eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.6هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
14.2هزار ویدیو
1.2هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•طفلِ یتیمی زِحسین.. و توسل اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ به نفس حاج حنیف طاهری •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ امشب شب بیقراریِ زینبِ .. اجازه بدید همه با هم شریک بشم ، همه بلدید : طفلِ یتیمی زِحسین گمشده ساربان ساربان قامت زینب زِعلم خمشده ساربان ساربان *عزیزبرادرم چه کنیم ریختن خیمه هارو غارت کنن ..خیلی برای امام سجاد سخت بود اینو بگه ولی مجبور بود ناموسش توخطربود .. چه کنه فرمود عمه جان به بچه هابگو فرارکنن .. زن وبچه تو این بیابون میدوییدن یا الله .. میگه دیدم یه دختری دامنش آتش گرفته داره میدوه .. تو تاریکی صحرا معلومه از دور آتش و مسیر دختر . میگه اسبم رو هی کردم دلم سوخت گفتم برم آتش دامنش و خاموش کنم تا رسیدم از اسب پیاده شدم دیدم دستاشو گذاشت رو سرش ، منو نزن من یتیمم .. فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ ... پیاده شدم آتش دامنش و خاموش کردم فهمید باهاش کاری ندارم دخترم آرام باش ، یه وقت یه نگاهی به من کرد صدا زد شیخ آب آزاد شده یا نه ؟! گفتم آری آب آزاد شده . طبیعیه سه روزه آب نخورده تشنه است یه ظرف آب براش آوردم گفتم الان آبُ ببینه آب و میخوره اما دیدم هی آبُ نگاه میکنه هی گریه میکنه ... یه وقت صدا زد شیخ راه گودالِ کدوم سمته ؟!.. گودال چیکار داری ! آب نوش جان کن ، گفت وقتی بابام میدان میرفت لباش از تشنگی ترک خورده بود .. میخوام برای بابای غریبم آب ببرم ... •┄┅══༻○༺══┅┄•
. |⇦• خورشید میخواهد تورا.. و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ کربلایِ معلی به نفس حاج حسن خلج •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ السلام علیک یا اباعبدالله خورشید میخواهد تورا در یاد بسپارد یا از خجالت یک قدم هم برنمی‌دارد خدا چرا امروز تموم نمیشه ... چرا خورشید اینجور زُل زده به بدن تو حسین جان !؟ ... میدونید رفقا ، ظهر روز عاشورا ، ابلیس به پیشگاه پروردگار عرض کرد که خدایا ، یادته به من فرمودی سه تا دعای اجابت شده داری ، دوتاشو ازت خواستم یکیشو گفتم طلبم تا بگم ... فرمود بله من هیچ چیزی یادم نمیره ... گفت امروز می‌خوام حاجت سومم‌رو بگم ... چی میخوای!؟ ... گفت اینقدر این خورشید رو نزدیک کن ، می‌خوام سوختن هرچه بیشتر حسین‌رو ببینم ... امروز دیگه این ساعتایی که من و شما الان توی جلسه نشستیم ، زینب دیگه رمقی براش نمونده ، امروز همش دویده زینب ... مرتب بین خیمه گاه و میدان رفت و آمد میکرد ، یه بار رفت با حسین علی‌اکبر رو آورد ، یه بارم رفت سراغ خوده ابی عبدالله ... شماها چون متصل هستید به این خانواده ، همه خسته اید ، این چند شبه اینجا عزاداری کردید ، منم گفتم شام غریبانی بخونم ... ای امان از دل زینب ... من آرام آرام میگم ، ابر چشمان شما طوفانی بباره ، خدا بحق ابی عبدالله نیاد اون روزی براتون که اسم حسین بیاد اشک شما نیاد ، تا فرصت هست به آقا بگو آقا ، هرچی بدی کردم هرجور دوست داشتی تنبیهم کنی بکن ، اما جون زینب چشمای گریان رو از من نگیر ... خورشید میخواهد ، تورا در یاد بسپارد یا از خجالت ، یک قدم هم برنمی‌دارد