eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.6هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
14.1هزار ویدیو
1.2هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
👆 حق مارا سر هر قصه که میشد خوردند علیه السلام گرچه بعد از غم تو طی شده دورانی چند ما ندیدیم دراین شهر رفیقانی چند شهر من نان مرا خورد و نمک‌گیر نشد هیچکس مثل من از زندگی اش سیر نشد حق مارا سر هر قصه که میشد خوردند قاتل مادر من‌ را روی منبر بردند باخبر نیست درعالم کسی از حال حسن قنفذ از کوچه ما رد شد و خندید به من آن چهل مرد که آتش‌زن جنت بودند در صف اول هر وعده جماعت بودند شیر غرّان جمل بودم و تاوان دادم سالها قبل درآن کوچه بد جان‌ دادم سوختن چاره ی این خسته ی غم پرور بود از عسل آتش این زهر گواراتر بود مادرم از دل آزرده ی من باخبر است مرگ از دیدن قنفذ به خدا خوب‌تر است مثل آن پهلوی زخمی گرفتار شده جگر پاره ی من پاره ی مسمار شده کاش ثانی عوض فاطمه من‌ را میزد جای مادر لگدش را به تن ما میزد کاش میشد که به بالای سرم شب برسد خبر طشت مبادا که به زینب برسد چشم من تا دم مرگ است به دنبال حسین روضه طشت کجا روضه گودال حسین؟!
. 📋 آیا شده بال و پرت آتش بگیرد حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آیا شده بال و پرت آتش بگیرد هر چیز در دور و برت آتش بگیرد آیا شده بیمار باشی و نگاهت از نیش‌خند همسرت آتش بگیرد آیا شده یک روز گرم و وقت افطار آبی بنوشی… جگرت  آتش بگیرد آیا شده تصویری از مادر ببینی تا عمر داری پیکرت آتش بگیرد می‌گریم از روزی که می‌بینم برادر در کوفه موی دخترت آتش بگیرد می گریم از روزی که می بینم برادر از هرم خاکستر سرت آتش بگیرد آه … از خنکهای گلویت بوسه ای ده تا قبل از اینکه حنجرت آتش بگیرد آقا بس است دیگر مگو از شعله هایت ترسم که جان خواهرت آتش بگیرد *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋دو نفر بودن، توو سن بچگی یه صحنه‌هایی رو دیدن (س) (ع) (ع) (س) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دو نفر بودن، توو سن بچگی یه صحنه‌هایی رو دیدن... یکی اون لحظه‌ای که دور ابی عبدالله رو گرفتند، هرکسی داره با یه چیزی می‌زنه. یکی داره نیزه می‌زنه؛ یکی داره با شمشیر می‌زنه؛ یکی داره سنگ پرت می‌کنه؛ یکی از اون دور داره عصا زنان خودش و می‌رسونه به گودال؛ از قافله‌ی قاتلای حسین عقب نمونه، داره با چوب می‌زنه، با عصا می‌زنه. اما یه عده هم دور گودال حلقه زدند دارن ناسزا میگن. دم خیمه دخترش داره نگاه می‌کنه، شاید اونجا بی‌بی جلو چشای این بچه رو گرفته باشه. بچه نباید صحنه‌ی بد ببینه، یه صحنه‌ی بد ببینه یه عمر توو ذهنش می‌مونه، مخصوصا اگه ببینه پدرش یا مادرش زمین خوردن. همچین که از اسب رو زمین افتاد؛« بسم اللّه و باللّه و علی ملّة رسول اللّه». این صورت و خواست رو خاک بزاره، دم خیمه بچه‌ها دارن می‌بینند هی به همدیگه میگن:« بابامون زمین خورد»... تا صدا اومد بابا زمین خورد عمه دوید چشا رو گرفت. - برید توو خیمه، برید توو، خیمه کسی بیرون نباشه... شاید به خواهرش فرموده باشه خواهرم! ام کلثوم دم خیمه وایسا کسی از این بچه‌ها بیرون نیاد. مگه نمی‌بینی دور داداش و گرفتند میزنند داداش و... ان‌شاءالله ندیده اون لحظه‌ای که نیزه توو حلقوم باباش زدن. ان‌شاءالله ندیده اون لحظه‌ای که نیزه رو توو پهلوش زدن. ان‌شاءالله ندیده اون لحظه‌ای که اون نامرد رو سینه‌ی باباش نشست. ان‌شاءالله ندیده... منم