#رباعیات ولادت امام باقر (ع)
#بهمن ۱۴۰۱
دل غرق شعف شد و به تاب و تب شد
روشن شده آسمان پُر از کُوکب شد
یعنی که امام باقرِ ما آمد
از سوی خدا صاحب این مذهب شد
🌸🌸🌸🌸🌸
آئینه ی حق ، طیب و طاهر آمد
از نسل حسن ، فَخرِ مَفاخِر آمد
در مَطلع و روز اول ماهِ رجب
فرزند علی حضرت باقر آمد
🌸🌸🌸🌸🌸
در ماه رجب دُرِ یَمَن آمده است
زیبا گلِ دنیا به چمن آمده است
چون مادرِ او فاطمه بنت الحَسَن است
باقر گلِ گلزار حسن آمده است
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#ماه_رجب_نجف
ماه رجب فضای دلم منجلی شده
با هر تپش صدای دلم یا علی شده
باز این دلم به کوی شما پرکشیده است
بوی نجف گرفت و سراپا علی شده
هر کس که زد گِرِه دل خود با ولایتان
از لطفتان تمام وجودش جلی شده
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#مرثیه_امام_هادی_ع
#دیماه ۱۴۰۱
دل من تنگ شده حال و هوایی دارم
غم مخور ای دل غم دیده خدایی دارم
شکرلله که دلم ساکن این وادی شد
پر زده سامره و مُعتکف هادی شد
دل من شیفته ی صحن امام هادی است
گوشه ای از حَرَمش مست کلام هادی است
در حریم تو صفا می کنم و می مانم
پای شش گوشه ی تو جامعه را میخوانم
تا که آمد به نظر گوشه ای از ماتم تو
با توسل به شما گریه کنم از غم تو
پابرهنه دل شب ، دست تو را هم بستند
موپریشان شدی و ، حُرمت تو بشکستند
صاحب جامعه و این همه تحقیر اِی وای
بُردن بزم شراب آیه تطهیر اِی وای
من بمیرم که تو را بزم شراب آوردند
با تعارف به شما قلب و دلت آزردند
با همین روضه دلم باز هوایی شده است
با غمت روضه ی ما کرببلایی شده است
یادم افتاد دوباره به همان بزم شراب
خیزران می زد و زینب دل او گشته کباب
بی حیا چوب مزن بر لب و دندان حسین
بِنِگر قلب من و گریه ی طفلان حسین
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#نوحه_سنگین_واحد_شهادت_امام_هادی_ع
#زیبا_جانسوز
#سبک_گل_بی_خار_حسین
#دیماه۱۴۰۲
هادیِ دین خدا ، تو امید دلمی
من مُرید توام و ، ذکر روز و شبمی
بر سر خوان تو امّید شفاعت دارم
به امید آمدم و عشق زیارت دارم
یا امام هادی (۴)
به فدای حَرَمت ، حَرَمِ مُحترمت
زده زانو دل من ، پیش پای کَرَمت
بشکند دست حرامی که جسارت کردند
چون اهانت به تو آقای هدایت کردند
یا امام هادی
من بمیرم که تو را ، بزم مِی آوردند
با تعارف به شما ، قلب تو آزردند
جانفدای تو وُ آن لحظه که دستت بستند
که غریبانه دل شب دل تو بشکستند
یا امام هادی
شکر حق جدا نشد ، سر از آن پیکر تو
بدن غرق بخون ، چون ندید خواهر تو
تا که با خنجر شِمر ، جان حسین بر لب شد
شاهد تشنگی و دادن جان ، زینب شد
یا اباعبدلله یا حسین ثارلله
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#شهادت_امام_هادی علیه السلام
آیا که شود باز ببینم وطنم را
آرام کنم سینه ی پر از محنم را
دلتنگ مناجات سحرهای بقیعم
با مادر غمدیده بگویم سخنم را
از سوز عطش تار شده راه نگاهم
آخر چه کنم ؟ لرزش دست و بدنم را
آتش زده بر جان و دلم صوت حزینی
سخت است تماشا کنم اشک حسنم را
آن روز که در گوشه ی ویرانه نشستم
لرزاند ، غم عمه ی سادات تنم را
من کشته ی بی حرمتی بزم شرابم
با آن که نبسته لب چوبی ، دهنم را
آن روز که آمد به میان حرف کنیزی
سخت است که تفسیر نمایم سخنم را
ناموس خدا ، خیره سری ، چشم حرامی
سر بسته گذارید بلای کهنم را
در این دم آخر به خدا یاد حسینم
زیر سرم آماده نهادم کفنم را
تشییع تن سالم من کار ندارد
غارت ننموده است کسی پیرهنم را
#قاسم_نعمتی
#امام_هادی_علیه_السلام
ای نجل جواد، ابن رضا، حضرت هادی
بگرفته حسن بر تو عزا حضرت هادی
یک عمر ستم دیـده ز جور «متوکل»
در آینه صبح و مسا حضرت هـادی
دل سوخته از طعنه و از زخم زبانها
خونین جگر از زهر جفا حضرت هادی
بردند همان شب که سوی بـزم شرابت
چون از تو نکردند حیا حضرت هادی
افسوس که کشتند تـو را از ره بیـداد
بی جرم و گنه، قوم دغا حضرت هادی
افسوس، به جور از حرم مادر و جدت
