eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5هزار دنبال‌کننده
432 عکس
127 ویدیو
772 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
اوج ملکوت، منزل فاطمه است گنجینۀ راز در دل فاطمه است با محسن شش ماهه هم‌آواز شوید لعنت به کسی که قاتل فاطمه است
پروانه سوخت در دل شعله...، پری نداشت فرجام عشق عاقبت بهتری نداشت ایمان به بازگشت تو کمرنگ‌تر شده این شهر مثل قبل به تو باوری نداشت گشتم سراغی از تو بگیرم ولی چه سود جز نرخ نان کسی خبر دیگری نداشت از این به بعد یک‌نفری آه می کِشَم دیگر مگو که داغ تو غم‌پروری نداشت پیرم ولی به درد ظهور تو می خورم شاید کسی برای تو چشم تری نداشت سر را برای آمدنت نذر می کنم شرمنده‌ام ، گدای تو سیم و زری نداشت طوفانِ نفس ، قایق روح مرا شکست کشتیِ موج‌‌دیده ی من لنگری نداشت آنقَدر بی ملاحظه ام وقت معصیت!... اصرار بر گناه مرا کافری نداشت من را ببخش ، خادمِ خوبی نبوده ام این روسیاه ظرفیت نوکری نداشت در اوج بی توجهی ام ، دوست دارمت! دلداده ات شبیه به تو دلبری نداشت بیچاره می شدیم اگر فاطمه نبود سَرخورده بود کودک اگر مادری نداشت کیفی نداشت عالم اگر که نجف نبود لطفی نداشت خِلقَت اگر حیدری نداشت فریاد می زنم دمِ ایوان طلا : عــلــی! طعم مِی ضریح تو را ساغری نداشت آشفته ام ، علاج دلم خاک کربلاست شهری که پادشاه شریفش سری نداشت . . آقا تو را قسم به پناهِ علی ، بیا یاسی که تاب حمله‌ی زجر‌آوری نداشت با ضربه‌‌ی لگد دو سه تا دنده خُرد شد... دیگر مدار اهل کسا محوری نداشت
مرا به عشق تو محک می زدند به زخم سینه ام نمک می زدند پیش دو چشم حسن و زینبم در وسط کوچه کتک می زدند
شده روشن از تو سرای دل، که تو شمع خلوت حیدری به تو مانده چشم امید ما، که تو نور چشم پیمبری تو مهی به اوج سپهر دین، پدر تو خاتم و تو نگین شده محو حسن تو حورعین که تو رشک زهرهٔ ازهری تو کجا و مسئلهٔ فدک؟ که گذشتی از فلک و ملک چه بخوانمت؟ که فَدَیتُ لَک، تو ز حدّ وصف فراتری ز تو گشت ناطقه منفعل، ز تو ماند پای خرد به گل قلم از بیان تو شد خجل، که تو خود یگانه‌سخنوری ز بهشتِ نسل رسول ما، چه گلی بوَد چو بتول ما؟ تو فراتری ز عقول ما، تو ز بوی قدس معطّری چو توئی به حشر پناه ما، چه غمی ز روی سیاه ما؟ که توئی شفیع گناه ما که مهین‌حبیبهٔ داوری سخن تو نور مبین بوَد، نظر تو عین یقین بود همه «افتخار» من این بوَد که تواَم شفیعهٔ محشری
اجر و پاداش رسالت، شعله‌ی آذر نبود این همه آزار، حق دخت پیغمبر نبود چهره‌ی انسیة الحورا و ضرب دست دیو فاطمه آخر مگر محبوبه‌ی داور نبود؟ فاطمه نقش زمین گردید و مولا گفت: آه! حیف! حیف! آنجا جناب حمزه و جعفر نبود از فشار در همه اعضای او درهم شکست فضه را می‌خواند و بالای سرش مادر نبود دست او بشکست اما دست مولا را گشود غیر او کس را توانِ یاریِ حیدر نبود فاطمه تنهای تنها در پس در اوفتاد هیچ‌کس جز فضه آن مظلومه را یاور نبود در میان آن همه دشمن که زهرا را زدند سنگ‌دل‌تر هیچ‌کس از قنفذ کافر نبود قاتل بیدادگر با پا صدف را می‌شکست در میان آن صدف، آخر مگر گوهر نبود بر تسلای دل صاحب‌عزا گُل می‌برند گوییا اینجا ز هیزم دسته گل بهتر نبود! «میثم!» این مصراع را ترسیم کن بر بیت وحی تازیانه احترام سوره ی کوثر نبود
