eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب که نبی سپاس سرمد گوید بر کودک یک روزه خوش آمد گوید تبریک به هم ولادت زهرا را احمد به علی علی به احمد گوید این فخر بود بس که خدا هم تبریک بر مهدی و بر آل محمد گوید مرحوم
وسعت ام القرى آنشب بسيط نور بود شوق در سعى صفا، كعبه محيط شور بود از طلوع مهر ايمان چشم شيطان كور بود چشم بد از خانه بى‏ بى خديجه دور بود همنفس با شب پيمبر تا سحر احيا گرفت كوثر تسبيح را از دست اعطينا گرفت   راز هستى تا در آغوش پيمبر پا نهاد نقش صد گلبوسه بر باغ لبش طاها نهاد داغ حسرت بر دل عاص بن وائل‏ها نهاد حضرت حق نام اين مولود را زهرا نهاد قدسيان در وجد و حال اين نام را نجوا كنند اين معما را بگو تا اهل دل معنا كنند   كيست زهرا كوثر فياض رب العالمين كيست زهرا عصمت الله در روى زمين كيست زهرا رشته‏ هاى چادرش حبل المتين كيست زهرا خلوت آراى اميرالمؤمنين آفرينش جلوه‏ اى از يك نگاه فاطمه است روز محشر خلق عالم در پناه فاطمه است   كيست زهرا هل اتى و قدر را شأن نزول كيست زهرا طاهره انسية الحورا بتول كيست زهرا خيره بر اوج مقام او عقول كيست زهرا آنكه شد ام ابيهاى رسول مصطفى مأمور تكريم مقام فاطمه پيش پا برخاست بر عرض سلام فاطمه   كيست زهرا آنكه شمع عشق را پروانه بود كيست زهرا آنكه او را از بلا پروا نبود كيست زهرا آنكه بر باغ نبى ريحانه بود كيست زهرا آنكه جان وحى را جانانه بود جبرئيل افتاده بر خاك درش بهر سلام شعر خلقت راست حسن مطلع و حسن ختام   ياس پيغمبر كه عطرش در فضا پيچيده است مصطفى از شوق جنت سينه‏ اش بوئيده است دست او را مثل قرآن  بارها بوسيده است ليلة القدر است و قدرش بر همه پوشيده است قدر او را مصطفى و مرتضى دانند و بس نور او شد انبيا را در بلا فرياد رس   فاطمه آمد امير المومنين را يار شد حجم فريادش به فرق تيرگى آوار شد نور او تكثير شد يعنى نبى تكرار شد در دفاع از عشق مجروح در و ديوار شد پشت در فرياد يا حيدر شعار فاطمه است شيعه تا روز قيامت وامدار فاطمه است
گر فتنه و غم فکر شکستم باشد دائم پی نابودی هستم باشد سوگند به تو اهل نجاتم زهرا تا ریشه ی چادر تو دستم باشد اولاد علی گوهرشان فاطمه است در غصه و غم یاورشان فاطمه است گویند که با تاب و تعب می آیند هر جا سخن از مادرشان فاطمه است تا مهر تو را به سینه دارم زهرا در موج بلا سفینه دارم زهرا هر کس به دل خود آرزویی دارد من آرزوی مدینه دارم زهرا بی اذن تو هرگز عددی صد نشود بر هر که نظر کنی دگر بد نشود زهرا تو دعا کن که بیاید مهدی زیرا تواگر دعا کنی رد نشود فردای قیامت که گرفتاری تو بی یاور و بی مونس و بی یاری تو آن قدر طرفدار تو باشد زهرا انگار نه انگار گنه کاری تو وقتی که لبت را به دعا باز کنی یا فاطمه با لطف خود اعجاز کنی فردا همگی کمیتشان می لنگد در وقت شفاعت تو اگر ناز کنی ای نام علی ذکر لبت یا زهرا ای لیلۀ قدر هر شبت یا زهرا از بهر شفاعتت دل ما کافیست یک گوشه ی چشم زینبت یا زهرا افتاده راه عشق را یاری کن در فتنه روزگار دین داری کن چشمت که به ذریۀ زهرا افتاد ذکر صلوات بر لبت جاری کن جبریل امین اگر مقامی دارد در دفتر عشق اگر که نامی دارد از دولت پا بوسی زهرا باشد در پیش خدا گر احترامی دارد
اکمال برای صلوات آوردی دو بال برای صلوات آوردی وقتی که نبودی ، صلوات ابتر بود تو " آل " برای صلوات آوردی ..... دریاست نبی و گوهرش فاطمه است مولاست علی و همسرش فاطمه است با آنکه حسین است پناه دو جهان او خود به پناه مادرش فاطمه است مرحوم  ..... عمریست رهین منت زهرائیم مشهور شده به عزت زهرائیم مُردیم اگر به قبر ما بنویسید ماپیر غلام حضرت زهرائیم
مدح حضرت زهرا(س) تضمین از شاعرگرامی ذکریا اخلاقی بده قوتی که قلم زند به مدیح عشق تو نوکری نه بیان بود نه زبان بود تو خودت بگو که چه گوهری ثمر خدیجه و مصطفی چه نتیجه ای شده محشری به مدیحه ات چه بیان کنم که ز درک ما تو فراتری " به کدام واژه بخوانمت به کدام واژه ی نارسا" تو خلاصه ی همه انبیا تو سلاله ی خلف رسول زکمال تو چه بیان کنم که فراتری ز همه عقول تو بریده ای زجهان دل و به همین جهت شده ای بتول وبدون مهرتو فاطمه نشود ولایت ما قبول به کدام جذبه سفرکنم به رواق مهر تو ذره سا تو زلال نور رسالتی چه قیامتی نبوی نَما لَمعاتِ حق به بیان تو نفحات حضرت کبریا چه کسی به شان تو می رسد مترادف شه لافتی به دلیل آیه ی انما و به نص سوره ی هل اتی "به کدام جلوه بجویمت متعالیا و مقدّسا" صلوات حق به ولادتت صلوات حق به عبادتت به حقیقت و به سیادتت به نجابت و به صداقتت شده خم چرا قد مصطفی؟! به دستبوسی و به ارادتت ز کرامت و ز عنایتت شده پر دلم ز محبتت "چه خوش است صحبت دوستان به صفای سایه ی این کسا" نه نمی رسم به مدیح تو به زبان الکن و نارسا کلمات افاقه نمی کند به سکوت می رسم ای بسا* تو خودت به چامه ی این حقیر نظری ز مرحمتت نما به کدام واژه بخوانمت* حَقِ مطلبت بشود ادا "فَلَقد قَصَدتُکَ والهاً و لقد أتیتُکَ آنِسا" ابوذر رئیس میرزایی ابیات داخل پراتز تضمین شده از شاعر گرانقدر آقای ذکریا اخلاقی می باشد.
