eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5هزار دنبال‌کننده
427 عکس
124 ویدیو
772 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زاحمد تا احد یک میم فرق است جهانی اندراین یک میم غرق است یقینا میم احمد میم مستی ست که سر مست از جمالش چشم هستی ست - زاحمد هردو عالم آبرو یافت دمی خندید و هستی رنگ و بو یافت اگر احمد نبود آدم کجا بود خدا را آیه ای محکم کجا بود چه می پرسند کاین احمد کدام است که ذکرش لذت شرب مدام است - همان احمد که آوازش بهار است دلیل خلقت لیل و نهارست همان احمد که فرزند خلیل است قیام بتشکنها را دلیل است همان احمد که ستار العیوب است دلیل راه و علام الغیوب است - همان احمد که جامش جام وحی است به دستش ذوالفقار امر و نهی است همان احمد که ختم الانبیا شد جناب کنت و کنز مخفیا شد همان اول که اینجا آخر آمد همان باطن که بر ما ظاهر آمد - همان احمد که سرمستان سرمد بخوانندش ابوالقاسم محــــــــــــــــــمد محمد میم و حا ء و میم و دال است تدارک بخش عدل و اعتدال است محمد رحمه للعالمین است کرامت بخش صد روح الامین است - محمد پاک و شفاف و زلال است که مرات جمال ذوالفقار است محمد تا نبوت را برانگیخت ولایت را به کام شیعیان ریخت ولایت باده ی غیب و شهود است کلید مخزن سر وجود است
حضرت ماه بگو باز مسیرت به کجاست پسر شاه بگو باز مسیرت به کجاست نکند در دل خود میل بلا را داری شور عشق و هوس کرببلا را داری لیلیِ حضرت لیلا سوی صحرا نروی زلف آشفته سوی حضرت لیلا نروی خبرت هست که در قافله دختر داری؟ خبرت هست رباب و علی اصغر داری؟ قیمت آب در آن بادیه چون جان باشد چه کنی گر لب طفلان تو عطشان باشد نکند زینب تو بی کس و تنها گردد نکند معجر او خاکی صحرا گردد نکند قاری قرآن به سرِ نیزه شوی سرِ فارغ ز تن و همسفر نیزه شوی کوفی آداب بدی نسبتِ مهمان دارد کربلا خاک بلا...خار مغیلان دارد مکتب شام ریا...مذهبشان نیرنگ است رسم مهمانی شان نیزه و چوب و سنگ است میروی کاش رباب و علی اصغر نبری میروی کاش در این قافله دختر نبری میروی کفش فزون از حدِ طفلان بردار شانه از بهر سر و زلف پریشان بردار به زنان،معجرشان،فکر و حواست باشد نظرت بر سر و انگشت و لباست باشد کیستم من که بگویم به کجا خواهی رفت یا چرا بر سفر کرببلا خواهی رفت تو خودت عالم غیبی و خودت آگاهی پور عین الَلهی و حضرت ثاراللهی ولی ای خون خدا بگذر از این کربلا تا نگردد سرِ زینب هدف سنگ بلا دیدن داغ تو با جمله ی یاران سخت است دیدن راس تو در طشت زرافشان سخت است مپسند اینکه سرت زینت نی ها باشد بعد تو زینب تو بی کس و تنها باشد
غمگینم و شوقِ لبالب از بیانم میرود دارد غریب و خسته یارِ مهربانم میرود دار و ندارم از وطن رخت سفر را بسته و سست است زانوانم و تاب و توانم میرود ای شهر پُر اندوه، ای کابوس ِ کوچه الوداع با خاطراتِ از مدینه مرثیه خوان میرود مقصد به ظاهر کعبه اما راهیِ مقتل شده پشت سرش اشکی روان از دیدگانم میرود آورده با خود هر چه دارد را که قربانی کنَد خورشید و ماه و کهکشان و آسمانم میرود وقتِ اذان زل میزند تا بر علیِ اکبرش(ع) یک بغض دردآلود، در صوتِ اذانم میرود در هر قدم با غصه و دلشورهٔ زینب(س) مدام یک داغِ دائم شعله ور در استخوانم میرود بر خاک می نشیند و تا آب می نوشد حسین(ع) جان میدهم! آرامش از روح و روانم میرود این کاروان با آه بسته بند محمل را اگر- بند دلم شد پاره چون جانِ جهانم میرود بیتابم و دلواپسم! تندی نکن! آرامتر... «ای ساربان آهسته ران کآرام جانم میرود»!
