eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
9.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
165 ویدیو
28 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_admin تبلیغات: @tbligm
مشاهده در ایتا
دانلود
مادران شریف ایران زمین
و اما یه خبر خیلی خوب!🤩🥳 قراره فردا با این مامان مهربون، یعنی «سرکار خانوم زهرا متقیان»، به گفت و گ
‌ یادتونه چند روز پیش یه گفتگوی زنده‌ داشتیم با خانم متقیان؟ 😍 اونایی که توی جلسه شرکت کردن که خیلی گفتگو رو دوست داشتن و بازخوردهای مثبتی دادن. برای شمایی که جلسه رو نبودید، صوتش رو ضبط کردیم تا سر فرصت گوش بدید. 👆🏻 😇
پسرم داشت با دوستش حرف می‌زد. میپرسه چند تا خواهر برادر داری؟ می‌گه یه داداش دارم. بعد که اومدیم این ور، میگه فقط دو تا بودن! حتما حوصله‌شون خیلی سر می‌ره😅😂 😁 همین پسرم میگه می‌خوام وقتی بزرگ شدم ۶۰ تا بچه داشته باشم.😌 ۳۰ تا دختر، ۳۰ تا پسر خلاصه دیگه فک نکنید هفت هشت تا بچه زیاده. پسرم مرزها رو جابجا کرده🤣 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«۱۷. با وجود کرونا حرم پناهگاه همیشگی ما بود» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) سال تحصیلی ۹۹ یک بازه ده روزه کلاس‌ها حضوری شد که به دلیل کرونا دوباره مدارس تعطیل شد و کلاس‌ها مجازی شد. از طرفی آموزش و پرورش به مدارس گفته بود، خانواده‌ها مجبور به تهیه گوشی نیستن. پرونده بچه‌ها رو از غیرانتفاعی گرفتیم و در یک مدرسه دولتی ثبت نام کردیم✍🏻. با مدیر مدرسه صحبت کردم و از ایشون خواستم درس‌ها رو به بچه‌ها خودم یاد بدم و در کلاس مجازی شرکت نکنن. ایشون هم قبول کردن و این‌جوری از شر گوشی به دست شدن بچه‌ها، خلاص شدیم🥳. سال ۹۹ با بچه‌ها کاملاً خونه بودیم ولی همسرم کارشون‌ رو تعطیل نکردن و با رعایت نکات بهداشتی بیرون از خونه مشغول فعالیت‌های خودشون بودن🧔🏻‍♂. در این بین هفته‌ای چهار جلسه باید پسرم‌ رو گفتار درمانی و کاردرمانی می‌بردم. به خاطر شرایط کرونا کمی جلسات این مرکز تعطیل شد، ولی به خاطر شرایط خاص این بچه‌ها نمی‌شد بین جلساتشون وقفه انداخت. بعد از مدتی دوباره شروع به کار کردند، در اصل این مجموعه هم جزء کادر درمان حساب می‌شدن👨🏻‍⚕. سعی می‌کردیم خیلی شرایط پسرم‌ رو برای کسی توضیح ندیم، حتی خواهرهاش. تلاش می‌کردیم برچسبی روی بچه نمونه که بعدها براش دردسر بزرگ‌تری نشه👼🏻. کاردرمانی‌های فرزندم ذهنی بود. کمی بیش فعالی داشت و نمی‌تونست تمرکز کنه و اگر می‌خواستیم جلسات رو با تمرکز شرکت کنه باید بهش دارو می‌دادیم ولی من خیلی موافق نبودم🧐. چون با دارو، مشخص نمی‌شد که پیشرفتش به خاطر دارو هست یا خودش داره پیشرفت می‌کنه. روزی ما این بود که مربی خوبی در کار درمانی و گفتار درمانی داشته باشیم و ایشون هم موافق این بود که نیاز به دارو نیست، شاید جلسات طولانی بشه ولی بدون دارو روند بهتری خواهد داشت. شکر خدا روند پیشرفتش در این جلسات خیلی خوب بود😍🤲🏻. به خاطر این شرایط و مدرسه توی خونه تلاشم رو