eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
⇦🕊 و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب تاسوعا محرم 96_سیدمجید بنی فاطمه↯. ┄┅═══••↭••═══┅┄ علمدار لشکر چرا رو زمینی؟ با این چشم خونی، حسین رو می بینی.. وای چشات، دست و پات عزیزم پر از تیر شده پیکرت.. مشک تو ،پاره شد میدونم نمیشه هنوز باورت.. وای عمود، خوردی و به هم ریخته شد وضع فرق سرت.. *اما سرها را وقتی بالای نیزه زدن، تنهاسری که به نیزه بند نشد سَرِعباس بود..هی بچه ها میگفتن: عمو کجایی ..حسین... یه عمر میگفت چی میشد یکبار هم که شده مادرت رو میدیدم ..تا اومد کنار عباس یه بویی کشید *.. بگو چه رخ داده در این علقمه که آمده مادر ما فاطمه *آقا! مادرت اومد بالاسرم..یه عمر دوست داشتم مادرت رو ببینم ..اما کاش دم دمای آخر هم نمیدیدم ..کاش زودتر می مُردَم نمیدیدم ..آخه وقتی دیدم ،دیدم یه دست به کمر گرفته...شاید از عباسم رو گرفته باشه.. دستی نمانده تا بگذارم به سینه ام عرض ارادت کنم به تو با قلب مضطرم ... عباس جان نماز دیده بودم ،عبادتهای طولانی، سجده های طولانی ،شیرین زبونیت رو از بچگی دیده بودم ،معرفت و وفا تو دیده بودم، ..یه وقت هست که یه نفر عادی گریه میکنه...گفت :عباس جان تا حالا گریه تو ندیده بودم ..گفت: آقا گریه ام برای این نیست که دستهامو بریدن..چشم رو تیر زدن..گریه ام برای اینه دیگه دستی ندارم بغلت کنم..من تا بحال روی حرفت حرف نزدم..چی میخواهی عزیزم ،گفت آقا بی ادبی منو ببخش ...اگه میشه منو سمت خیمه ها نَبَر.. چرا عزیزم ..علی اکبر رو بردم...همه رو بردم بیا برگردونیمت خیمه ،همه منتظرتن..میگن: عمو عباس میاد.. گفت آقا جان، نه بزار همینجا بمیرم.. چون نتونستم آب بیارم... از روی سکینه خجالت میکشم....حسین...... ____________ .
⇦• روضه و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شبِ تاسوعا سال 1397 به نفسِ حاج میثم مطیعی✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• @emame3vom •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• فقطعوا عليه‏ الطَريق و أَحاطوا به مِن كل جانب .. نزدیک به همین تعبیر برای برادرش هم هست، و أحاطوا به .. دورش رو گرفتن ، فاصله ها نزدیک تر شد، ریختند دور و برش، فَحارَبَهم .. شروع کرد جنگیدن ، جونی در بدن نداشت اما قول که داده بود!! .. انقدر بهش تیر و نیزه زدند عباس ضعیف شد .. اما می تاخت، دشمن رو کنار میزد، فجاءه سَهم فأصاب القربة ... یک وقت یه تیری آمد به مشک اصابت کرد .. و أريق ماؤها .. آب ریخت .. آبرو ریخت .. امان که مشک تهی آبروی من را ریخت من از خجالتِ لبهای تشنه آب شدم آقا، آقا تو شرمنده نباش، درمانده آب بود که بر خاک مانده بود/ سقا که از وظیفه ی خود دست برنداشت بمیرم برات، مادر برات بمیره، وقتی آب روی زمین ریخت عباس چه کرد؟! سر جاش ایستاد، با یه حالت سرگردونی ایستاد، بیچاره شدم، شرمنده شدم، آبروم جلو رباب رفت!! ای وای علی اصغر، صدای شما بچه ها هنوز تو گوش عباسه ای عمو آب چه شد ، دُر نایاب چه شد آب آب تشنگان زد آتشم، خجلت از سقاییِ خود میکشم کاش از اول نام من سقا نبود، یا در این دشتِ بلا دریا نبود اسب رو نگه داشت، نمیدونست چه کنه!! اما دشمنش میدونست، هدفِ ایستاده زدنش راحتتره، دقیق تره، مثل برادرش.. ثم جاءه سهم آخر.. یک تیر دیگه آمد، یه خصوصیت هایی داشت؛ فأصاب صدره تیر به سینه ی مبارکش اصابت کرد، فانقلب عن فرسه روی زمین افتاد، ای وای، بدون دست کسی که تنش پر از تیر است/ خدا کند زبلندی فقط زمین نخورد.. این تیر آخر خیلی اذیتش کرد، بدجوری زمین زدش، چرا؟ به سینه داشت تیری و زِ اسبش تا زمین افتاد دوباره تیر با شدت به قلب او فرو می رفت میدونید دست راست و چپش رو زدند، اما این همه ی ماجرا نبود، وقتی روی زمین افتاد و صاح إلى أخيه الحسين أدركني، به دادم برس! حسین آمد، فلما أتاه رآه صريعا وقتی آمد برادر رو افتاده دید، چه منظره ای دید حسین بن علی؟! وقتی برادر روبا اون حالت دید شروع کرد گریه کردن.. فقتلوه کذلک بین الفرات و السرادق، عباس رو بین فرات و خیمه ها کشتن، اما این همه ماجرا نبود!! و قطعوا یدیه و رجلیه حنقا علیه، از روی بغض و کینه دورش جمع شدند؛ ببین! وقتی عباس روی زمین افتاده، وقتی کشتنش، وقتی عباس جان داده، میگه و قطعوا یدیه و رجلیه؛ اگر من اشتباه میفهمم به من بگو.. یعنی چی؟!! یعنی این قطع کردن دست ها فرق میکنه، یعنی یکبار تو حرکت دست هاشو قطع کردند.. وقتی روی زمین افتاد دیگه دستِ جنگیدن نداشت! یعنی تا حسین برسه کفتارها اومدند جمع شدند دور بدنش؛ احتمالا اول غارتش کردند، زره رو یکی برداشت، کلاه خودِ شکسته رو یکی برداشت، یکی بیرق رو برد، یکی نیزه رو برد، یکی پیراهنش رو برد، برهنه ش کردند، نشستند بالای سرش شروع کردند به دریدن تنش؛ سر فرصت، بدون عجله، بدون جنگ! یک عده دست هاشو دوباره بریدند، قطعه قطعه کردند.. یک عده گفتند این چه پاهای رشیدی داره!! رفتند سراغ پاهاش!! آقا بریدند، قطعه قطعه کردند.. وقتی حسین این منظره رو دید؛ الآنَ اِنْكَسَرَ ظَهْرِي دیگه کمرمو شکست.. ____ ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
‍ ⏺ذکر توسل و روضه_شب تاسوعا 94_روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام_حاج حسن خلج_ قسمت اول⏺↘️ ⬇️⬇️⬇️ (دلمو دریای ماتم می کنم قدم و روی تن خم می کنم نگاه کن با چه مصیبتی دارم از رو خاکا تنتو جمع می کنم..)۲ حسین... پاشو از جا که دیگه دخترم آواره نشه تا میون این سپاه صحبت گوشواره نشه *دستور داد برید همه سر ها رو از بدن ها رو جدا کنید سرها ببرید بیایید رو نیزه ها سوار کنید اومدن گفتن امیر یه سر رو نیزه بند نمی شه چنان فرق متلاشی شده.. از بس که زخم و جای عمودش عمیق بود تنها سری بود که ز پهلو ... حسین... می دونی چرا عباس اینطور خواست؟چون اگه سر درست نصب می شد رو نیزه هی چشم تو چشم سکینه می شد هی چشم تو چشم رباب می شد هی چشم تو چشم رقیه می شد عباس طاقت نداره .... هر کجا نشستی فریاد بزن غریب حسین...