بسمه تعالی وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصيدِ نُعمان بن عبدالله بن سریر از غلامان اباعبدالله الحسین عليه السلام روایت میکند درقافله (کَلبي) دورا دور ما را دنبال میکرد حضرت اباعبدالله(علیه السلام)او را فراخواند آن کلب با یک حالَت خُضوعی اول پوزه مالاند به پای حضرت و بعد آن کلب به اذن امام به سخن آمدبه امام حسين(علیه السلام)عرض کرد: که یاحسین بن علی من ازمدینه در پی شما و کاروان شما هسـتم آقـاجان...! من را مَردُم با سنگ میزدند ولی شما با من مهربانی میکردید، پایم شکسته شُـد، شما پایم را بستید نارواست که من رسم وفا داری را بجا نیـاورم من را وا میگذارید؟! اباعبدالله الحسين (علیه السـلام) تَبسُمی کردند و فرمودند؛ تو برای ما مَثَل سگِ اصحاب کهفي که جُویاي حَقیقت وکَمالی (نعم یاکلب افتخر بالخیر والسعادة) و آن کَلب با ما همراه شد تا کِربِلا منبع؛ حیاة الحسیني مُلـاسَعیدکابلي جلدسوم باب الطریق الي المکه ص۲۰۰ ۲۸ رجب سالروز خروج کاروان امام حسین علیه السلام از مدینه
دردل حسینی ها ؛آتشی ز آه افتاد فاطمه پریشان شد ؛کاروان به راه افتاد ای حرم خداحافظ مادرم خداحافظ سحرگاه 28 رجب المرجب سال 60 هجری کاروان کربلایی ها به راه افتاد طبق دستور اغلب بزرگان کسانی که دنبال مطالعه تاریخ کربلا منزل به منزل هستند از امروز قدم به قدم باکاروان سیدالشهدا پیش می روند . می توان فهمید چه کسانی و چگونه به این کاروان پیوستند و رستگارشدند و چه کسانی باچه سوابقی از این کاروان جداشدند و به بدترین عاقبت دچار شدند . هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله .... قاسم نعمتی
دردل حسینی ها ؛آتشی ز آه افتاد فاطمه پریشان شد ؛کاروان به راه افتاد ای حرم خداحافظ مادرم خداحافظ شانه می‌زند لیلا، گیسوی علی اکبر بوسه می زند آرام ، ابروی علی اکبر اکبرم خداحافظ دلبرم خداحافظ در سکوت شب می گفت ، مادری به چشم تر در میان آغوشم ، بی صدا بخواب اصغر شیر دارم ای مادر لالایی علی اصغر با چه عزتی زینب، می رسددم محمل آمده به استقبال ، با ادب ابوفاضل می شود تماشایی این جلال زهرایی محرمان همه جمع اند، دور محمل زینب تا که سایه اش حتی، دیده نشود در شب وای از آن دمی که کار می کشد سر بازار
جدايي از مدينه باورم شد حرم غمخانة صاحب حرم شد همه حجاج زهرا بار بستند به اين رفتن دل عالم شكستند به ناقه مادري‌ و شير خواري شود آمادة اُشْتُر سواري تمام مشك ها پُر آب باشد كمي آرام ، اصغر خواب باشد كناري باغبان سرگرم لاله كند بابا كُشي نازِ سه ساله كناري نجمه مست روي قاسم زند شانه سر گيسوي قاسم تماشا مي كند با قلب شيدا قد و بالاي اكبر ، اُمِّ ليلا ولي يك سو همه تصوير اين شب شده وقت پريشاني زينب سر او بر سر دوش حسين است پناه او در آغوش حسين است شده ذكر لبش با چشم گريان عزيزم بي تو مي ميرم حسين جان نمام آرزوهايم تو هستي منم مجنون و ليلايم تو هستي همه شب روي سجاده نشينم الهي اي حسين داغت نبينم تمامي امانت هاي مادر ميان بسته پيچيدم برادر (( جواب سيد الشهدا )) دلم را آب كردي گريه كم كن مرا بي تاب كردي گريه كم كن شده وقت سفر اي نور ديده نشين بالاي محمل اي رشيده محارم دور محمل بي قرارت ابوفاضل بود چشم انتظارت يل ام البنين زانو گرفته علي اكبر به پاي ناقه رفته به روي معجر تو حرز بستم خودم تا آخرش پاي تو هستم همه رفتند اما غرق احساس پيامي آمد از مادر به عباس زمان حرفهاي آخرين شد وصيت خواني ام البنين شد صدا زد مي روي اي نور عينم ولي جان تو و جانِ حسينم برو اما بدان شير نبردي مبادا بي حسينم باز گردي بيا تا خوب من رويت ببوسم بلندي هاي ابرويت ببوسم به خلوت بوسه هايم درس دارد حيا كردم ، حسين مادر ندارد