بیایی یلداست... شب یلدا اگر ازپرده درآیی یلداست برهمه منتظران چهره گشایی یلداست تکیه برکعبه زنی منتقم خون خدا بادم تیغ علی جلوه نمایی یلداست سالیانی است که ازهجر رخت میسوزیم آن شبی را که تو از راه بیایی یلداست منتظر بغض فراق تو گلوگیرشده شب وصلت غم و غصه بزدایی یلداست یوسف فاطمه ای گریه کن عاشورا کربلا یا که مدینه به کجایی یلداست شبی از لطف به چشم گنه آلوده ی ما جای سرمه کف پایت تو بسایی یلداست دل ما تاب ندارد ز فراقت یارا ازهمه خلق جهان دل بربایی یلداست حس و حال غزلم گشته خزانی برگرد این خزان با تو (بهار) است بیایی یلداست ابوذر رییس میرزایی(بهار)
تو را با نور همزاد افریدند تو را در حیدر آباد آفریدند تو زهرایی تو ام الانبیایی تو بانو اولین خلق خدایی خودت صدیقه ای و یار صدیق تو جمعی با علی با غیر تفریق قنات مهر جاری در قنوتت قیامت محو حی لایموتت تو آن قندیل نور بام عرشی تو بالایی ترین بانوی فرشی تو بودی راضیه او مرتضی بود تو از او راضی او از تو رضا بود تو ای سر منشأ اشراق زهرا تمام برکت انفاق زهرا تو ای الگوی تکریم امیران به مسکینان و ایتام و اسیران تو فریاد عدالت در نفیری تو پرچمدار تبلیغ غدیری نفسهای تو هر دم یا علی گفت خمیر و آردت هم یا علی گفت برای عشق خیلی خرج کردی که بر صفحه علی را درج کردی نگاهت با شعف میگفت حیدر دو تا دُر در صدف میگفت حیدر کلام ناطقت پای ولایت به جای لاتخف میگفت حیدر سر سجاده که می ایستادی ملک صف پشت صف میگفت حیدر گلیمت ، آسیابت ، ظرفهایت جهازت هر طرف میگفت حیدر عبایش را که میشستی دمادم درون ظرف کف میگفت حیدر در و دیوار بیت تو شرف داشت که در بیتت شرف میگفت حیدر تو زحمتها کشیدی بنده ای گر... در ایوان نجف میگفت حیدر نظام عشق از زهرا گرفتیم که زهرا با هدف میگفت حیدر سر سفره‌ت نشسته عالمینت نمکدان است در دست حسینت ولیکن این نمک پخش و پلا شد حسینت راهی کرب وبلا شد به زیر منتت دنیا منظم ولیکن شد عزیزت نامنظم
جبریل به عرش نقش کوثر زده است طوبی گـل تسبیح به پـیکـر زده است از خــانـۀ کـوچـک مـحــمــد امـشـب  خورشید زمین وآسمان سر زده است .... شـب مــیـلاد زهـــرای بـتــول اسـت  ز یُـمـن او دعـا امـشـب قـبـول اسـت شب فـیـض و شب قـرآن، شـب نـور شب اعـطای کـوثـر بر رسـول است ...... بـزمـی بـه حـریـم کـبــریـا بـرپـا شـد کـوثـر ز خـدا به مصطفـی اعطا شـد یک قطره زآب کوثر افتاده به خـاک صـد شـاخـه گُـل مـحـمـدی پـیـدا شـد ...... بـر مـقـدم دخــتــر پـيـمـبـر صـلـوات بر چشمۀ پاك حوض كـوثـر صلوات بر مـحـضـر حـضرت مـحـمد تبريك بـر مـادر شيـعـيـان حــيـدر صـلـوات ...... ای روی تو جـلوه گـاه سـرمد زهـرا وی سـیـنـۀ تـو بـهـشت احـمـد زهـرا عـیـد تو بُـوَد، بـبـخـش عـیـدی ما را زان دست که بـوسیـده محـمـد زهـرا ...... در بـاغ نـبــوت از نـهــال تــوحــیــد هـنـگـام سـحـر گـلـی شکـوفـا گـردید چون غنچۀ گل، خدیجه خندید چو دید زهـرا چو گُـل مـحـمـدی می خـنـدیـد ..... خـدا کـنـد اثـری حـق به آه ما بخـشد بصیـرتـی به دل عُذر خواه ما بخشد به احترام مـحـمـد چه میشود که خدا شـب ولادت زهـرا گـنـاه مـا بـخـشـد ...... نــور دگــری به بـیــت احــمـــد آمــد مـحـبــوب رســول حـیّ سـرمــد آمـد تا عـطـر وجـودش همه عـالـم گـیـرد زهــرا، گــل گــلــزار مــحــمــد آمـد ...... بـر عـالـمـیـان رحـمـت بـی حــد آمـد زیــبــا گــهـــر رســول امــجــد آمــد تـبـریـک بـه شـیـعــیـان اهـل عــالــم چـون فــاطــمــه دخـتـر مـحــمـد آمـد ...... عـالـم ز فـروغ احـمـدی لبـریـز است از جـلـوۀ حـیِّ سـرمـدی لبـریـز است مـیـلاد بـتـول است و فــضـای مـکـه از عـطـر گـل مـحـمـدی لبـریـز است
مدح حضرت زهرا(س) کیست زهرا مادر خورشید و ماه کیست زهرا نور تابان اله صبح نورانی به هر شام سیاه کیست زهرا بر همه عالم پناه مهر او باغ فدک نه نُه فلک انبیا گیرند از زهرا کمک ساره و حوا و مریم فاطمه جنت زیبای خاتم فاطمه صور اسرافیل را دم فاطمه مادر سادات عالم فاطمه سیب جنت را نتیجه فاطمه گوهرپاک خدیجه فاطمه فاطمه آیات نور مرتضاست شادی و وجد و سرور مرتضاست درخطر رمز عبور مرتضاست فاطمه سنگ صبور مرتضاست فاطمه یعنی حیا یعنی شرف فاطمه عشق امیر لوکشف خواهرم وقت ظهور فاطمه است این حجاب تو ز نور فاطمه است این حیا درس شعور فاطمه است چادرتو از غرور فاطمه است گر تورا دشمن تمسخر می کند فاطمه برتو تفاخر می کند هر زمان وقت رجز خوانی شود ذکر زهرا موجِ طوفانی شود عاشق او مرد میدانی شود نسل او قاسم سلیمانی شود هرکسی از راه زهرا خط گرفت باشهادت ازهمه سبقت گرفت حاجت مارا اجابت می کند بر امامان هم امامت می کند در قیامت هم قیامت می کند دوستانش را ضمانت می کند ماهمه در زیر دینش مانده ایم گریه کن های حسینش مانده ایم شعر بی زهرا ندارد اعتبار شعر بازهرا بماند یادگار رسم شاگردی به جا آرد (بهار) گوید این بیت از زبان (سازگار) "روز محشر کار ما با فاطمه است نقش پیشانی ما یا فاطمه است" ابوذر رئیس میرزایی(بهار)
در خط پیمبرم... خدایا شکرت دلداده‌ی حیدرم... خدایا شکرت دیگر چه سعادتی از این بالاتر... زهرا شده مادرم... خدایا شکرت
روزی که از تجسم امکان خبر نبود روزی نبود و گردش شمس و قمر نبود حتی مجال لحظه برای گذر نبود جز نور احمد از دم خالق اثر نبود در ظلمتی که صبر ملک را ربوده بود شد نور پاک فاطمه روشنگر وجود زهرا رسید و نور جهان را فرا گرفت در آسمان تجلی توحید پا گرفت ظلمت کنار رفت و جهان روشنا گرفت این نور محض را به بغل مصطفی گرفت احمد که بوده نور رخش روح کائنات کامل نبود بی گل او گلشن حیات عالم در انتظار هبوط فرشته بود حوریه ای که نور، گِلش را سرشته بود خاکی که از شعاع الهی برشته بود دست قضا به نامه ی این گُل نوشته بود این آفتاب جلوه ای از نور سرمد است این نسترن ملیکه ی باغ محمد است کوثر، یکی از آن همه الطاف داوری است او مریم است و لایق شأن پیمبری است چون آفتاب، سُنت او ذره پروری است قرآن ناطق است که از هر بدی، بری است قدیسه هست و بانوی ملک قداست است قدرش فراتر از شب قدرِ فِراست است دختر که بود ام ابیها لقب گرفت همسر که شد حبیبه ی یکتا لقب گرفت مادر که گشت سرور زن ها لقب گرفت در زندگی یگانه ی دنیا لقب گرفت با آنکه درک شوکت او کار خاتم است فرصت برای شرح مقامات او کم است دنیا مجال نیست که او بی نهایت است هر نکته از کرامت او صد حکایت است این شاعرانگی سندش در روایت است روز ظهور فاطمه، صبح قیامت است