فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀چگونه برای فرزندم یک الگو باشم؟!
✅چرا با اینکه حجاب می گیریم، نماز میخونیم، فرزندان ما مثل ما نمیشوند؟
"استاد تراشیون"
#تربیت_فرزند
#کلیپ
@mah_mehr_com
🔸برای فرزندانتان سابقهی انقلاب را تعریف کنید و تفاوت وضع قبل و بعد از انقلاب را توضیح دهید. این کار مثل نماز است که اگر قضا شود، گناه بزرگی مرتکب شدهاید...
🔹نگو امروزه اینقدر بچهها روشنند که همهچیز را میفهمند. نه! همانطور که #نماز و روزه یادش میدهی، وضو یادش میدهی، باید بینش سیاسی را هم به او یاد بدهی.
🔸این غذای روحانی بچه است. برای بچهها حرف بزنید. هر پدر و مادری باید ساعتی در شبانهروز را صرف گفتوگو با زن و بچه کند، حتی تحلیل سیاسی کند، بحث کند، صحبت کند.
✍ آیتالله حائری شیرازی ، راه رشد، جلد ۳، صفحه ۲۳۵
⬅️ یادمان باشد، از الان وظیفهی ما والدین سنگینتر است، باید مسلمان آگاه تربیت کنیم👌
#تربیت_سیاسی
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم ی بستنی خوشگل و بامزه 😍
🍦🍦🍦🍦🍦
#فواید کار با خمیر 👇👇
🔮تخلیه روحی روانی
🔮کسب مهارت
🔮تقویت دستورزی و خلاقیت
🔮کاهش استرس و ....
#کاردستی
@mah_mehr_com
#شعر_کودکانه
▪️ويژه #ماه_محرم
تو دشمنی با کافران
تو شیر مرد کربلا
توئی که تنها رفته ای
میان موج نیزه ها
توئی که با شجاعتت
دادی به ما درس وفا
دستت جدا شد فکر تو
بوده کنار خیمه ها
همیشه قطره های آب
شرمنده اند برای تو
توئی که آسمان شده
فرشی به زیر پای تو
آقای من تو رفته ای
بعدش به سوی آسمان
آقا ابوالفضلم ( ع ) نرو
در قلب من آقا بمان
@mah_mehr_com
«اگه میخوای #فرزندت هیچ وقت بهت #دروغ نگه این #قصه رو واسش بخون»
در یک جنگل قشنگ روباه بازیگوشی زندگی می کرد. نام این روباه بازیگوش "هنی" بود. هنی از همه بچه های آن جنگل بزرگتر بود. اما با همه دوست بود و همه را دوست داشت در این جنگل قشنگ، جغد دانای پیری زندگی میکرد جغد دانا یک عصای جادویی داشت. این عصا می توانست حال مریضها و بیماران را به سرعت خوب کند.
یک روز جغد دانای پیر تصمیم گرفت از جنگل برود. او دلش میخواست بالای بلندترین کوه برود او میخواست جایی باشد که تنهای تنها باشد. برای همین عصای جادویی را به هنی داد و گفت: هنی جان تو بزرگترین بچه این جنگلی میدونی که اگه این عصا رو به هر بیماری بزنی، فورا حال او خوب میشه پس این عصا رو بگیر و ازش به خوبی مراقبت کن تا اگه یه نفر حالش بد بود ازش استفاده کنی و حالشو بهتر کنی!". جغد دانای پیر عصا را به هنی داد و پر زد و از آن جنگل رفت.
هنی میخواست خیلی خوب از آن عصای جادویی مراقبت کند. برای همین وقتی نزدیک غروب شد و همه سمت خانه های شان رفتند، عصا را برداشت و کنار یک درخت پشت خانه خودشان رفت خاکهای کنار آن درخت را کند و عصای جادویی را آنجا گذاشت و بعد روی آن را با خاک پوشاند تا کسی نبیند. اما یکی از دوستانش به نام جان از پشت یک درخت او را نگاه می کرد. هنی وقتی به خانه رفت به پدرش گفت که جغد دانای پیر آن عصای جادویی را به او داده است پدر پرسید: " خب خیلی خوبه پسرم اما عصای جادویی کجاست؟".
هنی کمی فکر کرد و گفت: کنار یک سنگ نزدیک رودخونه خاکش کردم. پدر او را نوازش کرد و آفرین گفت کم کم هوا تاریک تر میشد و هنی باید میخوابید مادر به او گفت : " من براتون قصه میگم! هنی و خواهر برادرانش به اتاق رفتند و مادر میخواست قصه بگوید که هنی گفت: مامان جغد دانا عصای جادویی رو به من داد و رفت مادر با خوشحالی "گفت وااای چه خوب خب بگو ببینم کجاست؟". هنی کمی فکر کرد و بعد آروم در گوش مادر گفت: کنار بزرگترین درخت جنگل خاکش کردم. سپس، مادر قصه را گفت و همه بچه ها خوابیدند.
وقتی صبح شد خواهر هنی که خیلی کنجکاو بود، گفت: " دیشب گفتی جغد دانای پیر عصای جادویی رو به تو داده واقعا کجا گذاشتیش؟". هنی دوباره فکر کرد تا یک دروغ دیگر بگوید فکر کرد و آروم در گوش خواهرش گفت: " اونجا که زمین بازی بچه هاست. همون وسط خاک رو کندم و عصای جادویی رو گذاشتم از آن روز به بعد، همه حیوانات جنگل فهمیدند که جغد دانای پیر، عصای جادویی رابه هنی داده است. بیشتر حیوانات جنگل از هنی سوال کردند که عصای جادویی را کجا گذاشته است اما هر بار هنی به بقیه دروغ می گفت. ماه ها گذشت و زمستان سرد از راه رسید یک روز سرد حال برادر هنی خیلی بد شده بود او تب کرده بود و همه بدنش داغ شده بود. او آنقدر حالش بد ب۸ود که صبح تا شب و شب تا صبح ناله می کرد. ۷ اینکه مادر هنی گفت: عزیزم لطفا برو عصای جادویی رو بیار داداشت خیلی مریضه هنی عاشق برادرش بود. او هم دوست داشت به برادرش کمک کند اما اصلا یادش نبود که عصای جادویی را کجا مخفی کرده است. او ه کنار در خانه شان نشسته بود وع غصه میخورد. لحظه ای بعد، جان پیش او آمد به او گفت: ناراحتی هنی گفت: " آره داداشم خیلی حالش بده و عصای جادویی رو نمیدونم کجا گذاشتم. به هر کسی یه دروغی گفتم و الان اصلا راستش رو یادم نمیاد!". جان که دیده بود هنی عصای جادویی را کجا مخفی کرده است راستش را به او گفت و بعد باهم عصای جادویی را از زیر خاک بیرون آوردند. سپس فورا سمت خانه رفتند و عصای جادویی را به برادرش زدند و فورا حال او خوب شد. هنی از اینکه میدید حال برادرش خوب شده است، خیلی خوشحال بود همان جا بود که فهمید نباید دروغ بگوید بعد از جان تشکر کرد و به همه قول داد که از این به بعد واقعیت را بگوید تا مشکلی پیش نیاید.
پایان...
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقاشی طبیعت زیبا
بیا با آموزش ساده این نقاشی زیبا رو یاد بگیریم☺️
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصهشب
💠 حلما کوچولوی قهرمان؛ قسمت اول
🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا
💠 موضوع قصه: ارزشهای اخلاقی و اهداف حرکت امام حسین علیهالسلام
📎 #قصه_شب
📎 #کودکانه
📎 #محرم
@mah_mehr_com
اپیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود : براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود.
امروز یکشنبه
۱۷تیر ماه
۱ محرم ۱۴۴۵
۷ژولای ۲۰۲۴
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ🌙_مـــــــــهـر
#سلام_امام_زمانم
💔الا ای صاحب قلبم کجایی⁉️
🏴محرم شد نمی خواهی بیایی⁉️
◾️هوای شال مشکی عزایت
دل زار مرا کرده هوایی💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
●➼┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان نان🍞
مراحل تبدیل نان 🍞🥖🥐
عموکشاورز مهربون 👨🌾👨🌾
#پویانمایی
#آموزشی
#مــــاه_مــــــهــر🌙
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
مصرف اب و اب بازی - @mer30tv.mp3
3.58M
#قصه_شب
مصرف آب و آب بازی
😴🥱😴🥱😴🥱😴
🌙#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖊 نامه های ماریه
🔸قسمت اول
🏴انتقال مفاهیم کربلا به زبان کودکانه
🏴🏴🏴🏴
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه کلیپ زیبا برای بچه های نازنین😍😊
#بچه_های_بهشت
دعوت به محرم
بچه ها جونم این شبها و روزها هرجا رفتین روضه یا هیئت منم دعا کنین ها😘
#کلیپ
.#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
موکِبِ کوچکِ ما
اِمسالْ مُحرَّم آقا
به لُطفِ رَبِّ کریم
با بچه های هیأت
ما هم یه موکِب زدیم
دُرُسته پول نداریم
دُرُسته خیلی کَمیم
ولی با عشقِ شما
تو موکِبا ما سَریم
با چند تا اِستکان و
سَماوَری از قدیم
خادِمِ عاشقاتون
آقا ما از اِمشَبیم
پیچیده بوی اِسپَند
تویِ فَضا با نَسیم
و پَخشِ توی موکِب
زینبِ (س) مَرحوم سَلیم ¹
این اِفتخارِ آقا
خادِمِتون ما شَویم
لُطفِ شما بوده که
اینجا حالا اومَدیم
قشنگه این ثَواب و
به هیچ ثَوابی نَدیم
ما این شَبا به یادِ
سَروَرِ این عالَمیم
به یادِ مولا حُسین (ع)
در سوگ و آه و غَمیم
ما نوکَرِ اباالفضل (ع)
سَقّایِ تِشنه لَبیم
که واسه آب رسوندن
به خِیمه های حَریم
تو کَربلا شهید شد
و شُد مَقامَش عظیم
🖤شاعر : علیرضا قاسمی
۱ . به یاد نوحه زیبا و ماندگارِ ، « زینب زینب » از مرحوم سَلیمِ موذن زاده اردبیلی .
#شعر_کودک_و_نوجوان
#شعر_محرم
#شعر_اربعین
#شعر_موکب_کوچک_ما
🖤🖤🖤🖤🖤
@mah_mehr_com