eitaa logo
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
480 دنبال‌کننده
857 عکس
117 ویدیو
41 فایل
مادرانه، تلاشِ جمعیِ مادران؛ برای بالندگیِ خود، فرزندان، خانواده و ایران اسلامی. از طریق شناسه‌ی @madaremadari در پیام‌رسان‌ بله با ما مرتبط شوید. https://ble.im/madaremadary
مشاهده در ایتا
دانلود
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
محوطه ی شهردای پر بود از جمعیتی که به عشق فلسطین و مقاومت مردم مظلوم غزه برای مراسم آمده بودند.صدای قرآن در فضا طنین انداز بود صندلی ها پر بودند اما هدف بودن در میان جمع مشتاقان نبود پس شتاب گام ها و تپش قلبها کجا را می طلبید؟ حسینیه کودک حسینیه ای که به نام بابای مهربان امت امام علی علیه السلام با رنگ سبز چشمها را به سمت خودش جلب می کرد. اول ورود به حسینیه مربی مهربان وکار بلد و نام آشنای مادرانه بچه به بغل و صمیمی و پر انرژی به استقبال مادران و کودکان می آمد. از فضاسازی و ثبت نام بچه ها معلوم بود همه چیز حساب شده و از قبل برنامه ریزی شده است. با جمع شدن بچه ها توی حسینیه کار صورت جدی به خودش گرفت.خاله مهربان همچنان بچه به بغل و خندان روی زمین بچه ها را دور خودش جمع کرد و با نام خدا و شعرهای سلام و احوالپرسی و معرفی بچه ها و شوخی و طنازی دل همه را برد حالا نوبت مسابقه ی جذابی بود که با خلاقیت تمام بچه ها کشاند توی دل مقاومت تا حواسشان جمع باشد که پیروزی از آن فلسطین و یار همراهش ایران و نابودی از آن اسرائیل غاصب است. باگذشت زمان به تعداد بچه‌ها هم افزوده می شد که نشان از استقبال همشهری ها از برنامه می داد. چشم که می چرخاندی گوشه و کنار چند تا نیروی کار کشته دیگر می دیدی و مادرانی را که دل خوش کرده بودند به همراهی با کودکان. بعد از چالش مسابقه وقت قصه ای بود که بازیگران اصلی اش پرچم های فلسطین وایران و رژیم اشغالگر اسرائیل بودند. بعد از قصه نوبت ساخت موشک‌های کاغذی بود که اینجا توی حسینیه ی امام علی علیه السلام به دست کودکان سبزواری درست می شد ونشانه ای از حرکت شجاعانه و با تدبیر نیروهای مقاومت فلسطین بود که بر سر اسرائیلی های غاصب ریخته می شد. حسینیه پر بود از صدای بچه ها و البته شیطنت پسر بچه هایی که موشک به دست عرض و طول حسینیه را دنبال هم می کردند که دشمن خیالی را از پا در آورند! کسی چه می‌داند شاید رویای کودکی شان به حقیقت بپیوندد و حیفا و تل آویو با موشک های مقاومت بر سر صهیونیست های اشغالگر خراب شود!! بعد از ساخت موشک وقت تمرین و خواندن شعر به صورت دسته جمعی رسید اسرائیل بیچاره دیگه چاره نداره از آسمون خمپاره روی سرش میباره ..... آخرین مرحله هم فرود آمدن موشک های کاغذی به سمت پرچم اسرائیل جنایت کار بود و بعد هم تکه تکه شدن پرچم جعلی این رژیم به دست کودکان حامی فلسطین که با آرزوی نصرت الهی و پیروزی جبهه ی حق با خشم تمام وامید به نابودی واقعی شر مطلق اسرائیل کودک کش انجام شد به امید محو و نابودی کامل رژیم صهیونیستی و اشغالگر اسرائیل. * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ القدس لنا گزارش هیات مادرانه محله تهرانپارس ،علم و صنعت شنبه ۲۹ مهرماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۴ شده و جمعی از مادران و فرزندان عزیز محله قدم به مسجد با برکت مزین به نام حضرت زینب سلام الله علیها میگذراند . کودکان که‌مثل همیشه سرگرم بازی ولی با برنامه ریزی یکی از مادران با تجربه مربی کودک ، پرچم فلسطین درست کردند،تا کودکانمان هم با کودکان مظلوم غزه همدردی کنند . ماجراهای مظلومیت مردم فلسطین و شهادت کودکان و خواهران دینی مان در بیمارستان المعمدانی غزه بهانه این ماه هیات بود تا با قرائت ۷ مرتبه سوره فیل توسط هر نفر مجلس پر نورمان را شروع و سپس دعای مرزداران بخوانیم . نیت کرده بودیم ۱۰ هزار امن یجیب بخوانیم برای پیروزی مقاومت اسلامی و مردم فلسطین ، سفره صلوات و تسبیح ها اماده بودند. به فضل الهی ۱۰ هزار آیه شریفه ی امن یجیب در این مجلس نورانی توسط مادران قرائت شد . بال فرشته های آسمان، فرش قدمهای مادران و کودکان هیات شده بود .اخر مجلس قرار بود صحبت و همفکری داشته باشیم که در سطح جامعه و خانواده و دوستان چه برنامه و حرکتهایی میشه برای کمک به مرم مظلوم فلسطین انجام داد اما زمان کوتاه بود ..‌. به امید پیروزی فلسطین بر غده سرطانی 🤲
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
بوی خوش تفت‌دادن آرد در خانه‌ام پیچیده بود، بهم می‌زدمشان و مدام فاتحه می‌خواندم برای شادی روح شهدا، مدام والعصر می‌خواندم برای صبر دل بازمانده‌ها... به‌ویژه مادرها... آخ مادرها😭 به محل قرارمان برای برپایی مراسم همدلی با مردم غزه که رسیدم، کم‌کم همه جمع شدیم... طبق معمول، هیچ‌کس بیکار ننشسته بود و هرکس حتی با بچه‌ی کوچک به‌بغل گوشه‌ای از کار را گرفته بود... به امید اینکه، این کار گوشه‌ای از التیام بر دل دردمندِ یک مادر فلسطینی باشد...😭 چند نفر بنر ثبت دل‌نوشته را نصب می‌کردند، آن‌‌طرف‌تر طنابی از این‌سو به آن‌سو کشیده می‌شد و روی آن تصاویر دلخراش کودکان و نمادی از کفش‌های بجا‌مانده از آنان ریسه می‌شد روی طناب... امکان نداشت چشمت بیفتد به ریسه‌ی عکس‌ها و کفش‌های خالی از انرژی و ذوق و نشاط کودکانه که حقی بی‌چون‌وچرا و سلب‌شده از کودکانِ سرزمین زیتون است، و دلت به درد نیاید و بغض بر گلویت ننشیند و قلب رقیق‌شده‌ات از گوشه‌ی چشمت نچکد...🥺😭 گوشه‌ای دیگر حصیری پهن شده بود برای بچه‌ها، طرح پرچم فلسطین به بچه‌ها داده می‌شد تا رنگ‌آمیزی کنند و به درخت‌ها و بوته‌های اطراف نصب می‌شد... همه‌ی فکر و ذکر بچه‌ها شده بود فلسطین، گویی انگار وطن دومشان است...🇮🇷🇯🇴 برچسب‌های پرچم اسرائیل می‌چسبید درست به کف کفش کودکان تا با هر قدم یادشان بماند چه چیز را زیر پایشان بگذارند و حریف چه کسی باشند🥾 و چه چیز را در قلبشان حفظ کنند❤️؟!! موشک‌هایی با طرح و رنگ پرچم فلسطین هم پرتاب می‌شد به سمت پرچمی از رژیم منحوس صهیونیستی، پس‌زمینه صدای آهنگ‌هایی به زبان فارسی و عربی بود برای این همدلی و استکبارستیزی...✊ حاج‌آقا شیرازی امام جماعت مسجد محل هم آمدند، برایمان صحبت کردند، پرسش و پاسخ شکل گرفت، بعضی‌ از غریبه‌ها همراه شدند و آمدند و کنارمان نشستند، بعضی هم شاید روی آمدن نزدیک حصیر یا نشستن بر روی آن را نداشتند اما به وضوح می‌دیدیم که آگاهانه تصمیم می‌گرفتند کمی آن‌طرف‌تر طوری که صدای حاج‌آقا و پرسش و پاسخ‌ها را بشنوند، روی نیمکت‌های نزدیک‌تر بنشینند... جلسه تمام شد و صدای اذان مغرب بلند و صفوف نماز جماعت برپا شد، کنار هم بودیم و پشت‌به‌پشت هم... درحالی‌که در ذهنمان تداعی می‌شد ان‌شاءالله به‌زودیِ زود روزی می‌رسد که پشت‌سر امام زمانمان (عج) در مسجدالاقصی نماز می‌گزاریم و امیدمان لحظه‌به‌لحظه قوت می‌گرفت، قدقامت‌الصلاة در گوشمان طنین‌انداز شد❤️
روبرویم قرار گرفت. پرسیدم: میتونم چند لحظه وقتتون رو بگیرم؟ لبخند روی صورتش پهن‌تر شد. گفت: بله حتما. ظاهرمان خیلی با هم فرق داشت ولی حرفها و واکنش‌هایمان خوب در هم چفت می‌شد. برق چشمهایش وقتی که درباره زنان مقاومت برایش می‌گفتم، خوب در ذهنم مانده و لبخند روی لبش را. خیلی متعجب شد از حرفهایم و دوست داشت باز هم بشنود. وقتی این پذیرش را در نگاهش دیدم، کلیپ پویش مقلوبه مادرانه سبزواری را هم نشانش دادم. مدام میگفت: وای چه حرکت قشنگی کردین! گوشی را داد دستم و محکم بغلم کرد و گفت: خیلی کارتون قشنگه. ممنونم ازتون. پاکت هدیه مادرانه را دادم دستش و اسمش را پرسیدم. هم‌اسم خودم بود. این را به فال نیک گرفتم. با هم عکس یادگاری گرفتیم و خداحافظی کردیم. * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
دیروز غروب اواخر برنامه بود و داشتیم جمع میکردییییم .... که یه جوان دانشجو مو بلند از خوابگاه دانشگاه علم و صنعت روبرو پارک اومد و یه شمع خواست! بعد نشست زیر محل تلویزیون پخش فیلم کودکان غزه ، کنار بچه هامون، شمعی روشن کرد کمی به کفش های بچگانه و عکسهای ریسه های آویز به درخت خیره شد و آروم برگشت سمت خوابگاه... 🔰 » حاج آقا شیرازی شاید برای بچه های ما یه روحانی خوش برخورد و پرجایزه مسجد امام رضا حکیمیه باشن اما برا جوانهای خوابگاه دانشگاه علم و صنعت، چهره و صداشون آشناست و برخی در کلاسهای دانشگاه و همین خوابگاه دانشجویی گره‌های‌ذهنی شون با ایشون باز شده👌😊
دوم آبان ماه ۱۴۰۲ حوالی ساعت ۵ عصر تیم ،برنامه فلسطین دور هم جمع شدند و تدارکات پیش از برنامه را فراهم کردند نصب پوسترها و درخت زیتون و آماده کردن هدیه های مادرانه و پذیرایی و هماهنگی بین بچه ها،کارهای قبل برنامه بود که به خوبی انجام شد! با شروع برنامه بچه ها خیلی پر انرژی مشغول روشنگری شدند! بازخوردهای خوبی از مردم گرفتیم .. حدود دو ساعت برنامه طول کشید و در این مدت همه ی بچه ها،با عشق مشغول مسئولیت هایشان بودند... حوالی ساعت هشت ،بساط روشنگری خود را جمع کردیم تا برویم و روزهای دیگر و در جاهای دیگر پهن کنیم .... به امید پیروزی مقاومت فلسطین عزیز.....❤️❤️ * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
وقتی "ندبه‌های مادری" رنگ و بوی فلسطین می‌گیرند. ۲۸ مهر ماه ۱۴۰۲ در آخرین جمعه ی ماه مهر دورهم جمع شده ایم تا ندبه بخوانیم. این هفته کنارقاب عکس دوست سفرکرده‌مان، عکس بچه های بی پناه و معصوم غزه و عکس شیر زن فلسطینی که یک عده سرباز اسرائیلی را اسیر خود کرده است هم به چشم می‌خورد. ندبه های جمعه سه حالت دارد یا خود مادران دعا را می‌خوانند یا صوت دعا گذاشته می‌شود یا مداح می‌آید این هفته به خاطر دل پردرد فلسطین، به خاطر ناراحتی پاره ی تن اسلام، مداح دعا را خواند. لابلای دعا از زنان و کودکان فلسطین میگفت و روضه‌های صحرای کربلا را وصل میکرد به شرایط غزه و برایمان یادآوری میکرد که امروز هم کربلایی هست و عاشورایی. در پایان دعا هم، شعر زیبایی درباره رژیم منحوس سرائیل خواند و ختم گرفت و همه با هم برای نابودی اسرائیل و نجات مردم فلسطین دعا کردیم. با رفتن مداح، دعای فرج و دم پایانی مادرانه شد رزق اول صبح جمعه و انرژی هفته ی آینده ی مادری کردن برای بچه های خود، بچه های جامعه، بچه های غزه.. شرح دعای ندبه ی این هفته ما را متوجه کرد که آن دنیا هم درس و حساب و کار همچنان جریان دارد مادرها بحث کردند که آن دنیا چه می‌خواهند بخوانند و چه کاری می‌خواهند داشته باشند یکی هم میخواست کارگاهش را همان طرف هم راه بیندازد و ادامه دهد. سفره ی صبحانه قرار بود یک بار مصرف باشد که یک مادر متعهد و دوستدار محیط زیست نگذاشت و گفت سفره ی دائمی بیاورید خودم پاک میکنم اما موقع پاک کردن بچه اش گریه کرد و رفت و جمع را با سفره ها تنها گذاشت 😝 صبحانه ی خوشمزه و سبزی تازه هم شد نور علی نور این هفته. 😋 مهمان ها ظرف ها را شستند و بارشان را بستند و رفتند تازودتر برسند خانه و عصر بروند روضه ی فلسطین که یکی از جوانه‌های مادرانه می خواستند برگزار کنند. * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
مدتی ست که با هر خبری از فلسطین و غزه دلمان پَر میکشد کنار کودکان مظلوم...مادران غم‌زده و آوارهایی که روزی خانه‌ی امن بچه‌های شجاع فلسطینی بوده... با دوستان مادرانه قرار گذاشتیم برای همدردی با کودکان مظلوم غزه برنامه‌ای در یکی از بوستان‌های محله داشته باشیم چندین روز هماهنگی کردیم، کارها را بین خودمان تقسیم کردیم، از پرینت عکس شهدای کوچک غزه تا درست کردن حلوا و چای هرکس مسئولیتی قبول کرد، از آوردن تلویزیون برای پخش تصاویر جنگ تا بازی با بچه ها و سرگرم کردنشان‌ روز سه شنبه حدود ساعت ۱۵ یکی یکی دوستان رسیدند و بساط یک دورهمی همدلانه را فراهم کردند. به لطف خدا همه چیز از قبل برنامه ریزی شده به خوبی پیش رفت. مادران پای صحبت‌های حاج آقا شیرازی، امام جماعت مسجد محله و استاد دانشگاه نشستند و گره‌های ذهنی‌شان با پاسخ‌های دلنشین حاج آقا باز شد. قشنگترین قسمت دورهمی مادرانه مان کودکانی بودند که با شوق موشک درست میکردند و طرح پرچم فلسطین روی آن نقاشی کردند. بعد موشک ها را با تمام احساسشان به سمت پرچم اسراییل پرتاب میکردند و در جنگ کودکانه‌شان، رژیم غاصب صهیونیستی را نابود کردند. بعد هم برچسب پرچم اسراییل غاصب را کف کفشهایشان چسباندند و آنقدر محکم بالا و پایین پریدند تا در خیال کودکانه‌ی پاکشان رژیم غاصب را لگدمال کنند. دیدن کفشهای کودکانه که کنار تصویر کودکان شهید غزه به بندی آویزان شده بودند دل هر رهگذری را میلرزاند. چند نفر از عابران پارک هم کنارمان تأمّلی کردند و با کودکانمان همراه شدند. در آخر برنامه هم نماز جماعت خواندیم به امید روزی که در مسجد الاقصی همراه فرزندانمان به نماز بایستیم.