eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
9 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
پس از سه روز درِ کعبه ناگهان واشد تمامِ مکه پُر از شور و شوق و غوغا شد زِ  خانه  آمده  انگار  صاحبِ خانه که چشم‌ها همگی غرقِ در تماشا شد از این به بعد به خود ناز می‌کند کعبه که زادگاه برایِ جنابِ مولا شد رسیده شخصیتی که کسی شبیهش نیست کسی که فخر همه مردمان دنیا شد رسیده آنکه برای خداست بنده ولی خدایِ عشق برایِ  تمامِ  ماها شد زمین برای همیشه به عرش می‌نازد از اینکه حضرت مولا به خاکِ او پا زد علی رسید و زمین رنگ تازه پیدا کرد خدا بهشتِ خودش را از او مصفا کرد دلش برای جمالِ خودش چه لک زده بود برای دیدن خود بر علی تماشا کرد و دید روی زمین مثل و همطرازش نیست برای خاطر او بود خلقِ زهرا کرد خوشا به حال کسی‌که ولایتش عَلَویست که خویش را زِ عذاب خدا مُبرّا کرد هر آن کسی که نشد پِیرُوِ مسیرِ علی برایِ  آخرتش  آتشی  مهیا  کرد خدا خودش به خداییش میخورد سوگند که خورده است خداییش بر علی پیوند علیست معنیِ کُلِ یقین و باورها نهایت  پَر و بالِ  همه  کبوترها علی همانکه همیشه ست فاتح میدان به نهروان و به خندق به بدر و خیبرها کسی‌که هست مکانش همیشه بالا‌ها کسی‌که جای قدمهای اوست بر سرها کسی‌که مستیِ‌مان از دَمِ مسیحایش که لب به لب شده از تمام ساغرها کسی‌که بود مقام بزرگِ شیعه گی اش همیشه  آرزویِ  قلبیِ  پیمبرها پیمبران همه‌جا گرم ذکر هو بودند برای نام  "علی" دائم الوضو بودند   نوشتن از تو که درحدّ این قلم‌ها نیست سرودن از تو  توان  سرایش ما نیست من از قبیله‌ی عشاقم و جنون پیشه کنار مردم عادی برای من جا نیست شبیه  گیسویِ  در بادِ  تو  پریشانم همیشه کار من از بودن تو حیرانیست تجلّیات خدا در تو هست... یعنی که تویی که خلقت ما را دو دستِ تو بانیست گدایی از تو همان پادشاهی دنیاست غلامی تو قسم بر خدا که سلطانیست علی امام من است ومنم غلام علی هزار جان گرامی فدای نام  "علی" تو در سپاه پیمبر سَری و سرداری تویی که دین خدا را نموده‌ای یاری مقابل تو اگر لشکری به صف باشند تو در دلت جگرِ روبرو شدن داری تویی همانکه نداری شبیه و مانندی به وقت مدحِ تو واژه به واژه تکراری تو بهترین بشر و برترین مسلمانی به روی دست پیمبر تو اولین قاری و بوسه برلب قاری زدن همین خوب است که گفته است جواب تلاوتش چوب است
غزلی بخوان بشوَد عیان ، که امیرِ روزجزا علیست که حسابِ ما که عقابِ ما ، که عذابِ ما همه با علیست نشد از غم ضُعَفا جدا ، و َ کسی که در پیِ هر گدا برَوَد شبانه و بی صدا ، ببَرَد لباس و غذا علیست همه رمز و راز جهان بدان ، شده در عبای علی نهان ، شد اگر کسی یَل و پهلوان ، به یقین که از دَمِ یاعلیست همه دم بگو بِکَ یاعلی ، که نفس علی که هواعلی که دوا علی که شفا علی ، که دعای دفعِ بلا علیست ز علی کسی که جدا شود ، و َاگرچه از خُلفا شود تو بِدان که یک شَبه "لا" شود ، بخدا که نونِ "لَنا" علیست بوَد اولین ، بوَد آخرین ، شَهِ مسلمین ، شَهِ مومنین برو در صفاتِ خدا ببین ، نه علی خدا که خدا علیست بروَد فراتَر از آن چه که ، نرسیده بالِ ملائکه قَدَری که در دلِ معرکه ، درِ قلعه کنده ز جا علیست چه صلابتی و چه شوکتی ، چه شجاعتی و چه هیبتی به صفاومروه چه حاجتی ، به صفا قَسم که صفا علیست نجف است و ساغَرِ تا لبه...، نجف است و مستی هرشَبه ، نجف است و گیجی عقربه ، تب و لرزِ قبله نما علیست وَ به لطفِ پاکی مادرم ، نشدم حرامی و از سَرم نرود که بنده ی حیدرم ، سَنَد شرافتِ ما علیست...!