معتقدم ندیده چون اگه دیده بود همونجا جون می‌داد. اما آخرش اون لحظه‌ای که سر و آوردن توو خرابه هرچی عمه تلاش کرد نبینه نشد، همچین که سر بابا رو دید جون داد... دست توو دست مادر دارن از مسجد برمی‌گردن، نزدیک خونه که رسیدن اون نانجیب جلوی بی‌بی رو گرفت؛ همچنین که رسید به مادر ما، اول یه سیلی توو صورت مادر زد. نامه رو از دست مادر گرفت پاره پاره کرد یه سیلی دیگه... مادر ماست، قَویه به این راحتی که نمیوفته؛ اما نمیدونم چه جوری توو صورت مادر زد یه طرف صورت به دیوار خورد یه طرف صورت به زمین خورد. گوشواره از گوش دراومد... دست مادر و گرفت:« خونه‌مون این طرفه، اینقده رو خاکا نشین»... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. حرف ناگفته چشمان ترش بسیار است اشک او راوی یک عمر غم و آزار است روز و شب گریه کن روضه ی یک مسمار است قلب او زخمی از ضرب در و دیوار است داغهایی که کشیده است همه معروف است پس ببخشید اگر روضه من مکشوف است در نماز شب و هنگام دعا می گرید صبح با گریه او باد صبا می گرید یاد آن کوچه و بی چون و چرا می گرید بعد چل سال بیادش همه جا می گرید قصد این بار من از شعر که آقا بوده قسمت انگار کمی روضه زهرا بوده زهر در تن نه که از غم جگرش می سوزد یاد مادر که بیفتد به سرش می سوزد غرق آتش در و پروانه پرش می سوزد از همان روز حسن با پدرش می سوزد کودکی بود ولی رنج پدر پیرش کرد غم مادر دگر از زندگی اش سیرش کرد نه فقط زخم زبان از همه مردم بوده زهر در بین غم و غربت او گم بوده قاتلش آتش و آن خانه و هیزم بوده دست سنگین همان کافر دوم بوده ابتدا چادر مشکی حرم سوخته بود بعد هم تیر کفن را به بدن دوخته بود داشت آن روز به لب روضه ای از سر می خواند قصه درد و غم و غربتِ حیدر می خواند داشت از سوز جگر روضه مادر می خواند بعد هم روضه جانسوز برادر می خواند چشمش افتاد به چشمان برادر، با آه گفت لا یوم کیومک به ابا عبدا... ((دل من دست خودش نیست اگر می شکند)) قصه کرببلای تو کمر می شکند دل زینب هم از آن رنج سفر می شکند بر سر دیدن تو شام چه سر می شکند صوت قرآن تو در شام شنیدن دارد چوب دست از لب و دندانت اگر بردارد ✍ 👇
. |⇦•فدای جود کسی که... مجتبی علیه السلام اجرا شده ماه مبارک رمضان به نفسِ حاج‌محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید غریب بود، اگرچه گدا فراوان داشت کریم بود، بدون سر و صدا بخشید کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید ملامتش نکنید آن که را مدینه نرفت مدینه زائر خود را به کربلا بخشید گمان کنم که دگر مادری زمین نخورَد خدا فقط به حسن این چنین بلا بخشید گمان دیگرم این است که دم آخر به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید خونِ جگر داد زد غریبی من را زهر بهانه‌ست کوچه کشت حسن را وای از آن مسجد و مرور بلایا بر سر منبر مغیره بود خدایا سبِّ علی می‌کنند و فکر بهشتند نامه ی بیعت به عمرو عاص نوشتند کشت مرا داغ کوثری که شکسته خاطره‌ی بغض مادری که شکسته حق بده هرروز زارزار‌ کنم من خاطره‌ی کوچه را چکار کنم من؟ آی کسی که سوال می‌کنی از من تا به کنون دیده‌ای کتک بخورَد زن؟! دست پلیدی به ظرف کوثر من خورد بشکند آن دست که به مادر من خورد *مناقشه است تو مجلس معاویه، همه بلند میشن یکی این میگه یکی اون میگه، همه دارن حرف میزنن جبل الصبر امام حسن ،دریای صبره، کوه صبره، عالم صبره،اما همین امام حسن که صبر وجودشو گرفته، صبر شاگرد مکتب امام حسن مجتباست. این عظمت صبردیدن یه جا بلند شد طاقت نیاورد اونم تا دید تو این جمع ،مغیره بلند شد. صدا زدتو دیگه چیزی نگو..