اگر چه زخم بازو را ز حیدر کرد پنهان لیک
زمان غسل دادن راز بازویش که افشا شد ...
علی دق کرد آن لحظه ، علی شد پیر در لحظه
از این حال علی در عرش اعلی نیز غوغا شد
و زهرا با پر و بالی شکسته ، پر کشید و رفت
و حیدر ماند و بعد از فاطمه تنهای تنها شد
علی مظلوم تر شد بعد زهرای جوان خویش
اگر چه سرو قامت بود ، از این غم قامتش تا شد
#یونس_وصالی
#کوچه_بنی_هاشم
#فاطمیه
آنکس که کینه داشت ز ایمان همسرم
می زد مرا مقابل چشمان دخترم
با علم اینکه حکم به صبر علی شده
دستور حمله داد به بیت مطهرم
همسایه های کوچه به یاری نیامدند
وقتی نشست، آتش کینه به معجرم
قنفذ جدایِ از همه خط و نشان کشید
با ضربه ی قلاف، به پهلو و بر سرم
پای مغیره در وسط کوچه باز شد
بر روی چادر پرِ از خاک و خون ترم
قدم ز داغ کوچه ی غربت خمیده نیست
بار غم علی ست که بر شانه می برم
تا حرف عشق زنده بماند، قلاف ها
هر زخم می زنید بر این شانه می خرم
#حسن_کردی
#کوچه_بنی_هاشم
#هجوم_به_خانه
#فاطمیه
قومِ شرور خیرِ جهان را نخواستند
ابلیس ها امامِ زمان را نخواستند
اهلِ جهنمی که جنان را نخواستند
بر عترتِ رسول ، امان را نخواستند
این قوم پست نظمِ جهان را به هم زدند
با یک لگد زمین و زمان را به هم زدند
جهل و نفاق در دلشان چون فشرده شد
قول و قرارشان همه از یاد برده شد
حق علی وصیِ پیمبر که خورده شد
دین خدا به دست شیاطین سپرده شد
فتنه رسید و گرمِ فریبِ عوام شد
احیای دین دلیلِ سکوتِ امام شد
گم گشت قبله ، قبله نما را فروختند
چل ابر تیره شمسِ هدی را فروختند
کعبه ، منا و مروه ، صفا را فروختند
ارزان تر از همیشه خدا را فروختند
حال و هوای شهر پیمبر عجیب شد
زهرا گریست چون که امامش غریب شد
وقتِ عمل مهاجر و انصار جا زدند
گویا دوباره لات و هبل را صدا زدند
در یک سقیفه دست به صدها خطا زدند
این قوم بر سعادتشان پشتِ پا زدند
دل هایشان همین که ز حیدر بریده شد
آتش شد و جهنم شان آفریده شد
ظلم و جفا به آلِ علی بی حساب شد
بیراهه جای راهِ خدا انتخاب شد
این شد که سرنوشتِ خلایق خراب شد
دنیا پس از غریبیِ حیدر عذاب شد
آن امتی که دست ز دامانِ حق کشید
والله ، رنگِ صلح و صفا را به خود ندید
بردند حق شیر خدا را به محکمه
دنیا دلش گرفت و غضب کرد بر همه
اما در آن کشاکش و آن موجِ همهمه
مردانه پای عشق علی ماند فاطمه
دیگر مدینه بهرِ علی سنگری نداشت
مولا به غیر فاطمه اش یاوری نداشت
یک شهر مانده بود ولیکن بدون مرد
در این میانه فاطمه شد مردِ این نبرد
با سینه ی شکسته و زخمی و پر زِ درد
دامانِ مقتدای خودش را رها نکرد
خالی نکرد پشتِ علی را و ایستاد
جان داد و دشمنانِ علی را امان نداد
آمد میان کوچه و خود یک سپاه شد
با قد خم برای علی تکیه گاه شد
با دستِ خود دخیل به دامان شاه شد
قنفذ رسید و بازوی زهرا سیاه شد
از بس که کرد دور سرِ حیدرش طواف
بوسید دست حیدری اش را لبِ غلاف
ریحانه ی نبی و ولی را زمین زدند
ظلمت شدند و نور جلی را زمین زدند
در کوچه آسمانِ علی را زمین زدند
با زجرِ فاطمه چه یلی را زمین زدند
در لحظه ای که فاطمه اینگونه مضطر است
صبرِ علی خودش به خدا فتح خیبراست
شکر خدا ز ماتم زهراست آهِ ما
در روضه های فاطمه پیداست راهِ ما
شد سایه سار چادرِ مادر پناهِ ما
محشر به دست فاطمه باشد نگاهِ ما
در روضه های فاطمه درس بصیرت است
کآرامش بشر به وجودِ ولایت است
#رضا_یزدی_اصل
#زمزمه
#درددلهای_امیرالمومنین_وحضرت_زهرا_ع
رؤیای زندگیمه گریه برای مادر
اشک خدا چکیده توو روضه های مادر
اینکه برات بمیرم همیشه آرزومه
تصویر روضه هاتون همیشه روبرومه
جیگر کباب روضه م روضه ی داغ حیدر
یه تیکه آتیشم تو روضه ی آتیش و در
آه برات بمیرم...