ابر نگاه کودکان ، از صبح تا حالا بر گونه‌های سوخته یک‌ریز می‌بارد بی بی زینب چه قدرتی داره ... بچه‌داری کنه ، یتیم داری کنه ، عزاداری کنه ، مریض داری کنه ، از همه بدتر امشب می‌دونی چندتا پای سوخته‌رو باید ببنده زینب ... پاهای از برگ گل نازک‌ترِ نازدانه‌های ابی‌عبدالله ... لابلای خیمه هایی که داره میسوزه ... ای امان از دل زینب ... آقای من برای شما می‌خوام این بیت رو بخونم ... آقا کجایی ، دخترت میخواهد امشب هم سر روی زانوی پر از مهر تو بگذارد بابا من عادت دارم تا تو بغلم نکنی نمیخوابم ... رفقا ما میگیم و میریم ، شما هم میشنوید و رد میشید فقط خدا می‌دونه چی به سر زینب اومد ... هی اومد بچه هارو شمرد ... وای ام کلثوم ! یکی دو تا از بچه‌ها کم هستن ، چه خاکی به سرم بریزم ... نگاه کرد دید رقیه هم جزو اوناییه که نیست ... گفت خواهرم تو حواست به این بچه‌ها باشه، من برم توی این بیابون بگردم ، شب تاریک .... خانوم سکینه سلام‌الله‌علیها دست راست زینب ... خانوم سکینه فرمود عمه جان منم بیام منم بگردم ... یه وقت دیدن سکینه داره میاد ، رقیه رو بغل گرفته ... گفت عزیز دلم کجا بودی ... گفت عمه ، رفتم دیدم کنار بدن بابام ، سر رو سینه بابام گذاشته ... دل اگر هست ، دلِ زینب کبری باشد آفرین باد بر این همت مردانه‌ی دل توی راه دوتا خواهرا دارن باهم حرف میزنن ، گفت عزیز دلم توی این تاریکی ، چه جوری بابارو پیدا کردی ... گفت خواهر ، گوشه‌ی خیمه سوخته کِز کرده بودم ، دلم برا بابا تنگ شد ، زیر لب داشتم میگفتم بابا کجایی می‌خوام توی دامنت بخوابم ... یه وقت دیدم یه صدایی بلند شد بیا عزیز دلم ... دنبال صدارو گرفتم رفتم تا بابامو پیدا کردم ... خداروشاهد میگیرم همه‌ این حرفارو زدم برای این که آماده بشی بتونم این یه بیت رو بخونم ... گفت خب ، رفتی پیش بابا به بابا چی گفتی ... بابا ... آن گوشوارِ یادگاری را که یادت هست حالا به جایش زخم، گوشم را میآزارد ... غروب امروز بود این ناردانه آرام آرام به هوش اومد ... دید سرش توی دامن عمه جانش زینبه ، صدا زد عمه ... عمه یه نفر دنبالم کرد ... گوشواره‌هامو کشید عمه ... این مصیبت خیلی سنگینه اما جواب زینب سنگین تره ... فرمود عزیز دلم غصه نخور ، عمت هم مثل توئه ... بابا... نمی‌دانی چه روزی داشتیم امروز این دشت تا دنیاست دنیا ، ماجرا دارد ای کاش می‌دیدی چگونه می‌دود عمه شاید ستون خیمه را برپا نگه دارد 👇
|⇦•خورشید میخواهد تورا.. و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ کربلایِ معلی به نفس حاج حسن خلج •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ریختن توی خیمه ها برای غارت ، هرکی هرچی دستش می‌رسید می‌برد ... راوی میگه حدود ساعت سه و چهار بعد از ظهر بود ، اینا حمله کردن به غارت خیمه‌ها ... نازدانۀ سه ساله طبق عادت همیشه توی خیمه سجاده بابارو پهن کرده ، بابا بیاد برای نماز عصر ، آماده نشسته بابا از میدون بیاد برای نماز ... تاریخ اینو میگه شمر پردۀ خیمه‌رو پاره کرد ، وارد خیمه شد ، نازدانه تا چشمش به این ملعون افتاد گفت بابام کجاست ... بیشرف بی‌حیای بی‌ادب دستشو بلند کرد ، همون کاری که ملعون دومی توی کوچه با مادرش زهرا کرد ... ای کاش شب میشد ، تمام دشت می‌خوابید تا عمه هم خود را به دست گریه بسپارد کاشکی عمه هم یه فرصت پیدا کنه بتونه بشینه یه کمی برای بابام گریه کنه ، قلبش داره میترکه ... اما سر رفتن ندارد آفتاب، امروز از شرم حتی یک قدم هم برنمی‌دارد عرض من تمام ... همه شما خسته اید...