#فهرست2
ادامه از 👈 #فهرست1
👈 #روایات
#ماءفاتر
#گوشت
#انار
#کاسنی
#تره
#خرفه
#بادرنجبویه
#برگ_چغندر
#کندر
#رطب
#نمک_دریا
#بِه
#آناناس
#هندوانه
#خربزه
#سیب
#سویق
#مویز_در_روایات
👌 #شکر_سرخ
#عسلمصفی
#روغن_زیتون
#روغن_زرد_حیوانی
#روغن_دنبه
#روغن_شحم
#روغن_بنفشه
#روغن_بنفشه_کنجدی
#روزه
#حجامت
#حجامت_آلرژی
#چله_تیغ
#خونسالم_باتغذیه
#تقویت_جنین_روایات
👌#غذاهای_لمسی
#روغنمالی
👌#بلغم
👈 #طیبات
#فسنجان_بادام
#کباب_کوبیده
#کباب_چنجه
👌#دسرکدوحلوایی
#کباب
#کاچی_درمانی
#کاچی
#تهیه_کاچی
#نکات_مهم_کاچی
#معجون_معجزه یا #معجون_سویق
#سوهان_کنجدی
#تخممرغ_برشته
#سویق_کودک
👌#سرلاک_کودک
#حلیم_خونساز
#حموص
#حلوای_سویق
#توپک_خرمایی
#خورشت_انبیا
#خورشت_روغن_زیتون
#فالوده_سیب
#غذای_معجزهگر_نبوی #تلبینه
#تهیه_روغن_بنفشه_کنجدی
#نان_سالم
#فوایدخمیرترش
#طرزتهیهخمیرترش
#آش_خونساز
👌#ماءاللحم
#رب_انار_به
👈 #مزاج_موادغذایی
#گرم_و_تر
#گرم_و_خشک
#سرد_و_خشک
#سرد_و_تر
👈 #پیشگیری
#اصلاح_تغذیه
#پرهیز_سردی_طبعی_و_دمایی
#سبک_زندگی_اسلامی_ایرانی
#آداب_حمام_سنتی_اسلامی
👌#استشمام_عطرگرم_طبیعی
#ازدواج_به_موقع
#نظافت_و_پاکیزگی
👌 #تخلیهها
#غذاهای_لمسی
#غذای_بویایی
#ضدعفونی
#تلفن_همراه
#دستور_نوره
#نزله_ابوالامراض
#بیماریهای_زنان
#رحم_تصفیه_خون
#رحم
#تصویر_رحم
#مشکلات_زنان
👈 #بیماری
#کم_خونی
#علائم_کم_خونی
#عفونت_رحم
👌#عفونت_گوش
#لکه_بینی
#کیست_سینه
#تیروئید
#یبوست
#ضعف_قلب
#شپش
#ترنس
👈 #درمان
#اصلاح_تغذیه
#پرهیز_سردی_طبعی_و_دمایی
#پرهیز_فلفل_ادویه_تند
#روشهای_مصرف_گیاهاندارویی
#دستور_مسخن
#دستورکاسنیشاهتره
#آبجو_طبی
#بارهنگنعنا
#نبات_سوخته
#شنبلیله_انجیر #تین
#بنفشه_ترنجبین
#بادرنجبویه_گلمحمدی
#خونساز
👌#استخوانساز
#تقویت_قلب
#روغنمالی
👌#بلغم
#سکنجبین_زرشکی_عنابی
#عوامل_معنوی #ماورایی
#سحر
#اجنه_شیاطین
👌#نفوذ_شیاطین
#چشم_زخم
#دستور_قرص_کمر
#دستور_نوره
#خواص_پوست_انار
#نزله_مغزی
#نوره_درمانی
👌#بادکش_گرم
#بالشتک_تقویت_قلب
#حُقنه
#خمیر_نیم_نمک
#خمیربندناف
#روغنزیتون_نمک
#دوغاب_نوره
👌#تکنیک_هایملیخ
👈 #گزارش_زایمان
👈 #دلنوشته_مادران
#فهرست1
#فهرست3
👈#پیام_سنجاق_شده
@madarane_1 ایتا
t.me/madarane_2 تلگرام
♦️عوامل ماورایی و چشم زخم در بیماری
♦️تاثیر روشهای درمانی سرد در فراگیری بیماری
من یک بارداری خارج رحم داشتم که توی ماه اول سقط شد.
بارداری دومم که بارداری دوقلو بود، یک قل تا هفته ۹بارداری رشد کرد و بعد جذب شد، یک قل دیگه رو سرکلاژ کردم
و قبل از شروع درد زایمان وقتی نخ سرکلاژ رو باز کردند، بعد از تحمل 23ساعت درد شدید و با تزریق آمپول توی کمرم به دنیا اومد.
ماه آخر بارداری به خاطر مستاجر بودن، مجبور به اسبابکشی شدیم و روز اسباب کشی دوتا چادر گم شد، ما سه بار کل وسایل را جمع کردیم و از اول چیدیم اما چادرها پیدا نشدند.
منزل جدید بی برکتی هم داشت.
زمانی که زایمان کردم، متاسفانه یک نفر دیگر از فامیل در همان بیمارستان زایمان داشتند و کسانی که برای ملاقات میآمدند، پیش ایشان هم میرفتند.
دخترم بار اول خیلی راحت سینه گرفت و اصلا اذیت نکرد، یکی از ملاقاتیها گفت: من باورم نمیشه بچه انقدر راحت سینه مادر رو بگیره!!!
قیافه دخترم کاملا سفید و صورت گرد و تمیزی داشت و مثل نوزادان دیگر پف صورت و ورم بینی نداشت،
بعد از زدن واکسن، دخترم از شب تا صبح به شدت گریه کرد ولی شیر میخورد.
بعد از مرخص شدن از بیمارستان، همان شب زندایی خودم عکس دخترم را در گروهها پخش کرد و فردای آن روز برای من سرنوشت سختی رقم خورد و هرکار میکردم دیگه بچه شیر نمیخورد؛
هر کار میکردیم میزدیم کف پاهاش، حتی زدم توی گوشش تا گریه کنه و شیر بخوره اما بازم شیر نخورد، راهی بیمارستان شدم و قندش افتاد
❌ و بعد از چند روز معده بچه را شستوشو دادند که دقیقا بعد از آن بچه دچار تشنج شد!
دخترم تو خونهی جدید اصلا آرامش نداشت و به شدت گریه میکرد، طوری که وقتی پامون رو توی حیاط میذاشتیم کاملا آروم میشد و وقتی میرفتیم توی اتاق به شدت گریه میکرد...
وقتی من توی حیاط میرفتم صدای گریهی دخترم رو میشنیدم و ، سریع میرفتم توی اتاق میدیدم دخترم خوابه و اصلا گریه نمیکنه،
فکر میکردم من بخاطر گریههای زیادش اینطور شدم اما بعد از مدتی شوهرم هم همینجور شد و میدوید تو اتاق و میگفت انگار صدای گریهی بچه میومد اینکه خوابه!
بعد از دو هفته گریههای مداوم ، پیش شخصی رفتیم که چشم زخم رو متوجه میشد،
⁉️گفت که این بچه استخوانهاش از سرتا پا در میکنه و چشم خورده و یک دعا به ما داد که زیر پای بچه دود بدهیم (در این زمان دخترم شش ماهه شده بود، حتی توی روروئک راه میرفت اما هنوز نمینشست)
بعد از اینکه دعا را در خانه دود دادیم، شوهرم توی اتاق خواب رفت و با دوتا چادر گم شده از اتاق بیرون آمد و گفت چادرها همینجور توی اتاق افتاده بودند.
شب هم خودم با چشم خودم اون موجود رو دیدم که به سرعت از خانه بیرون زدیم.
اما شرایط دخترم آنقدر بد شد که دیگه روی پاهاش هم وزن نمی انداخت و کاملا یک گوشت نفسدار شده بود و تمام حسهاش رو از دست داد😔
با مداومت بر رژیمهای غذایی طب سنتی و تمرینهای کاردرمانی دخترم راه افتاد و دیگه تشنج نداشت.
با رژیم غذایی و توکل برخدا و توسل و نذر و نیاز به ائمه حرف زدنش بهتر شد و داروها را کمتر کردیم و حافظهی بهتری پیدا کرد؛
اما وقتی روغنمالی(سیاهدانه😳) و موارد دیگری که گفتم را انجام دادم بازهم تشنج کرد.
الان فقط رژیم غذایی را رعایت میکنم و گفتاردرمانی و کاردرمانی میبرمش ، چون جدا از مشکل گفتار دستهاش از قسمت مچ و انگشت ضعیف هست، اما شکل درستی داره.
قبلا ملاج دخترم را با روغن سیاهدانه ماساژ میدادم 😳 و ساق پا و کفپاهاش رو با روغن زیتون ماساژ میدادم، دمنوشهای گرم میدادم و انفیه براش انجام میدادم.
اما متاسفانه با انجام این موارد به جای کم شدن تشنج، تشنج بیشتر شد.
👌به همین دلیل فکر میکنم تشنج دخترم دلیل دیگهای داشته باشه و بخاطر سردی نیست
دخترم الان ۷سالش هست . سه سال اول همه چیز میخورد و دارو هم میدادم و تشنجش کنترل شده بود؛
اما الان ۴سال هست که دخترم کاملا رژیم غذایی رو رعایت میکنه، داروهاش هم کمتر شدن و از ۵ دارو به یک دارو رسیده. و الان دوسالی هست که درمانش رو از طب شیمیایی به طب سنتی تغییر دادیم.
اما وقتی موارد بالا رو براش انجام دادم، تشنج بیشتر شد.
و خودم با توجه به شرایطی که پیش اومد دلیل تشنج رو چیز دیگه ای میدونم که نمیدونم میشه باور کرد یا نه!
چون هیچکس به اندازه دخترم رژیم غذایی رو رعایت نمیکنه.
به همین علت از داروها دست کشیدم و فقط ادعیه و رژیم غذایی رو رعایت میکنم و حرز امام جواد هم براش تهیه کردم.
#عوامل_معنوی
#ماورایی
#اجنه_شیاطین
#چشم_زخم
@madarane_1 ایتا
t.me/madarane_2 تلگرام