انقده مادر مارو زدی محسن ما جان داد، سر و روی مادر ما رو خونی کردی...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. 📋برکت نان بخاطر حسن است (ع) ............................................ برکت نان بخاطر حسن است، شاطران از قدیم می گویند تاجران بزرگ،صبح به صبح، زیر لب "یاکریم" می گویند سائل از شرم در زدن بیگاه، خادم از خاکروبی درگاه بی نیازند، من نمی گویم! آفتاب و نسیم می گویند نه دری داری و نه دربانی، نه پس هفت پرده پنهانی زائران حاجتی اگر دارند به خودت مستقیم می گویند مرقد ساده ی تماشایی! با تمام وجود تنهایی .( گفت اومده بود مقابل بقیع ، پشت این دیواره‌های آهنی ، می‌گفت آقا تازه قالی امامزاده روستاه رو بریدیم ، اگه می‌دونستم اینجا اینقدر خاکیه قالی خونمو برات می‌آوردم یا امام حسن). از تو با این وجود می ترسند! نرده های ضخیم می گویند .( می‌گفت این عالم شیعه مدینه ، علامه عمری ، خودش تعریف کرده : من بودم اون زمانی که حکم کردند باید قبور ، باید حرم خراب بشه ، همه مقاومت کردند اینقدر به شیعیان سخت گرفتن تا یه وقت یکی از شیعیان اومد گفت : دیشب خواب امام حسن و دیدم خودش فرمود : شیعیان خودشون این کار رو بکنند ، و الا اگر اینا بخوان این کار رو کنن هتک حرمت می‌شه. خود ایشون میگه بعد ۵۰ سال تبلیغ تو دل وهابیت منو گرفتن حکم اعدام ، پای چوبه دار ، طناب و تا زیر گردنم انداختن توسل کردم به حضرت زهرا ، گفتم خانم من پای شما اومدم وسط ، آبرو گذاشتم ، جون گذاشتم ، میگه زیر پامو زدن اعدامم کردن ، اما ۳۵ روز بعد به هوش اومدم فهمیدم خانوم عنایت کرده ، شاید علتش اینه؟). خواستی تا بخاطر زهرا نگذارند خلق پا اینجا پس تو هم یک مدافع حرمی، عقل های سلیم می گویند شاعر : ✍ ............................................. مسعود پیرایش 🎤 📋لکنت افتاده میان سخنم می بینی؟ (س) ............................................ یارب نصیب هیچ غریبی دگر مکن دردی که گیسوان حسن را سپید کرد مردک پست که عمری نمک حیدر خورد نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد همه امیدش بودم / پسر رشیدش بودم اما نشد یارت شم بهش نرسید فریادم / هر جوری بود وایسادم ولی نشد یارت شم به خودم اومدم دیدم / افتاده رو زمین مادر رو دیوار جای خون مونده/ رو صورت جای انگشتر اون کوچه‌ی لعنتی پیرم کرد از زنده بودن دیگه سیرم کرد تا آخر عمر زمین گیرم کرد (آه رو لب من، دیگه شد کوچه)۲ کابوس شب من، دیگه شد کوچه دلیل تب من، دیگه شد کوچه . ( اما واسه امام حسن می‌دونم داغه تخریب قبور سخت تره یا داغ خرابه نشینی «آل الله»؟). شرطه های مدینه بد بینن دلشان سنگ و دست سنگینن کارشان بی گناه زدن است زائر بی پناه را زدن است .( ای روزگار دیدی زینب و بردن خرابه‌های شام ، امام رضا فرمود : می‌خواستند عزیز خدا رو ذلیل کنند ناموس آل الله «أذَلَّ عَزيزَنا» امام سجاد فرمود : « شبا سرما ما رو اذیت می‌کرد و روز ها گرما ، اینقدر که این بدن‌ها و پوست‌ها خشک شده بود خون جاری می‌شد.). لکنت افتاده میان سخنم می بینی؟ اصلا انگار که یک پیر زنم میبینی؟ زخم های تن من میخ دری کم دارد مثل زهرا شده وضع بدنم می بینی؟ نکند مثل من امروز تو سیلی خوردی؟ شده چشمان تو هم تار…منم! می بینی؟ کعب نی ها چه در این قائله گُل می کارند لاله افتاده روی پیرهنم میبینی؟ با لبِ لب پرت اینبار مرا بوسه بزن… .