   ای قبلۀ اقلیم ولایت کویت محراب بلند طاق دین ابرویت در خانۀ کعبه آمدی زان به وجود تا روی کنند از همه جانب سویت ....... این سیزده رجب عجب محترم است چون روز طلوع آفتاب كرم است حاجی! به طواف كعبه آرام برو چون سید اوصیا درون حرم است
سلامُ الله علیٰ مَن عندهُ اســــرار یزدانش تعالیَ الله از این منزلت،زین رتبه و شانش سلام الله علیٰ مَن عنِدهُ علمُ الکتاب،آری شهادت می دهد بر علم او آیات قرآنش منـــور کرد بیت الله را در شـــام آغازش مشرف کرد بیت الله را در صبح پایانش کلیــــمُ الله را دیدم کنــــار وادی طورش خلیل الله را دیدم یکی از ریزه خوارانش صَفیُّ الله می فـرمــــود هذا قُـرَّةُ عَینی ذبیحُ الله می فرمود ای جانم به قربانش اگر چشمش بیفتد بر جمال بی مثال او ز یوسف چشم می بندد یقینا پیر کنعانش توسل کرد شیخ الانبیا برحضرتش،فوراً به ذکر یا علی مولا ترحم کرد طوفانش کمی از خاک نعلین علی برداشت ابراهیم که گردید آتش نمــــرودیان ، آناً گلستانش عیانش را نفهمیدند این مردم و پیغمبر... چگونه فاش گرداند از او اسرار پنهانش؟ چه بابایی! ابوطالب ، سلام الله علیه آنکه بود سنگنین تر از ایمـــان کل خلق،ایمانش چه بانویی ! که قرآن را مُزَیَّن کرده باکوثر ندارد کفو این بانو به غیر از شاه مردانش دو آقا زاده دارد ، خوانده قرآن لؤلؤ و مرجان دلم را برده این لؤلؤ ، ومجنونم به مرجانش عجب نورگریبانش گریبان گیرمان کرده نمیدانم چه سرّی هست در نور گریبانش چه کرده با عطای لقمه‌ی نانی ، که در قرآن به شأنش هل اَتی نازل شده از ذات منّانش تمام انبیــا بهـر تبـــرک اذن می گیرند که بردارند لقمه نان خشکی از سر خوانش سلام الله علی مالک که فانی گشت در عشقش سلام الله علی قنبـــــر کـه گــردید از غلامانش خودش که جای خود،مارا نکن تکفیر با این حرف به اِذن الله «کُن» می آید از امثــــالِ سلمـــانش به جز بیت امیر عالم امکان کجا دیدید؟ که میکائیل خادم باشد و جبریل دربانش نمک آماده کرده بهر نانش حضرت زهرا الهی جان عالــــم باد قــــربان نمکدانش شنیدم از نبی ، مولا به محشر میرود منبر شنیدن دارد آن منبر که او گردد سخنرانش یقیـن دارم سعـــادتمند می گــردد یقین دارم اگر بر سجده افتد پیش او با توبه شیطانش چگــونه میتـوانم از غلامی دم زنم اصلاً ؟ در این درگه که حکم مور را دارد سلیمانش جنان را دوست دارم تا شوم مهمان مولایم به این امّید که گردم یکی از ریزه خوارانش نلرزد دست و پایش ، نه ، نیاید خم به ابرویش تمـــام خلق اگــر مَرحَب شـــود آید به میدانش کَاَنّ گردش تیغ علی با سرعت نور است که عزرائیل بهر جان گرفتن مانده حیرانش نجف،آری به قدری صاحب قدراست که باید زند طعنــه به یاقـــوت جنـان ، ریگ بیابانش خداوند اختیار مطلقش داده که می باشد تمـام عالــم کون و مکان در تحت فرمانش به اِذن الله تام الاختیاراست و دهد فرمان زمین را بهر رویاندن ، سما را بهر بارانش مَلَک راواجبُ الطّاعَه است وقتی امر فرماید فلانی را کن احیـــــا و فلانی را بمیـــــرانش مقـــامش را بنـــازم ، در کتابُ الله می بینم قسم خورده به سُمّ مرکب او ذاتِ سبحانش بلا تردید خورشید فلک مستور می گردد اگر روشن کند مولای ما شمع شبستانش خدا در عالـــــــــم بالا شبیهی آفـــرید از او زیارت می کند فوج ملک در عرش رحمانش نظرکردم به عرش و فرش و کرسی و قلم،دیدم به دست حیـــدر کــــــــــــــرار باشد کلّ ارکانش به زیر سایه‌ی طوبا ، یقینا قبطه خواهم خورد به گـــــرمای لطیف آفتــــــاب صحن و ایوانش اگر این مصرع شیرین نمیشد کفر، می گفتم خدا مبهــــوت مانده بهــر تشریفات اسکانش بنـــازم آن ملاحت را که هنگام نظــــر کردن به جای تیر ، جان می ریزد از پیکان مُژگانش خدارا... آرزو کـــردم یتیــــم بی کسی باشم چو دیدم طفل بی بابا نشسته روی دامانش نمی سوزد در آتش ، آنکه دارد حب مولارا اگر آرد به روز حشر با خود کوه عصیانش نمی تـرسـم من از یَـــومَ یَفِــــــرُّ المــــرء مِن اُمِّه نه چون پاکم،چون این آقاست آن جاپای میزانش فقط راه امیــرالمـــــــؤمنین عرفان بالله است کسیکــه بی علی عارف شــود لعنت به عرفانش کسیکه بعد پیغمبــر امامی جز علی داند مسلمان نیستم والله اگر دانم مسلمانش چه بد بختند آنها که سَلونیٖ را رها کرده و رفتند ازپیِ آنکه اَقیلونی است عنوانش رها کردند باب علــم را ، رفتند این جُهّـــال پیِ آن کس که دلّال است بهر چهارپایانش خلایق هرچه لایق ، آنکه پاکی را نمی خواهد همـــــان نامـرد مَنحـــوسِ حرامی باد ارزانش حسادت می کنند آن قوم ، زیرا خوب می دانند خدایش بــرگـــزیده بــر تمــــام دَهـر ، سلطانش بر آن افریطه‌ی ملعونه‌ی جنگ جمل لعنت که می بارید بغض مرتضی از برق چشمانش بگو با لشگـــر کفـــــر جمل ، آری همان اُشتر کند لعنت به آن زن کو نشسته روی کوهانش اگر چه من حقیرم، روسیاهم ، خواهشی دارم به آقا زاده ات مهدی بگو رو بر مگردانش تعهد داده «خادم» با امیرالمؤمنین ، آری نباشد غیــــر ذکــــر یاعلی در کل دیوانش
از عرش تا فرش خدا ، باشد به فرمان علی از اول خلقت همه ، خوردند از نان علی در جای جای این جهان ، کردیم هر چه جستجو دیدیم گشته هر کسی ، یک جور حیران علی هر کس که دارد آبرو ، دارد ارادت بر نجف هر کس شده صاحب نفس ، دستش به دامان علی در کعبه دنیا آمده ، آن کعبه سیار حق او میهمان کعبه شد ، یا کعبه مهمان علی؟! جلوه نمایی می کند ، بین تمام انبیا پیغمبری که می شود ، گهواره جنبان علی دارم سوال از دشمنان ، آیا نبی در سجده اش خورده قسم بر آن سه تا ، یا اینکه بر جان علی ؟ دارم سوال از دشمنان ، آیا یکی از آن سه تا دارد در عالم یاوری ، مانند سلمان علی؟ او خالقی که دیده را تنها عبادت می کند پس فرق دارد با همه سبحانَ سبحانِ علی کار که بوده جز خدا ، که جمع کرده قدرتش میخانه ها را دور هم ، در زیر ایوان علی
با قدر تو ، قبله را چنین قابل کرد معنی ی طواف خانه را کامل کرد آن روز خدا ، ز جبرییل گلویت قرآن به محمد امین نازل کرد ....... آئینه ی الله الصمد را صلوات وین صُنع خداوند احد را صلوات حق داد چه نور بصری فاطمه را نور بصر بنت اسد را صلوات ...... ای حیدریان به روح حیدر صلوات برشافع ما به روز محشر صلوات در روز ولادت علی شیر خدا بفرست به مرتضی مکرر صلوات
. 💐علی ولید الکعبه💐 رفتم به ، ثواب، غارت کردم از فخر به حاجیی اشارت کردم تو گردیدی ز دور بر دور حرم من صاحب خانه را زیارت کردم