حسین.... هشتاد و چند سالشه هنوز کربلا ساکنه خیلیلاتون می شناسیدش،کفشدار سابق قمر بنی هاشم ،شیخ عباس کشوان ؛تو حرم آقا قمر بنی هاشم بودیم،سر شب بود باید درهارو می بستیم داشتیم زوار رو بیرون می کردیم در ها رو ببندیم یک وقتی دیدم یکی از خانم های عرب از این خانم های عرب بیابانی بچش تو بغلشه با عجله اومد تو،گفتم خانم برو،حرم تعطیله داریم می بندیم،دیدم اصلا گوشش بدهکار نیست،اومد دور ضریح قمر بنی هاشم،هی می گه یا ابوفاضل،یا ابوفاضل،یا ابوفاضل ادرکنی،یا ابوفاضل ادرکنی،یا ابوفاضل ادرکنی.. خدام اومدن،خانم بیا برو بیرون دلم سوخت برااین خانم دیدم حال خوشی داره زیارت می کنه،من بزرگتر از خدام بودم بهشون گفتم کاریش نداشته باشید،شما که الان می خواهید نظافت بکنید ،کارتون بکنید کارتون تموم شد من خودم اینو بیرون می کنم بذارید زیارت بکنه،مشغول کار شدیم یک نیم ساعتی گذشت،من دیدم،حواسم بهش بود،دور ضریح می گرده یا ابوفاضل ،یا ابوفاضل.. ┗━━━⏺⏺⏺━━┛ دیدم خسته شد،بچشو گذاشت زمین،خودش تنهایی داره می گرده یا ابوفاضل،یا ابوفاضل.. منم مشغول کار شدم یک نیم ساعتی گذشت،کارام تموم شد، اومدم سراغش ببینم اگر هنوز داره طواف می کنه نرفته بگم برو دیدم پایین ضریح قمر بنی هاشم نشسته سرشو تکیه داده به ضریح چادرشو کشیده رو صورتش خوابیده.. اومدم کنارش دخترم پاشو دیدم جواب نمی ده،خانم پاشو می خوام در حرم رو ببندم دیدم جواب نمی ده،گفت گوشه چادرشو گرفتم کشیدم،گفتم خانم پاشو ؛نگاه کردم دیدم بچه اش هم داره دست و پا می زنه گفتم پاشو این بچه ناراحته،این بچه شیر می خواد،این بچه کار داره،پاشو بچه ات رو بردار؛ گفت: تا گفتم بچه کار داره چشماشو باز کرد،گفت پس زنده شد؟!! گفت سه روز پیش مرده به من می گن برو دفنش کن، گفتم باید اول برم حرم عباس ... یا ابوفاضل ... برادرم خواهرم گمان نکنی برا عباس کاری داره زنده کردن این برا من و شماست که خیلی مهمه،عباس یک گوشه چشمش هزاران مرده رو زنده می کنه.تو حرم قمر بنی هاشم روضه می خوند، منبری معروف رو منبر گفت : اشتباه کرد،گفت من نمی دونم از نظر مقامات سلمان بالاتره یا عباس بالاتره"شب خواب امیر المومنین رو دید آقا بهش فرمود چطور نمی دونی؟ اگه عباس من به اولین و آخرین نگاه کنه همه رو سلمان می کنه،همه رو ابوذر می کنه، امشب دامن قمر بنی هاشم رو بگیریم،بگیم آقا جان شما راست می گی مرده زنده کنی،دل مرده منو زنده کن،آقا می ترسم یک روز اسم حسین بیاد این دل نلرزه می ترسم یک روز اسم حسین بیاد این چشم منقلب نشه آقا به داد ما برس.. یا ابوالفضل ابوالفضل ابوالفضل ....* فردای قیامت آقا رسول الله می فرماید:علی جان، برو به زهرا بگو از اسباب شفاعت امت هرچی داری بیار... بی بی پاسخ میده: دودستِ قلم شده عباسم، برای شفاعت کافیه... بی بی فاطمه به احترام آیه قرآن،بابا رو یا رسول الله خطاب میکرد، اما وقتی بین در و دیوار قرار گرفت،صدا زد یا ابتا..... بالا بفریادم برس.... عباسم همه عُمْر حسینش رو برادر صدا نزد، اما وقتی روی زمین افتاد ،صدا زد:برادر، برادرت رو دریاب... حسین گریز :دو نفر از امام حسین خجالت کشیدن. اولی عباس بود که گعت منو به خیمه ها نبر از بچه هات خجالت میکشم... آخه قول آب بهشون داده بودم. دومی هم عمه ساداته گفت داداش از رقیه ات از من سراغ نگیر .... س و گریز به حضرت رقیه
|⇦• اباالفضل ، طلایه دار عالمینی ..|⇦• زمزمه و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام تقدیم به روحِ ملکوتیِ سردارِ رشیدِ اسلام ، کابوسِ جبهۀ استکبار شهید حاج قاسم سلیمانی با نوایِ حاج میثم مطیعی •✾• ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ اباالفضل .. طلایه دار عالمینی پناهِ خیمۀ حسینی .. ای .. به کربلا تو ذوالفقارم دو چشم مست تو قرارم .. وای .. خدا گواه من می میرم اگه بری تو از کنارم .. « حیدرِ کربلا ابالفضل » می آید .. صدای العطش دوباره رفته عمو که آب بیاره وای .. بارون سنگ اگه بباره اگه که مشکش بشه پاره وای .. تموم بچه ها می دونند قولِ عمو نشد نداره .. « حیدرِ کربلا ابالفضل » @emame3vom
. مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا به نفس استاد حاج منصور ارضی ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ @emame3vom ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلايَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الاَرْضِ وَمَغارِبِها، وَبَرِّها وَبَحْرِها وَسَهْلِها وَجَبَلِها، حَيِّهِمْ وَمَيِّتِهِمْ، وَعَنْ والِدِيَّ وَوَُلَدي وَعَنّي مِنَ الصَّلَواتِ وَالتَّحِيّاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ، وَمُنْتَهى رِضاهُ وَعَدَدَ ما اَحْصاهُ كِتابُهُ وَاَحاطَ بِهِ عِلْمُهُ، اَللّهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في هذَا الْيَوْمِ وَفي كُلِّ يَوْم عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً في رَقَبَتي اَللّهُمَّ كَما شَرَّفْتَني بِهذَا التَّشْريفِ وَفَضَّلْتَنى بِهذِهِ الْفَضيلَةِ وَخَصَصْتَنى بِهذِهِ النِّعْمَةِ، فَصَلِّ عَلى مَوْلايَ وَسَيِّدي صاحِبِ الزَّمانِ، وَاجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وَاَشْياعِهِ وَالذّابّينَ عَنْهُ، وَاجْعَلْني مِنَ الْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ طائِعاً غَيْرَ مُكْرَه فِي الصَّفِّ الَّذي نَعَتَّ اَهْلَهُ في كِتابِكَ فَقُلْتَ: صَفّاً كَاَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصوُصٌ عَلى طاعَتِكَ وَطاعَةِ رَسُولِكَ وَآلِهِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ، اَللّهُمَّ هذِهِ بَيْعَةٌ لَهُ في عُنُقي اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ » دعای بین طلوعین مستجاب شود اگر زمان مناجات گریه باب شود عروج اهل سحر را دو قطره هم کافی ست چرا که دیده‎ ی تر ، بال و پر حساب شود دلیل تزکیۀ نفس حُسن تاثیر است که گر به سنگ بگویی ببار آب شود چقدر سوخت دلت از گناهکاری من چقدر سوخت دل تو دلم کباب شود تو را به حضرت زهرا بیا درستم کن بیا اجازه مده نوکرت خراب شود به برده‎ هایِ سر این گذر نگاهی کن یکی شبیه به من شاید انتخاب شود چقدر ندبه بخوانیم و « أین أین » کنیم چقدر پرسش عشاق بی ‎جواب شود سوار مرکب امید می‎ رسی از راه به شرط آن که دل شیعه پا رکاب شود تو را قسم به علمدار کربلا برگرد بیا که روضه به اذن تو فتح باب شود بنا نبود که آبی به خیمه ها نبرد بنا نبود که سقا ز غصه آب شود قرار بود به شش ماهه دست کم برسد بنا نبود که شرمندۀ رباب شود پس از پسر به خدا حق دهید اگر همه عمر برایِ اُم بنین آب ها سراب شود *آی اُم البنین .. پسرت تا وسطِ شط فرات رفت ولی به خدا ذره ای آب نخورد .. فرمودن تا دست زیرِ آب برد فَذَکَرَ عَطَشَ الْحُسَیْنِ ..* •┄┅══○◉↭◉○══┅┄•
کجایی عباس؛ که خیمه ها رو غم گرفته بدونِ تو ، دلم گرفته *به چه حالی طرف خیمه ها رفت چی جوری دلش اومد عباسُ تو بیابون تنها رها کنه .. هنوز چیزی از بدن فاصله نگرفته دید نانجیبا به بدن حمله ور شدن .. دارن بدنِ داداشش رو غارت میکنن ..* کجایی عباس؛ که خیمه ها رو غم گرفته بدونِ تو ، دلم گرفته کجایی عباس؛ چشمام شده یه کاسه خون رقیه هی میگه عمو جون *دلم میگه نام رقیه رم ببرم .. یه نیمه ی شبم این دختربچه تو بیابون گم شده ، من میگم چندتا اسمُ صدا زد ، چند بار رو خاکا نشست صدا زد مادر ، فاطمه .. چند بارم صدا زد بابا حسین .. اما یه جایی ام دیگه کارد به استخوان رسیده هی میگه عمو اباالفضل بیا بیا .. هر بار این بچه رو سیلی زدن ، هر بار بهش بی ادبی کردن گفت میرم به عموم عباس میگم .. آی بمیرم برات رقیه جان .. حالا میخوام از علقمه دلت بره حرم رقیه خانم .. مدافعان حرم فیض ببرن ، گفت بابا ؛ تمام غصه خود را در این یک جمله میگویم که با زاری یتیمت راهی بازار شد بابا گلی را که به اشکِ دیده ی خود آب میدادی خبر داری که بعد از تو اسیرِ خار شد بابا صل الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله منو جدا شدن از کویِ تو خدا نکند خدا هرآنچه کند از توام جدا نکند گذشت عمرُ اجل پر زدن به دورِ سرم بمیرم و نروم کربلا ، خدا نکند ای که به عشقت اسیر خیلِ بنی آدمند سوختگانِ غمت با غم دل خرمند هرکه غمت را خرید عشرتِ عالم فروخت با خبران غمت بی خبر از عالمند یوسف مصرِ بقا در همه عالم تویی در طلبت مرد و زن آمده با درهمت
. و توسل به باب الحوائج حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید محمد جوادی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ تویی که شیر خداوندِ اکبری عباس تو دستُ بازوی شمشیرِ حیدری عباس *اگه کار داری امشب هر جا صدا منو میشنوی عباسشُ با همه وجودت بگو ..یه سال صبر کردی تا شبِ عاشورا بیاد .. رفیق از ارمنیِ جا نمونی .. ان شاءالله بریم علقمه ، ان شاءالله آقامون نگاه کنه ان شاءالله قیامت بگن اینا غلام عباسن ان شاءالله مارو به اسم عباس صدا بزنن ..* حسین را همه جا سیدی صدا کردی مگر نه اینکه تو او را برادری عباس نبی ست شهر علومُ درش علی آری تو شهر خونِ خداوند را دری عباس به دست هایِ اباالفضلی ات قسم آقا *خوشبحالِ اون دلی که اسم اباالفضل میاد میلرزه .. هنوز روضه نگفته داد میزنه ؛ بابا قیامت این دستای قلم شده میخواد دست بگیره .. ان شاءالله دستش بیاد تو دستت .. بگه یادته دنیا برای من داد میزدی .. نبودی علقمه چجوری به من خندیدن همچین که از روی اسب افتادم لشکر شادی کرد گفتن دیگه کار حسین تمومه عباس زمین خورد .. رفقا ؛ آقایِ ما خیلی مظلوم کشته شده کم نذارید .. اباالفضل ..* به دست هایِ اباالفضلی ات قسم آقا که تو همیشه اباالفضل پروری عباس چگونه با چه زبان منقبت سرات شوم؟ حسین گفت که عباسِ من فدات شوم به خُلق احمدِ مختار بر تو مینازد به رزم حیدر کرار بر تو مینازد غلط نگفته ام این نکته را اگر گویم که ذاتِ خالق دانا برتو مینازد فقط نه دوست به رزم تو آفرین گوید که خصم در صف پیکار بر تو مینازد *دستتُ بیار بالا بگو دستمُ بگیر اباالفضل نذار منو از تو جدا کنن .. خیلیا میخوان یه کاری کنن من دیگه عباس نگم .. خیلیا میخوان منو از تو جدا کنن .. امشب همه اباالفضلی ها رو مهمان کن .. ان شاءالله همین امشب امضا کنه بریم علقمه .. اومد نزدیکِ خیمه ها هی صداشُ بالا میبره ، هرچی صداش بالاتر میره تو خیمه اباالفضل سرش پایین میره .. (بعضیا فهمیدن من چیو میگم) گفتن عباس ، شمر برات امان نامه آورده .. @emame3vom عباسم هی خجالت میکشه سرشُ پایین میندازه .. میگه جلو آقام آبروم رفت .. بعد یه عمری بگو سیدی یکی اینجوری بیاد آبروتو ببره خرابت کنه .. ابی‌عبدالله دست روی شونش گذاشت گفت پاشو گفت آقا معلومه این کیه معلومه چیکار داره گفت عباس شدی دوست و دشمن صدات کرد جواب بدی .. اومد آروم آروم از یه گوشۀ خیمه بیرون بره ، (فدا اون چشمایی که امشب برای اون چشم تیر خورده داره اشک میریزه .. ان شالله قیامت اشک نمیریزه .. نکنه امشب ، شبِ تاسوعا آروم باشی ..) بجه ها آروم آروم راه افتادن ، سکینه آروم آروم راه افتاد گوشه خیمه رو بالا زد ، دید امان نامه رو داد دست عمو اما این عموی عالمه .. دیدن امان نامه رو ریز ریز کرد .. گفت من امان نامه داشته باشم ،حسین بی امان باشه .. من امان نامه داشته باشم فردا دستا زینبُ با طناب ببندن ..* ــــــــــــــــــ 👇
. |⇦• و توسل به باب الحوائج حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا محرم ۹۸ به نفسِ حاج احمد واعظی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ دستگیرِ همه خدایِ ادب دست پروردۀ امیرِ عرب نسل در نسل خاکِ پای توایم به تو دادیم دل نسب به نسب *عمریه با اجدادمون غلام زاده ایم آقا جون ..* میکند زنده یاد حیدر را چین پیشانیِ تو وقت غضب اسد الله کربلا عباس بنشین با وقار بر مرکب قد کشیدی همین که بر روی اسب لشکر کوفیان کشید عقب تا تو بودی سفر به خیر گذشت ای نگهبانِ محمل زینب تا تو بودی رباب اصغر داشت غرق بوسه سپیدی غبغب تا تو بودی رقیه معجر داشت روی دوش تو خواب خوش هر شب وای از آن لحظه ای که غوغا شد رفتی و در حریم بلوا شد سایه ات بین نخل ها گم شد پسر فاطمه چه تنها شد تا رسیدی کنار نهر فرات علقمه در مقابلت پا شد در کمینت چهار هزار نفر تیرها در کمان مهیا شد قد و بالات کار دستت داد چند صد تیر در تنت جا شد بی هوا دست راستت افتاد دست چپ هم شکار اعدا شد *دستارو انداختن .. همه تیر به چله گذاشتن .. اما در این میان : * حرمله در شکار چشم آمد هدفش چشم هایِ شهلا شد خواستی تیر را برون بکشی گردنت خم به سوی پاها شد از سر تو کلاه خود افتاد یک نفر با عمود پیدا شد آنچنان ضربه زد به فرق سرت تا سرِ چینِ ابرویت وا شد بی دست بر زمین خوردی سجده گاه تو خاک صحرا شد تیر ها که کمی فرو رفته خوب در جسم اطهرت جا شد بعد سی سال یا اخا گفتی عاقبت مادر تو زهرا شد دور تر از تنت حسین افتاد همه دیدند قامتش تا شد گفت بر خیز و کاری کن پای لشکر به خیمه ها افتاد دم خیمه زمانِ غارت ها *الهی برای اون خونه ای بمیرم که در خونه شعله ور بود و مادر خونه بین در و دیوار و ریسمان به گردن بابا .. الهی بمیرم خدا اون نامردا کیا بودن یه کوچولوی سه ساله رو گیر آورده بودن .. هی دستاشُ روی سرش میگرفت صورت کوچولوشُ پشت دست قایم میکرد .. بریم خرابه ؟! گفت بابا :* دلم آغوش گرم تورو میخواد خرابه سرده و دارم میلرزم هوا سرده ولی عیبی نداره من از تاریکیا خیلی میترسم از کسی که که سر تورو رو نیزه بست بدم میاد از اون که دندون تورو با سنگ شکست بدم میاد سه سالمه نمیتونم راحت بشینم سه سالمه نمیتونم درست ببینم سه سالمه یه عده دنبالم دویدن سه سالمه گوشواره از گوشام کشیدن سه سالمه گلوی بابامُ بریدن هر چه گفتم نزن مرا میزد 👇
. و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا به نفس حاج حسن شالبافان •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیرُ أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمانُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ وَأتُوبُ إلَيهِ به اون ساعتی که تا به دنیا اومد ، انقدر مادرش با ادبه وقتی بدنیا اومد قنداقه شُ خودش روش نشد بیاره محضرِ مولا حدود بیست و یک سال تفاوت سنی خانوم حضرت زینب با حضرت اباالفضل سلام الله علیه هست .. میگن بی بی جانمون این قنداقه رو آورد محضر باباشون امیرالمومنین .. مولا تا یک نگاه کرد دیدن اول از همه دستاشُ از قنداق در آورد .. هی دستاشو میبوسید .. اسمشُ گذاشت ، لقبشو گذاشت ، تا لقبشُ خواهرش شنید گذاشته سقا ، گفت بابا مگه شغل داداشم آب آوردنه؟.. مگه اینه شغلش؟ .. مولا یه نگاهی کرد ، یه سری تکون داد گفت دخترم یه روزی میاد مجبور میشه بره آب بیاره .. یا رب نکن امید کسی را تو نا امید به ناامیدی عباس دو دستت رو بیار بالا .. من دیگه امشب روم نمیشه بگم به بی دست کربلا .. اگه کار داری باهاش شروع مجلس هر شب ما همین بوده به بی دست کربلا الهی العفو .. بگذار به عشق تو گرفتار بمیرم مگذار که از دوری تو خار بمیرم بگذار دمی پایِ نگاهت بشینم مگذار که در حسرت دیدار بمیرم بی مایه ترینم به خریداری یوسف دیدن پیرزنه ی کلاف دست گرفته بعضیا بهش خندیدن گفتن تو چی میخوای تو این صف؟ نمیبینی کیا اومدن یوسف بخرن؟ بار طلا رو نمیبینی؟ کسی با این کلاف به تو یوسف میده؟؟ ی نگاه کرد گفت میدونم کسی با این کلاف یوسف به من نمیده اما دلم خوشه اسمم تو لیست خریدارای یوسفه ... اقاجان شب تاسوعاست یابن الحسن بی مایه ترینم به خریداری یوسف بگذار در این گوشۀ بازار بمیرم مگذار اجل جای دگر دیدنم آید بگذار که در کوی تو دلدار بمیرم ای کاش نگارا وسط روضه ی ارباب یا در دل سینه زنی یار بمیرم من هم به اباالفضل قسم هست امیدم در راه وصالت چو علمدار بمیرم حالا صداش بزن .. یابن الحسن .. السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ .. ای کاش الان جلو حرمش بودیم .. خوش بحال اونایی که الان دستاشونُ تو پنجره هایِ کفُ العباس گرفتن ..* 👇 ۱
|⇦• و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا به نفس حاج حسن شالبافان •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ انا فتحنای خدا یعنی اباالفضل بی دست ما فوق دستها یعنی اباالفضل هرکس گرفتار آمده آسوده باشد دارالادای قرضِ ما یعنی اباالفضل *هرکی گرفتاری داره ، ذکر اباالفضل میگیره نداره هیچ راه چاره ، ذکر اباالفضل میگیره* یا کاشف الکرب الحسین ما کلید است رمز قبولی دعا یعنی اباالفضل نیم دلش وقف حسن نیمی حسین است جمع شجاعت با سخا یعنی اباالفضل دست ردش را ارمنی ها هم ندیدن باهر غریبه آشنا یعنی اباالفضل هرجا که شد حرف از کرم یعنی حسن جان هرجا که شد حرف از سخا یعنی اباالفضل بر شان او کل شهیدان غبطه دارند بالانشین اولیا یعنی اباالفضل اصلا علی را در وجودش جمع کردن آیینۀ حیدر نما یعنی اباالفضل یاد قدیمی ها دوباره دم گرفتیم سقای دشت کربلا اباالفضل حاجات این جمع کن روا اباالفضل آبی رسان بر خیمه ها اباالفضل روی لبم واویلا کسی ندیده توی دنیا که با لبای تشنه سقا بمیره در کنار دریا یار و علمدار من منو نزاری تنها ای کاش به فکر غصه هایِ من باش یه کاری کن غریبم داداش پاشو ببین ای سقا که حرمله سه شعبه داره میشه رباب دیگه بیچاره تلظی میکنه شیرخواره داداش ببین این لشکر چه نقشه های شومی دارن همه میان به سمتِ خیمه به شوقِ غارت گوشوارم بعد تو عباسِ من ، تنم میمونه زیر مرکب دیگه میره اسیری زینب نداره محرمی از امشب از سر نی میبینی داره میره خرابه زینب به دستُپاش تنابه زینب تو مجلس شرابه زینب *گفت داداش دیگه طاقت ندارم همه رفتن عباس مونده .. عاشورا اون موقعی که حضرت ابوالفضل میخواست بره یه ابی عبدالله بود یه حضرت ابوالفضل یه عبدالله ابن حسن امام سجادم که تو خیمه افتاده تو تب داره میسوزه .. وقتی گفت من برم ، گفت داداش تو بری همه لشکرم از هم میپاشه .. گفت دیگه سینه م طاقت نداره حسین .. قربون این آقا برم ارباب یه نگاه بهش کرد گفت عباسم میشه بری آب بیاری برا بچه ها .. تا عباس این امر رو قبول کرد اول از همه خانوم سکینه تو خیمه ی بچه ها گفت عمو عباسم قراره آب بیاره .. یه نفر دوید تو خیمه ی رباب گفت رباب غصه نخور عباس داره میره آب بیاره.. زدبه دلِ شریعه وقتی صدای تکبیر آخر عباس بلند شد یعنی من رسیدم به شریعه ابی عبدالله وسط لشکر ایستاده بود یه وقت یه نامردی داد زد به خیمه های حسین حمله کنن .. ارباب ما سراسیمه برگشت از صبح عاشورا وقتی ابی عبدالله میرفته به سمت میدان و بر میگشت هشت بار ابی عبدالله وداع کرده هرباری که بر میگشت صدای حسین بلند میشد به تکبیر .. زینب کبرا میگفت الحمدالله حسین برگشت حواست هست چی گفتم؟ الحمدالله داداشم اومد .. اینجا ارباب اومد دید نههیچکسی به خیمه ها حمله نکرده اینا دروغ گفتن .. عباس سراسیمه مشکُ بر از آب کرد از جا که بلند شد گفت مسیرمو عوض میکنم زودتر آبُ به لبای اصغر برسونم از وسط نخلستونا اومد یه نامردی رفت پشت یک نخلی اول از همه دست راستشو زدن .. (روضه شروع شده ها ) عباس داره میاد دست چپشو زدن مشکو به دندان گرفت شروع کردن به تیر زدن یه تیر به مشک آب زدن دیگه نرفت سمت خیمه ها اینجا دیگه نوشتن ایستاد مسیرشُ عوض کرد .. (الهی بفهمیم چی دارم..) میگم رفت تو دل دشمن همه فرار کردن شمر یه وقت گفت کجا میرید؟ کجا فرار میکنید؟ گفتن مگه نمیبینی عباس داره میادگفت برگرد اون که دست نداره گفتن یه طوری نگاه میکنه همه از ترس دارن فرار میکنن .. ای وای .. ــــــــــــــــــ 👇۲