زبان تشکر هم نداریم از آقا سیدالشهدا ... نمی‌تونیم درک کنیم که چه عنایت عظیمی آقا بهمون داشت ... دهه عاشورا و مجلس روضه و حسینیه و شب و روز روضه ، گریه برای امام حسین ... یه وقت هست رفقا ، بچه شما گم میشه ... خیلی ترسناکه خیلی وحشتناکه ... ولی بچه‌ت گم شده ، توی شهر خودت گم شده ... چهارتا آشنا داری رفیق داری میری سفارش کنی بگردن ... یه وقت هست رفتی دیار غریب ، بچه‌ت گم میشه ، خیلی بیشتر میترسی وحشت می‌کنی ... یه وقت هست یه بچه امانت دادن دست تو ... توی یه مملکت غریب هستی ، کس و کارت‌رو کشتن ، اسیر هستی ، بچه امانتی‌رچ پیدا نکردی ، حالا میگن باید راه بیفتیم بریم ... به یاد همه گذشتگانی که این شعرو خوندن و گریه کردن و ضجه زدن و ناله زدن و زیر خاکها خوابیدن ، پدران و مادران و همه اونایی که به ما یاد دادن که درِ این خونه باشیم ، هرکسی که هر اندازه این محبت رو به ما یاد داده ، حق معلمی گردن ما داره ، همشون فیض ببرند ... همه نوحه خون باشند ... طفل یتیمی ز حسین گم شده ، ساربان ساربان قامت زینب ز ألم خم شده ، ساربان ساربان امشب همه باهم کمک به زینب کنیم ... خسته تر از زینبی ؟! تو که دیگه کتک نخوردی که ... گریه کردی ... طفل یتیمی ز حسین گم شده ، ساربان ساربان قامت زینب ز ألم خم شده ، ساربان ساربان بگم بیت بعدیشو یا نه ... سادات به رگ غیرتشون برنخوره ... از من گله‌مند نباشن ... بر تو دخیلیم أیا ساربان ساربان ساربان این شتران را تو به سرعت مَران ، ساربان ساربان (چرا ؟! ...مگه چیکار دارید؟! ... آخه ...) طفل یتیمی ز حسین گم شده ، ساربان ساربان قامت زینب ز ألم خم شده ، ساربان ساربان 👇
. |⇦• سری به روی نیزه ها بلنده.. و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ سری به روی نیزه ها بلنده کاشکی رقیه چشمِ شو ببنده اینجوری که سر رو زدن به نیزه افتادنِش فقط به مویی بنده مرکبای تازه نفس آوردن یکی یکی نعلای تازه خوردن چیزی که از تن حسین نمونده همونیم که مونده بود رو بردن دیگه تموم کار میبینه زینب وسط غبار به روی پیکرش تو قتلگاه میدوه ده سوار شلوغ قتلگاه دیگه تمومه کار از خیمه زینب خودِشُ رسونده درستش اینه خودشُ کِشونده رسید به قتلگاه حسینُ نشناخت آخه نِشونی از تنش نمونده نیزه و سنگ و تیرارُ که برداشت دید که نه جسمی داره و نه سر داشت داداش تو زیر و رو شدی برا چی خنجر از اون بوسه مگه خبر داشت ای سرِ روی نی این بلا اومده سر تو کی میخوان که زینبُ جدا کنن از تو با کعبِ نی میبینی وضعمُ ای سر روی نی امشب ناموس حسین تکُ تنهاست .. ان شاءالله با ناموسِت آواره نشی .. چهار ساله بود روشنایی ها رو کم میکرد باباش علی .. میگفت نمیخوام چشمی قد و بالایِ زینبُ ببینه ..