eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
6.4هزار دنبال‌کننده
575 عکس
172 ویدیو
841 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
🕯سبک زمینه ایام فاطمیه شهادت و شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها زبانحال بند🕯 غم گرفته دوباره صدامو نم زده باز هوای چشامو از غمت تکیه دادم به دیوار دوباره بعد تو پا میزارم تورویام با خیال تو هرشب همینجام اشک چشمام تمومی نداره ، نداره روگونه هامه از درد تو رد بارون غصه داره دل هر دوتامون حرف رفتن نزن انقد آسون ،عزیزم نرو نرو توون دوری تو من ندارم از غمت سر به دیوار میزارم بی تو من مثل ابر بهارم ، عزیزم بیماری و من حالم خرابه زینب با اشک و غصه میخوابه دیدم که پهلوت زهرا شکسته حیدر کنارت با غم نشسته زهرا آروم جونم بند🕯🕯 توی این کوچه ها سیلی خوردی جونمو تو به این لب آووردی کاری از دست حیدر دیگه بر نماید من کبودی میبینم رو بازوت سخت می‌خوابی تو از درد پهلوت واسه تو اشک چشمای من سر نمیاد بالا سر تو ام بی قرار و پریشون روتو از چشم من برنگردون گاهی وقتا میشی خیلی بی جون عزیزم تموم آرزوم اینه باشی کنارم این دقایق چقد بی قرارم بی تو تلخ میشه این روزگارم عزیزم این خونه بی تو ، دلگیره زهرا بی تو نمیخوام باشم تو دنیا رفتی و حیدر تنها شد آخر تو زیر خاکی ای یاس پرپر زهرا آروم جونم بند🕯🕯🕯 پاشو بازم کنار علی باش توی غربت تو یار علی باش مضطرم کردی با رفتنت فاطمه جان سخته غسلت بدم نیمه ی شب این ‌کفن چیه آورده زینب کرده بیچاره من رو تنت فاطمه جان رو صورتت چرا فاطمه رد دسته قلبتو همسرم کی شکسته از غمت حیدر از پا نشسته؛عزیزم داره میریزه از پهلوهات خون تازه روی سینت هنوز زخم بازه داره حیدر خودش رو میبازه؛عزیزم آغشته به خون دیدم تنِ تو شُستم تورو از رو پیرهنِ تو افتادم از پا با تشییع تو خون شده چشمای حسنِ تو زهرا نرو جوونم ۱۴۰۳/۰۹/۱۱ 🙏التماس دعای خیر ✍️🎵کربلایی مجید آقاجانی ✍️کربلایی امیرحسین سلطانی
4_5940404812246947919.ogg
زمان: حجم: 2.33M
دردمو به کی بگم زن پا به ما(ه) مو پشت در زدن دردمو به کی بگم زن پا به ما(ه)مو چل نفر زدن یه جوری زدنش که، نمیشه حرفشم زد میون دود و آتیش، صداش در نمیومد یه جوری زدنش که، سرش خورده به دیوار نمیشه حرفشم زد، بمونه حرف مسمار تنها بود چوب در رو بدن زهرا بود روی چادرش یه جای پا بود قتلگاه محسنم اینجا بود واویلا، از کنار من نرو یا زهرا دردمو به کی بگم خانم خوونه ی من جون به لبه دردمو به کی بگم موی زینبم چه نا مرتبه... یه جوری شده دیگه، نمی تونه بشینه حسین و حسنش رو، نمی تونه ببینه یه جوری شده شب ها، نمی تونه بخوابه همین نفس کشیدن، براش مثل عذابه یارالی این روزا توو بدترین احوالی کشته حیدرو همین بی حالی پشتمو نکن تو زهرا خالی واویلا، از کنار من نرو یا زهرا حامد محمدی، وحید محمدی آذر ۱۴٠۳
روشنی ی کاشانه ام ای مهربان خانه ام قسم به لاله و یاست زهرا بمان اشکم کند التماست زهرا بمان یا فاطمه    یا فاطمه     یا فاطمه به سوی تو ای قبله ام دانی چه حالی آمدم زمین خوردم در پیش چشمان همه من علی ام   "کلمینی  یا فاطمه" یا فاطمه ای جبرئیل را هم سخن آهی بکش حرفی بزن تو هم دگر نمیدهی بر من جواب ای جواب سلام من برخیز از خواب یا فاطمه