.....  چند وقتیه دل من ، عقده داره به سینه کبوتر وجودم ، پر زده تا مدینه ایشالا که یه روزی ، قبرشو من ببینم کنار قبر مادر ، جون بدم و بمیرم یا فاطمه یا زهرا ، یا فاطمه یا زهرا (۲) تو غربت بقیعش ، بگم با گریه و غم مادر مهربونم ، الهی که فدات شَم فدای غم هایی که ، تو مدینه کشیدی از ضرب درب و دیوار ، رنج و غم و خریدی یا فاطمه یازهرا ، یا فاطمه یا زهرا یا فاطمه فدات شم ، فدای غُصه هات شَم بذار که من همیشه ، گدای بچه هات شَم بی بی به من دعا کن ، درد من و دوا کن به این غلام سیاهت ، یه کربلا عطا کن یا فاطمه یازهرا یا فاطمه یازهرا
چند وقتیه این دل من عقده داره توی سینه صبر  و   قراری   نداره    کرده   هوای  مدینه ماه  غم   فاطمیه  از    ره   رسیده   دوباره از  ماتم  مامِ   عصمت  دلها   گرفته  شراره یا فاطمه عشق حیدر از ناله و داغ زهرا عالم  همه خون جگر شد ازقلب پرخون زهراعرش و زمین نوحه گرشد دیدی که آخرچه ها شدگریان همه دیده هاشد از ظلم و  جور زمانه  پرپر گل مصطفی شد یا فاطمه عشق حیدر بانوی شهر  مدینه  با درد  و  غم  خو  گرفته ازضربت درب و دیوار دستش به پهلوگرفته از گریه و سوز  زهرا اشک علی  هم  چکیده بس کن تو ای نور دیده  ای بانوی قد خمیده یا فاطمه عشق حیدر حیدر کنارش نشسته زهرای او دیده بسته سوسو مزن فاطمه جان ای یارپهلو شکسته بنگر غم  و  زاریِ من  بی یاور  و  یاریِ من بعداز تو من کس ندارم بنگر تو تنهایی من یا فاطمه عشق حیدر بعداز عروج تو زهرا من زانوی غم گرفتم درد غریبیِ  خود  را  با  چاه  کوفه بگفتم بشنو که یارم گرفتند  عشقم  بهارم گرفتند با   ضربت   تازیانه   دار   و  ندارم  گرفتند یافاطمه عشق حیدر بنما  نظر   بر  گدایت  بار  دگر   کن عنایت با مِهر خود  مادرانه  از ما  تو  بنما شفاعت برما مدینه عطاکن ما را تو حاجت رواکن از  لطف خود  سائلان  را راهیِ کرببلا کن یافاطمه عشق حیدر
دل من کرده هوای مدینه دوباره امشب برافاطمیه این دل دیگه بیقراره امشب یاد فاطمیه هر دم  می زنه آتیش به  سینه تو دلم مونده یه آهی کِی میشه برم مدینه بی بی جون بگو چه هاشدتوی کوچه مدینه بشکنه دست عدو که  سیلی  زد ز  روی کینه برا  بانوی مدینه  ای خدا  کاشکی  بمیرم برا   رزق   فاطمیه  از   علی   مدد  بگیرم ای خدا  کاشکی  همیشه  نوکر  زهرا بمونم تانفس دارم به سینه روضه ی زهرا بخونم روضه ٔغربت زهراکه زغم موهاش سفیدشد واسهٔ عشق  ولایت پشت در زهرا شهیدشد فاطمه   اُمِ اَبیها    مددی   تو   از  کرم  کن دل غمدیده ی  ما  رو ساکن  کوی حرم