( سوالم اینه تخریب قبور بقیع خرابه‌نشینی آل الله یا با چوب خیزران جسارت به لب ولی خدا ! واسه کدوم باید جون داد ؟ خودم دیدم نامرد با چوب خیزران به لبت می‌زد ، بابای قاری قرآن من). جای سالم تو اگر روی تنم می بینی شاعر : ✍ اونی که برید گلوتو .(دست کوچیکشو دراز کرد سر بابا رو به آغوش گرفت ، گفت بابا تا دیروز تو رقیه رو بغل می‌کردی ؛ بیا بغلم بابا ! نگاه کرد به بابا بالای نیزه، به عمه گفتم یک بغل بدهکاری ). نمی گفت که من می میرم پاهاتم که جا گذاشتی ، حالا من کجا بشینم به دخترای شامی گفته بودم من پدر دارم حیف شد شب آمدی خوابن دختر ها ............................................. .👇
حاج سید رضا نریمانی4_5992430769010648727.mp3
زمان: حجم: 24.51M
زهر آنگونه اثر کرده به اعضای تنم لرزه افتاده در این لحظه تمام بدنم مَردُم این‌ رسم هواداری پیغمبر بود؟! من جگرگوشه پیغمبر خاتم، حسنم همسرم قاتل من شد به که گویم این غم؟! آری آنگونه غریبم که غریبِ وطنم خون شد آنگونه همه عمر دلم از غصه که برون می شود این لخته خون با سُخنم بسکه دندان زِ غمِ کوچه نهادم به جگر جگرم پاره شد و ریخت برون از دهنم خواب را بُرد ز چشمان من آن کوچه غم آنکه یک‌ عمر از آن غُصه نخوابیده، منم تیر بر پیکرِ من می زند امروز عدو هیچ غارت نشد امّا ز تنم پیرُهنم درد دارم ولی از داغ برادر گریم من خودم گریه کن کُشته خونین بدنم
. 📋تنها حرمی که روضه خون نداره - حرم کریمه (ع) .................................................... .(بند اول). اون جا که غم از آسمونش میباره - حرم کریمه تنها حرمی که روضه خون نداره - حرم کریمه اومدم زیارتت بی‌گریه / بی زاری چرا هر چی غربته تو داری حتی توی خونتم بی‌یاری / وای سلام آقا میشه به ما بگی چشات چی دیده ای پسر مادر قد خمیده موهات چرا از بچگی سفیده .(بند دوم). اونجایی که حتی سایه بون نداره - حرم کریمه از گنبد و بارگاه نشون نداره - حرم کریمه هنوزم صحن و سرات خاکیه / ای آقا هنوزم غریبی مثل مولا توو بقیع می‌گیره غربت معنا / وای سلام آقا سلام ما به بغضای شبونت سلام به گریه های بی بهونه ت حتی غریب بودی میون خونت شاعر : ✍ .................................... حاج مسعود پیرایش 📋ذکر پر برکت او تذکره ی ما شده است (ع) (ع) (س) 🏴مراسم عزاداری (ع) .................................................... سِرِّ توحید نهان است در ایمانِ حسن معرفت رنگ گرفته‌ است از عرفانِ حسن خاکِ سلمان همه هستند مسلمان حسن پس بگوئید به ما ساکنِ ایران حسن زیر چتر حسنی پیر نخواهم گردید قدرِ یک لحظه زمین‌گیر نخواهم گردید هرگز از عشق حسن سیر نخواهم گردید تا خود حشر منم دست به دامان حسن عطر او پخش که شد باد ، وصالش را دید حُسن زیباییِ مخلوق ، مثالش را دید آن که در صبح ازل نورِ جمالش را دید از همان روزِ نخستین شده خواهان حسن روضه خواندیم که این دیده ی تر ثبت شود گریه کردیم که این هفت صفر ثبت شود نام من در دل تاریخ اگر ثبت شود بنویسید مرا بی سر و سامان حسن رنگ پیراهن سرسبزِ دیارم حسنی‌ ست پرچم یَشمیِ خوش‌ نقش و نگارم حسنی‌ ست نه فقط من..،همه ی ایل و تبارم حسنی‌ ست بوده جدَّم یکی از پیرغلامانِ حسن ذکر پر برکت او تذکره ی ما شده است با عنایات حسن رزق ، مهیا شده است این شعارِ همه‌ی ما ، حسنی‌ها ، شده است: " تا ابد هرچه کریم است به قربان حسن" خاک خشکیم که لب‌تشنه‌ی جامی بودیم کوه رنجیم که سرگرم سلامی بودیم کاش..