کجا بودی یا امیرالمومنین امروز .. گفت وقتی حمله کردن سمت خیمه ها دیدن زینب جلو خیمه ایستاده بود نمیزاشت میگفت اینا بچه هستن اینا میترسن.. اینقدر با تازیانه زینبُ جلو خیمه زدن .. حسین ... بچه ها امشب تو بیابون داد میزدن.. یکی میگفت عمه گوشم درد میکنه.. یکی میگفت عمه استخوان هام درد میکنه .. یکی میگفت عمه بابام کجاست میخواست برام آب بیارِ .. وقتی اومدن خیمه ها رو آتش زدن زینب کبری زودی اومد مقابل زین العابدینِ عرض کرد عزیز برادرم چی دستور میدی؟.. گفت عمه جان بگو همه فرار کنن.. والا این زن و بچه ها تو خیمه میسوزن اینا رحم ندارن .. هرکی به یه سمتی میدوید .. میگه یه مرتبه دیدم زینب جلوی خیمه داره بال بال میزنه .. گفتن همه فرار کردن تو چرا اینجا ایستادی .. فرمود من تو این خیمه یه بیمار دارم .. همه توی این بیابونا هی میگفتن وا حسینا .. وا حسینا .. همه جویای حسین بودن تا عاقبت همه اومدن تو گودال زینب اومد تو گودال .. کاری کردن دختر اومد باباشو دید نشناخت .. هی میگفت عمه بلند شو بریم سراغ بابام .. عمه این کیه ؟.. این رگای بریده برا چیه؟.. گفت عزیزم این باباتِ .. آی حسین .. دونه دونه بچه ها رو شروع کرد جمع کردن .. همه رو دونه دونه شمرد .. دید یدونه شون کمه .. یکی از نازدانه ها نیست .. اومد اطراف خیمه رو گشت دید پشت یه بوته ای دو تا پایِ کوچولو .. همچین که بوته رو کنار زد ، دید دخترِ مسلم زیر دست و پا جون داده .. شام غریبونه پَرا میسوزه دامن کل دخترا میسوزه این بوی سوختگی خیمه ها نیست موی سرا با معجرا میسوزه خولی و شمر موندن و خنده هاشون به خیمه ها وا شده دیگه پاشون من نمیگم سر گوشا چی اومد پر شده از گوشواره کیسه هاشون همچین دید زمین کربلا میلرزه آسمان رنگ خون به خودش گرفته زینب اومد خدمت زین العابدین، عزیز برادرم چرا آسمون این جوری شده زمین میلرزه گفت عمه جان الان ساعتیِ که کارِ بابامُ یه سره کردن .. هرکی میخواد غنیمت خودش رو ببره میخوان سر ببرن جایزه بگیرن .. هرکی میره بالاسرِ یه عزیزی سرش رو ببره .. یه وقت دیدن یه نانجیبی پشت خیمه ها میگرده .. یه نیزه ای رو هی تو زمین فرو میکنه عاقبت دید یه بدنه شیرخواره ..حسین.... 👇
. |⇦•ما ملت امام حسینم .. تقدیم به ارواح طیبۀ شهدا خصوصاً دانشمند هسته ای شهید والامقام با نوایِ آقا سید مهدی حسینی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ غم شده تویِ سینه انباشته نگاهِ تو هوامونو داشته خونِ شهیدا رو زمین ریخت تا پرچم تو باشه برافراشته تا لطفِ تو چاره سازه این پرچم در احتزازه شاهیم عالمُ نمیخوایم چون رعیت امام حسینیم دنیا اینو باید بدونه ما ملت امام حسینم .. «ما ملت امام حسینم ..» سینه زنایِ مخلص روضه ت شدن دوباره مونسِ روضه ت باورمونه این مرض آقا راه نداره به مجلس روضت تا خاکت دوایِ درده نوکر دور تو میگرده آب و گل ما قیمتیه از تربت امام حسینیم دنیا اینو باید بدونه ما ملت امام حسینم «ما ملت امام حسینم ..» با دلی که مستِ ابالفضلِ ذکر ما پیوسته اباالفضلِ هر کی مُخِلِ روضه هات باشه حوالش به دستِ ابالفضلِ تا عباس علم به دوشه هیئت ها پر از خروشه با خون و جون و آبرومون در خدمت امام حسینیم دنیا اینو باید بدونه ما ملت امام حسینم «ما ملت امام حسینم ..» .👇
. و توسل به ویژه ماه مبارک رمضان به نَفسِ حاج میثم مطیعی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ بنده ی نَفسَم شدم، سوز و نوایم رفت،رفت از نَفَس افتادم و حالِ دعایم رفت،رفت غفلتم توفیقِ توبه کردنم را بُرده است از قنوتم رَبَّنا إغْفِرْ لَنایم رفت،رفت بارِ من را آتشِ ناشکری ام سوزانده است از کفم سرمایه ی روز جزایم رفت،رفت عبد رسوایم،فقط دردِ سَرِ مولا شدم آبرویم پیشِ او وقتی حیایم رفت،رفت *هر چی بزرگ تر میشم،وضعم خراب تر میشه...از تو دورتر میشم...«ویلی کُلَّما کَبُر سِنّی کَثُرَت ذنوبی....»