۱۴۰۳ واحــدِ شــهادتِ حضرتِ زهرا سلام الله علیها دوباره شب و حیدر و فاطمه درِ خونــه ها رو می بندن همه جوابِ علی رو نمیدن که هیچ به اشکایِ زهرا می خندن همه بغل کرده زانویِ غم رو ... ولی نگاهش ســویِ ذوالفقــاره علی میگه فاطمه : یا علی چاره کن آخــه صبرم انـــدازه داره علی بایـد فاطمــه مثلِ حیـدر بشــه اونم فاتــحِ بــدر و خیبـر بشــه تویِ کوچـــه ها در کنـارِ حســن بایـــد یــاسِ نیلـیِ پرپــر بشــه یه گوشواره افتاده تو کوچه ها یه مادر که گُم می کنه راهش و دیگه بعد اون روز تویِ خونه هم می پوشونه اون صورتِ ماهشو خداحافــظ ای سوره ی کوثــرم خداحافــظ ای غنچـه ی پرپــرم خداحافــظ ای یاسِ نیلی شــده خداحافــظ ای مهربان همســرم الــهــی بــمیــرم بــرات فـــاطمــه چـــرا تو چشــات آیــه های غمــه چرا روتو می گیری از شوهـــرت مگه مَحرمـــت دیگه نامحرمــه ؟ نـــرو پشــتِ در ای پرستــــویِ من نمی خوام تو پاســوزِ حیدر بشــی نمیخوام تو یک عمر افسوس و آه بـــرایِ شــب و روزِ حیــــدر بشــی یه دستت به پهلو یه دستت به من با دستـــایِ بســـته مــن و می بَرن تو با تازیانــه زمیــــن می خـــوری منــو با خجالـــت زمیــــن می زنن بمیــرم که بـــارِ سفــر بستـــه ای کـــه آیینــه آیینــه بشکستــــه ای دعــایِ تو عجّـــل وفاتــــی شــده بمیـــرم که از زندگــی خستــه ای خداحافــظ ای ســـوره ی کوثــرم خداحافــظ ای غنچـه ی پـــرپــرم خداحافــظ ای یاسِ نیلـــی شــده خداحافــظ ای مهربـــان همســرم
4_6032904247295610558.mp3
زمان: حجم: 1.44M
۱۴۰۳ بند1️⃣ چشامو ببین بغضی تو گلومه و صدامو ببین بیا و غربت این امام و ببین چشامو ببین بیا فاطمه درد تو به من نگفتیا فاطمه من بمیرم که دیدی چیا فاطمه بیا فاطمه غم‌تو به من نگو باشه / بگو زندگیم سرِ جاشه هِی میگم پیش خودم امروز / الهی که فاطمه‌م پاشه (بمیرم ، من برات بمیرم) بند2️⃣ بمون فاطمه پشت در تو شدی نصفه جون فاطمه زخم‌تو ندادی بِم نشون فاطمه بمون فاطمه لگد میزدن قنفذ و مغیره با حسد میزدن من بمیرم که تو رو چه بد میزدن لگد میزدن رو زمین افتادی من دیدم / اولین بار بوده لرزیدم دست من رو با طناب بستن / یکی‌شون میکرده تهدیدم (بمیرم ، من برات بمیرم) 🖍️
4_5879989401374690766.mp3
زمان: حجم: 2.56M
«زمینه فاطمیه در و دیوار» (زبانحال مولا) بند1️⃣ قرار بوده ، شادی بیاد توو خونه مون قرار بوده ، یه بار دیگه پدر بشم قرار نبود ، این اتفاق بیفته و... اینجوری بی پسر بشم فضه کمک کن ، برسون خودتو سراسیمه فضه کمک کن ، می‌بینی حال‌زهرا وخیمه فضه کمک کن ، فضه کمک کن بار اوّله ، سر و صدا تو خونه شد واسه کشتنش ، یه میخ در بهونه شد خون بچه‌م از ، کنج دیوار روونه شد ( ای وای ، ای وای ) بند2️⃣ قرار بوده ، خونه مون آسمون باشه قرار بوده ، خونه ی امن مون باشه قرار نبود ، این اتفاق بیفته و ... حالا سر زبون باشه می‌بینی زهرا، تو که توو محل آبرو داری می‌بینی زهرا، هیچکسی نیومد واسه یاری می‌بینی زهرا، می‌بینی زهرا توی کوچه مون ، سر و صدا بلند شده واسه کشتنت ، چرا بگو بخند شده ضربه ی غلاف ، شبیه بازوبند شده (ای وای ، ای وای) بند3️⃣ قرار بوده ، تا آخرش با هم باشیم قرار بوده ، جدا از درد و غم باشیم قرارنبود ، این اتفاق بیفته ... روزی با قدّ خم باشیم اون روزُ می‌گم ، روز پر از آشوبِ گودال اون روزُ می‌گم ، سر پیراهن میشه جنجال اون روزُ می‌گم ، اون روزُ می‌گم گریه کردی و ، پیرْهَن و دوختی فاطمه کشتنِ حسین ، یه فرقی داره با همه زیر خنجری ، رگای نامنظمه (ای وای ، ای وای) 🖍️