،ای کاش که ما مردِ جذامی بودیم می نشستیم سر سفره ی احسان حسن من از آن روز که در بند شدم ، خوشحالم فقط از دوری معشوق خودم مینالم پوزه بر خاک قدمگاهِ حسن میمالم بلکه سهمم بشود تکه ای از نانِ حسن عاقبت گردِ خوشی بر سرِ غم می ریزد از دل صحن حسن نوحه و دم می ریزد هنرِ فرشچیان پای حرم می ریزد حک شود شعرِ حِسان سردرِ ایوان حسن روضه‌تر از غم آقای کریمان ،غم نیست وای بر زخمیِ غربت که بر آن مرهم نیست مادری‌تر ز حسن در همه ی عالم نیست تو نگو حضرت صدّیقه..،بگو جانِ حسن! آه! اربابِ کرم خیره به مسمارِ در است از مصیبات حسن ، خونِ خدا خون‌جگر است سخت تر از غم گودال ، غم آن گذر است گریه‌کُن‌های حسین‌اند پریشان حسن کوچه‌ای تنگ برای غم او بانی بود قاتلش آنچه که میدانم و میدانی بود بدتر از زهرِ هلاهِل..،زدنِ ثانی بود داغ ناموس گرفته‌است گریبان حسن سیلی محکمِ آن پست که بر حَورا خورد من بمیرم! حسن از دیدنِ آن، بد جا خورد پیش چشمان پسر ، چادر مادر پا خورد تا ابد خشک نشد دیده ی گریان حسن شاعر : ✍ .................................... 📋غرور کودکیم هنوز دلگیر کوچه‌هاست (ع) (س) .................................................... .(بند اول). غرور کودکیم هنوز دلگیر کوچه‌هاست شب گریه‌های من پر از تصویر کوچه‌هاست موهام اگه سفید شده تقصیر کوچه‌هاست یه روزی تو کوچه‌ها ، یه مادری نشست غرور چند نفر ، سر گوشواره‌ای شکست یه سیلی بی‌حیا به مادرم زدش از اونجا تا به خونمون نشسته اومدش تو کوچه‌ها خورد اون روز ، به صورت ما سیلی یکی زد اما اومد ، صدای چند تا سیلی .(بند دوم). دلیل بغض هر شبم یه خاطر است فقط یک سیلی زد یک عمر حسن شرمنده شد ازم آتیش می‌گیره صورتم حرفش میاد وسط هیشکی بهش نگفت ، اونکه زدی زنه گوشواره با یه سیلی ساده نمی‌شکنه دنیا تو حسرته ، روزای روشنه دوران کودکیم ، شرمنده منه .................................... 👇
کربلایی محسن محمدی‌پناه4)roze-ramezan1403-shab12-14031222.mp3
زمان: حجم: 9.88M
از ابتدا به گمانم که قسمت این بوده حرم برای حسین و کفن برای حسن شده‌است روضه‌ی سر نیزه‌ها برای حسین شده‌است روضه‌ی دست بزن برای حسن نمی‌شود که بگوید چه دیده در کوچه نشسته است بگرید حسن برای حسن نرفته از نظرش سیلی و شده کابوس صدای خنده‌ی آن بد دهن برای حسن  چقدر روضه و غمهای مشترک دارند ولی نبود غمِ پیرهن برای حسن ببین کدام یک از روضه‌ها جگر سوز است نزن برای حسین و نزن برای حسن شاعر: 🗓 چهارشنبه ۲۲ اسفندماه ۱۴۰۳ هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد
Haj Meysam Motieeshab29safar1402[02].mp3
زمان: حجم: 15.54M
▪️به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید () 🎙 حاج 🏴 فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید غریب بود ، اگرچه گدا فراوان داشت کریم بود ، بدون سر و صدا بخشید کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید ملامتش نکنید آن که را مدینه نرفت مدینه زائر خود را به کربلا بخشید دو ماه گریه برای حسین باعث شد که رزق اشک حسن را خدا به ما بخشید گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد خدا فقط به حسن این چنین بلا بخشید گمان دیگرم این است که دم آخر به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید شاعر: ✍️ این کانال3هزارنفری گرامی می داریم ■■■■■■■کانال ایتا 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/madahanpirbakran ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج