eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
9.6هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
145 ویدیو
27 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_admin تبلیغات: @tbligm
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی از دوستان قمی هم پیام دادن که بعد آشنایی با ایشون، رفتن مزارشون تو حرم حضرت معصومه سلام الله علیها (حجره پروین اعتصامی) رو زیارت کردن و برامون دعا کردن
«مؤمنان» فقط اونایی هستن که ایمان دارن و شک و تردید به دلشون راه نمی‌دن و با مال و جانشون در راه خدا جهاد می‌کنن ... امروز دست ما از جهاد با جان کوتاهه. ولی دستمون به جیب خودمون می‌رسه و می‌تونیم با مالمون به مجاهدان کمک کنیم.🌷 🔹می‌خوایم با کمک شما تا آخر هفته ۵ میلیون تومان به سایت رهبر عزیز انقلاب تقدیم کنیم برای کمک به رزمندگان مقاومت لبنان. ❤️ ✅ سهم من و شما: ۱۰ هزار تومان. 🔸شماره کارت به نام شکوری روش بزنید کپی میشه
6037997528330963
(کارت مخصوص همین کاره و نیازی به رسید نیست.) 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
«۱۰. یادگیری عربی همراه با بارداری و بچه داری» #ام_محمد ‌(مامان #محدثه ۱۵، #مطهره ۱۲، #محمد ۹ و #م
خیلی پرسیده بودید که دوره‌ی عربی که خانم شرکت کرده بودن، کجا و چه‌جوری بوده گفتن که دوره ای وابسته به جامعه‌المصطفی بود و الان ظاهراً دیگه عربی رو ندارن. ولی بازم اگه خواستید خودتون از طریق جامعه‌المصطفی پیگیر باشید. اینم گفتن که برای یادگیری عربی فصیح، حتما از یه دوره‌ای شروع کنید، و بعد که راه افتادید، خیلی زیاد، فیلم ببینین. (فیلم فصیح باشه نه با لهجه)
البته جامعه‌المصطفی دوره مجازی هم دارن. یکی از دوستان حدود ۴، ۵ سال پیش یه دوره کلاس عربی آنلاینشون رو شرکت کرده بودن. اون موقع شهریه‌ش ۱۰۰ تومن بود یا کمتر. یه تخفیفی هم برای طلبه‌ها داشت. الان ترمی ۳۹۰ شده. میتونید از شماره تلفنی که توی این سایت هست زنگ بزنین بپرسین: . 🌐 https://mou.ir/fa/آموزشی/دوره-ها/item/46-دوره-آموزش-مکالمه-زبان-عربی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دوست🧹 یک اشارت🤭 وی را به سر دویدن😂 جدی چرا بچه‌ها اینقدر احساس دارن نسبت به جاروبرقی؟😅 بعضیا ازش میترسن و بعضیا...😂 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«۱۵. مقطع جدید، فرزند جدید » ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) با شرکت در آزمون دکترا به صورت جدی سراغ پایان‌نامه رفتم و سعی کردم تو فرصت کوتاه باقی مونده اون رو تموم کنم✍. تموم تابستون سال ۹۶ رو تو کتاب‌خونه حوزه جامعه‌الزهرا گذروندم، از صبح تا اذان ظهر پسرم رو مهد می‌ذاشتم و دخترام کلاس‌های فوق برنامه حوزه رو شرکت می‌کردن. بعد از کلاس تو محوطه خود حوزه که خیلی بزرگ و زیبا و امنه اسکیت بازی می‌کردن🛼. یک ماه از این سه ماه، ماه رمضان بود. همسرم تبلیغ رفته بودن و ما هم تنها بودیم. تابستون سختی بود اما الحمدلله نتیجه خوبی داشت🤲🏻. به این باور رسیدم که هرجا حرکتی کردم، خدا برکتش رو داده‌‌ و واقعاً اون پایان نامه، پایان‌نامه‌ای نبود که تو سه ماه جمع بشه😍. موضوع جذاب و خاصی بود و قطعاً وقت بیشتری لازم داشت؛ سه تا تقریر متفاوت از آقایان فیاضی، مصباح و یزدان پناه رو مورد بررسی قرار دادم و لوازم معرفت شناختی اون ها رو درآوردم. این پایان نامه نقطه قوت من در مصاحبه دکترا شد و تونستم راحت تر پذیرش دکترا دانشگاه باقر العلوم رو بگیرم🥳. سال اول دکترا یعنی سال ۹۶ با بارداری بچه چهارم سپری شد، این بارداری سخت‌تر بود، چون بعد از زایمان سوم خیلی کم‌خون شده بودم و مرتب نیازمند سرم بودم🤒. از لحاظ مشکلات جسمی و کمبود ویتامین در شرایط بحرانی بودم و این ضعف من جبران نشده بود. هرچند تلاش کردم با مکمل اوضاع رو بهتر کنم ولی تأثیر ویژه ای نداشت و در ماه ششم بارداری چندین سرم خون تزریق کردم💉. در طول هفته دو روز کلاس داشتم، دخترام شش و نه ساله بودن و می‌تونستن خونه بمونن. گاهی از داداششونم مواظبت می‌کردن، دیگه لازم نبود اون‌ها رو مهد بزارم😎. گاهی هم که کلاس‌های طولانی‌تری داشتم از پرستار کمک می‌گرفتم. علتش هم این بود که تعداد بچه‌ها زیاد شده بود و هزینه مهد صرفه اقتصادی نداشت🥲. با ورود پرستار به خونه، اون به کل خونه شما وارد می‌شه و من خیلی این رو دوست ندارم. ولی در اون شرایط زمانی مجبور بودم یک روز در هفته پرستار بگیرم🤷🏻‍♀. تعهد کاری پرستار از مربی مهد کم‌تره، یعنی خیلی مواقع پیش می‌اومد که در روزهای بحرانی ایشون توانایی حضور نداشتن که باعث می‌شد کارمون سخت بشه😫. شفاف نبودن مسائل مادی باعث دل‌خوری و توقع نابه‌جا از هر دو سمت می‌شد. تعامل با پرستار به نظرم تعامل سختیه و ظرافت‌های خاصی داره ولی با همه سختی‌هاش، پرستار بچه ها، پرستار خوبی بود. خانم خیلی محترم و با شخصیتی بود🧕🏻. همسایه بودیم و از اواسط سال تحصیلی بچه‌ها رو به خونه ایشون می‌بردم🏠. علت این کار هم این بود که خیلی وقتا به تمیزکاری خونه نمی‌رسیدم و دوست نداشتم خونه نامرتب و کثیف رو به پرستار تحویل بدم🧐. پسرم دو ساله شده بود و به سنی رسیده بود که من دخترا رو از پوشک می‌گرفتم، اما هنوز توی حر‌کت هم مشکل داشت و خیلی دیر شروع به صحبت کرد. خودم را با این استدلال که پسر با دختر تفاوت داره قانع می‌کردم ولی می‌دونستم که چیزی این وسط درست نیست😢. در خیلی موارد اصلاً حرفم‌رو نمی‌فهمید و نمی‌تونستیم با هم ارتباط بگیریم. توی این سن هیچ درکی از از پوشک گرفتن نداشت🤦🏻‍♀. خیلی پرجنب و جوش بود و نگهداری ازش خیلی سخت بود، کم تحمل شده بودم و صبرم کم شده بود برای همین از پوشک گرفتنش رو به بعد زایمان موکول کردم😮‍💨. یک ماه مونده به زایمان دوباره به مشهد برگشتیم و بچه چهارم رو به خاطر کم‌توانی جسمیم سزارین کردم. بعد از زایمان و گذروندن دوره نقاهت به قم برگشتیم. در این بین چالش‌های زیادی با پسر اولم پیدا کرده بودم و از لحاظ روحی شرایط خوبی نداشتم😢. با شروع سال تحصیلی جدید تقریباً کلاسی توی دانشگاه نداشتم و تدریس فلسفه در یکی از مدارس غیرانتفاعی قم رو قبول کردم، که با توجه به مسیر طولانی از خونه تا مدرسه و داشتن بچه شیرخوار کار سختی بود، اما حدود یک سال با این شرایط پیش رفتیم و آزمون جامع دکترا رو هم همون سال ۹۸ دادم😇. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«حتی همین یک رستوران نرفتن، به یاد کودکان غزه و لبنان» 🍃🍃🍃 (مامان ۷ و ۶ ساله) از وقتی قضیه کمک به جبهه مقاومت و لبنان جدی شد، با همسرم نیت کردیم سعی کنیم از خرج‌های غیرضروری کم کنیم و اگه بنا بود تفریح پرخرجی داشته باشیم با رضایت بچه‌ها، هزینه‌شو به حساب مقاومت واریز کنیم. در نهایت هم هرچه از حقوق ماه اضافه اومد به حساب مقاومت واریز بشه.🌱 روز تولد همسرم رسید. مادرشوهرم به مناسبت تولدش هزینه ی یک وعده رستوران رفتن رو به حسابش ریخت که به این مناسبت بچه‌ها غذای مورد علاقه‌شونو بخورن و شب شادی رو تجربه کنند.😌 رستوران رفتن اون هم غذای فست‌فودی یکی از تفریحات خیلی خیلی دوست‌داشتنی بچه‌هاست. تفریحی که زیاد هم پیش نمی‌آد.🤭 با بچه ها صحبت کردیم. از شرایط کودکان غزه و لبنان گفتیم... از بمب های اسرائیلی از خونه های خراب شده و بچه‌هایی که نه لباس دارند، نه عروسک و اسباب بازی و نه حتی غذایی برای خوردن...😢 البته که این حرفا براشون جدید نبود و از روز اول طوفان‌الاقصی به فراخور حال و شرایطشون از اوضاع با خبر بودن. این مدت هم به تبع شرکت در مراسم شهید هنیه✊🏻، شادی پس از وعده‌های صادق، شرکت در نمازجمعه تاریخی و... در حال و هوای این روزها قرار داشتن‌. به بچه ها گفتیم: 1⃣ میتونیم رستوران بریم 2⃣ یا پولش رو کمک کنیم به بچه‌هایی که غذا ندارند و ما تو خونه یه غذای خوب بخوریم. چی میگید؟!🙃 خیلی زودتر از انتظارم و با رضایت کامل قبول کردند. جالب‌تر اینکه گل پسر بلند شد و پاکت پول هاش رو آورد (پول هایی که عیدی و هدیه و‌.. می‌گیرند رو نگه میدارن) و یک به قول خودش پول زیاد😅 (تراول ۵۰ تومانی) رو به کودکان غزه داد. هرچی اصرار کردم ۱۰ تومانی کافیه، قبول نکرد🥰 خواهرش هم همون کار رو کرد و این دو تراول و پول غذا، واریز شد به حساب کمک های غزه و لبنان. عوض شام شب تولد هم، ناهار ماهی خوردن که عاشقشن و خوشحال بودن الحمدلله... پ.ن: تا شب هم هرچی میخوردن با خودشون میگفتن آخ بچه های لبنان الان از اینا ندارن...💔 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمودند: «سه چیز از دنیا برای من دوست داشتنی است:تلاوت قرآن، نگاه به صورت رسول خدا، انفاق و کمک به نیازمندان در راه خدا.» «حُبِّبَ إ لَیَّ مِنْ دُنْیاکُمْ ثَلاثٌ:تِلاوَةُ کِتابِ اللّهِ، وَالنَّظَرُ فی وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ، وَالاْنْفاقُ فی سَبیلِ اللّهِ.» (نهج الحیاة، ح 164) 🖤🖤🖤🖤 سهم این قوم سکوت است کما فی السابق آستین است به دندان که مبادا هق هق... تک و تنها تک و تنها چه کشیده‌است علی از سبک بودن تابوت خمیده‌ست علی جان افلاک برون آمد و لرزید زمین دستی از خاک برون آمد و لرزید زمین علی از بدرقه جان خودش برمی‌گشت داشت از نیمه‌ی پنهان خودش برمی‌گشت آه، مولا چه کند در شب تدفین خودش زیر لب مرثیه می‌خواند به تسکین خودش زیر لب زمزمه دارد زفراتی زفرات بعد زهرا چه حیاتی چه حیاتی چه حیات حمید رضا برقعی   شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) تسلیت باد🖤 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«۱۶. متوجه شدیم پسرم تاخیر رشد داره» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) شرایط پسرم من رو مستأصل کرده بود، به سختی تونستم از پوشک بگیرمش و تا اون موقع اصلاً نمی‌تونست خوب صحبت کنه😢. چالش‌های ارتباطی زیادی باهاش داشتم. پسرم نمی‌تونست دو چیز مجزا رو درنظر بگیره و اون رو نقاشی بکشه، ضعف شدید عضلانی داشت، غیر واضح صحبت کردنش هم به همین دلیل بود😔. همین عدم توانمندی در صحبت، تعاملات اجتماعی پسرم رو تحت تأثیر قرار داده بود. توقع داشتم پسرم هم مثل دو دخترم عاقل‌تر باشد و کارهایش را مانند آنها به موقع انجام دهد👶🏻. اطرافیان اصرار داشتن که اون رو با خواهراش مقایسه نکنم و به تفاوت‌های پسر و دختر بیشتر توجه کنم، ولی این تفاوت از حالت عادی خارج شده بود🥺. سه سال و چند ماهه بود که ما بالاخره تصمیم گرفتیم پسرم رو پیش یه مشاور مذهبی ببریم. مشاور با پسرم تنهایی صحبت کردن و بعد از ما خواستن که وارد اتاق بشیم. ایشون نظرشون این بود که پسرم در طیفی از اوتیسم قرار می‌گیره، البته ایشون اون موقع اسم اوتیسم رو نبردن ولی نکاتی که گفتن و تاکید جدی‌شون به رفتن پیش کار درمان متوجه شدم ایشون از اوتیسم صحبت می‌کنه😢. با این تشخیص شکستم و خودم رو ناتوان می‌دیدم و آینده خیلی برام مبهم شد😭. تا چندین وقت تو فاز انکار قرار گرفتم و نمی‌خواستم باور کنم که پسرم همچین مشکلی داره. همسرم خیلی کمکم می‌کرد که زودتر این شرایط رو بپذیرم. چرا که اگر می‌خواستیم درمانش رو شروع کنیم باید سریع‌تر وارد عمل می‌شدیم🥺. بچه‌های *اوتیسم* ظاهر عادی دارند و شاید کسی از ظاهر متوجه این تفاوت نشه. ما هیچ اطلاعاتی نداشتیم و نمی‌دونستیم باید برای درمانش چیکار کنیم و کجا ببریم🧐. در همون اولین جست‌وجو متوجه شدیم خیلی هزینه‌ها بالاست و برای ما خیلی سخت بود که همچین هزینه‌هایی پرداخت کنیم🥲. یکی از دوستانم فرزندش مشکل بیش فعالی داشت، از ایشون خواستم که کار درمان و گفتار درمان به من معرفی کنه و اصلاً بهشون نگفتم که شرایط پسرم دقیقاً چیه🫢! دوستم گفتن که مرکز خدمات حوزه از ماه پیش با مرکز معتبری در همین زمینه قرارداد بسته و اگر بری و تشخیص اونا این بشه که پسرت نیاز به کار درمان یا گفتار درمان داره، هزینه‌ها رو مرکز خدمات می‌ده👌🏻. من اون موقع تصوری از تعداد جلسات نداشتم و نمی‌دونستم خدا چه لطفی در حقم کرده! اما بعدها متوجه شدم که چقدر می‌تونست هزینه‌های درمان پسرم کمرشکن بشه و حتی شاید نمی‌تونستیم پروسه درمانش رو تکمیل کنیم. مثلاً با توجه به نرخ الان هفته‌ای یک میلیون و پونصد می‌شد😱. اینجا بود که *دست خدا* رو در زندگی‌مون دیدم. اگر سختی هم باشه خود خدا حواسش به بنده‌هاش هست🥹🤲🏻. وقتی به مرکز مراجعه کردیم، متوجه شدیم که اون‌جا *مرکز خیریه اوتیسم قم* هست که از صبح تا ظهر کار می‌کردن، بعدازظهر هم به صورت خصوصی کار می‌کردن. اگر واقعاً بچه ای مشکل اوتیسم داشت به خیریه ارجاع داده می‌شد و همه هزینه‌ها رو خیریه پرداخت می‌کرد. سر همین خیلی حساس بودن که تشخیص درست بدن🔍. وقتی به اونجا مراجعه کردیم از پسرم در طی چند روز تست‌های مختلفی گرفتن و در نتیجه به ما گفتن که مشکل فرزندم اوتیسم نیست ولی تاخیر رشد داره. ویژگی بچه‌هایی که تاخیر رشد دارن با بچه‌های اوتیسمی خیلی شباهت داره👦🏻. توضیحات زیادی به من دادن من جمله این‌که دو سال تاخیر رشد داره و کارهاش رو باید مثل بچه دوساله در نظر بگیرم چه از لحاظ ذهنی چه از لحاظ حرکتی😢. البته اوتیسم یک طیف است و هر قسمت از این طیف ویژگی‌های خاصی داره. تاخیر رشد نزدیک به اوتیسم خیلی ضعیفه و خوبیش اینه که قابلیت درمان داره. خیلی خیلی خوشحال شدم ولی نمی‌دونستم این مسیر درمان به چه صورتی قراره پیش بره🤷🏻‍♀. اواخر سال ۹۸ دختر اولم کلاس پنجم و دختر دومم کلاس دومی بود. با اومدن کرونا زندگی ما تغییر اساسی کرد😷🦠. شرایط کرونا برای ما خیر و برکت‌های زیادی داشت، البته الان که از دور به این اتفاق نگاه می‌کنم اون رو لطف الهی می‌دونم در صورتی‌که اون موقع شاید این‌طوری فکر نمی‌کردم🤔. مدت طولانی بود که عادت کرده بودم یک روز کامل خونه نباشم و نصف روز بچه‌ها مهد یا پیش پرستار باشند، اما در اون شرایط با چهار بچه سحرخیز مواجه شده بودم که باید توی خونه مشغولشون می‌کردم و بحث درس و مطالعه خودم به حاشیه رفته بود📒. معضل بزرگی شده بود و نمی‌تونستم راه حلی برای این شرایط پیدا کنم. ساعت پنج یا شش صبح بیدار می‌شدن، ساعت نه یا ده صبح که می‌شد، حوصلشون سررفته بود و کاری برای انجام دادن نداشتن. شرایط آپارتمان نشینی هم بر این بی‌حوصلگی‌ها اضافه می‌کرد🤦🏻‍♀. این وضعیت شوک عصبی جدی به من داده بود و باید راه حلی براش پیدا می‌کردم🧐. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
«مؤمنان» فقط اونایی هستن که ایمان دارن و شک و تردید به دلشون راه نمی‌دن و با مال و جانشون در راه خدا
‌ تا الان ۲ میلیون تومان به لطف شما جمع شده. 🌷 شاید ۱۰ هزار تومان مبلغ زیاد و تاثیرگذاری به نظر نیاد. ولی خدا به نیت‌ها نگاه می‌کنه😍 و اگر افراد زیادی توی این هدیه ۱۰ هزار تومان هفتگی شرکت کنن، مبلغش هم زیاد میشه‌. ❤️
آیات قرآن درباره یهود خیلی جالبه. شأن نزول آیه یهودی‌های صدر اسلام بودن ولی آدم حس می‌کنه درباره یهودی‌های امروز و صهیونیست‌ها داره صحبت میشه. یهودی‌هایی که فکر می‌کنن خدا دستش بسته‌ست و نمی‌تونه کاری کنه توی این دنیا. خدا هم تا روز قیامت بین این قوم کینه و دشمنی قرار داده و هر بار جنگ افروزی کنن، خدا آتش جنگ رو خاموش می‌کنه... 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
گفتگو با خانم متقیان ۲۲ آبان ۱۴۰۳.mp3
40.96M
‌ 📣 صوت کامل گفتگو با خانم زهرا متقیان مادر پنج فرزند و آموزگار ✅ موضوعات اصلی گفتگو: 🔹مسائل دوران نوجوانی و روش تربیتی مادرشون 🔹 مسیر زندگی‌شون از دانشگاه شریف تا کانادا و بعدش ایران 🔹 دلیل انتخاب شغل آموزگاری با وجود پنج فرزند 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
و اما یه خبر خیلی خوب!🤩🥳 قراره فردا با این مامان مهربون، یعنی «سرکار خانوم زهرا متقیان»، به گفت و گ
‌ یادتونه چند روز پیش یه گفتگوی زنده‌ داشتیم با خانم متقیان؟ 😍 اونایی که توی جلسه شرکت کردن که خیلی گفتگو رو دوست داشتن و بازخوردهای مثبتی دادن. برای شمایی که جلسه رو نبودید، صوتش رو ضبط کردیم تا سر فرصت گوش بدید. 👆🏻 😇
پسرم داشت با دوستش حرف می‌زد. میپرسه چند تا خواهر برادر داری؟ می‌گه یه داداش دارم. بعد که اومدیم این ور، میگه فقط دو تا بودن! حتما حوصله‌شون خیلی سر می‌ره😅😂 😁 همین پسرم میگه می‌خوام وقتی بزرگ شدم ۶۰ تا بچه داشته باشم.😌 ۳۰ تا دختر، ۳۰ تا پسر خلاصه دیگه فک نکنید هفت هشت تا بچه زیاده. پسرم مرزها رو جابجا کرده🤣 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«۱۷. با وجود کرونا حرم پناهگاه همیشگی ما بود» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) سال تحصیلی ۹۹ یک بازه ده روزه کلاس‌ها حضوری شد که به دلیل کرونا دوباره مدارس تعطیل شد و کلاس‌ها مجازی شد. از طرفی آموزش و پرورش به مدارس گفته بود، خانواده‌ها مجبور به تهیه گوشی نیستن. پرونده بچه‌ها رو از غیرانتفاعی گرفتیم و در یک مدرسه دولتی ثبت نام کردیم✍🏻. با مدیر مدرسه صحبت کردم و از ایشون خواستم درس‌ها رو به بچه‌ها خودم یاد بدم و در کلاس مجازی شرکت نکنن. ایشون هم قبول کردن و این‌جوری از شر گوشی به دست شدن بچه‌ها، خلاص شدیم🥳. سال ۹۹ با بچه‌ها کاملاً خونه بودیم ولی همسرم کارشون‌ رو تعطیل نکردن و با رعایت نکات بهداشتی بیرون از خونه مشغول فعالیت‌های خودشون بودن🧔🏻‍♂. در این بین هفته‌ای چهار جلسه باید پسرم‌ رو گفتار درمانی و کاردرمانی می‌بردم. به خاطر شرایط کرونا کمی جلسات این مرکز تعطیل شد، ولی به خاطر شرایط خاص این بچه‌ها نمی‌شد بین جلساتشون وقفه انداخت. بعد از مدتی دوباره شروع به کار کردند، در اصل این مجموعه هم جزء کادر درمان حساب می‌شدن👨🏻‍⚕. سعی می‌کردیم خیلی شرایط پسرم‌ رو برای کسی توضیح ندیم، حتی خواهرهاش. تلاش می‌کردیم برچسبی روی بچه نمونه که بعدها براش دردسر بزرگ‌تری نشه👼🏻. کاردرمانی‌های فرزندم ذهنی بود. کمی بیش فعالی داشت و نمی‌تونست تمرکز کنه و اگر می‌خواستیم جلسات رو با تمرکز شرکت کنه باید بهش دارو می‌دادیم ولی من خیلی موافق نبودم🧐. چون با دارو، مشخص نمی‌شد که پیشرفتش به خاطر دارو هست یا خودش داره پیشرفت می‌کنه. روزی ما این بود که مربی خوبی در کار درمانی و گفتار درمانی داشته باشیم و ایشون هم موافق این بود که نیاز به دارو نیست، شاید جلسات طولانی بشه ولی بدون دارو روند بهتری خواهد داشت. شکر خدا روند پیشرفتش در این جلسات خیلی خوب بود😍🤲🏻. به خاطر این شرایط و مدرسه توی خونه تلاشم رو می‌کردم، خیلی قضیه کرونا رو برجسته نکنم تا سطح اضطراب خونه بالا نره🦠. بارها نشستیم در مورد کرونا با همسرم صحبت کردیم یا مقالاتی با زبون‌های مختلف خوندیم و برامون مسجل شد که کرونا رو انکار نکنیم، اما خیلی سخت هم نگیریم. در نتیجه زندگی روزمره ما به جز اون جاهایی که ما تحت جبر بیرونی بودیم واقعاً تحت تأثیر کرونا قرار نگرفت، مثلاً بچه‌های ما هر روز محوطه می‌رفتن و بازی می‌کردن🏃🏻‍♂. موقع برگشت دستامون‌رو می‌شستیم و نکات بهداشتی رو رعایت می‌کردیم😷🧼. توی این چند سالی که ساکن شهر قم هستیم، با عنایت حضرت معصومه (س)، این توفیق رو داشتیم‌ که شب‌های جمعه به جای منزل پدری، مادری، خواهری و برادری، منزل حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) بریم. جای همه کس و کار نداشته‌مون بهشون سلام می‌کنیم. قبل کرونا این روال رو داشتیم و حتی توی اوج کرونا که همه جای حرم‌ها رو ضدعفونی می‌کردن، ما برنامه حرممون منتفی نشد🥰😍. به خاطر غربت و مظلومیتی که اهل بیت پیدا کرده بودن، حتی گاهی اوقات که کار داشتیم، هر طوری بود حتماً حرم می‌رفتیم👊🏻. یواش یواش خیلی حرم خلوت شد تا این‌که بعضی از رواق‌ها رو بستن. قسمت ضریح رو بستن. فقط یکی دو رواق باز بود. بعداً همین هم کمتر شد😭. دو سه هفته‌ای همین‌طور بود که فقط می‌تونستیم وارد حرم بشیم و از سمت دیگه خارج بشیم. فقط یه قسمت کوچیکی رو گذاشته بودن که می‌شد چند لحظه بشینی😢. هیچ برنامه‌ای در حرم نبود‌. بعد از اون چند ماهی کلاً حرم‌ها بسته شد و ما فقط همون ایامی که بسته بود نرفتیم🥹😭. البته بعد اون بسته بودن حرم‌ها، به لطف امام حسین (علیه‌السلام) به خاطر محرم دوباره حرم حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) باز شد. هر چند فقط صحن‌ها رو باز کردن و توی صحن‌ها مراسم عزاداری برگزار می‌شد. همین هم برای ما غنیمت بود، شعاری که اون سال برای هیئت‌ها انتخاب شده بود این بود که: زیر علمت امن‌ترین جای جهان است. الحمدلله خانواده شش نفری ما هر شب زیرعلم آقا داخل حرم حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) بود🤲🏻. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
«مؤمنان» فقط اونایی هستن که ایمان دارن و شک و تردید به دلشون راه نمی‌دن و با مال و جانشون در راه خدا
قبول باشه عزیزان ❤️ مبلغ ۴ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان به سایت رهبر عزیز انقلاب تقدیم شد برای کمک به رزمندگان مقاومت لبنان. کل مبلغ اهدا شده تا الان: ۴۹ میلیون تومان 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«بازارچه مقاومت با رفقای مادرانه‌ای» مامان ( ۱۱ و ۵ ساله) من مسئول گروه همدلی در مادرانه‌ی محله‌مون هستم. با دوستان مادرانه‌ای قبل از حکم آقا برای کمک به حزب‌الله لبنان، دغدغه‌ی کمک به جبهه مقاومت و فلسطین رو داشتیم، ولی دیگه بعد این حکم، کارامون جدی‌تر شد👊🏻. با جمع مامان‌های مادرانه محله‌مون، زمان انتخابات یه سری ایستگاه صلواتی و موکب، برای گفت‌وگو با مردم داشتیم. هفته گذشته هم یه بازارچه داشتیم که هر کدوم از مامان‌ها محصولات فرهنگی و غذایی برای فروش به نفع جبهه مقاومت، آورده بودن🌮. مجوز گرفتن برای برپایی این بازارچه خیلی زمان برد. حدود دو هفته دنبال گرفتن مجوز برای برپایی غرفه توی جمکران بودیم ولی نشد. نهایتاً رفتیم پارک کوکب قم، که یه جورایی بالاشهر محسوب می‌شه🌳. دخترم فاطمه رو چون کوچیک بود و سابقه‌ی گم شدن داشت، با خودم نبردم و سپردم به خانواده. ریحانه هم توی پخت شیرینی و نون بادکنکی، فضاسازی و تزئین میز و فروش بهمون کمک کرد🥰. خداروشکر از نظر فروش و درآمد نتیجه خوبی داشت، تو این بازارچه ولی خیلی فرصت گفتگو و تبیین پیش نیومد. افرادی که می‌اومدن برای خرید، تعدادشون زیاد نبود. کل مبلغ فروش‌مون حدود ۵ میلیون تومان شد و دوستان خودمون هم توی خریدن خوراکی‌ها کمک کردن🥳. بعد از اتمام برنامه به ذهنم رسید کاش میکروفون داشتیم و یه نفر به عنوان مجری خانومایی که داشتن از اونجا رد می‌شدن رو دعوت می‌کرد. این‌طوری شاید افراد بیشتری مطلع می‌شدن چه خبره و می‌اومدن بازارچه🎤. دوست داشتم به نحوی عکس‌ها و خبر این بازارچه‌ها و تلاش‌های مردمی، به دست مردم لبنان و فلسطین هم می‌رسید، تا بدونن مردم ایران پشتیبان و حامی‌شون هستن🇱🇧🇸🇩. مثلاً اگر یکی از ما عربی بلد بود و یه روایت از این کار می‌نوشت و به نحوی به دست فعالان رسانه‌ای غزه یا لبنان می‌رسوند خیلی خوب می‌شد😎. برای دفعات بعدی فکر می‌کنم بهتره چیزایی بفروشیم که فقط یه خوراکی نباشه و همون لحظه تموم بشه، مثل دونات و حلوا و چیزای سرخ‌کردنی🤔🍩. یه چیز ماندگارتر و مفیدتری باشه. مثلاً سبزی سرخ شده یا پیاز داغ یا چیزایی که نیاز روزمره افراد هست و احتمالاً مردم بیشتر استقبال می‌کنن🧐. یه تجربه دیگه هم که به دست آوردیم این بود که، برای دفعات بعدی بازارچه رو جایی بذاریم که یه غرفه مهد‌کودک برای بچه‌ها داشته باشه و بچه‌ها اون‌جا رنگ آمیزی و فعالیت‌های فرهنگی داشته باشن👦🏻👧🏻. این دفعه چون کنار خیابون بودیم، یه مقدار برای بچه کوچیک‌ها خطرناک بود و هی باید مراقب‌شون می‌بودیم یه موقع وسط خیابون نرن🤦🏻‍♀. و یه چیز دیگه هم این بود که دفعه بعدی برای خودمون صندلی ببریم که بتونیم بشینیم پشت میزها و زود خسته نشیم. 🤭. ان شاء الله خدا همین کارها رو از ما قبول کنه و کمک کنه کارهامون رو بهتر کنیم🤲🏻. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«۱۸. خونه‌ای که خدا برامون مقدر کرد» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) ما خونه‌مون رو بهمن ماه فروخته بودیم و تا ماه رمضان که اردیبهشت بود، خونه‌ای پیدا نکرده بودیم. قرار بود خونه آپارتمانی رو در خرداد تحویل خریدار بدیم🏢. با توجه به شرایط خاص بچه‌ها و شرایط جسمی و روحی خودم دیگه توانی برام نمونده بود، نذر کردم برای تولد امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) آش بپزم و بین همسایه‌ها پخش کنم و از همه‌شون خواستم حتماً دعا کنند🤲🏻. همسرم شب شانزدهم ماه رمضان از تبلیغ اومدن و قرار شد خیلی جدی دنبال خونه باشیم🏠. شب نوزدهم یعنی شب قدر، قرار بود بریم مراسم احیا، قبل از رفتن همین‌طور دیوار رو داشتم چک می‌کردم، که یک‌دفعه یه خونه‌ای تو دیوار دیدم که منطقه‌ خوبی بود🤩. اون خونه اجمالاً یکی دو تا از نکاتی که ما مد نظرمون بود رو داشت ولی اصلاً عکس از خونه نذاشته بود🧐. با همسرم تماس گرفتم و گفتم مهم نیست خوبه یا نه، بیا زودتر معامله کنیم که خدایی نکرده پول از دستمون نره😱. همسرم هم‌ با صاحب‌خونه تماس گرفته بودن و همون شب نوزدهم و قبل از اینکه بیان منزل رفته بودن خونه رو دیده بودن و پسندیده بودن😍. بهم زنگ زدن و گفتن نقشه خونه و محلش خوبه. شب بیست و یکم خونه رو دیدم و شب بیست و سوم ماه رمضان، اون خونه رو معامله کردیم و شبش رفتیم مراسم احیاء. همیشه می‌گن تقدیر این‌جوریه، شب نوزدهم نوشته می‌شه، شب بیست و یکم محکم می‌شه و شب بیست و سوم امضاء و نهایی می‌شه🥹. خونه‌ ما هم این‌جوری شد و آن‌قدر فاصله‌اش با اون نذری امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) که دادیم کم بود که مطمئنم از کرم اهل‌بیت (علیه‌السلام) خونه برای ما جورشد😍. پولی که ما داشتیم در واقع به اندازه‌ پول دو آپارتمان بود، یعنی پول آپارتمانمون و همون قدر پول از سرمایه‌گذاری‌هایی که در طول این پانزده شانزده سال زندگی و پس‌اندازهایی که کرده بودیم😇. اما قیمت خونه اندازه‌ی پول سه آپارتمان بود. به همین‌ خاطر چاره‌ای نداشتیم که از آشنایان مقدار زیادی قرض بگیریم. خونه اصلاً قابل سکونت نبود، فقط شش تا اتاق تودرتو داشت و بقیه‌اش حیاط🧐! خونه آپارتمانی ما خیلی بزرگ‌تر و جادارتر بود ولی اینجا بچه‌ها راحت‌تر می‌تونستن زندگی کنن😍🌲. تصمیم گرفتیم و توکل بر خدا کردیم و ریسک بزرگی کردیم. از خریدار خونه یه ماه مهلت گرفتیم و ساخت‌وساز خونه جدید رو شروع کردیم👊🏻. بیست و پنج ماه رمضان کارگر آوردیم و با سرعت و حجم کاری خیلی بالا همسرم شروع کردن و انگار دوباره خونه رو ساختن. تقریباً بیست روز بعد، خریدار خونه قبلی‌مون گفت تخلیه کنین😥. اسبابمون رو داخل خونه نیمه‌کاره گذاشتیم، اما خودمون مکانی برای موندن نداشتیم. داخل گروه دوستان پیامی برای درخواست جایی برای موندن دادم. طبقه همکف خانه مادر یکی از دوستان حسینیه بود، لطف کردن و در اختیارمون قرار دادن🥰. اما مادرشون با سر و صدا مشکل داشتن. دو سه روز اون‌جا موندیم. ولی به دلیل سر و صدای بچه‌ها، نبود تلویزیون و امکانات دنبال جای دیگه هم می‌گشتیم👀. به لطف خدا همسایه خواهر شوهرم کل تابستون برای تبلیغ رفته بودن، لطف کردن و اجازه دادن سه هفته خونه‌شون زندگی کنیم🙏🏻. بچه‌های ما و خواهرشوهرم با هم بازی می‌کردن و ناهار و شام پیش هم بودیم. لطف خدا شامل حالمون شد و تقریباً مرداد ماه تو خونه جدید ساکن شدیم🥳. این چهار، پنج ماه جالب بود. خدا هی گره می‌انداخت هی گره رو باز می‌کرد. هی چالش ایجاد می‌کرد، هی خودش راهکارهای رفع چالش جلوی پامون قرار می‌داد. خیلی عجیب بود. این مدت کامل متوجه شدیم اختیار دیگه اصلاً دست ما نیست. حس می‌کردیم، مهره‌هایی هستیم در دست خدا که هرجور دلش می‌خواد ما رو این‌ور و اون‌ور پرتاب می‌کنه و چقدر خوبه آدم احساس کنه بازیچه دست خداست😍. با شروع کرونا، درس رو کلاً تعطیل کردم و در فضای مجازی و حقیقی ارتباطاتم رو به حداقل رسوندم چون احساس می‌کردم باید مدتی وقف بچه‌ها و مخصوصاً پسرم باشم💪🏻. خونه جدید شرایط ایده‌آلی برای درمان به وجود آورد و درمانش الحمدلله موفقیت آمیز بود. ما باید ارتباط پسرم رو با طبیعت حفظ می‌کردیم🍀. مثلاً از درخت بالا می‌رفت و با خاک، مرتب بازی می‌کرد، این مسئله روی روح و روان خودمم تأثیر مثبت گذاشت😇. پس از مدتی برای بچه‌ها مرغ و خروس گرفتیم، و با آزمون و خطا و کسب تجربه به خودکفایی در زمینه مرغ و تخم مرغ رسیدیم😎🐓🥚. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 | الـگـوی مـنـاسب تربیت توحیدی در دنیای معاصر یعنی شهید طـهـرانی مقدم شـرکـت در پـویـش کتابخوانی بـه توصیه حجت‌الاسلام به بهانه سـالروز شهـادت پـدر موشکی ایـران کـتــاب ارزشــمــنــد بـا تـخـفـیـف باورنکردنی عرضه می‌شود. 📚این پویش به همت مقر فرهنگی شهید طهرانـی مقـدم، خبرگزاری تسنیم، نشر آئین فطرت و نـشـر شهید کاظمی برگزار می‌شود. این پویش با صرف نظر از حقوق مادی ناشر و نویسنده کـتـاب شــروع و تـا هفـتـه بـسـیـج (۱۰ آذر ماه) ادامه دارد. اما پویش چندتا اتفاق مهم داره: ۱. قسمتی از مبلغ فروش ایـن پویش صـرف کمک به خواهد شد. ۲. کتاب بـا تخفیف‌ویژه ۵۰۰.۰۰۰هزارتومانی تقدیم شما می‌شود. قیمت اصلی کتاب: ۱.۳۰۰.۰۰۰ تومان ❌ قـیـمـت ویـژه پویش: ۸۰۰.۰۰۰ تـومـان ✅ ۳. کتاب بـه صورت هـدیـه بـرای شـمـا عزیزان روی ایـن مجموعه ارسال میشه. ۴. بسته بندی و ارسال کتاب‌هاهم به‌صورت‌رایگانه. برای شرکت در پویش و ثبت سفارش کتاب میتونید هم از لینک زیر استفاده کنید و کـد تخفیف ۱۳۱ رو در نهـایت در سـبـد خریدتون ثبت کنید. بـرای خرید کتاب با قیمت ویـژه حتـما باید از کد تخفیف ۱۳۱ استفاده کنید.👇 https://manvaketab.com/book/391368/ یا با شماره زیر تماس بگیرید. ۰۲۵۳۳۵۵۱۸۱۸ ترویج‌کتاب یعنی‌یـک‌کارفرهنگی، یک باقیات الصالحات ویژه... رسانه باشید... https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1