eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.6هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
14هزار ویدیو
1.2هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📋 روضه‌خوان‌ها شب به شب غمگین به منبر می‌رسند (ع) (ع) (ع) (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روضه‌خوان‌ها شب به شب غمگین به منبر می‌رسند با همان یک یا حسین از سر به آخر می‌رسند روضه‌ها را از پسر تحویل بابا داده و از سرِ بر نیزه‌ی بابا به دختر می‌رسند گاه مابین مقاتل پابه‌پای بیت‌ها سمت سقا می‌روند اما به اکبر می‌رسند ارباً اربا روضه‌ی سختی است اما غالباً روضه سنگین می‌شود وقتی به اصغر می‌رسند گوش تا گوش علی را تیر از هر سو بُرید روضه‌خوان‌ها در همین مقتل به حنجر می‌رسند شمر می‌آید به گودال و به دستش خنجر است روضه‌ها از روی تل اینجا به خواهر می‌رسند من گُلی گم کرده‌ام می‌جویم او را، روضه‌ها از میان نیزه و خنجر به پیکر می‌رسند روضه‌ای سرتاسر گودال را پُر کرده است یا بنُیَّ... ناله‌ها از سمت مادر می‌رسند عصر عاشوراست اما خیمه‌ها در آتشند دشمنان دارند از هرگوشه‌ای سر می‌رسند زینب از هر سو یتیمی را بغل وا می‌کند دختران فکر حجابند و به معجر می‌رسند شام در راه است و بر هر بام مردم منتظر نیزه داران یک به یک دارند با سر می‌رسند شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (س) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شاید همچین که همه رفتند بی‌بی اومد کنار این بدن، چادرش و کشید رو این بدن... «خدای من؛ خدای من، عریانه بچه‌ی باحیای من خدای من؛ خدای من، کشتند بچه‌م و روی پای من» امام زمان فرمود صبح و شب برای جد غریبم حسین گریه کنید. - آقا برای کدوم روضه‌ست خیلی گریه می‌کنید؟! -نکنه روضه‌ی گوداله؟! نه -روضه‌ی علی‌اکبره؟! نه -روضه‌ی عموتون عباسه؟! نه روضه‌ی علی‌اصغره؟! نه پس چرا صبح و شب براش گریه می‌کنید فرمودند آخه شهادت که توو خونواده‌ی ما رسمه؛ می‌دونید اشک من برای چیه؟! برای اون لحظه‌ای که دستای عمه‌م و با طناب بستند... یکی یکی همه رو سوار بر ناقه کرد، حالا خودش می‌خواست سوار بر ناقه بشه؛ یه نگاه کرد سمت گودال داداش! باشو برای زینبت رکاب بگیر. یه نگاه کرد سمت علقمه عباس! غرت الله! پاشو نگاه کن، یه عده نامحرم دور زینب و گرفتن... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقت وقتِ غارت کردن، شد هرکسی داره یه چیزی می‌بره. پیراهن ابی عبدالله و یه نفر درآورد، عمامه رو یکی برداشت، کفشا رو یکی برداشت. عرقچین و یکی برداشت، زره امام و عمر سعد ملعون برداشت، شمشیرش و یه نفر برداشت؛ اما اونی که همه رو می‌کشه اینه، یه نفر اومد دید هیچی بهش نرسیده. نگاهش به انگشتر افتاد، با خنجرش انگشت و برید انگشتر و درآورد. عمر سعد فریاد زد:« چه کسی حاضره بر حسین بر سینه و بر پشت حسین اسب بتازونه؟! - ده نفر سوار بر مرکب شدند، انقدر بر سینه و پشت حسین تازوندن... روضه رو فاطمه دختر