گشتی تو غریبانه جدا حضرت هادی
کس از غم ناگفتهات ای یوسف زهرا
آگاه نشد غیر خـدا حضرت هـادی
کشتند تو را در دل غربت، به چه جرمی؟
ای جان جهانت بـه فدا! حضرت هادی
بزم می و خون دل و حبسِ ستم و زهر
حق تو عجب گشت ادا حضرت هادی
در ماتـم تـو ای خلف پـاک پیمبـر
شد سامره چون کرب و بلا حضرت هادی
"میثم" به تو و غربت تو اشک فشاند
ای کشته بیجرم و خطا حضرت هادی
#استادسازگار
#مجلس_بزم_متوكل
چرا چنین متوكل به ما جفا كردى
شدى به كین، متوسل ستم روا كردى
غم مدینه مرا كم نبود اى ظالم؟
كه طعن و تهمت و تبعید را روا كردى
مگر مرا به تمسخر گرفتهاى كان شب
به جشن و لهو و لعب خواهش غنا كردى
براى من شب جشن تو پر ز ماتم بود
خوشى نبود، كه بر پایىِ عزا كردى
سرور و بزم تو تنها سر بریده نداشت
چرا سرم نبریدى؟ به من جفا كردى
ز روى پاك و نجیبم حیا نكردى تو؟
چسان ز شعر من اى بى حیا حیا كردى
عبادت شب و ذكر و ترحمم دیدى
ولى به دشمنى خویش اتّكا كردى
هزار نقشه به قتلم كشیدى و اجرا
به دست معتز ملعون در انتها كردى
براى حفظ متاعِ دو روزه دنیا
تو باب، در همه جا، سبّ اوصیا كردى
به بغض آل على راه كربلا بستى
جفا به زائر و سلطان نینوا كردى
براى عُسرت و آزار زائران حسین
پس از دو قرن عجب ظالمانه تا كردى
چه دستها كه بریدى ز قبر پاك حسین
به زجر و حرمله و شمر اقتدا كردى
یزید آب بر او بست و تو حَرَم بر آب
به شاه تشنه لبان كار اشقیا كردى
#اى_هادى_هدایت_دین
اى ماه، مستنیر ز نور لقاى تو
خورشید كسب فیض كند از ضیاى تو
اى خاص و عام از كرمت برده صبح و شام
پیوسته فیض از سر خوان عطاى تو
اى جبرییل میر ملك پیك انبیاء
خدمتگذار بر در دولتسراى تو
اى عاشر الائمه على النقى كه هست
چشم امید خلق به مهر و وفاى تو
اى پور پاك معنى جود و كرم جواد
حاتم هزار بار خجل از ثناى تو
اى مظهر جلال و جمال خداى فرد
شد طوطیاى چشم ملك خاك پاى تو
در هر دو كون خرم و شاد است و رستگار
در دل هر آن كه داشت فروغ ولاى تو
خوفش ز آفتاب جز این است بى سخن
در دهر هر كه زیست به تحت لواى تو
تا مدفن شریف تو شد سرّ من رأى
جان بخش و غم زداى شد از صفاى تو
زد طعنه بر بهشت برین هر كسى كه دید
آن گنبد منور و صحن و سراى تو
اى هادى هدایت دین مبین حق
اى آن كه مدح خوان تو باشد خداى تو
"علامه" با بضاعت فكرش كجا سزد
انشا كند چكامه مدح و ثناى تو
#علامه
#شمع_جمع_شبستان
#ایت_الله_غروی_اصفهانی (كمپانی)
فتاده مرغ دلم ز آشیان در این وادی
كه هر كجا رود افتد به دام صیادی
به دانهای دُّر یكدانه میدهد برباد
نه گوش هوش و نه چشم بصیر نقّادی
چنان اسیر هوا و هوس شدم كه نپرس
نه حال نغمه سرایی نه طبع وقّادی
دلا دل از همه برگیر و خلوتی بپذیر
مدار از همه عالم امید امدادی
مگر ز قبله حاجات و كعبه مقصود
ملاذ(1) حاضر و بادی(2)علیّ الهادی
محیط كون و مكان نقطه بصیر وجود
مدار عالم امكان مجرّد و مادی
شَها تو شاهد میقات «لِی مَعَ اللّهی»(3)
تو شمع جمع شبستان مُلك ایجادی
صحیفه ملكوتیّ و نسخه لاهوت
ولیّ عرصه ناسوت بهر ارشادی
مقام باطن ذات تو قاب قوسین است
به ظاهر ارچه در این خاكدان اجسادی
كشیدی از متوكل شدائدی كه به دهر
ندیده دیده گردون ز هیچ شّدادی
گهی به بركه درندگان(4) گهی زندان
گهی به بزم مِی و سازِ باغی عادی(5)
تو شاه یكّه سواران دشت توحیدی
اگر پیاده روان در ركاب الحادی
ز سوز زهر و بلاهای دهر جان تو سوخت
كه بر طریقه آباء و رسم اجدادی
پینوشتها:
1- ملاذ: پناه
2- حاضر و بادی: حاضر: كسی كه در حضر و در شهر ساكن است. بادی: كسی كه بادیهنشین و صحرانشین است
3- اشاره است به حدیث: «لی معالله وقت لا یسعنی فیه ملك مقرّب ولانبی مرسل: «مرا با خدا وقتی است كه در آن با من نمیگنجد هیچ ملك مقرّب یا پیغمبر فرستاده مرسل.» این حدیث منسوب به پیغمبراكرم صلی الله علیه و آله است و منظور از آن مقام استغراق یا محو و فنای در حضرت حق تعالی است. (رك : شرح مثنوی، جلد چهارم، استاد دكتر سید جعفر شهیدی، صفحه286 ).
