eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
5.1هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
11.9هزار ویدیو
384 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸برای فرزندانتان سابقه‌ی انقلاب را تعریف کنید و تفاوت وضع قبل و بعد از انقلاب را توضیح دهید. این کار مثل نماز است که اگر قضا شود، گناه بزرگی مرتکب شده‌اید... 🔹نگو امروزه این‌قدر بچه‌ها روشنند که همه‌چیز را می‌فهمند. نه! همان‌طور که و روزه یادش می‌دهی، وضو یادش می‌دهی، باید بینش سیاسی را هم به او یاد بدهی. 🔸این غذای روحانی بچه است. برای بچه‌ها حرف بزنید. هر پدر و مادری باید ساعتی در شبانه‌روز را صرف گفت‌وگو با زن و بچه کند، حتی تحلیل سیاسی کند، بحث کند، صحبت کند. ✍ آیت‌الله‌ حائری شیرازی ، راه رشد، جلد ۳، صفحه ۲۳۵ ⬅️ یادمان باشد، از الان وظیفه‌ی ما والدین سنگین‌تر است، باید مسلمان آگاه تربیت کنیم👌 @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم ی بستنی خوشگل و بامزه 😍 🍦🍦🍦🍦🍦 کار با خمیر 👇👇 🔮تخلیه روحی روانی 🔮کسب مهارت 🔮تقویت دستورزی و خلاقیت 🔮کاهش استرس و .... @mah_mehr_com
▪️ويژه تو دشمنی با کافران تو شیر مرد کربلا توئی که تنها رفته ای میان موج نیزه ها توئی که با شجاعتت دادی به ما درس وفا دستت جدا شد فکر تو بوده کنار خیمه ها همیشه قطره های آب شرمنده اند برای تو توئی که آسمان شده فرشی به زیر پای تو آقای من تو رفته ای بعدش به سوی آسمان آقا ابوالفضلم ( ع ) نرو در قلب من آقا بمان @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«اگه میخوای هیچ وقت بهت نگه این رو واسش بخون» در یک جنگل قشنگ روباه بازیگوشی زندگی می کرد. نام این روباه بازیگوش "هنی" بود. هنی از همه بچه های آن جنگل بزرگتر بود. اما با همه دوست بود و همه را دوست داشت در این جنگل قشنگ، جغد دانای پیری زندگی میکرد جغد دانا یک عصای جادویی داشت. این عصا می توانست حال مریضها و بیماران را به سرعت خوب کند. یک روز جغد دانای پیر تصمیم گرفت از جنگل برود. او دلش میخواست بالای بلندترین کوه برود او میخواست جایی باشد که تنهای تنها باشد. برای همین عصای جادویی را به هنی داد و گفت: هنی جان تو بزرگترین بچه این جنگلی میدونی که اگه این عصا رو به هر بیماری بزنی، فورا حال او خوب میشه پس این عصا رو بگیر و ازش به خوبی مراقبت کن تا اگه یه نفر حالش بد بود ازش استفاده کنی و حالشو بهتر کنی!". جغد دانای پیر عصا را به هنی داد و پر زد و از آن جنگل رفت. هنی میخواست خیلی خوب از آن عصای جادویی مراقبت کند. برای همین وقتی نزدیک غروب شد و همه سمت خانه های شان رفتند، عصا را برداشت و کنار یک درخت پشت خانه خودشان رفت خاکهای کنار آن درخت را کند و عصای جادویی را آنجا گذاشت و بعد روی آن را با خاک پوشاند تا کسی نبیند. اما یکی از دوستانش به نام جان از پشت یک درخت او را نگاه می کرد. هنی وقتی به خانه رفت به پدرش گفت که جغد دانای پیر آن عصای جادویی را به او داده است پدر پرسید: " خب خیلی خوبه پسرم اما عصای جادویی کجاست؟". هنی کمی فکر کرد و گفت: کنار یک سنگ نزدیک رودخونه خاکش کردم. پدر او را نوازش کرد و آفرین گفت کم کم هوا تاریک تر میشد و هنی باید میخوابید مادر به او گفت : " من براتون قصه میگم! هنی و خواهر برادرانش به اتاق رفتند و مادر میخواست قصه بگوید که هنی گفت: مامان جغد دانا عصای جادویی رو به من داد و رفت مادر با خوشحالی "گفت وااای چه خوب خب بگو ببینم کجاست؟". هنی کمی فکر کرد و بعد آروم در گوش مادر گفت: کنار بزرگترین درخت جنگل خاکش کردم. سپس، مادر قصه را گفت و همه بچه ها خوابیدند. وقتی صبح شد خواهر هنی که خیلی کنجکاو بود، گفت: " دیشب گفتی جغد دانای پیر عصای جادویی رو به تو داده واقعا کجا گذاشتیش؟". هنی دوباره فکر کرد تا یک دروغ دیگر بگوید فکر کرد و آروم در گوش خواهرش گفت: " اونجا که زمین بازی بچه هاست. همون وسط خاک رو کندم و عصای جادویی رو گذاشتم از آن روز به بعد، همه حیوانات جنگل فهمیدند که جغد دانای پیر، عصای جادویی رابه هنی داده است. بیشتر حیوانات جنگل از هنی سوال کردند که عصای جادویی را کجا گذاشته است اما هر بار هنی به بقیه دروغ می گفت. ماه ها گذشت و زمستان سرد از راه رسید یک روز سرد حال برادر هنی خیلی بد شده بود او تب کرده بود و همه بدنش داغ شده بود. او آنقدر حالش بد ب۸ود که صبح تا شب و شب تا صبح ناله می کرد. ۷ اینکه مادر هنی گفت: عزیزم لطفا برو عصای جادویی رو بیار داداشت خیلی مریضه هنی عاشق برادرش بود. او هم دوست داشت به برادرش کمک کند اما اصلا یادش نبود که عصای جادویی را کجا مخفی کرده است. او ه کنار در خانه شان نشسته بود وع غصه میخورد. لحظه ای بعد، جان پیش او آمد به او گفت: ناراحتی هنی گفت: " آره داداشم خیلی حالش بده و عصای جادویی رو نمیدونم کجا گذاشتم. به هر کسی یه دروغی گفتم و الان اصلا راستش رو یادم نمیاد!". جان که دیده بود هنی عصای جادویی را کجا مخفی کرده است راستش را به او گفت و بعد باهم عصای جادویی را از زیر خاک بیرون آوردند. سپس فورا سمت خانه رفتند و عصای جادویی را به برادرش زدند و فورا حال او خوب شد. هنی از اینکه میدید حال برادرش خوب شده است، خیلی خوشحال بود همان جا بود که فهمید نباید دروغ بگوید بعد از جان تشکر کرد و به همه قول داد که از این به بعد واقعیت را بگوید تا مشکلی پیش نیاید. ‌پایان... @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقاشی طبیعت زیبا بیا با آموزش ساده این نقاشی زیبا رو یاد بگیریم☺️ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 حلما کوچولوی قهرمان؛ قسمت اول 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: ارزش‌های اخلاقی و اهداف حرکت امام حسین علیه‌السلام 📎 📎 📎 @mah_mehr_com
اپیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود : براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود. امروز یکشنبه ۱۷تیر ماه ۱ محرم ۱۴۴۵ ۷ژولای ۲۰۲۴ 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com 🌙_مـــــــــهـر
💔الا ای صاحب قلبم کجایی⁉️ 🏴محرم شد نمی خواهی بیایی⁉️ ◾️هوای شال مشکی عزایت دل زار مرا کرده هوایی💔 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان نان🍞 مراحل تبدیل نان 🍞🥖🥐 عموکشاورز مهربون 👨‍🌾👨‍🌾 🌙 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
مصرف اب و اب بازی - @mer30tv.mp3
3.58M
مصرف آب و آب بازی 😴🥱😴🥱😴🥱😴 🌙 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖊 نامه های ماریه 🔸قسمت اول 🏴انتقال مفاهیم کربلا به زبان کودکانه 🏴🏴🏴🏴 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه کلیپ زیبا برای بچه های نازنین😍😊 دعوت به محرم بچه ها جونم این شبها و روزها هرجا رفتین روضه یا هیئت منم دعا کنین ها😘 . 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
موکِبِ کوچکِ ما اِمسالْ مُحرَّم آقا به لُطفِ رَبِّ کریم با بچه های هیأت ما هم یه موکِب زدیم دُرُسته پول نداریم دُرُسته خیلی کَمیم ولی با عشقِ شما تو موکِبا ما سَریم با چند تا اِستکان و سَماوَری از قدیم خادِمِ عاشقاتون آقا ما از اِمشَبیم پیچیده بوی اِسپَند تویِ فَضا با نَسیم و پَخشِ توی موکِب زینبِ (س) مَرحوم سَلیم ¹ این اِفتخارِ آقا خادِمِتون ما شَویم لُطفِ شما بوده که اینجا حالا اومَدیم قشنگه این ثَواب و به هیچ ثَوابی نَدیم ما این شَبا به یادِ سَروَرِ این عالَمیم به یادِ مولا حُسین (ع) در سوگ و آه و غَمیم ما نوکَرِ اباالفضل (ع) سَقّایِ تِشنه لَبیم که واسه آب رسوندن به خِیمه های حَریم تو کَربلا شهید شد و شُد مَقامَش عظیم 🖤شاعر : علیرضا قاسمی ۱ . به یاد نوحه زیبا و ماندگارِ ، « زینب زینب » از مرحوم سَلیمِ موذن زاده اردبیلی . 