ابی عبدالله داره می‌خونه، اوباش وارد خیمه‌ی ما شدند، من دختری خردسال بودم، دوتا خلخال توو پام داشتم؛ دیدم این خلخال و از پای من میکشه گریه می‌کنه. گفتم چرا گریه می‌کنی؟! گفت:« چرا گریه نکنم، در حالی که دارم دختر پیغمبر خدا رو غارت می‌کنم» گفتم بهش خوب این کار و نکن، مگه مجبوری خلخال منو ببری؟! گفت:« اگه من برندارم یه نفر دیگه میاد برمیداره»... کاش به همین خلخال و گهواره و لباس کهنه بودند، یکی یکی بچه‌ها رو دنبال می‌کردند. یکی یکی دخترای حسین و دنبال می‌کردند، با کعب نی و تازیانه هرکدوم و می‌گرفتند گوشواره‌ش و می‌کشیدند. این گوش پاره می‌شد، خون جاری می‌شد. یکی از این دخترا رو دنبال کردم، ترسیده بود تا گرفتنش مثل بید می‌لرزید، همچین که گرفتمش گفتم چرا می‌لرزی؟! کاری باهات ندارم، دامنت آتیش گرفته می‌خوام خاموشش کنم. تا دید دل من به رحم اومده، گفت:« آقا شنیدم آب آزاد شده» -گفتم:« آری آب آزاد شده» گفتم حتما تشنه‌شه رفتم یه ظرف آب آوردم بهش دادم. ظرف آب و گرفت. -آقا! گودال قتلگاه از کدوم طرفه؟! -برای چی می‌خوای بری؟! - آخه می‌دیدم لحظه‌های آخر، بابام همین جور که دست و پا می‌زد صداش و می‌شنیدم هی می‌گفت:«جگرم!»... شمارد بچه‌ها رو بی‌بی، یکی یکی بچه‌ها رو آمار گرفت، هرچی میشمارد می‌دید یکی کمه. گفت:« خواهرم ام کلثوم! میای بریم صحرا بگردیم، آخه روایت میگه یکی دوتا از این بچه‌ها زیر پای اسبا جون دادند. گفت:« شاید این بچه‌ هم جون داده باشه، بریم بگردیم توو این صحرا»
حاج سید رضا نریمانیFadaeian_Komeil_14020805_1.mp3
زمان: حجم: 12.18M
. 📋 بگذار بگریم که گنه کارترینم (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بگذار بگریم که، گنه کارترینم درمانده‌ترین بنده، زیان‌بارترینم با این که تورا دارم و داری تو هوایم گویا من غفلت‌زده، بی‌یارترینم سنگینیِ پرونده‌ام از کوه فراتر با این همه هستی تو مدد کارترینم دور از تو زمین‌گیر به دام هوس خویش اما به پناه تو سبک‌بال‌ترینم بی‌ارزشم و هیچ به کار تو نیایم اما تو کریمی و خریدارترینم در روضه‌ی ارباب فقط امن و امان است دور از حرم یار گرفتارترینم بی‌کرببلا طعمه‌ی صد درد و بلایم با روضه‌ی گودال عزادارترینم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. 📋 اگرچه شمع وجود تو گرم سوختن است / *بخش اول صوت* (س) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگرچه شمع وجود تو گرم سوختن است بخند..، خنده‌ی تو التیام دردِ من است منم، عمیق‌ترین زخمِ پایدار؛ علی منم، غریب‌ترین مردِ روزگار؛ علی پُر است غربت من از همین تَجَلّی‌ها چِقَدر بی‌مَحَلی دیدم از مَحَلّی‌ها به رغمِ بی‌رَمَقی، عزمِ هم‌کلامی کن تو لااقل به منِ مرتضی سلامی کن دلیل شادی من! همنشین غم شده‌ای شبیه پیرزنِ سالخورده خم شده‌ای مرا به ماتم دستاس‌ها دچار نکن خودم برای تو نان می‌پَزَم..،تو کار نکن تنورِ گرم ، برای پرت خطر دارد برای سوخته هر شعله‌ای ضرر دارد شکوه کاخ امیدش خراب شد حیدر تو آب رفته‌ای..