آن روز قدر فاطمه فهمیده می شود با حکم او بساط جزا چیده می شود روزی که چشم ها همه حیران رحمت اند یک مشت دل‌سپرده به دنبال فرصت اند حتی پیمبران که بزرگان امت اند چشم انتظار شافع روز قیامت اند زهراست آنکه کار شفاعت به دست اوست آری که اختیار قیامت به دست اوست ای سیب دلربا که نصیب علی شدی محبوب مصطفی و حبیب علی شدی با گوشه ی نگاه طبیب علی شدی در شورش زمانه، شکیب علی شدی نامت کنار نام خداوند خورده است جان علی به جان تو پیوند خورده است در مردمی که جهل به آن ها سوار شد دختر به گور کردنشان افتخار شد تو آمدی و عزت زن آشکار شد این روح غرق عاطفه، صاحب وقار شد در مکتبی که نام تو در صدر نام هاست یک زن، تجلی صفت رحمت خداست خورشید سر گذاشته بر پای شوکتت جبریل پر کشیده به بام ارادتت سجاده چهره سوده به درگاه طاعتت ایاک نعبد است گواه عبادتت مادر ندیده ایم به این اوج بندگی در بندگی نمونه و در کار زندگی تیغ علی که شهره به هر کارزار شد خم شد به پای بوسی تو، ذوالفقار شد برخواست موج و در قدمت آبشار شد پاییز سمت خانه ات آمد بهار شد در هر چمن طراوت گل ها به بوی توست حتی صفای جنت الاعلی به بوی توست تو آن ملیکه ای که سراپا وقار بود حوریه ای که چادر او وصله دار بود همسایه با دعای شبت برقرار بود آل عبا به محور تو استوار بود قرآن ناطقی تو و قرآن داورت بوده است همچون آینه ای در برابرت ای رشک ساکنین جنان بیت ساده ات دست قضا و پای قدر در اراده ات زرین رکاب چرخ غلام پیاده ات صبر وحیا دو ویژگی فوق العاده ات صبر تو در مسیر خدا بی نظیر بود سعی تو داد خواه امیر غدیر بود روزی که خطبه خواندی و قرآن زبان گرفت جان دادی و به سعی تو اسلام جان گرفت آهی کشیدی و نفس آسمان گرفت آهت رسید و دامن طاغوتیان گرفت این ننگ بر حکومت شان ماند تا ابد باید که شرح داغ تو را خواند تا ابد می سوختی هرآینه، پروانه شاهد است دستاس گریه کرد به تو، شانه شاهد است بر غربت تو گریه ی مردانه شاهد است از چاه آب آوری و خانه شاهد است وقتی به سمت چاه می افتاد راه تو بالا می آمد آب، به شوق نگاه تو روزی که کارنامه ی اسلام دود شد سکان دین اسیر هوای یهود شد بی حرمتی، جوابِ سلام و درود شد دستت به دستگیری امت کبود شد راه علی گرفتی و گشتی فدای او بودی در اوج غربت او آشنای او
شرح خیرالعمل ولایت توست زندگی وام دار خلقت توست ای معمای آفرینش که... قبل هر نور نور رحمت توست ای قدیمی ترین بهار خدا هر چه دارد زمین به برکت توست بیشتر از هزار اقیانوس شرح یک قطره از سخاوت توست جمله ها کوچک اند وقتی که صحبت از عزت و کرامت توست به نمازت نماز زینت یافت بسکه محض خدا عبادت توست چه نیازی به سیم و زر داری عشق حیدر شکوه ثروت توست چه مقامی برای جبرائیل بهتر از اینکه پای صحبت توست از کمالت شرف کمال گرفت شرفی که غبار عفت توست بی نظیر خدا چه اعجازی در قنوت پر از لطافت توست گوشه چشمت چه می کند بی بی فضه یک گوشه از صناعت توست تو مگر روز حشر دیده شوی چون قیامت فقط قیامت توست افتخار بزرگ اهل البیت به تو و آیه های عصمت توست ما به نامت همیشه حساسیم این هم از لطف بی نهایت توست بهترین احتجاج بر حق ما صحبت از نحوه ی شهادت توست قبر پنهانی تو چون خورشید سند محکم برائت توست