یا علی نامِ تو بردم نه غَمی ماند و نه همّی، باَبی اَنت و امّی گوئیا هیچ نه همّی به دلم بوده نه غمّی، بِاَبی اَنتَ و اُمّی تو که از مرگ و حیات این همه فخری و مباهات، علی ای قبله حاجات گوئی آن دزدِ شَقی، تیغ نیالوده به سَمّی، باَبی اَنت و امّی گوئی آن فاجعهُ دشتِ بـلا هیچ نبودست، در این غم نگشوده است سینهء هیچ شهیدی نخراشیده به سُمّی، باَبی اَنتَ و مّی حق اگر جلوهء با وجه اَتُم کرده در انسان، کان نه سهل است و نه آسان بخودِ حق که تو آن جلوهء با وجه اَتُمّی، بابی اَنتَ و امّی منکرِ عیدِ غدیرِ خُم و آن خطبه و تنزیل، کر و کُور است و عَزازیل با کَر و کُور چه عید و چه غدیری و چه خُمّی، باَبی اَنتُ و امِی در توَلّا هم اگر سهوِ ولایت، چه سفاهت؟ اُف بر این شَمّ فقاهت بی وِلای علی و آل چه فقهی و چه شَمّی، باَبی اَنت و امّی آدمی، جامعِ جمعیت و موجود اَتمّ است، گر به معنای اَعم است تو بهین مظهرِ انسان به معنای اَعمی، باَبی اَنتَ و امّی تو کم و کیفِ جهانی و به کمبود تو دنیا، از ثری تا به ثُریا شر و شور است و دگر هیچ، نه کیفی و نه کمّی، باَبی اَنتَ و امّی چون بُوَد آدمِ کامل غرض از خلقتِ عالم، پس به ذرّیهُ آدم جز شما مهدِ نُبوّت نبود چیزِ مهمّی باَبی اَنتَ و امّی عاشقِ توست که مستوجب مدح است و معظّم، منکرت مستحق ذم وز تو بیگانه نیرزد نه به مدحی نه بذمّی، باَبی اَنتَ و امّی بی تو ای شیرِ خدا سبحه و دستار مسلمان، شده بازیچه شیـطان این چه بوزینه که سرها همه را بسته به دُمّی، باَبی اَنتَ و امّی لشکرِ کفر اگر موج زند در همه دنیا، همه طوفان همه دریا چه کند با تو که چون صخره صمّا و اَصَمّی، باَبی اَنتَ و اُمّی یا علی خواهمت آن شعشعهء تیغِ زر افشان، هم بدو کفر سر افشان بایدم این لمعان دید و ندانم به چه لِمّی، باَبی اَنتَ و اُمّی
به نام علی آنکه پروردگارش به خود‌ آفرین گفته بر شاهکارش مبدل به گل می کند خارها را نسیم دل انگیز لحن بهارش علی اصل دین است، حبل المتین است نشسته است قرآن دو زانو کنارش علی آمد و بانگ الله، الله به پا خاست از عرش در افتخارش همان کس که تا گنبد عرش اعلی بلند است آوازه ی ذوالفقارش‌ به عشق علی هرکه افتاد افتاد نگردید دنبال راه فرارش علی کیست؟ تجسیم خوبیّ مطلق که حق کرده در جان او آشکارش به فرمانرواییّ عالم نشسته زمین، خرده‌سنگی است گم در دیارش جهان را بگردی، به عدل و به مردی کسی نیست همتای ایل و تبارش نمانده است جز او کسی در هیاهو به مردانگی پای قول و قرارش سلیمان و قالیچه اش را که خواندی؟ گره خورده با نام او پود و تارش مسیحا اگر مرده را زنده می کرد علی بوده در اصل آموزگارش سلامت گذشت از بلا کشتی نوح که سکان یاد علی بود یارش برای علی بازی کودکانه است تقلای اعجاز موسی و مارش خلیل خدا نام او را صدا زد به هنگامه ی سخت نمرود و نارش شنیدم که خوش بوده آواز داوود که تمرین ذکر علی بوده کارش به تیغ دو دم می زند‌ گردن از غم کجا شیر بازی کند با شکارش؟ دل ما اگر خون  شد از دوری او غم او خزان است و این دل انارش قلم ها نوشتند و لب ها سرودند نگفتند حتی یکی از هزارش از آفات عالم نبیند دمی غم پناهنده شد هر کسی در حصارش علی شمع جمع پریشان هستی است فلک مثل پروانه گرد مدارش همان کس که خورشید در خدمت او قعود و قیام است لیل و نهارش غم اوست معیار ایمان؛ طلا را- نسنجیده زرگر مگر با عیارش هر آنکس تکیده به کویش رسیده مبدل به لبخند شد حال زارش به هنگام محشر که بیم است یکسر نشانده است او را خدا در جوارش مسلمان هراس از قیامت ندارد که گبر است در حشر امّیدوارش ندارد یتیمی، نه رنجی، نه بیمی که مهر است و نان است در کوله بارش که رود از تکاپو رسیده است تا او چنین سر بزیر است اگر آبشارش که ابر دو‌ دیده که پیشش رسیده روان است باران بی اختیارش که خورشید با آن تب سینه‌سوزش گرفته است آرام در