می‌کردم، خیلی قضیه کرونا رو برجسته نکنم تا سطح اضطراب خونه بالا نره🦠. بارها نشستیم در مورد کرونا با همسرم صحبت کردیم یا مقالاتی با زبون‌های مختلف خوندیم و برامون مسجل شد که کرونا رو انکار نکنیم، اما خیلی سخت هم نگیریم. در نتیجه زندگی روزمره ما به جز اون جاهایی که ما تحت جبر بیرونی بودیم واقعاً تحت تأثیر کرونا قرار نگرفت، مثلاً بچه‌های ما هر روز محوطه می‌رفتن و بازی می‌کردن🏃🏻‍♂. موقع برگشت دستامون‌رو می‌شستیم و نکات بهداشتی رو رعایت می‌کردیم😷🧼. توی این چند سالی که ساکن شهر قم هستیم، با عنایت حضرت معصومه (س)، این توفیق رو داشتیم‌ که شب‌های جمعه به جای منزل پدری، مادری، خواهری و برادری، منزل حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) بریم. جای همه کس و کار نداشته‌مون بهشون سلام می‌کنیم. قبل کرونا این روال رو داشتیم و حتی توی اوج کرونا که همه جای حرم‌ها رو ضدعفونی می‌کردن، ما برنامه حرممون منتفی نشد🥰😍. به خاطر غربت و مظلومیتی که اهل بیت پیدا کرده بودن، حتی گاهی اوقات که کار داشتیم، هر طوری بود حتماً حرم می‌رفتیم👊🏻. یواش یواش خیلی حرم خلوت شد تا این‌که بعضی از رواق‌ها رو بستن. قسمت ضریح رو بستن. فقط یکی دو رواق باز بود. بعداً همین هم کمتر شد😭. دو سه هفته‌ای همین‌طور بود که فقط می‌تونستیم وارد حرم بشیم و از سمت دیگه خارج بشیم. فقط یه قسمت کوچیکی رو گذاشته بودن که می‌شد چند لحظه بشینی😢. هیچ برنامه‌ای در حرم نبود‌. بعد از اون چند ماهی کلاً حرم‌ها بسته شد و ما فقط همون ایامی که بسته بود نرفتیم🥹😭. البته بعد اون بسته بودن حرم‌ها، به لطف امام حسین (علیه‌السلام) به خاطر محرم دوباره حرم حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) باز شد. هر چند فقط صحن‌ها رو باز کردن و توی صحن‌ها مراسم عزاداری برگزار می‌شد. همین هم برای ما غنیمت بود، شعاری که اون سال برای هیئت‌ها انتخاب شده بود این بود که: زیر علمت امن‌ترین جای جهان است. الحمدلله خانواده شش نفری ما هر شب زیرعلم آقا داخل حرم حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) بود🤲🏻. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
«مؤمنان» فقط اونایی هستن که ایمان دارن و شک و تردید به دلشون راه نمی‌دن و با مال و جانشون در راه خدا
قبول باشه عزیزان ❤️ مبلغ ۴ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان به سایت رهبر عزیز انقلاب تقدیم شد برای کمک به رزمندگان مقاومت لبنان. کل مبلغ اهدا شده تا الان: ۴۹ میلیون تومان 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«بازارچه مقاومت با رفقای مادرانه‌ای» مامان ( ۱۱ و ۵ ساله) من مسئول گروه همدلی در مادرانه‌ی محله‌مون هستم. با دوستان مادرانه‌ای قبل از حکم آقا برای کمک به حزب‌الله لبنان، دغدغه‌ی کمک به جبهه مقاومت و فلسطین رو داشتیم، ولی دیگه بعد این حکم، کارامون جدی‌تر شد👊🏻. با جمع مامان‌های مادرانه محله‌مون، زمان انتخابات یه سری ایستگاه صلواتی و موکب، برای گفت‌وگو با مردم داشتیم. هفته گذشته هم یه بازارچه داشتیم که هر کدوم از مامان‌ها محصولات فرهنگی و غذایی برای فروش به نفع جبهه مقاومت، آورده بودن🌮. مجوز گرفتن برای برپایی این بازارچه خیلی زمان برد. حدود دو هفته دنبال گرفتن مجوز برای برپایی غرفه توی جمکران بودیم ولی نشد. نهایتاً رفتیم پارک کوکب قم، که یه جورایی بالاشهر محسوب می‌شه🌳. دخترم فاطمه رو چون کوچیک بود و سابقه‌ی گم شدن داشت، با خودم نبردم و سپردم به خانواده. ریحانه هم توی پخت شیرینی و نون بادکنکی، فضاسازی و تزئین میز و فروش بهمون کمک کرد🥰. خداروشکر از نظر فروش و درآمد نتیجه خوبی داشت، تو این بازارچه ولی خیلی فرصت گفتگو و تبیین پیش نیومد. افرادی که می‌اومدن برای خرید، تعدادشون زیاد نبود. کل مبلغ فروش‌مون حدود ۵ میلیون تومان شد و دوستان خودمون هم توی خریدن خوراکی‌ها کمک کردن🥳. بعد از اتمام برنامه به ذهنم رسید کاش میکروفون داشتیم و یه نفر به عنوان مجری خانومایی که داشتن از اونجا رد می‌شدن رو دعوت می‌کرد. این‌طوری شاید افراد بیشتری مطلع می‌شدن چه خبره و می‌اومدن بازارچه🎤. دوست داشتم به نحوی عکس‌ها و خبر این بازارچه‌ها و تلاش‌های مردمی، به دست مردم لبنان و فلسطین هم می‌رسید، تا بدونن مردم ایران پشتیبان و حامی‌شون هستن🇱🇧🇸🇩. مثلاً اگر یکی از ما عربی بلد بود و یه روایت از این کار می‌نوشت و به نحوی به دست فعالان رسانه‌ای غزه یا لبنان می‌رسوند خیلی خوب می‌شد😎. برای دفعات بعدی فکر می‌کنم بهتره چیزایی بفروشیم که فقط یه خوراکی نباشه و همون لحظه تموم بشه، مثل دونات و حلوا و چیزای سرخ‌کردنی🤔🍩. یه چیز ماندگارتر و مفیدتری باشه. مثلاً سبزی سرخ شده یا پیاز داغ یا چیزایی که نیاز روزمره افراد هست و احتمالاً مردم بیشتر استقبال می‌کنن🧐. یه تجربه دیگه هم که به دست آوردیم این بود که، برای دفعات بعدی بازارچه رو جایی بذاریم که یه غرفه مهد‌کودک برای بچه‌ها داشته باشه و بچه‌ها اون‌جا رنگ آمیزی و فعالیت‌های فرهنگی داشته باشن👦🏻👧🏻. این دفعه چون کنار خیابون بودیم، یه مقدار برای بچه کوچیک‌ها خطرناک بود و هی باید مراقب‌شون می‌بودیم یه موقع وسط خیابون نرن🤦🏻‍♀. و یه چیز دیگه هم این بود که دفعه بعدی برای خودمون صندلی ببریم که بتونیم بشینیم پشت میزها و زود خسته نشیم. 🤭. ان شاء الله خدا همین کارها رو از ما قبول کنه و کمک کنه کارهامون رو بهتر کنیم🤲🏻. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«۱۸. خونه‌ای که خدا برامون مقدر کرد» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) ما خونه‌مون رو بهمن ماه فروخته بودیم و تا ماه رمضان که اردیبهشت بود، خونه‌ای پیدا نکرده بودیم. قرار بود خونه آپارتمانی رو در خرداد تحویل خریدار بدیم🏢. با توجه به شرایط خاص بچه‌ها و شرایط جسمی و روحی خودم دیگه توانی برام نمونده بود، نذر کردم برای تولد امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) آش بپزم و بین همسایه‌ها پخش کنم و از همه‌شون خواستم حتماً دعا کنند🤲🏻. همسرم شب شانزدهم ماه رمضان از تبلیغ اومدن و قرار شد خیلی جدی دنبال خونه باشیم🏠. شب نوزدهم یعنی شب قدر، قرار بود بریم مراسم احیا، قبل از رفتن همین‌طور دیوار رو داشتم چک می‌کردم، که یک‌دفعه یه خونه‌ای تو دیوار دیدم که منطقه‌ خوبی بود🤩. اون خونه اجمالاً یکی دو تا از نکاتی که ما مد نظرمون بود رو داشت ولی اصلاً عکس از خونه نذاشته بود🧐. با همسرم تماس گرفتم و گفتم مهم نیست خوبه یا نه، بیا زودتر معامله کنیم که خدایی نکرده پول از دستمون نره😱. همسرم هم‌ با صاحب‌خونه تماس گرفته بودن و همون شب نوزدهم و قبل از اینکه بیان منزل رفته بودن خونه رو دیده بودن و پسندیده بودن😍. بهم زنگ زدن و گفتن نقشه خونه و محلش خوبه. شب بیست و یکم خونه رو دیدم و شب بیست و سوم ماه رمضان، اون خونه رو معامله کردیم و شبش رفتیم مراسم احیاء. همیشه می‌گن تقدیر این‌جوریه، شب نوزدهم نوشته می‌شه، شب بیست و یکم محکم می‌شه و شب بیست و سوم امضاء و نهایی می‌شه🥹. خونه‌ ما هم این‌جوری شد و آن‌قدر فاصله‌اش با اون نذری امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) که دادیم کم بود که مطمئنم از کرم اهل‌بیت (علیه‌السلام) خونه برای ما جورشد😍. پولی که ما داشتیم در واقع به اندازه‌ پول دو آپارتمان بود، یعنی پول آپارتمانمون و همون قدر پول از سرمایه‌گذاری‌هایی که در طول این پانزده شانزده سال زندگی و پس‌اندازهایی که کرده بودیم😇. اما قیمت خونه اندازه‌ی پول سه آپارتمان بود. به همین‌ خاطر چاره‌ای نداشتیم که از آشنایان مقدار زیادی قرض بگیریم. خونه اصلاً قابل سکونت نبود، فقط شش تا اتاق تودرتو داشت و بقیه‌اش حیاط🧐! خونه آپارتمانی ما خیلی بزرگ‌تر و جادارتر بود ولی اینجا بچه‌ها راحت‌تر می‌تونستن زندگی کنن😍🌲. تصمیم گرفتیم و توکل بر خدا کردیم و ریسک بزرگی کردیم. از خریدار خونه یه ماه مهلت گرفتیم و ساخت‌وساز خونه جدید رو شروع کردیم👊🏻. بیست و پنج ماه رمضان کارگر آوردیم و با سرعت و حجم کاری خیلی بالا همسرم شروع کردن و انگار دوباره خونه رو ساختن. تقریباً بیست روز بعد، خریدار خونه قبلی‌مون گفت تخلیه کنین😥. اسبابمون رو داخل خونه نیمه‌کاره گذاشتیم، اما خودمون مکانی برای موندن نداشتیم. داخل گروه دوستان پیامی برای درخواست جایی برای موندن دادم. طبقه همکف خانه مادر یکی از دوستان حسینیه بود، لطف کردن و در اختیارمون قرار دادن🥰. اما مادرشون با سر و صدا مشکل داشتن. دو سه روز اون‌جا موندیم. ولی به دلیل سر و صدای بچه‌ها، نبود تلویزیون و امکانات دنبال جای دیگه هم می‌گشتیم👀. به لطف خدا همسایه خواهر شوهرم کل تابستون برای تبلیغ رفته بودن، لطف کردن و اجازه دادن سه هفته خونه‌شون زندگی کنیم🙏🏻. بچه‌های ما و خواهرشوهرم با هم بازی می‌کردن و ناهار و شام پیش هم بودیم. لطف خدا شامل حالمون شد و تقریباً مرداد ماه تو خونه جدید ساکن شدیم🥳. این چهار، پنج ماه جالب بود. خدا هی گره می‌انداخت هی گره رو باز می‌کرد. هی چالش ایجاد می‌کرد، هی خودش راهکارهای رفع چالش جلوی پامون قرار می‌داد. خیلی عجیب بود. این مدت کامل متوجه شدیم اختیار دیگه اصلاً دست ما نیست. حس می‌کردیم، مهره‌هایی هستیم در دست خدا که هرجور دلش می‌خواد ما رو این‌ور و اون‌ور پرتاب می‌کنه و چقدر خوبه آدم احساس کنه بازیچه دست خداست😍. با شروع کرونا، درس رو کلاً تعطیل کردم و در فضای مجازی و حقیقی ارتباطاتم رو به حداقل رسوندم چون احساس می‌کردم باید مدتی وقف بچه‌ها و مخصوصاً پسرم باشم💪🏻. خونه جدید شرایط ایده‌آلی برای درمان به وجود آورد و درمانش الحمدلله موفقیت آمیز بود. ما باید ارتباط پسرم رو با طبیعت حفظ می‌کردیم🍀. مثلاً از درخت بالا می‌رفت و با خاک، مرتب بازی می‌کرد، این مسئله روی روح و روان خودمم تأثیر مثبت گذاشت😇. پس از مدتی برای بچه‌ها مرغ و خروس گرفتیم، و با آزمون و خطا و کسب تجربه به خودکفایی در زمینه مرغ و تخم مرغ رسیدیم😎🐓🥚. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 | الـگـوی مـنـاسب تربیت توحیدی در دنیای معاصر یعنی شهید طـهـرانی مقدم شـرکـت در پـویـش کتابخوانی بـه توصیه حجت‌الاسلام به بهانه سـالروز شهـادت پـدر موشکی ایـران کـتــاب ارزشــمــنــد بـا تـخـفـیـف باورنکردنی عرضه می‌شود. 📚این پویش به همت مقر فرهنگی شهید طهرانـی مقـدم، خبرگزاری تسنیم، نشر آئین فطرت و نـشـر شهید کاظمی برگزار می‌شود. این پویش با صرف نظر از حقوق مادی ناشر و نویسنده کـتـاب شــروع و تـا هفـتـه بـسـیـج (۱۰ آذر ماه) ادامه دارد. اما پویش چندتا اتفاق مهم داره: ۱. قسمتی از مبلغ فروش ایـن پویش صـرف کمک به خواهد شد. ۲. کتاب بـا تخفیف‌ویژه ۵۰۰.۰۰۰هزارتومانی تقدیم شما می‌شود. قیمت اصلی کتاب: ۱.۳۰۰.۰۰۰ تومان ❌ قـیـمـت ویـژه پویش: ۸۰۰.۰۰۰ تـومـان ✅ ۳. کتاب بـه صورت هـدیـه بـرای شـمـا عزیزان روی ایـن مجموعه ارسال میشه. ۴. بسته بندی و ارسال کتاب‌هاهم به‌صورت‌رایگانه. برای شرکت در پویش و ثبت سفارش کتاب میتونید هم از لینک زیر استفاده کنید و کـد تخفیف ۱۳۱ رو در نهـایت در سـبـد خریدتون ثبت کنید. بـرای خرید کتاب با قیمت ویـژه حتـما باید از کد تخفیف ۱۳۱ استفاده کنید.👇 https://manvaketab.com/book/391368/ یا با شماره زیر تماس بگیرید. ۰۲۵۳۳۵۵۱۸۱۸ ترویج‌کتاب یعنی‌یـک‌کارفرهنگی، یک باقیات الصالحات ویژه... رسانه باشید... https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
فرصت ویژه برای خرید یک کتاب فوق العاده 😍 کتاب مرد ابدی، روایتی مستند از زندگی برادر شهید حاج حسن طهرانی مقدم
مادران شریف ایران زمین
🔥#ویژه | الـگـوی مـنـاسب تربیت توحیدی در دنیای معاصر یعنی شهید طـهـرانی مقدم شـرکـت در پـویـش کتا
‌ شهید طهرانی مقدم این روزا امید رو تو دل خیلیا زنده کرد با موشک‌هاش. البته موشک فقط یکی از دستاوردهای این مرد بزرگ بود. دستاورد مهمترش همونطوری که خودش به همکارانش می‌گفت، راه و روشی بود که برای حل مشکلات و پیشرفت کشور به جا گذاشت. زندگی این شهید پر از توحیده و درس زندگی داره برای همه‌مون. ❤️ اگر دوست دارید با این قهرمان معاصر ما آشنا بشید، این فرصت ویژه رو از دست ندید. خرید ۳ جلد کتاب در حدود ۱۸۰۰ صفحه با تخفیف استثنائی 🤩 👆🏻