نسیمی جانفزا می آید بوی کرببلا می آید واویلا واویلا واویلا کاروانی به راه افتاده مادری ناله ها سرداده شد حسین راهیِ کربلا واویلا واویلا واویلا نسیمی جانفزا.... آمده بدرقه یک مادر می زند شانه مویِ اکبر کن تماشا به چشمان تر وداعِ اکبر ولیلا را واویلا واویلا واویلا می کند گریه  ام البنبن گوید عباس من دلغمین همه حرفم به تو باشد این جان تو جانِ پورِ زهرا واویلا واویلا واویلا بِکِش ناز همه دخترها جان ِ تو جانِ این خواهرها نشکند غرور معجرها لحظة بی کسی در صحرا واویلا واویلا واویلا دورِ گهوارة اصغر باش دائما دورِ این مادر باش فکرِ این رباب مضطر باش پرنگهداری تو مشکش را واویلا واویلا واویلا شب جمعه شد وغوغا شد روضه خوانِ حرم زهرا شد واویلا واویلا واویلا مادرت روضه بر پا کرده برایت ظرفِ آب آورده کرده با گریه محشر بر پا واویلا واویلا واویلا بُنَی بُنَی  جان من دورِ تو حلقه میزد دشمن وای از آن غارت پیراهن بر سر جسم تو شد دعوا واویلا واویلا واویلا رویِ نیزه سرت را بردند باکتک خواهرت را بردند معجر دخترت را بردند وای از آن غروب عاشورا واویلا واویلا واویلا
بیست و هشتم رجب سال ۶۰ هجری قمری (علیه‌السلام) از منوره به طرف حرکت کردند، در اين سفر همراه ايشان (سلام‌الله‌علیها)، و (سلام‌الله‌علیها) دختران حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) و برادرشان (علیه‌السلام)، و فرزندانش (علیه‌السلام) و (علیه‌السلام) و (سلام‌الله‌علیها) و (سلام‌الله‌علیها) و (سلام‌الله‌علیها) و (سلام‌الله‌علیها) و فرزندان برادرش امام حسن (علیه‌السلام) (علیه‌السلام) و (علیه‌السلام) و (سلام‌الله‌علیها) و (سلام‌الله‌علیها) و (علیه‌السلام) و فرزندان خواهرش حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) (سلام‌الله‌علیها) (علیه‌السلام) و (سلام‌الله‌علیها) و (علیه‌السلام) و ديگر اهل بيت (عليهم السلام) بودند، از امام حسین (علیه‌السلام) با حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) ۱۳ بودند، ديگر از حضرت، عليا مخدره (سلام‌الله‌علیها) حضرت زينب (سلام‌الله‌علیها) كه با به آمد و ديگرى أميرالمؤمنين (علیه‌السلام) (سلام‌الله‌علیها) حضرت ابوطالب (علیه‌السلام)، همچنين ۹ كنيز و ۱۰ غلام با حضرت از مدینه خارج شدند، چند نفر از امام حسن (علیه‌السلام) با اذن حضرت و ۱۶ از اولاد و امام حسن (علیه‌السلام) و خانواده حضرت مسلم بن عقيل (علیهم السلام) و ديگر اصحاب و بستگان حضرت نيز همراه بودند، لوازم و سوارى هایى كه داشتند عبارت بود از ۲۵۰ اسب، ۲۵۰ ناقه که از اين تعداد، ۷۰ ناقه براى حمل خيمه‌ها، ۴۰ ناقه براى حمل ديگ و ظروف و ادوات ارزاق، ۳۰ ناقه براى حمل مشک‌هاى آب، ۱۲ ناقه براى جامه‌ها و دراهم و دنانير، ۵۰ ناقه براى حمل ۵۰ هودج تعبيه شده براى و و و ذرارى و خدمتگزاران و بقيه شتران براى حمل وسائل مختلف كه مورد لزوم بود، در این روز (علیه‌السلام) و بقیه آل الله (علیهم السلام) با (سلام‌الله‌علیها) و (سلام‌الله‌علیها) و معدود کسانی از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) کرده و (علیه‌السلام) فرمودند که دیگر به نخواهند داشت، (علیه‌السلام) به برادرشان (علیه‌السلام) فرمودند: من با و و و برادرم و خواهرم و دیگر اهل بیتم (علیهم السلام) و شیعیانم عازم ، اما تو ای شما نه، تو در اقامت کن و چشم من باش تا هیچ یک از امور آنان از من مخفی نماند، (سلام‌الله‌علیها) فرمودند: در آن وقتی که از بیرون می‌رفتیم هیچ اهل بیتی مثل ما اهل بیت رسالت (علیهم السلام) و نبود. منابع: بحارالانوار ج ۴۴ ص ۱۶۳ و ص ۳۲۹ و ص ۳۶۶ و ج ۴۵ ص ۶۳ ، مدينه تا مدينه ص ۷۷ و ص ۹۰ و ص ۹۶۵ ، ریاض القدس ج ۱ ص ۸۰ ، ارشاد ج ۲ ص ۲۲ و ص ۳۴ ، اعلام الورى ج ١ ص ۴۳۵ ، الوقايع والحوادث ج ۵ ص ۷۰ ، منتخب ص ۱۷۵ ، معالی ج ٢ ص ٩٠ ، نفس المهموم ص ۳۶۰ ، ابصارالعین ص ۳۶ ، معالی ج ٢ ص ٩٠ ، لهوف ص ۱۴۵ ، الإرشاد ص ۴۱۶ ، إبصارالعین ص ۹۵ اللهم عجل لولیک الفرج ( صلوات)