سایه سارش می آید، زمان را به رامِش می آرد قدم های مردانه ی با وقارش «سلامٌ علی آل طه و یاسین» سلام خدا تا قیامت نثارش گرفته است در دست افسار دل را جناب اولوالعزم دُل‌دُل سوارش ترازوی سنجیدن خیر و شر را به دست علی داده پروردگارش قلم مو به دست علی بوده بی شک که بوم بهشت است نقش و نگارش اگر مفلسی وقت یاهو، بزن رو- به شاهی که هیچ از گدا نیست عارش خدای تعالی به عین و‌ ل و یا چه ها کرده با این کلام قصارش به هر واژه از "الغدیر" امینی قلم بوده در هر قدم بیقرارش به شرح احادیث او تا رسیده به شور آمده مجلسی در بِحارش علی بوتراب است، پس خاک خلقت نشسته است بر دامن او غبارش سراسر پر از اوست دیر و کلیسا یهود و نصارا همه دوست‌دارش هر آنکس که اسب رشادت دوانده رمیده است از هیبت کارزارش نشسته است شاهانه بر مسند دل چه شاهی! که عشق است خدمتگزارش یکی می شود مالک تیغ بر کف یکی می شود جابر ریزه خوارش یکی می شود قنبر حلقه بر گوش یکی می شود میثم سر به دارش نظام زمانه ندارد کمانه که دست علی کرده است استوارش بپرس از نجف رفته ها تا بفهمی به دوری چه ها می کشند از خمارش اگر کفر یک سو و ایمان به سویی است به جز حبّ او نیست نصف النهارش بزن سنگ عشق علی را به سینه که عشق است و مستیّ دیوانه وارش به بتخانه می ماند آن مسجدی که نمی آید اسم علی از منارش به نون لنا خواندنِ این و آن ها مگر می شود کاست از اعتبارش به سویش دراز است؛ دست نیاز است که سائل همین است دار و ندارش الهی بیفتد به این سو نگاهش الهی بیفتد به این سو گذارش شنیدم که هرکس شود شیعه‌ی او علی می رسد موقع احتضارش خدایا مرا هم به حبّش بمیران بیارد مرا هم مگر در شمارش..
بجاست از دل کعبه شکاف برخیزد بجاست کعبه برای طواف برخیزد علی ست پاسخ "هل من مبارز" دشمن که ذوالفقار سه بار از غلاف برخیزد به عمرو عاص بگو راه چاره عریانیست اگر علی به هوای مصاف برخیزد همیشه هست "یدالله فوق ایدیهم" که هرچه هست از این ائتلاف برخیزد به جای نور؛ گروهی به تیرگی رفتند چه فتنه ها که از این انحراف برخیزد چه جای بحث زمانی که از لب دشمن برای فضل کسی اعتراف برخیزد که "گر نبود علی من هلاک میگشتم.....!!" .... منم همان مسکینی که در صف عشاق برای دیدن او با کلاف برخیزد
. سوختیم از آتش جانسوز هجران نجف مثل زلف یار باید شد پریشان نجف از غم بی آبرویی خاک بر سر میکند هر که سر نگذاشت بر خاک بیابان نجف دین اصحاب طریقت را ولایت گفته اند می پسندد مصطفی ما را مسلمان نجف حاکم صبح قیامت کیست؟ اعلا حضرتش صاحب امر شفاعت کیست؟ سلطان نجف نقش بر تخت سلیمان بن داوود است این جان فدای حشمت مُلک سلیمان نجف سفره دار اینجا خداوند است کز روی ادب استخوان آدم و نوح است مهمان نجف ما چه می ارزیم دیگر در مقام خدمتش تا که جبرییل امین گردیده دربان نجف از سرش افتاد دیگر شور و شیرین بهشت هر کسی افتاد راهش سمت ایوان نجف بر مشام اهل دل تا روز محشر هر سحر عطر زهرا میرسد از روح و ریحان نجف دست عباس از برای زائران کربلا بسته جان استجابت را به باران نجف سخت دلتنگیم ای دست خداوند مبین دست ما را هم بگیر ای دستگیر نازنین
این خانه که مشهور به بیت الله است رمزی است که روشن‌دل از آن آگاه است بر شکل علی چو حق، تجلّی می‌کرد محتاج به خانه بودن از آن راه است رفتم به ، ثواب، غارت کردم از فخر به حاجیی اشارت کردم تو گردیدی ز دور بر دور حرم من صاحب خانه را زیارت کردم