خونه بی لبخند زهرا آسمون بی ستاره ست اینو حیدرت می دونه دنبال یه راه چاره ست بعد زندگیِ با تو به چی دل خوش کنه حیدر قلب من رو کن تصور وقتی زینب میگه مادر با چی حالت خوب می شه ای فدای اون ناز ابروت جون محسنت نگی که با نگاه به چوب تابوت کی گمون می کرد یه روزی عوض گهواره ساختن برا تو تابوت بسازم توو حیات خونه ام من شبا می پرم ز خواب با صدا خس خس نفس هات دیگه بی عصا سه ماهه نمی تونی پاشی از جات با خداحافظی تو جلو چشمام مرگ و دیدم مثله اون روز پشت در که عبامو روتو کشیدم سپرم شدی تلافی اُحد و زخمای بسیار اون نود تا زخم کجا و پهلو و شکاف مسمار شنیدم که توو حکومت قنفذ از خراج معافه اشک من میگه که این کار مزد ضربه ی قلافه قلاف قنفذ چه جوری جلو چشمام با تو لج کرد میخ در که داغ شد و بعد راهشو به پهلو کج کرد با فشار درب و دیوار داغ محسن و چشیدی نمی دونم که چه جوری میخ و از پهلوت کشیدی ناحلةُ جسم تویی که چیزی از تنت نمونده ردِ پنجه ی کیه که رُخ ماهتو پوشونده در و با هیزم سوزوندن آتیشا به بازوت افتاد بعد این که در شکستش افتادی و در روت افتاد
عزیز من از زندگی نا امیده زمان خداحافظی ها رسیده خداحافظ ای ناامید از جوونی جوون شکسته پر قد کمونی حلالم کن ای یاس نشکفته پر پر حلالم کن ای یار پر درد حیدر خداحافظ ای یاس هجده بهارم پس از تو امیدی به دنیا ندارم برا حفظ جونِ منِ بی طرفدار با خون یادگاری نوشتی رو دیوار صدات مثله دستات می لرزه عزیزم ببین با چه حالی برات اشک می ریزم خداحافظ ای دست و بازوی خسته خداحافظ ای یار ابرو شکسته خداحافظ ای یار پهلو گرفته خداحافظ ای محرمِ رو گرفته می ری از پیش من تو با روی زخمی می مونم من و غسل پهلوی زخمی برو اما یادت باشه ای حبیبه علی بی تو تا آخر عمر غریبه اونی که توو قلبش ز من کینه داشته ردّ پنجه شو زیر چشم تو کاشته
-لطفا حق روضه ادا شود- سیلیِ سردِ خزان؛ گشت و گذارم را گرفت ارغوانی کرد یاسم را، بهارم را گرفت پیر شد، قامت کمان شد یارِ هجده ساله ام یک لگد با یک غلافِ کهنه یارم را گرفت در کنار غصه ها سنگ صبوری داشتم رفت با بیطاقتی؛ صبر و قرارم را گرفت دردِ پهلوی شکسته، دردِ بازویِ کبود همسرم را...دلخوشیِ روزگارم را گرفت روزها دستاس چرخاند و برایم پخت نان روزگارم شب شد و لیل و نهارم را گرفت خانه ام شد بی صفا، گم کرده دارم ای خدا... بشکند دستی که یارِ خانه دارم را گرفت بشکند پایی که زد بر دربِ باغم بی هوا میوه ام افتاد و شش ماهه انارم. را گرفت کودکانم آه خیلی زود بی مادر شدند بغضشان هنگام ِ گریه؛ اختیارم را گرفت صبر کرد و از خجالت ذره ذره آب شد داغِ زهرا(س) اقتدارِ ذوالفقارم را گرفت * کینه های کهنه را همراهِ هیزم جمع کرد آمد آن نامردِ پستی که نگارم را گرفت بی کسم کرد و گرفت از من کس و کارِ مرا آتشم زد قاتلش! ایل و تبارم را گرفت من فقط از قلعهٔ خیبر "دری" کَندم ولی او لگد زد بر "در" و دار و ندارم را گرفت!