یادِ قدیمای خودم به خیر....بچه تر که بودم چه ماه رمضانی داشتم...* در سحرها خلوتی با دلسِتانم داشتم آن قَدَر بد کردم آخر، از سرایم رفت،رفت *قلب پاکی داشتم؛روز به روز آلوده تر شدم...* سویِ نامحرم نظر کردم، سلاحم را گرفت برکت از این زندگی تا اشک هایم رفت،رفت *«وَ سَلٰاحَهُ الْبُکٰاء»سلاحِ من همین اشک چشمم بود؛شیطان از دستم ربود...شب قدر نزدیکِ...یه فکری به حالِ من بُکُن... "وَ اَعِنّی بِالْبُکٰاءِ عَلیٰ نَفْسی...»من رو یاری کن، به حال خودم گریه کنم...اما من دل خوشی هم دارم...دست خالی هم نیستم...* دل خوشم صحنِ دلم، وقفِ علی و فاطمه است گیرم اصلاً جایِ دیگر دست و پایم رفت،رفت با پر و بالِ شکسته،مرغِ قلبم هر سحر در پیِ فُطرس که سویِ مقتدایم رفت، رفت یادِ کامِ تشنه اش، یک عمر قلبم سوخت، سوخت زیرِ خنجر، دلبرِ درد آشنایم رفت،رفت محمدجواد شیرازی *اگر بخوام توبه کنم وسیله میخوام، فقط یه جمله بگم،قربانِ آن آقایی که وقتی خنجر به حنجر او گذاشتن چندتا صدا شنیده شد،یه صدا از آسمان بلند شد...«اَلٰا یٰا اَهْلَ الْعٰالَم قُتِلَ الْحُسَین بِکَربَلا عَطشٰانٰا....» یه صدا هم صدای خواهرش بود،دست به سر گذاشت،صدا زد:«وامُحَمَّدٰاه،هذا حُسَینٌ بِالعَرٰاء...» این کشتۀ فتاده به هامون حسین توست واین صیدِ دست و پا زده در خون حسین توست. *یه صدا هم صدایِ مادرِ پهلو شکسته اش بود...صدا زد:«بُنَیَّ...قَتَلوک،ذَبَحوک وَ مِنَ الْمٰاءِ مَنَعوک...»هر جا صدای من رو میشنوی صدا بزن:یا حسین* 👇
‍ ‍ . و توسل جانسوز_ ویژۀ اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ* خداحافظ ، خداحافظ ... چقدر با تو به خدا نزدیک تر شده بودم ... چقدر بال پرواز پیدا کرده بودم ، چقدر زود داری از ما جدا میشی ..." من به خودم امید ندارم ، آگه بمیرم ، ماه رمضانِ سال آینده رو نبینم ... چه کنم ؟ کجا برم با رفیقامو علی دوست ها نیمه شب جمع بشم العفو بگم ؟* اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَان ... ممنونم اگر نروی ... *هم داری با ماه رمضون وداع می کنی،هم دونه دونه روضه های وداع رو داره یادت میاد،وداع علی با زهرا ...* ممنونم اگر نروی ... *حالا ببرمت وداع کربلا ؟* کمی آهسته تر ، زپیش من برو عزیز مادرم مرا همره ببر عزیز مادرم ، که من هم خواهرم اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَان الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَامَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ "اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْ آخِرَ الْعَهْدِ من الصِّيَامَ" فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ ... وداع ابی عبدالله از مدینه ، اومد کنار قبر پیغمبر ،خوابش برد،پیغمبر فرمود حبیبی حسین ... جایی که پیغمبر به ابی عبدالله بگه حبیبی ، ما دیگه غمی نداریم ... شکایت هاشو کرد ، حضرت فرمود "أَخْرُجْ إِلَى الْعِرَاقِ" اما حسین "كأني أراك عن قريب مُرمِلاً بِدِمائِك" دارم میبینم تو خون داری دست و پا میزنی ..." می کشنت ، اما تشنه لب" .... از قبر پیغمبر اومد کنار قبر مادر پهلو شکستش* میروم مادر که اینک کربلا می خواندم ... آخ عجب خداحافظی کرد" .... وَاغْفِرْ لي تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ،فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ يا عَلاّمُ" دست گداییتو بالا بیار ، به وداع این خواهر و برادر ؛ به وداع فاطمه و علی ... به وداع بچه های زهرا و بدن زهرا ده مرتبه بگو: الهی العفو ... 👇
. . حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ویژۀ _ کربلایی نریمان پناهی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ خواب دیدم تو حرمت مُقبل با محتمشت میخونن شعرِ غمت ، یا ایها الرسول این بی سر ، حسین توست زخمی تن ، حسین توست بی لشگر ، حسین توست ، یا ایها الرسول ای کشتۀ گرسنه و تشنه ، ابی عبدالله حلقومتُ سپردی به دشنه ، ابی عبدالله هر دفعه که صدا زدی مادر ، ابی عبدالله خندت زدن سیاهی لشکر ، ابی عبدالله «سیدِ مظلوم ، حسین جانم .. حسین جانم ‌.. حسین جانم ..» ــــــــــــــــــ غرقِ خون قتلگاه رو خاک اُفتاده یه شاه زهرا میکنه نگاه ، زینب به سر زنان میلرزه عرش برین تنها و تشنه ترین با صورت رویِ زمین ، زینب به سر زنان ای آبروی عالم بالا‌‌ ، ابی عبدالله ای کشته ی حسادت دنیا ، ابی عبدالله زخمی ترین شهیدِ خدایی ، ابی عبدالله لب تشنه کشتنت لبِ دریا ، ابی عبدالله «سیدِ مظلوم ، حسین جانم .. حسین جانم ‌.. حسین جانم ..» ــــــــــــــــــ از بس با نیزه زدن به هر جایِ این بدن خون جاری شد از دهن ، زینب به سر زنان سنگ اندازا اومدن از نزدیک و دور زدن خون جاری شد از دهن ، زینب به سر زنان راهِ نفس به سینه که بستن ، ابی عبدالله پیشونیِ حسینُ شکستن ، ابی عبدالله «سیدِ مظلوم ، حسین جانم .. حسین جانم ‌.. حسین جانم ..» ــــــــــــــــــ 👇
‍ ‍ . و توسل به روحی له الفدا به نفس حجت الاسلام ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ دارم امید از کرمت یاری ام کنی یک گوشه چشم بر منو بر زاری ام کنی بار گناه هر چه که داشتم دگر بس است مانند اشک آمده ام جاری ام کنی شاید خدای خواست و چشمت مرا گرفت بی قیمت آمدم که خریداری ام کنی بی تو یتیمم ... *همین روز اولی میگم آقا* بی تو یتیمم ای گل زهرا چه میشود در سایه سار خویش نگه داری ام کنی *اگه خودتو یتیم آقا بدونی ،این خانواده به یتیم قهر نمی کنن ... این خانواده با یتیم بد رفتاری نمی کنن ...* اخه قران فرمود:"فأما الیتیمَ فلا تَقهَر ..." حالا هرکی میخواد اعتراف کنه یتیم امام زمانشه آقا کفالتشو به عهده بگیره ، آقا و مولاشو صدابزنه: یابن الحسن ... السلام علیک یا بقیه الله ، اجرک الله فی مصیبه جدک الحسین ، از زبان امام زمان عرض ادب کنیم به ساحت مقدس جدشون ابی عبدالله(ع)... أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْکِسْآءِ ، اَلسَّلامُ عَلَی غَریبَ الغُرَباء ، أَلسَّلامُ عَلى قَتیلِ الاَْدْعِیآءِ؛ به کی داره سلام میده ...أَلسَّلامُ عَلى ساکن کربلا ...." حسین .... حالا میخوای گریه هات با گریه های حجت ابن الحسن عجین بشه؟ اقا نوشته اند که جدت کفن نداشت گیرم کفن نداشت چرا پیرهن نداشت *یه چیزی شنیدم خدا کنه راست نباشه آقا جان نه از علما،نه از ارباب مقاتل ،نه از روضه خوان ها ...* از پای کوب اسب سواران شنیده ام بردن روی نیزه سری را که تن نداشت بابی المستضعف الغریب یا اباعبدالله .. بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد مادری گفت حسین جان همه را بخشیدی *یدونه امشب حسین گفتن فاطمه، ثمرش بخشش همه ی ماست؛ببین من و توام میتونیم با این ذکر غفران الهی رو بخریم ... حسین جان ... و بعد قال‌ اللهُ الحكيمُ في‌ محکم كتابِه‌ الكريم‌ «بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ ۖ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ۖ» ــــــــــــــــــ 🎼
. |⇦•همه عُمر برندارم.. و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۰ به نفس حاج حسن ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ همه عُمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو بر دلم نشستی *حسین جان!...* به عشقِ تو هرکس که منسوب شد اگر بد بود عاقبت خوب شد غمت حاصلِ زندگانی من به راه تو طی شد جوانی من من از ریزه خوارانِ خوانِ تواَم اگر چه بدم میهمان تواَم من از کودکی عاشقت بوده ام قبولم نما گرچه آلوده ام *این شب و روزا، شب و روزای مناجاتِ، آقای ما ابی عبدالله هم داشت مناجات می کرد، یه وقت لحنِ مناجاتش عوض شد، دیدن هی میگه: "يا غياثَ المُسْتغيثين" یهو دید رویِ سینه اش سنگین شد...* همه منتظرن مادرش برسه کاش صدای برادر به خواهرش برسه دستِ قاتلِ اگه به سرش برسه آخ خدا به دادِ مویِ دخترش برسه مونده روی زمین پیکر تو رها أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرا خواهرت اگه نیست رفته شام بلا ریگ و رمل بیابون برات گرفتن عزا *اربعین زائر لحظه به لحظه به هر موکب که میرسه، با همه ی وسایلش میره داخل، اما وقتی که میرسه حرم دیگه هیچی نمیذارن با خودش داخلِ حرم ببره، حتی بهش میگن: باید کفش هات رو هم بیرونِ حرم بذاری، میگی چرا؟ میگن: اینجا حَرَمُ الحُسینِ، حرم حُرمت داره، نباید زائر کفشش رو داخلِ حرم ببره... اما خواهرش زینب نگاه کرد، دید نانجیب با چکمه ی سیاه نشست رو سینه ی حسین....* وَالشِّمْرُ جَالِسٌ سر او را گرفت و بعد زینب به روی تل دَمِ وا احمدا گرفت زهرا کنار گودی گودال آمده وَالشِّمْرُ جَالِسٌ دلِ خيرالنسا گرفت وَالشِّمْرُ جَالِسٌ نَفَسِ مادرش گرفت سر را بُرید و مقابل خواهرش گرفت زینب به روی تل به سر و سینه می زند آنقدر ناله زد نزنیدش، صدا گرفت *ناله بزن بگو: حسین...* ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•نگاه ابی عبدالله، پناه دل بیچارست.. و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژه شب جمعه به نفس کربلایی محمدحسین پویانفر ●━━━━━━─────── نگاه ابی عبدالله، پناه دل بیچارست کجا مثه حرم میشه، برا کسی که آوارست به ضریح تو، گره میزنم همه ثانیه هامو امام حسین سر ذوقمه، میگیرم اگه همه قافیه هامو امام حسین همین ساعت همین لحظه، الان باید حرم بودم اگه دنیا به کامم بود، الان شاید حرم بودم .. «حسین جانم ، حسین جانم ...» نگاه ابی عبدالله، نگاهمو عوض کرده هوای دلمو داشته، که راهمو عوض کرده دیگه خسته‌م از، همه غیر تو پر کاسه‌ی صبرم امام حسین کرمت رو باز، برسون بهم شب اول قبرم امام حسین همون‌ساعت همون‌لحظه، اگه میشه کنارم باش تو تنهایی، تو گرمای شب سرد مزارم باش .. حسین جانم، حسین جانم ... نگاه ابی عبدالله، میگن که نگران بوده عبایی که رو دوشش بود، تو دستای سنان بوده نه عمامه و، نه یه پیرهن دیگه نایی نداره امام حسین واسه دست و پا، زدنش اصلا دیگه جایی نداره حسین همون‌ساعت همون‌لحظه، یکی نیزه به پهلو زد خدا لعنت کنه شمرُ، که روی سینه زانو زد .. «حسینم وا، حسینم وا ..» ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