، از شرم آب شد حیدر غروب آمد و خورشیدوار دور شدی رشیده بودی و یک دفعه جمع و جور شدی بیا به خواهش من گوش کن..، بلند نشو به التماس حسن گوش کن...، بلند نشو هنوز چشم حسن مثل ابر می‌بارد هنوز تکّه‌ی آن گوشواره را دارد میان کوچه..، همین اوج ماجرایش بود: تمام صورت تو نصفِ دست‌هایش بود چه ضربه‌ای به تو زد آن حرام‌زاده‌ی پست سه ماه رد شده امّا هنوز رَدَّش هست سه ماه می‌شود این صحن، بی‌رواق شده سه ماه می‌شود این خانه، بی‌چراغ شده ببخش فاطمه جان..، پشت در تک افتادی تمام هستی خود را برای من دادی یکی نگفت به دیوار..، بی‌پناهی تو یکی نگفت به مسمار..، پابه‌ماهی تو شکست آینه‌ات..، سنگ شد مصمم‌تر اشاره کرد به قنفذ..، مغیره! محکم‌تر حریمِ سبز تو را باغ یاس خواهم کرد برای ماندن تو التماس خواهم کرد *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . 📋 زهرای حیدر بعد تو دنیا نمیسازه به ما دنیای حیدر *بخش دوم صوت* (س) (س) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زهرای حیدر! بعد تو دنیا نمیسازه به ما دنیای حیدر زهرای حیدر! حرف رفتن میزنی می‌لرزه دست و پای حیدر زهرای حیدر! روی زخمای تن تو مرهم از اشکم گذاشتم شرمنده‌م آخه تو برام سنگ تموم گذاشتی و من کم گذاشتم زهرای حیدر حلالم کن حیدر نیومد میزدنت کاری ز دستم بر نیومد همسایه‌ها دیدن صداشون در نیومد حلالم کن... یا اهل العالم! این شبا بگین بلند گریه کنه هرکی می‌تونه آماده باشین! امشب و امام حسن می‌خواد یکم روضه بخونه!!! ای داد بی داد؛ سن و سالی که نداشتم مادرم توو کوچه افتاد ای داد بی داد؛ هر دفعه یادش می‌افتم می‌زنم با گریه فریاد حلالم کن مادر افتادی دیدم من هرچی قد بلندی کردم نرسیدم در اومد از اونموقع موهای سفیدم حلالم کن... سادات مجلس! خیلی شرمندم آخه باید بگم زهرا رو بد زد مقتل نوشته، پیشِ چشمای حسن به مادر شما لگد زد از این به بعدش، من نمیتونم دیگه این روضه رو بدم ادامه ای گریه کناها حرف آخرم یه خط روضه گریز به شهر شامِ دلِ شب توو صحرا کمک نداره نامرد نزن! سه ساله که کتک نداره اونکه دیگه قباله‌ی فدک نداره ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. 📋 گیرم آتش به جفا در که نباید می‌سوخت (س) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گیرم آتش به جفا، در که نباید می‌سوخت آشیان سوخت، کبوتر که نباید می‌سوخت آتش این‌بار گلستان نشد انگار ولی باغ و بستان پبمبر که نباید می‌سوخت کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم وسط حادثه مادر که نباید می‌سوخت آتش افتاد در این مزرعه، گندم‌ها سوخت همه‌ی حاصل حیدر که نباید می‌سوخت زیرِ خاکستر در شعله گرفت آتش باز خیمه‌ها سوخت، معجر که نباید می‌سوخت ظهر اگر سوخت برادر وسط معرکه، عصر چادرِ خاکیِ خواهر که نباید می‌سوخت . از تنور آمده بابا وسط تشت، ولی اینقدر هم دل دختر که نباید می‌سوخت *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