|⇦• و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا به نفس حاج حسن شالبافان •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ خدا لعنتش کنه گفت صبر کنید الان درستش میکنم .. حرمله ! چیه امیر؟ گفت چشماشو بزن ..‌ نامرد نشست تیرُ تو کمانش گذاشت یه تیر زد تو چشم آقا .. گفت سید ابراهیم هر چی سرمو تکون دادم تیر بیرون نیومد خم شدم تیرُ بین دو تا زانوهام گذاشتم کلاه خود از سرم افتاد یه نامردی چنان با عمود زد ... خورد با صورت زمین .. تا خورد زمین همۀ جوهرۀ صداشو جمع کرد فرمود یا اخی .. یه وقت بندِ دل حسین پاره شد .. چرا؟ تا حالا منو اینطوری صدا نزده بود ... ابی عبداله اومد دورشُ گرفته بودن یه وقت یه نامرد داد زد گفت حسین داره میاد همه فرار کردن .. ابی عبدالله صدا زد کجا فرار میکنید؟ پاشو علمدار حرم ... دید انقدر تیر به این بدن زدن زخم هایی که بر بدن ابی عبدالله هست همه جای تیر و مخصوصا شمشیر و بعدم نیزه ست اما بر بدن حضرت عباس هرچی زخم بود فقط جای تیر بود.. (میدونی یعنی چی؟ یعنی جرات نمیکردن به عباس نزدیک بشن..) لذا تا افتاد بعضیا شیر شدن اومد بالاسرش گفت ها .. چیه .. پاشو آب که نتونستی ببری لاقل پاشو بجنگ .. ابی عبدالله نشست کنارش اول از همه سرشُ برداشت گذاشت رو زانوش گفت داداش اومدی ؟..بگم یاد کجا افتادم؟ بگم حسین یاد کجا افتاد؟ یاد اون لحظه ای که باباش سر مادرُ از رو زمین برداشت ... گفت علی جان اومدی منتظرت بودم.. حضرت سه تا خواسته داشت .. گفت داداش میتونم یه خواهش کنم؟گفت اگه میشه منو بر نگردون گفت چرا؟ گفت آخه خجالت میکشم از رباب .. یه خواستۀ دیگه شم این بود گفت تیرو از چشمم در بیار خون هارو از چشمم پاک کن بزار یه بار دیگه ببینمت .. بعد یهو میدونید حضرت چی گفت؟ گفت داداش پاشو برو .. اینا فهمیدن من افتادم الان به خیمه هات حمله میکنن ... ابی عبدالله بلند شد (این روضه م به قصد فرج باشه..) دیگه وقتی بابا از خیمه اومد همه زن و بچه منتظر بودن یه وقت یکی گفت بابا داره میاد .. نزدیک که شد دیدن ای وای .. یه دست به کمر گرفته با یه دست داره اسبُ میاره .. دیگه کسی جرات نکرد بره جلو .. دیدن رقیه رو صدا کردن یا خانوم سکینه ... نمیدونم خانوم زینب گفت برو از بابا سوال کن .. (اول از همه اونایی که دختر دارن میفهمن .. دختر خیلی عاطفیِ اومد جلو بابا .. آروم صدا زد عموم کجاست .. یه وقت دیدن رفت سمتِ خیمه عباس عمود خیمه رو خوابوند .. یعنی برید آماده اسارت بشید .. از سر نی میبینی داره میره خرابه زینب به دستُپاش تنابه زینب تو مجلس شرابه زینب دستایِ نامحرم هابلند میشه به رویِ زینب یه بغضی تو گلوی زینب آتیش میگره موی زینب .. ــــــــــــــــــ ۳👇
. |⇦•اگر خیلِ مژگانِ گیرا نبود.. (تک) تقدیم به ساحت مقدس قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام به نفس آقا سید مهدی حسینی •✾• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ اگر خیلِ مژگانِ گیرا نبود «ابالفضل» اگر برقِ چشمانِ آقا نبود «ابالفضل» و اینقدر خوش قدّ و بالا نبود «ابالفضل» چه میشُد که اینقدر زیبا نبود «ابالفضل» ببین آخر از دور ، چشمش زدند خدایا چه بدجور ، چشمش زدند به سویِ حرم راه طفلان گرفت «ابالفضل» که از بارشِ تیر باران گرفت «ابالفضل» دو بازویِ او تیغِ بُران گرفت «ابالفضل» ولی مَشک را او به دندان گرفت «ابالفضل» نَفَس زد به تاب آمدم صبر کن که خانم رُباب آمدم صبر کن «یا عباس جیب الماء لسکینه ..» چه شد حرمله روی زانو نشست «ابالفضل» که تیرش میانِ دو اَبرو نشست «ابالفضل» نوکِ نیزه‌ای سمتِ پهلو نشست «ابالفضل» عمودی به سر خورد و بر او نشست «ابالفضل» عمو از سرِ زین زمین ریخت ریخت سپاهی سرش از کمین ریخت ریخت سر و وضعِ او را بِهَم ریختند ، اباالفضل به نیزه عمو را بِهَم ریختند ، اباالفضل به تیغی گلو را بِهَم ریختند ، اباالفضل کشیدند و مو را بِهَم ریختند ، اباالفضل حرامی همه پشتِ هم آمدند پس از او ارازل حرم آمدند پس از او دلِ زارِ خواهر شکست «ابالفضل» یتیمی زمین خورد و از پَر شکست «ابالفضل» و سیلی چنان خورد که سر شکست «ابالفضل» که دندان شیریِ دختر شکست «ابالفضل» یتیمی عمو گفت او را زدند چه کج رویِ نیزه عمو را زدند «یا عباس جیب الماء لسکینه ..» شاعر : حسن لطفی ــــــــــــــــــ 👇
1. دشتی 1387.mp3
3.55M
با دشتی شروع میکنند اما در ادامه وارد دستگاه شور میشوند ، خصوصا اون شعر : بعد از تو ای ماه مدینه ... که سبک گل پونه هاست ... جانسوز_حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و سلام الله علیها _ ویژه شب جمعه _سید مهدی میرداماد 🍂 اخی .... الا مادر به قربون جمالت اخ رخ چون بدر و ابروی هلالت آخ ... آخ ... شنیدم کام عطشان جان سپردی گل ام البنین شیرم حلالت .... ای حسین ..... گل ام البنین شیرم حلالت .... 2 🍂 شد آسمانم بی ستاره سوغاتی زینب شده یک مشک پاره .... *زینب برا ام البنین سوغاتی آورده ... سوغاتی زینب شده یک مشک پاره .... آمد شب دلگیری من ... ( ای دریغا )2 رفته عصای پیری من ... ( ای دریغا ) 2 بعد از تو ای ماه مدینه من ماندم و شرم از سکینه ..... 2 در خواب دیدم (عباسم خواب دیدم،ان شاالله درست نباشه) در خواب دیدم در منایی ...(پیش زهرا)2 دیدم سوار نیزه هایی ... ( پیش زهرا ) 2 حسین ..... 🍂 کربلا بگو حسین ..... مدینه بگو حسین ..... شفای مریض ها بگو حسین ..... فرج امام زمان(عج) بگو حسین ..... به ابوالفضل (ع) یا الله .... .
. |⇦•نشستم روی خاکِ .. و توسل، ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید مهدی حسینی 🎤 ●•┄༻↷◈↶༺┄•● صَل الله عَلَيْكَ يا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ یا قَمرَالعَشیره .. نشستم روی خاکِ آرزوهایم بغل کردم خیالی از مزارت را اگر چه قابِ این خاک از تنت خالی‌ست نسیم آورده از مقتل غبارت را اگر سوسوی چشمان ترم کم شد اگر تسبیحِ تربت خیسِ اشکم شد نشستم می‌شمارم با نفس‌هایم شمارِ زخم‌های بی‌شمارت را شنیدم پَر زدی دستت زمین افتاد تو بالا رفتی و اُم‌البنین افتاد به عرشِ خیمه‌ها با مشک می‌رفتی که تیری آرزوی آب‌دارت را ... زد و بی‌آرزو بر خاک افتادی تنِ خود را به دستِ نیزه‌ها دادی صدای نوحۀ ادرک اخایت گفت زیارت کرده زهرا نیزه‌زارت را کنار رود، اما تشنه لب بودی به جای آب، سقای ادب بودی تو دریازاده‌ای؛ هر چند بی‌آبی نمی‌سنجند، با مشکت عیارت را *مادر داره روضه میخونه ها ..* اگر می‌شد به جایت آب می‌بُردم به جای قلبِ مشکت تیر می‌خوردم به پای آرزوهای تو می‌مردم نمی‌دیدم نگاهِ شرمسارت را اگر می‌شد به جنگِ تیر می‌رفتم به زیر کوهی از شمشیر می‌رفتم که حتی نشکند آیینۀ چشمت نبیند هیچ سنگی انکسارت را به من پیکِ اجل نزدیک شد رفتی تمام آسمان تاریک شد رفتی شده «ام‌ُّالقَمر»؛ «ام‌ُّالبُکا» بی تو ببین ای ماه، ابرِ در مدارت را اگر چه قدّم از داغت خمید آخر ولی مادر به رویایش رسید آخر که شد اُم‌البنین «اُم‌الشهید» آخر ببر حالا کنارت داغدارت را شاعر: رضا قاسمی چهار صورت قبر درست کرده بود .. پشتِ بقیع برا همدیگه روضه میخواندن .. (1) یه گوشه از روضه رو خانم زینب میخواند (زبان حال)، یه گوشه از روضه رو اُم البنین .. یه وقت سکینه بلند میشد؛ اُم البنین من شرمنده‌ام .. من بودم مشکُ رو دوشِ عباس گذاشتم «فَسَمَعَ الأَطفَالُ يُنادُونَ العَطَشَ اَلعَطَشَ فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ ..» (2) زینب سلام الله صدا میزد ام البنین شما که نبودی فقط شنیدی چه گذشت کربلا .. انقدر برا عباس و حسین داری ناله میزنی .. ام البنین داغ عباس با دلِ حسین کاری کرد .. روزِ عاشورا هر شهیدی رویِ زمین می افتاد اول حسینم میومد دم خیمۀ زن ها ما رو سر سلامتی میداد .. اما وقتی عباس رو زمین افتاد .. انگار دیگه کاری از حسینم بر نمیومد صدا زد .. «و قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي ..» (2) زینب به بچه ها بگو آماده اسارت بشن .. کربُبَلا نبودم حیف، داغش تو سینه‌م مونده ولی همه روضه‌‌ها رو زینب برا من خونده مادر؛ چشماتُ دوست داشتم عباس؛ غریبی‌تُ قربون دستی نداشتی از چشمت تیرُ و بکشی بیرون .. چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات چشمتُ و زدن دیگه نگی چَشم به آقات امیدِ مادرت بودی رفتی و من آشفته‌ام نیستی زیرِ بال و پرم خیلی زمین می اُفتم قدِ رشیدُ و زهراییت نورِ نگاهِ خسته‌م بود بازوی حیدری تو عصایِ دستم بود .. دستتُ و زدن، بیفته روی خاک علم دستتُ زدن، راحت برن سمتِ حرم دستتُ زدن، قامت آقا بشه خم چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات چشمتُ و زدن دیگه نگی چشم به آقات یاقمرالعشیره ، عباس عباس عباس .. منابع: (مربوط به روضه خوانی حضرت ام البنین در رثای امام حسین(ع) و شهدای کربلا:) 1)مقاتل الطالبیین، ۱۳۶۸ق، ص۸۵ ریاحین الشریعه، ۱۳۶۴ش، ج۳، ص۲۹۳ حسون، اعلام النساء، ص۴۹۶-۴۹۷ 2)بحارالأنوار مجلسی، ج‏۴۵، ص۴۱ ــــــــــــــــــ
. |⇦•دستی نداری تا بگیرم... علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه ●━━━━━━─────── دستی نداری تا بگیرم از زمین پاشی میشه دوباره باز علمدار حرم باشی؟ این بچه ها دیگه نمیخوان آب، تو رو میخوان میشه براشون باز سقاشی؟ *خواهرا عوض مادرش اُم البنین ناله بزنن آخه اباالفضل دختر نداشت...* وقتی خجالت میکشی شرمنده تر میشم سقا بدون دست هم سقاست باورکن توو چشمِ عباسم نبینم اشک غم باشه بی تو حسین تنهاست باور کن دریا توو دستاته برادر ممنون دستاتم علمدار چشمات پر از خون شد عزیزم دلتنگِ چشماتم علمدار *فقط همین قدر برات بگم، یه کاری با سَرِ عباس کردن، تنها سری که بالا نیزه بند نشد سَرِ اباالفضل بود، برا همین بود مادرش کوچه پس کوچه های مدینه گریه می کرد، هی می گفت: قربونت برم دستات رو بریدن، شنیدم عمود به فرقت زدن... چقدر برا حسین سخته، آخه چجوری، با چه رویی برم خیمه داداش!؟...* دستم رو میگیرم به پهلو راه میرم من اونچه نباید، عاقبت دیدی سرم اومد تا که نشستم پیش تو انگار حس کردم یک لحظه بوی مادرم اومد دیدی بهت گفتم کبوده صورتِ مادر؟ دیدی بهت گفتم که خیلی سخت راه میره؟ دیدی چقد سخته ببینی مادرت هربار دستش رو به پهلوش میگیره؟ دریا توو دستاته برادر ممنونِ دستاتم علمدار چشمات پر از خون شد عزیزم دلتنگِ چشماتم علمدار امیر رضا یزدانی *تا حالا فکر کردی تو خیمه چه خبر بود؟ سکینه می گفت: رباب! غصه نخوری، عمویِ من هر قولی بده، به قولش عمل میکنه... هی می گفت: رقیه! آروم باش، هی جلو خیمه می گفت: عموم الان میاد، اباالفضلِ، عموم وقتی قول میده رد خور نداره، یه مرتبه صدا زد، گفت: دارن میان، همه بلند شدن، اما یه وقت ناله سکینه بلند شد، سکینه دید بابا داره میاد، هر چی نگاه کرد دید پشتِ سَرِ بابا عمو نیست، اما بابا یه طور دیگه رفت، یه طور دیگه برگشت، دید بابا یه دست به کمر گرفته، بابا حرفی نزد، اومد عمود خیمه رو کشید، یعنی دیگه این خیمه صاحب نداره، صدای شیون بلند، آی غیرتیا!حسینیا! یا دستت رو روی گوشت بگیر نشنوی، یا پا خودت، یه وقت حسین صدا زد: زینب! برو گوشواره از گوشِ بچه ها در بیار، دیگه یواش یواش آماده ی اسیری بشیم، بخدا عباسم رو کشتن... زن و مرد ناله بزنن: حسین!... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•اگر چه از غمِ قدت خمیدم... سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── اگر چه از غمِ قدت خمیدم خوشم که بعد از این مادر شهیدم حنا با سرخیِ خونِ تو بستیم ولی حالا منم که رو سپیدم چه کردی با دلِ خونم عزیزم عزادارِ تو می مونم عزیزم بخواب آروم منم مثلِ قدیما برات لالایی لالای می خونم عزیزم عصایِ دستِ فردا داشتم حیف یلی خوش قد و بالا داشتم حیف همین و از خدا می خواستی شکر برا تو آروزها داشتم حیف تمومِ زندگیم بودی تو اما تمومِ زندگیمون نذرِ زهرا خدا صد تا پسر میداد بازم فدا می کردمش تو راهِ مولا برو که اهلِ خیر و عافیت شی شفیع و دست گیرِ آخرت شی خودم نذرِ حسینت کرده بودم خودم میخواستم خوش عاقبت شی فدا کردی برا مولا سرت رو خریدی آبرویِ مادرت رو شنیدم ذکرِ یا زهرا گرفتی نفس های بلندِ آخرت رو تو که از روزِ اول بنده بودی همه عُمرت شهیدِ زنده بودی شهیدا لحظه ی آخر میخندن بمیرم تو ولی شرمنده بودی تو گوشِت آب آبِ خیمه ها بود نبودِ تو عذابِ خیمه ها بود بمیرم من که با دلشوره رفتی به جونت اضطرابِ خیمه ها بود *" وَيْلِي عَلَى شِبْلِي" مادرت برات بمیره، اینا نمیدونن، من تو رو بزرگ کردم، تو را من میشناختم، من میدونم اون لحظه ی آخر چقدر خجالت کشیدی، مادر من نبودم، اما مثل اینکه من توی علقمه با تو زمین خوردم، مادر! شنیدم داشتی میرفتی سمت خیمه ها مشکت رو تیر زدن، میدونم از خجالت آبت کردن، امروز زینب یه حرفایی زد از صبح قرار ندارم...* شنیدم علقمه غوغا شد عباس تو رفتی محشرِ کبری شد عباس تو را تا بی دست دیدن لشکر به سمت خیمه پاشون وا شد عباس *مادر می دونی بعد از تو چی شد؟...* حالا نیستی به جونم داغِ آبِ شب و روزم خجالت از ربابِ کجا رفتی که دستای سکینه هنوزم زخمی از ردِ طنابِ *عباس جانم هر وقت حرفِ شهر شام میشه می بینم هر کدوم سر روی دیوار میذارن، صدای ناله هاشون بلند میشه...* میون شعله ها آه یکی میزد صدا آه آتیش گرفته دامن تموم بچه ها آه عمو!سوختم... عمو! سوختم ــــــــــــــــــ 🎤 ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇.
. |⇦•غصه نخور عیبی نداره.... وتوسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام ویژهٔ روز اجرا شده به نفس حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── *اونایی که که عرفات روضه می خونن، هر جا اباالفضلی شد روضه شون، آقا امام زمان سر زده بهشون، آقاجان! امروز به ما سر نمی زنی؟ چند جمله روضه عموتون رو بخونیم...* سقای دشت کربلا دلواپسم کردی؟ یك خیمگاه چشم انتظارن بر نمی گردی؟ غصه نخور عیبی نداره، زده رقیه قیدِ آبُ خودم جوابشون رو میدم، نخور تو غصه ی ربابُ *دیگه بچه ها تو خیمه از بس گریه کرده بودن صداشون در نمی اومد، بی حال دورِ حسین رو گرفتن، می گفتن: بابا! اومدی چرا عمو رو نیآوُردی...* مردونگی کن پاشو می دونم که بی دستی بی دست هم باشی میگن پشت حسین هستی پاشو نذار هر بی حیایی به اشکِ ناموسم بخنده پاشو نذار هر کی بیاد و دست رقیه رو ببنده ای وای علمدارم اباالفضل!... *کنار هر شهید ابی عبدالله می رسید، آقا رو خاک می نشست" فَجَلَسَ عَلَي التُّراب" علی اکبر رو روی خاک نشست بغلش کرد، اما کنار اباالفضل نوشتن: "فَوَقَفَ عَلَیهِ مُنحَنیا" نه نشسته بود، نه ایستاده بود، یعنی عباس بیا بریم خیمه ها در خطرِ، عباس! من نمی شینم، تو پاشو، میخوان دستِ ناموسم رو ببندن، خیمه ها در خطرِ، ای حسین!...* ــــــــــــــــــ گریز ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•دشت، دشتِ خون... علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم به نفس حاج ●━━━━━━─────── دشت، دشتِ خون است؛ پنجه در خون خصمِ دون است! سینه خون است خیمه خون است؛ پیکرِ پاکِ علمدار غرق خون است آمده خیمه حسینم؛ قد خمیده قد خمیده یا اباالفضل! آه بر لب اشک در چشم؛ رنگ رخسارش پریده یا اباالفضل! بعد عباسِ رشیدش؛ از دو دنیا دل بریده روحِ سقا در خروش و جسم سقا آرمیده! جان تو جان حرم بود؛ ای که حالا نیمه جانی یا اباالفضل! بود امیّدم تو امشب؛ پیش این طفلان بمانی یا اباالفضل! شعله بر دریا کشیدی؛ تا خودت جان بمانی... تا کنار مشکِ پاره؛ در دل میدان بمانی ماه نیمه جان است؛ پیش او شاه قد کمان است! قد کمان است نوحه خوان است؛فکر چَشم بی قراره کودکان است ای برادر رفتی و من؛ بی پناهِ بی پناهم یا اباالفضل! دشمنم من را ز هر سو؛ دوره کرده بسته راهم یا اباالفضل! رفتی و تا ساعتی بعد؛ من میان قتله گاهم... بی تو زیر دست و پای این سپاه رو سیاهم... آه از جدایی؛ از نجف آید صدایی! تو یل خونِ خدایی؛ حیدر شاهِ غریب کربلایی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
4_5965381039210631705.mp3
3.58M
|⇦•من نوکر تو‌ آقا.. و توسل به حضرت ابا الفضل العباس علیه السلام اجرا شده محرم ۱۴۰۲ به نفس حاج حسین سیب سرخی ●━━━━━━─────── من نوکر تو آقا، من تشنه تو سقا ساقی العطاشا، یا اباالفضل محشره ابالفضل، دلبره اباالفضل ساقیه ابالفضل، ساغره اباالفضل هر کسی که میشه، نوکر اباالفضل کربلاشو میده، مادر اباالفضل تا دنیا دنیاس، من سرم بالاس حسین ارباب و، آقامه عباس یا ابوفاضل... من بنده تو مولا، من چشمه و تو دریا ساقی العَطاشا، یا اباالفضل میمنه اباالفضل، میسره اباالفضل یک تنه خودش یک لشکره اباالفضل لشکر و که از هم میدره اباالفضل چه دلی از آقا میبره اباالفضل تا دنیا دنیاس، پرچمش بالاس یا أبالقُربه جانم یا عباس یا ابوفاضل... ــــــــــــــــــ
. |⇦•کیستم‌من... و توسل به امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۱به نفسِ کربلایی حنیف طاهری ●━━━━━━─────── من همان شاهم، که هنگام سحر، با روی بسته با فقیران هم کلامم، با یتیمان همنشینم من همان شاهم که می‌خندم به روی دردمندان گرچه خود از غصه لبریز است قلبِ نازنینم روز یارِ خَلق و شب همبازی طفل یتیمم همنشینی با فقیری را به شاهی برگزینم من همان شاهم که مَشک پیرزن گیرم به دوش چون تنور او بُوَد در دلِ شرار آتشینم گر ببینم اشکِ غم می‌ریزد از چَشم یتیمی می‌رود تا عرش اعلی ناله از قلب حزینم *همه ی ماه رجب شب زیارتی سیدالشهداست، شب سیزدهم ماه رجبه دیگه ایام اعتکافه و ایام البیضه و داریم به نیمه ی رجب نزدیک میشیم. از کنار همین شعر بریم درِ خانه ی بابَ الحوائج..* ای گنهکاران، بشارت باد زهرا روز محشر آورد بهر شفاعت دست های نازنینم تشنه لب در آب رفتم، این سخن با آب گفتم: من چگونه آب نوشم، شاه را عطشان ببینم مَشک را پُر کردم از آب و به خود گفتم : که باید راه نزدیکی برای خیمه رفتن برگزینم راه نخلستان گرفتم لیک از شمشیرِ دشمن قطع شد دست علمگیر از یسار و از یمینم *دیگه مثل عباس نمیبینه عالم، در اوج فداکاریه، دستاش بریده ولی تو فکرش داره این میگذره..* فکر کردم: دست دادم ،آب دارم، غم ندارم سرفرازم ساقی اطفال شاهنشاه دینم ناگهان دیدم که در ره، ریخت آب و سوخت قلبم تیر زد بر مَشک آن خصمی که بود اندر کمینم دیگر از دیدار با لب تشنگان شرمنده بودم تیر زد دشمن به چَشمم تا که طفلان را نبینم *اوج خجالت برای کسی که شرمندگی میکشه، چشم تو چشم شدنه، گفت: حالا که تیر به چشم خورده میتونم برگردم خیمه...* گفتم اکنون خوب شد خوب است برگردم به خیمه *شاید یه دلیلش این بود، گفت خودم برگردم به خیمه، آخه دیگه حسین دست تنهاست، با کی میخواد بیاد بدن منو برگردونه..* گفتم اکنون خوب شد خوب است برگردم به خیمه ناگهان بر سر فرود آمد عمود آهنینم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•گرفته‌ خون چشمِ.... علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی ●━━━━━━─────── گرفته خون چشِ، برادرِ حسین بال و پر حسین، دلاورِ حسین غریبی حسین و امشب ببین اَمون میدن به شیر اُمُ البنین *فرمود: من امان داشته باشم پسر فاطمه امان نداشته باشه..من یه سر موی حسین رو به همه ی عالم نمیدم..* دلم گرفته که، بهش اَمون میدن فرشته ها دارن، تو خیمه جون میدن دلش گرفته که، بهش اَمون میدن فرشته ها دارن، تو خیمه جون میدن میگن دیگه نباش کنارِ حسین بری کنار تمومه کارِ حسین بکش کنار تموم شه کار حسین میگن عباس... *چه دلاوری هستی،تو فارسی،یکه تازی چیه فرمانده اینطوری همش دست به سینه ایستادی مثل نوکرا...* میگن تو اونطرف، همیشه سر به زیر تو این همه سپاه، بیا بشو امیر *چه فایده داره کنار حسین...* تو خیمه شما که قحطِ آب ولی ماها اَسبامونم سیرابه غضب تو چشمای، برادر حسین میگه که زندگیم، فدا سرِ حسین *میدونین اینجا چه خبره؟..* من اومدم براش بمیرم فردا دامن زهرا رو بگیرم فردا فردا یه امان نامه ای نشونتون بدم فردا شد فردا شد فردا شد.. قیامتی شده، کنار علقمه فاطمه اومده، برید کنار همه *دست ندارم جلو پات بلند شم خانوم جان! آب ندارم جلو پات بپاشم خانوم جان! چادرت خاکی شده..من پسر ام البنینم، فاطمه اومده بالا سرم..* قیامتی شده، کنار علقمه مادرم اومده، برید کنار همه *آقا دلشورت برا چیه...* الهی عباست بمیره مادر نیزه به پهلوهات نگیره مادر ای وای... شرمندمو از شرم، خونی شده اشکم مادر حلالم کن، که پاره شد مشکم *این خجالتو کجا ببرم؟* *چیشده ؟تو که تلاشتو کردی...* آخه کشته منو خجالت از شیرخواره فکر طناب و خواهرِ آواره آخه کشته منو خجالت از شیرخواره فکر طناب و بچه و گوشواره حالا که اومدی، مادر قد کمون حسین داره میاد، یِکَم دیگه بمون باید ببینه من سرم رو پاته بازم یکی از پسرات همراته یه جمله روضه شد، روضهٔ مو به مو دست رو شونه‌ام بذار، یه یا علی بگو رو گونه جای دست اون بی‌دین بود۲ بِشکنه دستش چقدر سنگین بود *از این دستا زیاد شدتا دیدن سر عباس بالای نیزست اینقده دست بالا رفت سه ساله دیگه چشماش جایی رو ندید ای وای حسین..* خونمون اینطرفه کجا میری بیا بیا چیزی تا خونه نمونده جون بابا راه بیا دیگه داریم میرسیم اینقده رو خاکا نشین بذا تا گوشواره اتو جمع کنم از روی زمین فضه داره با ناله هاش آتیش به جونم میزنه هر کی با هر چی دستشه مادر ما رو میزنه قُنفُذ از راه... همان لحظه که آمد میزد تازه میکرد نفس را و مجدد میزد ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•گرفته‌ خون چشمِ.... علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی ●━━━━━━─────── گرفته خون چشِ، برادرِ حسین بال و پر حسین، دلاورِ حسین غریبی حسین و امشب ببین اَمون میدن به شیر اُمُ البنین *فرمود: من امان داشته باشم پسر فاطمه امان نداشته باشه..من یه سر موی حسین رو به همه ی عالم نمیدم..* دلم گرفته که، بهش اَمون میدن فرشته ها دارن، تو خیمه جون میدن دلش گرفته که، بهش اَمون میدن فرشته ها دارن، تو خیمه جون میدن میگن دیگه نباش کنارِ حسین بری کنار تمومه کارِ حسین بکش کنار تموم شه کار حسین میگن عباس... *چه دلاوری هستی،تو فارسی،یکه تازی چیه فرمانده اینطوری همش دست به سینه ایستادی مثل نوکرا...* میگن تو اونطرف، همیشه سر به زیر تو این همه سپاه، بیا بشو امیر *چه فایده داره کنار حسین...* تو خیمه شما که قحطِ آب ولی ماها اَسبامونم سیرابه غضب تو چشمای، برادر حسین میگه که زندگیم، فدا سرِ حسین *میدونین اینجا چه خبره؟..* من اومدم براش بمیرم فردا دامن زهرا رو بگیرم فردا فردا یه امان نامه ای نشونتون بدم فردا شد فردا شد فردا شد.. قیامتی شده، کنار علقمه فاطمه اومده، برید کنار همه *دست ندارم جلو پات بلند شم خانوم جان! آب ندارم جلو پات بپاشم خانوم جان! چادرت خاکی شده..من پسر ام البنینم، فاطمه اومده بالا سرم..* قیامتی شده، کنار علقمه مادرم اومده، برید کنار همه *آقا دلشورت برا چیه...* الهی عباست بمیره مادر نیزه به پهلوهات نگیره مادر ای وای... شرمندمو از شرم، خونی شده اشکم مادر حلالم کن، که پاره شد مشکم *این خجالتو کجا ببرم؟* *چیشده ؟تو که تلاشتو کردی...* آخه کشته منو خجالت از شیرخواره فکر طناب و خواهرِ آواره آخه کشته منو خجالت از شیرخواره فکر طناب و بچه و گوشواره حالا که اومدی، مادر قد کمون حسین داره میاد، یِکَم دیگه بمون باید ببینه من سرم رو پاته بازم یکی از پسرات همراته یه جمله روضه شد، روضهٔ مو به مو دست رو شونه‌ام بذار، یه یا علی بگو رو گونه جای دست اون بی‌دین بود۲ بِشکنه دستش چقدر سنگین بود *از این دستا زیاد شدتا دیدن سر عباس بالای نیزست اینقده دست بالا رفت سه ساله دیگه چشماش جایی رو ندید ای وای حسین..* خونمون اینطرفه کجا میری بیا بیا چیزی تا خونه نمونده جون بابا راه بیا دیگه داریم میرسیم اینقده رو خاکا نشین بذا تا گوشواره اتو جمع کنم از روی زمین فضه داره با ناله هاش آتیش به جونم میزنه هر کی با هر چی دستشه مادر ما رو میزنه قُنفُذ از راه... همان لحظه که آمد میزد تازه میکرد نفس را و مجدد میزد ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•به دریا پا نهاد... و توسل به حضرت عباس علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجرا شده به نفس حجت الاسلام میرباقری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین..." به دریا پا نهادو تشنه لب بیرون شد از دریا مُرُوَّت بین،جوانمردی نگر،غیرت تماشا کن *گفتن تو اون آخرین لحظات از طرف امام حسین مامور شد آب بیاورد.اطفال رفتن تو خیمه ای که مشکهای آب نگهداری میشددامن پیراهن ها رو بالا زدن بدنهاشون رو، روی زمین نمناک گذاشتن شایدتشنگیشون کاهش پیدا کنه‌.عباس رفت به سمت علقمه، مسلَّح نرفت قصد جنگیدن نداشت.. پسر امیرالمومنین به هر قیمت خودشو به آب رسوند.مشکو پر از آب کرد..بند مشکو بست، دستاشو زیر آب برد نمیدونم چرا اینطوری گفتن:"فَذَکَر الحُسین عَطشانا و رَمَی الماء عَلَی الماء"..* چشم من خورد به آبی که نصیب تو نشد دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چِشم من داد از آب روان تصویرت باید این دیده و دست هم قربانی *راه نخلستانو انتخاب کرد..از بین نخلستانها به سمت خیمه میرفت به حالت جنگ و گریز خودشو سپر آب قرار داده بود مبادا آبها روی زمین بریزه..یه لحظه ای پیش آمد.."فَوقَفَ مُتَحَیِّرا"دیگه دست نداشت بره از امام حسین دفاع کنه آب نداشت برا خیمه ها ببرد..اینجا بود دشمن حلقه محاصره رو تنگ کرد تیربارانش کردن میخواست تیر رو از چشم بیرون بباره از زانو کمک گرفت سر و خم کرد زانوها رو بالا آورد..سر برهنه شدجُراَت کردن به حضرت نزدیک شدن یه جوری با عمود آهنین جسارت کردن. دیگه نتونست رو اسب بماند. در حالیکه بدنش تو محاصره تیرها بود.دست در بدن نداشت به صورت به زمین خورد برادر و صدا زد.. "اَخا اَدرِک اَخاک"با اینکه امام حسین خودشو به سرعت رسانيد به میدان ولی یه وقتی رسید، "الان اِن کَسَرَ ظَهری،و قَلَّت حیلَتی،وَانقَطَعَ رَجائی..."* "صَلَی الله علیک یا اباعبدالله صلی الله علیک و رحمت الله و برکاته" .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•پاشو دوباره پهلوون... حضرت عباس علیه السلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── پاشو دوباره پهلوون پاشو بازم رجز بخون پاشو ببین که دورمون هلهله برپاست، علقمه غوغاست باور نمی‌کنم به، جسمت شده جسارت دست تو رو بریدن، خوردی زمین با صورت آتیشم زده، نگاه آخرِ تو زخم رو پیکرِ تو، شکاف رو سرِ تو بدون تو من، تا خیمه‌ها نمیرم چه طور آروم بگیرم، داغ تو کرده پیرم «اباالفضلم اباالفضلم، اباالفضلم » توو خیمه ولوله بپاست صدا صدای بچه‌هاست همه میگن عمو کجاست دیگه نمیاد، ای داد بیداد اهل حرم با گریه، میگن دوباره برگرد خیمه پناهی بی‌تو، دیگه نداره برگرد بعد تو دشمن، چشم به حرم می‌دوزه خیمه‌هامون یه روزه، توو آتیشا می‌سوزه با رفتن تو، روزای سخت توو راهه زینب بی‌تکیه‌گاهه، رقیه بی‌پناهه «اباالفضلم اباالفضلم، اباالفضلم » حالا که وقت رفتنه وقت ازت دل کَندنه سرت رو زانوی منه چشات و وا کن، منو نیگا کنه بالا سرت بگو که، کی قبل من رسیده چه عِطر بوی یاسی، توو علقمه پیچیده اومده مادر، با پهلوی شکسته با حال زار و خسته، کنار تو نشسته گفته واسه تو، از غربت مدینه از زخم روی سینه، از آتیش و از کینه «اباالفضلم اباالفضلم، اباالفضلم » .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
1. دشتی 1387.mp3
3.55M
با دشتی شروع میکنند اما در ادامه وارد دستگاه شور میشوند ، خصوصا اون شعر : بعد از تو ای ماه مدینه ... که سبک گل پونه هاست ... جانسوز_حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و سلام الله علیها _ ویژه شب جمعه _سید مهدی میرداماد 🍂 اخی .... الا مادر به قربون جمالت اخ رخ چون بدر و ابروی هلالت آخ ... آخ ... شنیدم کام عطشان جان سپردی گل ام البنین شیرم حلالت .... ای حسین ..... گل ام البنین شیرم حلالت .... 2 🍂 شد آسمانم بی ستاره سوغاتی زینب شده یک مشک پاره .... *زینب برا ام البنین سوغاتی آورده ... سوغاتی زینب شده یک مشک پاره .... آمد شب دلگیری من ... ( ای دریغا )2 رفته عصای پیری من ... ( ای دریغا ) 2 بعد از تو ای ماه مدینه من ماندم و شرم از سکینه ..... 2 در خواب دیدم (عباسم خواب دیدم،ان شاالله درست نباشه) در خواب دیدم در منایی ...(پیش زهرا)2 دیدم سوار نیزه هایی ... ( پیش زهرا ) 2 حسین ..... 🍂 کربلا بگو حسین ..... مدینه بگو حسین ..... شفای مریض ها بگو حسین ..... فرج امام زمان(عج) بگو حسین ..... به ابوالفضل (ع) یا الله ....