eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
6.4هزار دنبال‌کننده
589 عکس
174 ویدیو
841 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
با سنگ های تیز بهم خورده روی تو جا خوش نموده نیزه چرا در گلوی تو تا باز شد لبان تو ،قاریِّ محترم  پرتاب شد زهر طرفی سنگ سوی تو من تار ، تار،  موی تو را شانه می زدم حالا ز چوبِ نیزه کنم جمع موی تو یک بخش ِصورت تو میان تنور سوخت از آن به بعد گشته عوض رنگ و بوی تو خیلی عوض شدی زصدا می شِناسَمَت هربار محملم برِسَد روبروی تو هرروز خونِ تازه می آید ز حنجرت از بس ترک ترک شده شکلِ سبویِ تو قرآن بخوان زحرمتِ زینب دفاع کن بازی نموده شایعه با آبروی تو رجاله ها به صورت تو سنگ می زدند برپرده های محمل ما چنگ می زدند
دلم در کوفه چون موی سرت سوخت تو بر نیزه، به محمل خواهرت سوخت حرارت بود و آتش بود و گرما ولی از هرم طعنه دخترت سوخت نگو نیزه بگو مسمار وحشی که اینگونه تمام حنجرت سوخت ز پنجه صورت طفلان سیاه و... به نیزه غیرت آب آورتر سوخت رباب است و به هر لالای تلخش دوباره حلق خشک اصغرت سوخت سکینه خون جگر با کام عطشان به یاد آب آب آخرت سوخت تمام عمر چون قلب خیامت به روضه زخم قلب نوکرت سوخت
قافله می رود آرام آرام بسوی کوفه وشام ناآرام همره قافله زینب باشد روزهادربر او شب باشد همره قافله تب دار بود برسر نی سر سالار بود سایه بان سر زینب گشته ماه پیداشده یا شب گشته از سر نی چه صدایی آید صوت قرآن و نوایی آید برسرنی زمزمه رب کنی نگاه از نی توبه زینب کنی برسر نی زلف پریشان کنی جن وملک انس توگریان کنی بر سرنی نگه به طفلان کنی نگاه بر خار مغیلان کنی برسرنی چه بی قراری کنی نظاره بردختر زاری کنی برسر نی یاد ز اصغر کنی یادزآن غنچه پرپر کنی زبعد آن واقعه کربلا که گشت زینب زبرادرجدا بگفت قاصد همه جاتاربود تا به وفاتش تک وبی یار بود
جز حسینِ من، گلی پرپر در این گلشن نداشت لاله‌ی پرپر شده که زیرو رو کردن نداشت عالمِ امکان کسی مانند زینب غم ندید مادری هم مثل من خونین جگر اصلاً نداشت آبرودار جهان عریان به روی خاک بود بر تنش غیر از سِنان و تیر، پیراهن نداشت یوسف من بی‌کفن نه بوریایش شد کفن پس کفن دارد حسین من ولیکن تن نداشت قسمتی از پیکرش چسبیده زیر سم اسب غیر چندین تکه زینب بر روی دامن نداشت از تنِ دَرهم شده هرچه بگویم کم بوَد اینکه رگ‌ها نامرتب شد دگر گفتن نداشت سر به روی دامنم بود و جدا می‌کرد شمر دخترم زینب در آنجا طاقت دیدن نداشت کس نداند گوشه‌ی گودال حکم ذبح را طاقت این ضربه‌های دشنه را گردن نداشت باز صد رحمت به وضع حنجرِ یحیی، که او برگلویش نقشی از آثار سر کندن نداشت زینبم با اکبر و عباس و قاسم آمده رفت اما محرمی هنگام برگشتن نداشت دختر من با چه دشواری سوار ناقه شد بی کمک باشد اگر زن اینکه خندیدن نداشت با که گویم که مهار ناقه دست شمر بود دلخوشی جز یک سر پر خون، عزیز من نداشت
4_5852986070106375519.ogg
زمان: حجم: 186.5K
تو بر روی نی ، من در محملم قرآن خواندی و ،بردی این دلم همه جهان قربانت حسین به جان این طفلانت حسین دوباره جان بخشیدی به من ز صوت قرانت حسین(2) ای جان و برادرم ای فرزند مادرم با جان و دلم حسین تمام طفلان می برم واویلا ازین عزا(2) در شام بلا ، غوغا می کنم دشمن را همه رسوا می کنم با زینب ، بگو حسین در بین عدو حسین من خطبه بخوانم و تو طیب الله گو حسین(2) با این دیده ی ترم در راه برادرم خطیب بازار کوفه و عزیز و جـان حیدرم واویلا از این عزا(2) یابن العسکری، ای صاحب عزا جان ما همه در راهت فدا دودست ما بر دامان تو تمام جان ها قربان تو غروب هر جمعه میشود (دو چشم ما گریان تو)2 ميخونم برای تو هستم من گدای تو کی از کعبه بشنوم (صدای دلربای تو)2 واویلا واویلتا (4) یوسف حق پرست اشتهاردی (غریب)
پنجاه و چندسال از مردم بریده بودم در پشت پرده بودم خلوت گزیده بودم هم صحبتم تو بودی همسایه ام ابالفضل تفسیر آیه کردم  قران شنیده بودم امروز اول صبح مثل اسیر جنگی به شهر سابق خود تنها رسیده بودم هرکس که دید خندید بر راه رفتن من دنبال دخترانت از بس دویده بودم ترسیدم از شلوغی حق داشتم حسین جان کوچه ندیده بودم! دعوا ندیده بودم! از شمر طعنه خوردم از حرمله کشیده بغضی شکسته بودم رنگی پریده بودم از شرّ چشمهای سنگین آشنایان بر صورتم نقابی از خون‌ کشیده بودم چادر برایم آورد خرما برایم آورد آن‌ دختری که‌ روزی او را خریده بودم دیدم سرت شکسته! دیدی سرم شکسته؟ دیدم به نیزه بودی! دیدی خمیده بودم؟ در قصر کوفه‌ بت را با خطبه ام شکستم مثل خلیل آنجا من برگزیده بودم
یا قاهرَ العَدُوُّ وَ یا والیَ الوَلی یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی پایانِ باشکوه،به کابوس بد بده زینب رسیده کوفه..،پدر جان مدد بده چشمان شور،آینه ات را نظر زدند در پیش خانه ی تو سرم را به در زدند در کوفه سهم دختر تو آهِ سرد شد پنجاه سال پرده‌نشین..،کوچه‌گَرد شد تا پای ما به معرکه‌ای نامراد رفت خلخال دخترانِ حسین‌ات به باد رفت این کوفیان به نسل تو،گمراه  گفته اند خیلی به دخترت بد و بیراه گفته اند بی حرمتی به آل تو وقت ورود شد از بس که سنگ خورد حسین‌ات..،کبود شد نیزه نشین تو همه را پیر کرده است شکل سرش دو مرتبه تغییر کرده است این حرمله به کامِ همه،زهرِ ناب ریخت این حرمله کنار رباب تو آب ریخت از دست این مصیب جانکاه..،داد..،آه زینب کجا و مجلسِ اِبن زیاد...،آه در بزم او نمک به غمِ جاری‌ام زدند با چوب‌دست روی لب قاری ام زدند کوفه که زیر پاش نهاد احترام را... باید خدا بخیر کند شهر شام را
در همه عمر نرفتم سفری بدتر از این سفری بدتر ازاین پشت دری بدتر ازاین چشم مردان و زنان در پی من میگردد کمکم کن که ندیدم نظری بدتر ازاین چادری خواستم از پیرزنی قرض نداد دیده ای تا به کنون دردسری بدتر ازاین؟! با عزاداریم اوباش محل میرقصند نشکسته ست دل خون جگری بدتر ازاین مردها را کسی از دور زنان دور نکرد غیرت الله ندارم خبری بدتر ازاین سر این‌کوچه که رفتیم مرا سخت زدند تازه باید بروم من گذری بدتر ازاین نیزه دار سر تو حرف بدی گفت به من لشکر کوفه ندارد نفری بدتر ازاین خبرت هست شبم گوشه زندان سر شد؟! چرخ هیهات ببیند سحری بدتر ازاین
کرده ای سرفرازمان ای سر مرحبا ای سرِ برادرِ من ای سرِ سربلندِ بر نیزه سایه ات مستدام بر سرِ من تا شود پای راه رفتنِ تو نیزه از محضرت اجازه گرفت تا شکوفا شدی چو گل بر نی آسمان رنگ و بوی تازه گرفت شانه زد باد، گیسوانت را بوسه ها چید از رخت خورشید ماهِ شَیبُ الخضیبِ غرقِ به خون ماه با دیدن تو آه کشید نی به نایِ گلوت بسته دخیل چون گدایی که حاجتی دارد شاهِ من روی نیزه هم شاه است همه جا، جاه و عزّتی دارد آمدی همرهم که از بالا شاهدِ انقلابِ من باشی از بدن گشته ای جدا که چنین پاسدارِ حجابِ من باشی غیرتُ اللهی و چهل منزل بوده ای پاسبانِ محملِ من بارِ غم را کشیده ام امّا کم نشد از حجابِ کاملِ من خونت افتاد قطره قطره به خاک تا نیفتد به خاک معجر من مرد میدان شدم اگرچه زنم وَ همین چادر است سنگرِ من سپرم عفّت است و حجب و حیا سنگرم را کسی نمی گیرد به سیاهیِ چادرم سوگند زن بدونِ حجاب می میرد به تو سوگند ای سر زخمی و به خونت که روی خاک چکید گله دارد دلم از آن زن که پا گذارد به روی خونِ شهید
زمینه_تو رفتی و بعد تو.mp3
زمان: حجم: 1.54M
🏴سبک زمینه ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها زبانحال 🏴بند اول تو رفتی و بعد تو؛دل از دنیا بریدم بخون قرآن که صوتت،اخا میده امیدم تو رفتی و بعد تو؛داداشم تنها موندم با نامحرمها رفتم؛تو کوفه خطبه خوندم قاریِ غریبِ نیزه ها شاهدِ غربتِ خواهری میونه اینهمه حرومی شاهدِ وحشتِ دختری واویلا واویلا واویلا 🏴بند دوم تو رفتی و من شدم؛خمیده از غمه تو رو دوشم من گرفتم؛تو کوفه پرچمه تو تو رفتی و من شدم؛اسیر منزل به منزل شکست مثل سر تو؛سرم از چوبه محمل باورم نمیشد بری من بمونم تنها تو این سفر باورم نمیشد بشم من با شمر و حرمله همسفر واویلا واویلا واویلا 🏴بند سوم روی نی ها راسه تو؛تنت رو خاک بلا تنت شد صد پاره از؛نعل تازه ی مرکبا جلو چشمم کشتنت؛لبه تشنه یا اخا جلو چشمم از قفا؛سرت شد از تن جدا کوفیا به ما رحم نکردن تورو از من آخر گرفتن بغض بابا توی دلاشون بود که از من قمر گرفتن واویلا واویلا واویلا ۱۴۰۴/۰۴/۱۷ 🙏التماس دعای خیر ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
زمان: حجم: 316K
حرکت کاروان اسرای کربلائی در مسیر کوفه و شام و خطبه حضرت زینب س ➖➖➖➖➖➖➖ رفته در کوفه و شام کاروان عزا دار برسر نیزه باشد راس شاه و علمدار کاروان رفته منزل به منزل زینب از غم زند سر به محمل یاحسین یاحسین یابن الزهرا2 در ره کوفه و شام شد بلند آه طفلان بس کتک خورده بودند بچه های شهیدان بازوی زبنب و تاربانه سپر بچه ها عاشقانه یاحسین یاحسین یابن الزهرا2 سید الساجدین شد روی ناقه ی عریان با غل و کند و زنحیر وای از این ظلم دوران داغ او تازه شد شام ویران خارجی خوانده شد اصل قران یاحسین یاحسین یابن الزهرا2 زینب و خطبه هایش کرده رسوا عدو را گفته پیش ستمگر ما رایت الا جمیلا گر چه داغش به دلها اثر کرد عاقبت خون پاکش ثمر کرد یاحسین یاحسین یابن الزهرا2 زنده گردیده اسلام از قیام حسینی شور نهضت بپا شد از پیام خمینی خون ماشد بجوش از محرم امتی در خروش از محرم یاحسین یاحسین یابن الزهرا2 زنده ایم با ولایت این بود یک سعادت رهرو کربلا و خط سرخ شهادت در دفاع از حرم بی امانیم منتظر بهر صاحب زمانیم یاحسین یاحسین یابن الزهرا2
(1)در بازار کوفہ پیرزنی پشت بام بود بہ نیزہ دار راس مطھر امام حسین ع درخواست کرد بیا جلوتر یہ مرتبہ دیدند سنگ بزرگی برداشت چنان زد بہ راس مطھر ابی عبداللہ ع این قاری کاروان کوفہ است امروز کہ در میان کوفہ است مردم نکنید سنگ باران این تشنہ و میھمان کوفہ است این جان رسول عالمین است این راس بریدہ ی حسین است این تشنہ لبی کہ بی قرین است فرزند امیر المؤمنین است این راس بریدہ روی نیزہ وللہ امام سومین است در روز جزا کہ خار و زارید امید شفاعت از کہ دارید یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب)