eitaa logo
مادرانه های مشترک
12.9هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
92 ویدیو
27 فایل
نکات تربیتی کاربردی انجام کارهای روزمره در کنار فرزندان تبدیل کارهای خانه به بازی مشارکت بچه ها و مسئولیت پذیری بازیهای خانگی قصه های کاربردی و ... شرافت هستم یک مادر *در حد توانم برخی از سوالات را پاسخ میدم* @Sherafat518
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا ✅اغلب کامل گرایی و ایده آل گرایی مانع رشد و پیشرفت و یا حتی انجام کارهای عادی میشه. مثلا وقتی میخوایم وقت پیدا کنیم که کل خونه را برق بندازیم، مدتها باید منتظر فرصت مناسب باشیم و از درون حرص میخوریم که پس کی میتونم خونه را برق بندازم؟! احساس ضعف می کنیم و حتی دنبال مقصر می گردیم. ولی گاهی مرتب کردن یک کشو در پنج دقیقه هم احساس خیلی خوبی به ما میده. ✅فرزند ما ده تا ایراد داره، به دنبال راهی هستیم که یک شبه، همه ی ایرادهای فرزندمون برطرف بشه که هیچ وقت هم ممکن نمیشه، و این شکست آسیبهای فراوانی را برای ما و فرزندمان به همراه داره. اما میشه که روی یک مورد تمرکز کنیم و نتیجه بگیریم و احساس پیروزی داشته باشیم و انرژی مضاعف بگیریم برای قدمهای بعدی. ✅گاهی انقدر به یک مسافرت ایده آل فکر می کنیم که خودمونیم را از لذت یک تفریح یک روزه محروم می کنیم. گاهی انقدر به یک تفریح یک روزه در یک مکان جذاب فکر می کنیم که خودمون را از لذت رفتن به پارک محله محروم می کنیم. گاهی انقدر به رفتن به پارک فکر می کنیم که لذت یک بازی خانوادگی در منزل را از خودمون و فرزندانمون دریغ می کنیم. ✅ گاهی انقدر به تفریحات و آموزشهای مختلف برای فرزندانمون فکر می کنیم که اونها از چشیدن ساده ترین لذتها محروم می کنیم. ✅چقدر در دو سال اخیر این جملات را در ذهن خودمون مرور کردیم: وقتی کرونا بره .... به خاطر کرونا... فارق از اینکه تمام این روزها، فرصتهای طلایی عمر ما و فرزندانمون هستند با شرایط موجود چطور میتونم بهترین استفاده را داشته باشم؟؟!!! ✅ اگر وقت ندارم کل خونه را تمیز کنم از همون پنج دقیقه های وقتم چطور میتونم استفاده کنم؟! اگر نمیتونم سفر برم چطور میتونم از کوچکترین فرصتها و موقعیتها برای لذت بردن استفاده کنم؟! ✅ یکی از درسهایی خود من که برای حال خوب مادری زیاد ازش استفاده میکنم به خصوص در لحظه هایی که احساس ضعف، نگرانی،غم و... بهم غلبه میکنه، اون زمانهایی که در ذهنم میگم: اگر ... اگر اینطور بود... اگر اینجور نبود... (از این اگرهایی که همه ما داریم و برای من خیلی جالبه و من را به تفکر وامیداره وقتی از مادران عزیز کانال دقیقا جملات متضاد را می شنوم: اگر بچم تک فرزند نبود... اگر تعدادشون زیاد نبود... اگر ساعت کاری همسرم کمتر بود... اگر همسرم همش توی خونه نبود... اگر اختلاف سنیشون بیشتر بود... اگر اختلاف سنیشون کمتر بود... اگر شاغل بودم... اگر شاغل نبودم... اگر خانه مستقل داشتم... اگر دست تنها نبودم... و...) این هست که، حسرت چیزهایی را که نمیتونیم تغییرشون بدیم نخوریم، اون چیزهایی را که میتونیم، تغییر بدیم و از کوچکترین فرصتها استفاده کنیم. هیچ وقت نمیشه از پایین کوه یکباره به قله رسید، باید آهسته و پیوسته قدم برداشت، شاید شرایط رسیدن به قله را نداشته باشیم اما حتی پیمودن قسمت کوتاهی از مسیر، بهتر از حرکت نکردن هست. 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
سلام خانم شرافت بزرگوار.وقتتون بخیر.خداخیرتون بده که وقت میذارید و به سوالها و دلواپسی های ما مادرها جواب میدید.یه مشکلی داشتم می خواستم ازتون کمک بگیرم:من یه پسر شش و نیم ساله و یه پسر دوساله دارم.پسر بزرگم خیلی آروم و خجالتی بود ولی الان چندوقته میره با بچه های ساختمونمون تو محوطه بازی میکنه و خوشحاله ازاینکه با دوستهاش بازی میکنه ولی مساله اینجاست که بااینکه صاحب خونه ایم احتمال داره خونه مون رو عوض کنیم و من نگران پسرم هستم که آسیب روحی بخوره چون از پارسال که میره با بچه ها بازی میکنه خیلی دوستهاشو دوست داره و میترسم بریم جای جدید باز هم تنها بشه چون اونجایی که می خواییم بریم جای خلوتی هست و شاید خیلی طول بکشه که دوباره پسرم کسی رو اونجا پیدا کنه و باهاش دوست بشه.نمیدونم با این موضوع چیکار کنم.بااینکه خیلی به مشاوره تون احتیاج دارم ولی هرموقع نوبتم شد جواب بدید چون قطعا بقیه مادرها هم مثل من به جوابهای شما احتیاج دارن و تو نوبت ان.ممنونم ازتون.خیلی واسمون دعاکنید. 🔴پاسخ این سؤال یک موضوع کلی هست، پیشنهاد میدم گوش کنید. 👆 یکی از مادران عزیز کانال ✅ لینک کانال مادرانه های مشترک👈 @madaranehayemoshtarak
1⃣ لیست اول: مسائل کلی تربیت فرزند 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈 @madaranehayemoshtarak
به نام خدا امشب هم بعد از یک روز خیلی پر کار نظافت منزل، یک کلاس آنلاین و یک جلسه مباحثه آنلاین داشتم( مربوط به منظومه فکری رهبری) که تازه با هم همپوشانی هم داشتند 🤦‍♀و در کل حدود سه ساعتی طول کشید. میدونستم که بالاخره زمانهای زیادی را پسر کوچیکه سراغم میاد. چند تا ماشین کوچیک و کشهای ریز را جلو دستم گذاشتم. تا میومد سریع ماشینها و یا حیوانات را زندانی میکردم تا اون نجات بده( چون در جلسه مباحثه خودم سرگروه جلسه هستم صدای سیستم من باید کلا باز باشه و سر و صدای بچه ها شنیده میشه🤦‍♀ باید بازی بدون سر و صدا انتخاب کنم )، چند صفحه از دفتر هم خط خطی کند و برود دوباره بازی با داداش، برای سرگرم کردن بزرگه هم مسئولیت دادن را دارم در حیطه کارهایی که می‌تونه انجام بده، برای مامان چای دم کن، لباسها را بریز تو لباسشویی و... که البته هدف اصلی مسئولیت دادن هست نه چای خوردن مامان و... ➖ چون در سن پسر اول، مسئولیت دادن بدون نظارت را خیلی دوست دارند،اینکه خودشون به تنهایی یک کار را جلو ببرند. ➖میدونستم که وقتی از اتاق بیام بیرون با چه صحنه ای مواجه میشم😉🤦‍♀ ولی نمیشه که همه چیز ایده آل مدنظر من باشه، هم بتونم با وجود بچه ها در شرایطی که پدرشون هم نیستند چنین فعالیت‌هایی داشته باشم، هم توقع داشته باشم مستقل بازی کنند، هم بچه ها خونه را بهم نریزند.👌 باید انصاف داشته باشم و الزامات انتخابم را بپذیرم نه اینکه فقط توقع داشته باشم دیگران شرایط من را بپذیرند و خودشون را با ایده آلهای من وفق بدهند .😉 و می‌دونم که نباید بگم واااای این چه وضعیه برای خونه ساختید!( اگر می‌دونم چون بارها برام پیش اومده که گفتم و نتیجه اش را هم دیدم، بچه ها از میزان کار میترسن دیگه سمت جمع کردن نمیان😉 ) چرا ؟ چون با گفتن این جمله کار را در ذهن بچه ها سخت میکنم. مثل تفاوت زمانی که به شما بگن یک امتحان خیلی سخته یا بگن خیلی آسان هست. وقتی بگن خیلی سخته همون چیزی هم که بلدید فراموش میکنید و با استرس فراوان همراهید. وقتی هم به بچه ها میگیم این چه وضعیه، خونه را منفجر کردید!!! ناخودآگاه اونها از جمع آوری این انفجار واهمه دارند و ترجیح میدن سمتش نیان چون در ذهنشون خیلی سخته. ➖ ولی وقتی مامان میگه خوب اینها سریع جمع میشه، چیزی نیست که برای شما، بچه ها روحیه و انگیزه میگیرن ➖ولی وقتی جلسه تمام شد، این دفعه بازی به یه شکل دیگه : پسر بزرگ شما وزیر جمع آوری هستی پسر کوچک شما معاون جمع آوری هستی جناب وزیر، با معاون یک جلسه برگزار کن و بعد اون را راهنمایی کن تا با کمک هم سالن را جمع کنید. خیلی قشنگ باید برای معاونت توضیح بدی، مامان هم بره سفره را بندازه برای شام. اینجوری هدایت ذهنی پسر کوچیکه هم مسئولیتش میفته گردن داداشش که نظم قراردادی را داره.👌😉 ➖به خاطر بچه ها مجبورم از خیلی از ایده آلهای کمال گرایانه ای که سالها دست و پایم را بسته بود کوتاه بیام ، ولی همین کوتاه آمدنها مسیر را هموارتر و سرعت کارها را تندتر کرده.👌 ✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈 @madaranehayemoshtarak