مدار مادران انقلابی "مادرانه"
عدسی داغ
پتوی صورتی نرمم را محکم دور خودم پیچیده بودم. سرماخوردگی هنوز هم دست از سرم برنداشته بود. بیحالی و ضعف انگار زالو به جانم افتاده بود و رمقی برای هیچ تکاپوی اضافهای نمانده بود. نماز صبح را که خواندم درونم کشمکشی به پا شد؛ خستگی و ضعف، تنم را به خواب راحت و پتوی گرم حواله میداد اما خواب توی چشمانم قرار نداشت. نگاهم به چهرهی معصوم محمدرضا بود که مژههای بلندش از بالا و پایین یکدیگر را در آغوش گرفته بودند. بیدغدغه خوابیده بود و من را با خود به هزار فکر و خیال میبرد.
لحظهای چشمم را بستم، دختر لبنانی که از سرما میلرزید جلوی چشمم ظاهر شد. دستش را توی جیب لباسش کرده، خبرنگار میگوید: «دستتو بده.» دست کوچکش برای لحظهای در دستهای مردانهی خبرنگار، گرمای امنیت را میچشد.
چشمم را که باز کردم هنوز چهرهی آرام پسرم روبرویم بود. پتو را تا زیر گلویش بالا کشیدم.
برای حرکت نکردن و زیر پتوی گرم خوابیدن هزار دلیل داشتم! با خودم گفتم: «آخه با این وضع سرماخوردگی و خواب سبک بچهها که نمیشه کاری کرد.»
غلتی زدم و پتو را روی سرم کشیدم. حرف رهبری توی گوشم پیچید: «بر هر مسلمانی فرض و واجب است...» یک لحظه خودم را در بین آوارها، بدون سقف، بدون وسیلهی گرمایشی و بدون غذایی گرم برای بچهها دیدم.
با خودم گفتم: «خواب و استراحت همیشه هست، اما خواب امروز خواب غفلته. خوابیدن من همان و رفتن قافله همان.»
یا علی را محکم گفتم و پتو را کنار زدم. بلند شدم. زیر سماور را روشن کردم. چای را دم کردم. پیازها را پوست کندم. آرام آرام زیر لب زمزمه کردم: «ای لشکر صاحب زمان! آماده باش! آماده باش!»
صدای ابوذر روحی در گوشم پیچید: «ما آمادهایم، پای غزه ایستادهایم؛ ای طوفانالاقصی ما راه افتادهایم»
سر و صدای ظرف شستن، بوی پیاز داغ و عدسی که بار گذاشته بودم، هیچکدام خواب سبک همسر و بچههایم را برهم نزد. تمام وسایل را آماده کردم. ساک دستی سنتی را روی میز آشپزخانه گذاشتم. ظرف، قاشق و بقیهی چیزها را هم در آن جا دادم. قابلمهی بزرگ عدسی را داخل کاور گذاشتم. بالاخره همسرم هم بیدار شد. مستقیم آمد و روی صندلی آشپزخانه نشست.
بوی عدسی پیچیده در فضای خانه بیطاقتش کرده بود. کاسهی عدسی که برای او و بچهها کنار گذاشته بودم را جلو کشید. عدسی داغ توی دهانش حکم سیبزمینی تنوری داشت که نمیگذاشت دهانش را ببندد. در حالی که بخار عدسی را با «هااا» بیرون میداد، گفت: «چه کردی خانوم؟! چقدر خوشمزه شده! تو چطوری این همه کار رو اول صبح، دست تنها با اون حالت انجام دادی؟! لااقل صدام میکردی کمکت کنم.»
خندهی ملیحی تحویلش دادم و گفتم: «اینم از الطاف خفیهی پروردگاره؛ شما از حالا به بعدشو کمک کن. من میرم بازارچه، مواظب بچهها باش.»
«باشه»ی کشداری گفت و قاشق پر از عدسی را مهمان دهانش کرد. برای اینکه زودتر به قاشق بعدی برسد، نگاه از ظرف بر نمیداشت. تند تند غذا را فوت میکرد و میخورد.
چادرم را سر کردم. دستهی کاور قابلمه را با دست راست و سبد وسایل را با دست چپ محکم گرفتم، خون بهتر و پرفشارتر از همیشه توی تنم جریان داشت، بیماری تنم با ذوق و امید جایگزین شده بود. برای رسیدن به بازارچه قدمهایم را تندتر برداشتم...
به روایت سمیه جعفری
🖊 به قلم صفورا ساسانی
#مادرانه_شمالشرق
#مادرانه_شهرک_ولایت
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary
53.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از اصفهان تا لبنان!
🇱🇧🇮🇷🇵🇸
روایت همدلی مادران و فرزندان محلهی ابن سینا با مادران و فرزندان لبنان و غزه.
#مادرانه_اصفهان
#مادرانه_محله_ابنسینا
#نهضت_مردمی_حمایت_از_جبهه_مقاومت
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary
#کتاب_ماه_مادرانه
#عملیات_احیا
سلام دوستان.
إنشاالله قرار هست *آذر ماه* در کنار هم، کتاب «عملیات احیا» رو بخونیم و در مورد نکتهها و مسائل جالب کتاب، با اقوام و آشنایان و دوستان صحبت کنیم.
عملیات احیا در مورد یکی از شرکتهای زیان دهی است که با ورود یک مدیرعامل جهادی، توانمند و بادانش توانسته بر بسیاری از مشکلات تولید و فروش غلبه کند. مدیران و کارگران این شرکت با زحمات خود نه تنها از ورشکستگی و فروش یکی از بزرگترین سرمایههای صنعتی کشور جلوگیری کردند بلکه باعث شدند تا این کارخانه به یک قطب صادراتی تبدیل شود.
📖📚📖 برای خرید نسخهی چاپی و الکترونیکی کتاب #عملیات_احیا
از نرمافزار فراکتاب ، میتونید از کد تخفیف madarane هم استفاده کنید.
www.faraketab.ir/b/183572
امیدواریم زودتر از فرصت استفاده کنید برای تهیهی کتاب، تا این ماه هم همراهِ هم باشیم و از مطالعه و به اشتراک گذاشتن و عملی کردن دانستههای جدید لذت ببریم.
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary
#بحث_گروهی
#ما_و_بی_حوصلگی
#در_تکاپوی_پرواز
#ما_و_کسالت
یکشنبه ۲۷ آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ١۰ صبح
تا سهشنبه ۲۹ آبان ساعت ۱۰ صبح
برای شما هم اتفاق افتاده گاهی اوقات حوصله هیچ کاری را ندارید؟ فهرست کارهایتان را در ذهن مرور میکنید اما میبینید حوصله هیچ کدام را ندارید، نه کار منزل، نه مطالعه، نه عبادت.
نه اینکه وقت نداشته باشید، دارید! اما حالش را ندارید.
امان از وقتی که طولانی مدت شود...
✓ بنظر شما ریشه این کسالت چه چیزی هست؟
✓ آیا تجربهی ماندن و رکود در این وضعیت را داشتهاید؟ چه مشکلاتی برایتان ایجاد کرده است؟
✓ چگونه از این موقعیت عبور کردید؟ راهکارهای معنوی و مادی شما برای این برون رفت چه بوده است؟
بحثهای گروهی، در کانال گفتگوهای مادرانه آرشیو میشوند.
@goftoguye_madarane
دوستان عزیز اگر برای بحث گروهی پیشنهاد موضوع داشتید میتوانید به شناسهی @mkhandan پیام دهید.
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary
آن شیعه صادق است که در محضر امام،
فرمان اگر دهد بپذیرد تنور را...
گردهمایی مادران پایتخت مقاومت،
در حمایت و پشتیبانی از جبههی مقاومت.
✓ همراه با رونمایی از طلاهای اهدایی بانوان.
✓ با حضور خواهر هدی مقلد، بانوی مقاوم لبنانی.
زمان: چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۳ - بعد از نماز مغرب.
مکان: کرمان، بیت الزهرای شهید حاج قاسم سلیمانی.
#مادرانه_کرمان
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary
بیوقفه بیمقدمه هیئت گرفتنیست
هیئت گرفتنیست سعادت گرفتنیست
از موقع ورودیه تا آخر دعا
هر حاجتی در این دو سه ساعت گرفتنیست
وضو میگیریم و سلام میدهیم و به نیابت از مادر سادات، حدیث کساء میخوانیم و در هفتمین جلسهی حضور بر سر خوان کرامت اهل بیت علیهمالسلام، مهمان روایت «هوایِ مادری» به قلم «سمانه بهگام» میشویم.
به #روضه_روایت خوش آمدید.
دوشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۳ - ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۱
در نرمافزار قرار منتظر شما هستیم:
https://gharar.ir/r/743ed95d
#مداد_مادرانه
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary)
#نشست_مجازی
از بُعد مجاهدت و حضور در صحنهی تصمیمگیریهای عظیم اجتماعی فاطمه زهرا (س) در قلّه قرار دارد. یعنی بعد از رحلت پیغمبر (ص)، در قضیهی خلافت، زهرای اطهر سلاماللهعلیها، با همهی وجود، با سخنش، با علمش، با تلاشش، باهمهی جسمش وارد میدان شد.
امام خامنهای - ۱۳۷۲/۰۹/۱۷
مدار مادران انقلابی، برگزار میکند:
اولین میزگرد مجازی؛
حول مبحث زن در هندسه انقلاب اسلامی.
با موضوع:
✓ با همهی وجودش در میدان بود.
نگاهی به زندگی جهادی حضرت زهرا (س)
میهمانان:
خواهران، گیتی پیروزه و مرضیه رضایی
(اعضای اندیشکدهی بانو امین مجموعهی مادرانه)
دبیر جلسه: خواهر حمیده سادات میرزایی
چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۳ - ساعت ۱۰ صبح
در نرمافزار قرار:
https://gharar.ir/r/2ebeab9f
منتظر شما عزیزان هستیم.
#سلسله_نشست_زنـدر_هندسهـانقلابـاسلامی
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary
طلاهایمان را نذر میکنیم، نذر ساخت موشکهایی که پاسخ تعدّی دشمن است، باشد که از متّقین باشیم.
«فَمَنِ اعْتَدی عَلَیکمْ فَاعْتَدُوا عَلَیهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیکمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ: هرکس به شما تجاوز کند به مانند آن بر او تجاوز کنید و از خدا بپرهیزید و بدانید خدا با پرهیزکاران است.»
✓ در کنار سیل جهاد مالی برای کمک به جبههی مقاومت و آسیبدیدگان جنگ نابرابر رژیم صهیونی، این بار آمادهایم تا پول و طلاهایمان را روانهی تقویت جبهه مقاومت در ساخت تسلیحات نظامی کنیم.
مانند ابابیل به جای سجیل،
موشک به سر اَبرههها میریزیم...
🔰 راه ارتباطی:
@fatemeh_soleimany
🔰 شماره کارت برای دریافت نذورات نقدی:
۵۸۹۲۱۰۱۳۹۰۸۸۰۹۲۶(برای دسترسی راحت به شماره کارت، میتوانید روی آن ضربه بزنید.) #نذر_موشکی #نهضت_مردمی_حمایت_از_جبهه_مقاومت #مدارمادرانانقلابی "مادرانه" www.madaremadari.ir ble.ir/madaremadary eitaa.ir/madaremadary
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
نذر موشکی
شمارهی آقای (م) را از دخترش گرفتم.
خودکار توی دستهای یخ کردهام خیس شده بود. اولین بار بود میخواستم با یک آقا مصاحبه کنم، اما موضوعِ صحبت آن قدر از نظرم جدید و بکر بود که میشد بر خجالت و استرسم غلبه کنم. صدای پختهشان که توی گوشی پیچید، اوضاع تغییر کرد. نفس عمیق کشیدم و انگار که بابای خودم آن طرف خط باشد، سلام و احوالپرسی کردم. حاجآقا شصت و خردهای ساله و رانندهی اتوبوسی که اوراق شده بود. اتوبوس را فروخته و با نصف پول بدهیها را صاف کرده بود. این پساندازِ سالها رانندگی ماشینهای سنگین بود.
گوشی را دورتر از دهانم گرفتم و چند بار صدایم را صاف کردم: "حاجآقا میتونم بپرسم چطور خواستید پولتونو به سردار حاجیزاده تحویل بدید؟ اصلا چطور شد که نذر موشک کردید؟"
او قبل از هر جمله چند باری تکرار میکرد: "کاری نمیکند و هدیهاش بیارزشست، دخترم میخوام پولم تو صنعت موشکی خرج بشه، میخوام مردم بدونن که ما خودمون درخواستِ حملهی نظامی به متجاوزان این خاکو داریم. مسئلهی امروز ما فقط دینی و قومی نیست که. مسالهی ما ملی و میهنی هم هست."
_حاجآقا چطور شد که تصمیم گرفتید تو این صحنه هزینه کنید؟
وقتی یمنیها با اون اوضاع اقتصادی پایین سه پیتِ بزرگ طلا برای تسلیحات به حماس هدیه دادند، من و عدهای از اطرافیان مِنجملهی دخترم شروع به جمعکردن طلا و پول کردیم و اسفند سال گذشته به سردار حاجیزاده دادیم.
_حاجآقا میخوام بدونم شما جاهای دیگم کمک کردید؟
انگار که این سوال را زیاد شنیده باشد، کاملا مسلط جواب داد: "بله دخترم ما برای کمک به شیرخوارگان و نیازمندان و مقاومت هم گروه داریم و با دوستان کمک میکنیم. "
تمام مدت مصاحبه، سوالی توی سرم پیچ میخورد و چند باری هم روی زبانم آمد اما حاجاحمد به راحتی از جواب دادنش طفره رفت و مدام میگفت:"کی گفته؟ اشتباه شنیدید. من کاری نکردم که. اونایی که جون دادن کار مهم رو کردن."
آخرهای مصاحبه بود که دوباره سوالم را تکرار کردم:"حاج آقا از مقداری که هر ماه از درآمدتون برای امام زمان میذارید، میگید؟"
او چند بار تک خنده کرد:"ببینم آخرش پشیمونم میکنید از کمک کردن یا نه؟" و خندهشان بیشتر شد:"هر موقع اینو میگم حاج خانوم دعوام میکنه. میگه این حرفای پشیمونی و اینا رو نگو"
در مورد حاج خانم کنجکاو شدم:"راستی حاج آقا ایشون چه نظری داشتن در مورد کارِ شما؟"
حاج آقا کمی صدایش از گوشی دور شد. انگار که به سمت خانمش برگشته باشد:" این خانمِ من از ما خیلی جلوتره. من تازه یه ذره ازش یاد گرفتم."
دلم برای تعریف مرد از همسرش آن هم در این سن و سال ضعف رفت. جملهی آخرِ حاجاحمد را بعد از خداحافظی چند بار برای خودم تکرار کردم.
"دخترم دوست ندارم اسمی از من توی متنت بیاری. فقط دلم میخواد مردم بدونن که اَهَّم امروز ما اینجاست. امروز که میتونیم برای فرستادن موشکها توی سر اسراییلیها کاری کنیم رو از دست ندیم. امام حسین طواف کعبه رو رها کرد و رفت دنبال خط مقدمِ دفاع از اسلام."
🖊 مهدیه مقدم
شما هم میتوانید #نذر_موشک کنید
و حامی محور مقاومت باشید.
@fatemeh_soleimany
#نذر_موشکی
#نهضت_مردمی_حمایت_از_جبهه_مقاومت
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
#نشست_مجازی از بُعد مجاهدت و حضور در صحنهی تصمیمگیریهای عظیم اجتماعی فاطمه زهرا (س) در قلّه قرار
-593748224_613163452.m4a
حجم:
44.73M
#صوت
از بُعد مجاهدت و حضور در صحنهی تصمیمگیریهای عظیم اجتماعی فاطمه زهرا (س) در قلّه قرار دارد. یعنی بعد از رحلت پیغمبر (ص)، در قضیهی خلافت، زهرای اطهر سلاماللهعلیها، با همهی وجود، با سخنش، با علمش، با تلاشش، باهمهی جسمش وارد میدان شد.
امام خامنهای - ۱۳۷۲/۰۹/۱۷
اولین میزگرد مجازی؛
حول مبحث زن در هندسه انقلاب اسلامی.
با موضوع:
✓ با همهی وجودش در میدان بود.
نگاهی به زندگی جهادی حضرت زهرا (س)
میهمانان:
خواهران؛ گیتی پیروزه و مرضیه رضایی
(اعضای اندیشکدهی بانو امین مجموعهی مادرانه)
دبیر جلسه: خواهر حمیده سادات میرزایی
چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۳ - ساعت ۱۰ صبح
#نشست_مجازی
#سلسله_نشست_زنـدر_هندسهـانقلابـاسلامی
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
www.madaremadari.ir
ble.ir/madaremadary
eitaa.ir/madaremadary