با تو برای من غم عالم نماندنی است با من بمان که با من و تو  غم نماندنی است این غم کجا برم که برایم میان شهر یک یار مانده است که آن هم نماندنی است گفتم طبیب آمد و تا دید وضعِ در برگشت و رفت و گفت مریضم نماندنی است پهلو و سینه، صورت و بازو، عزیز من با این همه جراحت مبهم نماندنی است مرهم گذاشت زینب و دادت بلند شد با گریه گفت این تن درهم نماندنی است مثل خیال گشته‌ای و گفت بسترت بیهوده است افاقه‌ی مرهم..‌. نماندنی است تا فرصت است بوسه بگیر از حسین که.. ..بر روی نیزه ماه محرم نماندنی است بوسه بگیر از بدنش که همین بدن  زیر هزار ضربه‌ی محکم نماندنی است *ميسوزم از غمی كه ميان هزار خصم يک يار مانده بهر تو ، آن هم نماندی‌است
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ "کَلِّمینــی" فــاطمـــه ! دارد تــوانـم می رود آمــــده جان بر لبــم ، روح و روانم می رود "کَلّمینــی"دختـر خَیــرُ الوَریٰ ، خَیــر النساء! چشم خود وا کن ببیــن اشک روانم می رود پــر مــزن از آشیـــــانم ای پرستـــوی علـــی زندگانــی ، دلخوشــی ، از آشیـــانم می رود با نفسهایی که سنگین می شود درسینه ات خنـــــده از روی لبـــان کـودکــانـــم می رود صحبت از رفتن نکن آتش به قلبم می زنی تیر داغت دم به دم بر استخــوانم می رود با وصیــت های تو دنیــا به چشمم تیره شد قبلِ تو با چشم خود دیدم که جانم می رود روشنـای چشم من ! باور ندارم نیمـه شب مـــاه من ، قامتْ کمان از آسمانم می رود باغبانی خسته ام وقتی که با دست خزان از بهـــار خــانه ام یــاس جــوانم می رود آیه آیه التمـــاسم آب شـــد در چشــــم من از همان وقتی که یاسین بر زبانم می رود فاطمه! ای کاش هرگزخانهٔ ما ، در نداشت با همین ای کاش ها آه از نهــــانم می رود ای تمــامِ لشــکــرم ، تنهـــاترینـــم بعــدِ تـو می روی همــراه تو گویـا جهـــانم می رود 𖠇࿐ྀུ༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا)
دیروز بود انگار عشقت در گلم رفت‌ گفتی علی!غم‌های عالم از دلم رفت.. دیروز بود انگار با تو پا گرفتم خندیدی و آرام دستت را گرفتم دیروز بود انگار شب را کور کردیم یک خانه کوچک به زحمت جور کردیم دیروز بود انگار رونق داشت باغم با بودن تو غم نمیامد سراغم دیروز بود انگار گل با شمع بودیم شب‌ها سر یک سفره باهم جمع بودیم دیروز بود انگار دنیا کام من بود در شهر عنوانم علی صف شکن بود دیروز بود انگار دادم این خبر را گفتم که زهرا هست بفروشم سپر را دیروز بود انگار فکرم ماندنت بود زیباترین اوقات من نان پختنت بود دیروز بود انگار با شور جوانی می ایستادی تا نماز شب بخوانی امروز اما غم گرفته خانه ام‌ را سر درد اذیت میکند ریحانه ام را امروز اما هر نمازش بی قنوت است هرچیز میگویم جواب او سکوت است امروز اما راه من بن بست خورده بانوی من سیلی ز مردی پست خورده امروز اما بخت حیدر واژگون است هرجای بستر را که میبینیم خون است امروز اما سوخت مغز استخوانم با من وصیت کرد بانوی جوانم امروز اما غم دلم را زیرو رو کرد از حال زهرایم مغیره پرس و جو کرد امروز اما کوثر من در مدینه زخم عمیق میخ در دارد به سینه امروز اما خاک شسته جامه ام را گم کرده ام در کوچه ها عمامه ام را.. امروز اما سر به زیر شهر هستم دنیا بدان من با تو دیگر قهر هستم امروز اما داغ زد بر روی داغم فرمود وای از کشته ی خاک عراقم.. گفتم حسین دیدم دو چشمان ترش را فرمود میبرند لب تشنه سرش را