🖤🖤🖤🖤🖤 @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزاداری در خانه اگر عزاداری ما محدود به مسجد و هیئت و خیابان ها شود و در خانه هیچ رنگ و بویی از عزا دیده نشود، ممکن است احساس دوگانگی و دورویی شکل گیرد. تا حد ممکن و به اندازه مصلحت به خانه هم رنگ و بوی بدهید. عزای امام حسین کسالت آور و بیمار کننده نیست. بلکه تقویت کننده ی نیروی عشق و ایمان، و حساسیت در برابر بدیهاست. 🏴 اگر می توانید یک پرچم سیاه روی دیوار پذیرایی نصب کنید. از انجام کارهایی که منافی عزاداری است خود داری کنید. اما به جای آن هرچه از نواهای محرم را می پسندید پخش کنید. به هر حال تفاوتی را به جهت بزرگداشت مراسم عزای امام در خانه ایجاد کنید. از تعریف کردن قضایای کربلا پرهیز نداشته باشید. اما از شوکه کردن کودکان با بیان چیزهایی که موجب وحشت کودکان می شود بپرهیزید. سعی کنید کلی تر و کودکانه تر بیان کنید. در حضور کودکان از نقد برنامه های عزاداری که مخصوصا موجب جذب کودکان شده، بپرهیزید. ✍ انیسه نوش آبادی @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 💔سفیر غریب ♦️یکی بود، یکی نبود زیر این سقف کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. خدا بود و خدا بود و خدا بود. ✍🏻امام حسین علیه السلام با خانواده اش به حج رفته بود؛ یزیدشاهِ ظالم می‌خواست به زور از امام حسین علیه السلام بیعت بگیرد و به همه بگوید که نوه ی رسول الله من را قبول دارد و بهتر بودن من را پذیرفته است؛ و همه ی کارهای بدش را اینطوری پنهان کند تا کسی اعتراض نکند. اما امام حسین علیه السلام قبول نمی کرد که یک آدم ستمگر و بی دین که بدترین کارها را انجام می دهد، پادشاه مسلمانان باشد و به همه زور بگوید و ستم کند. وقتی امام حسین و خانواده اش در مکه و انجام حج بودند، نماینده ی یزید شاه به آنجا رفت. اما امام حسین که نمی‌خواست حرمت خانه ی خدا شکسته شود، مجبور شد حجش را نیمه تمام بگذارد و از مکه خارج شود. هزاران نفر از مردم شهر کوفه به امام حسین علیه نامه نوشته بودند و از او دعوت کرده بودند به کوفه برود. امام حسین پسر عمویش حضرت مسلم را به کوفه فرستاد تا ببیند واقعا مردم کوفه او را می خواهند یا نه؟ حضرت مسلم به کوفه رفت و مردم کوفه به خوبی از او استقبال کردند و به او اطمینان دادند که همه امام حسین علیه السلام را می خواهند. پس حضرت مسلم با خوشحالی برای امام حسین نامه نوشت تا آنها به کوفه بیایند. اما یزید شاه ستمگر که موضوع را متوجه شده بود، یکی از بدترین مأمورانش، ابن زیاد را به کوفه فرستاد تا حضرت مسلم را دستگیر کند. ابن زیاد مردم کوفه را با پول و طلا خرید و آنها حضرت مسلم را تنها گذاشتند. حضرت مسلم در کوفه غریب بود و دیگر هیچکس او را به مهمانی دعوت نمی کرد؛ پول و طلا مردم کوفه را فریب داده بود. و عاقبت هم مرد نادانی به خاطر پول و طلا، محل پنهان شدن او را به مأموران ابن زیاد نشان داد. حضرت مسلم مردی قوی بود و مأموران ابن زیاد نمی توانستند حریف او شوند و رئیس آنها به حضرت مسلم قول داد، اگر تسلیم شود، برایش امان نامه می‌گیرد تا پیش امام حسین برگردد. اما ابن زیاد که مردی بسیار ستمگر و بدجنس بود، حضرت مسلم را به شهادت رساند. حضرت مسلم قبل از شهادت رو به مکه می‌گفت:« 💔حسین نیا به کوفه، کوفه وفا ندارد 💔کوفی بی مروت، شرم و حیا ندارد...» ♥️راستی بچه ها؛ این شبها که هیئت میرین، یاد ما هم باشین مهربونهای خوش قلب🖤 @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ | قسمت اول: دروغ ▪️ سلام! بچه‌ها امروز می‌خوایم درباره دروغ حرف بزنیم. یه رفتار خیلی بد که می‌تونه دوستاتون رو ازتون دور کنه. مثل دشمنای آقای امام‌حسین علیه‌السلام که بهشون دروغ گفتن. @mah_mehr_com
* دربچه ها ايجاد نكنيد و آنها را مطلقا از خدا نترسانید.  دراين سن زمان شناساندن زيبايي و عظمت و جلال خداونداست.  هر تفكري كه خدا را از بچه ها بگيرد به انسان و به بشريت خيانت كرده است.  دركودكي از مهرباني و رحمت و زيبايي خداوند بگوییدبه سن عقل كه رسيدند از قانونمندي آفرينش بگوييدبچه ها نبايد وحشت كنند @mah_mehr_com