دستای کی گرفته طراوته چشاتو
علی یکی دوماهه ندیده خنده هاتو
لرزش دست زخمیت زیادتر از دیروزه
سه ماهه که می دونم پهلوت داره می سوزه
سوختگی های دستات جراحت رو ابروت
لکه ی خون چشمات خونابه های پهلوت
آه برات بمیرم...
سه ماهه که می خونی نمازاتو نشسته
بشکنه اون لگد که دست تو رو شکسته
برا بلند شدن نیست رمق توو زانو وانت
نمی زاری بگیرم من زیر بازو وانت
یه یا علی بگو و برا خودت دعا کن
دوباره خونمونو پر از نور و صفا کن
دلت میاد عزیزم که جا بزاری من رو؟
قرار نبود که هیچ وقت تنها بزاری من رو
#حسن_کردی
#فاطمیه
#نوحه_سنتی
#واحد_چکشی_یا_تند
#شهادت_حضرت_زهرا_س
#نوحه_واحد_ایام_فاطمیه
#مادر_مانوکرا
مادر ما نوکرا حضرت صدیقه ای
به درد عالم دوا حضرت صدیقه ای
تو جان پیغمبری/تو سوره ی کوثری
یا زهرا
قره العین رسول حضرت صدیقه ای
راضیه عَذرا بتول حضرت صدیقه ای
از همه زنها سری/شفیعه ی محشری
یا زهرا
همدم و یار علی حضرت صدیقه ای
دار و ندار علی حضرت صدیقه ای
تو حامیِ حیدری/یک تنه چون لشکری
یا زهرا
قطره ی ناچیزم و وسعت دریا تویی
گفته به شانت نبی ام ابیها تویی
به عرش حق قائمه/فاطمه یا فاطمه
یا زهرا
میرسه از چادرت روزی و رزق همه
از سر ما کم نشه سایه ی تو فاطمه
جان حسینت بیا/کن نظری به گدا
یا زهرا
۱۴۰۳/۰۸/۱۸
🙏التماس دعای خیر
✍️کربلایی امیرحسین سلطانی
🕯سبک زمزمه یا واحد سنگین ایام فاطمیه اول شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ۱۴۰۳ زبانحال
#زمزمه
#واحد_سنگین
#فاطمیه
#میشه_کنار_حیدر
#درددلهای_امیرالمومنین_وحضرت_زهرا_ع
بند🕯
میشه کنار حیدر بمونی ای عزیزم
میشه مگه کنارِ بسترت اشک نریزم؟!
دلم میگیره زهرا ازم تا رو میگیری
بگو چیکار کنم تا قدری آروم بگیری؟!
میکِشی درد میدونم طاقت درد نداری
بازم ببین میتونی یه کم دووم بیاری
براچی ساختی تابوت بیتاب و بی امونی
زوده برا تو رفتن هنوز خیلی جوونی
نرو حبیبه علی غریبه
مظلومه زهرا
بند🕯🕯
قرارمون نبود که بری تو زودتر از من
قرارمون نبود که جدا بمونیم از هم
نمیشه باورم که تورو میگیرن از من
دلت میاد چجوری علی بمونه و غم
پاشو بده جوابه سلاممو تو زهرا
پاشو که دلخوشیه علی تویی تو دنیا
پاشو نذار علی رو بین نامردا تنها
پاشو نذار بگن که افتاده حیدر از پا
نرو حبیبه علی غریبه
مظلومه زهرا
بند🕯🕯🕯
سخته برای زینب بی مادری عزیزم
سخته براش ببینه روی تو خاک میریزم
سخته برا حسن که خالی ببینه جاتو
سخته برا حسینت که نَشنوه صداتو
ببین چجوری دوره بستر تو میگردن
خودم دیدم برای شفات دعا میکردن
با دسته خسته موی زینبو شونه کردی
چی شده بود که داشتی کفن سوا میکردی
خونین بدن وای ای بی کفن وای
مظلوم حسین جان
۱۴۰۳/۰۸/۱۹
🙏التماس دعای خیر
✍️کربلایی امیرحسین سلطانی