4- بركه درندگان (بركة السباع): محلی بود كه مركز درندگان از قبیل شیر و پلنگ بود و امام بزرگوار را در آن محل خطرناك قرار دادند ولی به امر خداوند متعال درندگان برگرد آن حضرت حلقه زدند و زیانی به آن امام بزرگوار نرساندند.
5- باغی: سركش و طغیان كننده عادی: عداوت كننده و دشمن
#امام_هادی_علیه_السلام
كیستم من شاهكار ملك ذات كبریایم
دهمین مسند نشین از بعد ختم الانبیایم
گوهرى ارزنده از گنجینهى جود جوادم
نهمین فرزند دلبند على مرتضایم
مصرعى از شعر ناب عصمت كبراى حقم
هشتمین پروردهى ایمان و صبر مجتبایم
پاسدار پرچم پر افتخار حق پرستى
هفتمین سنگر نشین نهضت خون خدایم
دُرّ عبادت فارغ التحصیل درس عابدینم
ششمین زینت فزا از بهر محراب دعایم
در نایابى ز بحر دانش بحراالعلومم
پنجمین گنجینهى اسرار كل ماسوایم
صادق آل نبى را وارث فقه و اصولم
چارمین استاد دانشگاه تكوین ولایم
وارث موسى بن جعفر در مسیر پایدارى
سومین نور دل آن پیشواى مقتدایم
محور چرخ زمانم، حجت روى زمینم
دومین گل از گلستان على موسى الرضایم
در مسیر حق پرستى بعد آباء گرامم
اولین هادى خلق بعد از مصباح الهدایم
در شجاعت بى قرینم، در سخاوت بى نظیرم
حق پرستان را حبیبم، دردمندان را دوایم
من وصیم، من ولیم، من نقیم، من سخیم
زانكه همنام على معنىِ، هاى هل اتایم
آیهى تطهیر را مصداق و از امر الهى
آیهاى از شاخصار نصِ نون اِنّمایم
غم مخور (ژولیده) فردا پاى میزان عدالت
شافعت در نزد حق هنگام پاداش و جزایم
#ژولیده_نیشابوری
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
شب بود قبله جا نمازی سوی او داشت
کعبه برای دیدن رویش وضو داشت
رشک ملک بود آن حصیر زیر پایش
هر شب خدا مشتاق صوت ربنایش
قد قامتش با روز شب را کرد محشور
سجاده با هر سجده اش نور علی نور
چشم سیاهش روشنای راه ایمان
هر ناوک مژگان او یک خط قرآن
تسبیح می چرخاندو می چرخید عالم
ارض و سما را رزق می بخشید توام
از خلوتش گرچه دو عالم فیض می برد
اوج مصیبت در دل این شب رقم خورد
ناگاه قومی بی ادب حرمت شکستند
تسبیح فیض خلق را از هم گسستند
از هر طرف حمله بر آن کاشانه کردند
مانند سیلی خانه را ویرانه کردند
نه احترام حرمتش را داشت دشمن
عمامه اش را از سرش برداشت دشمن
پای برهنه سربرهنه در دل شب
بردند او را و فلک در تاب و در تب
خالیست جای فاطمه انگار اینجا
تا که بگیرد باز دامان علی را
می ریخت اشک شرم عالم روی جاده
دشمن سواره بود اما او پیاده
در کوچه های بی کسی او را کشیدند
با هر قدم آه از نهاد او شنیدند
از داغ این غم عالمی در پیچ تاب است
سر منزل این کوچه ها بزم شراب است
بزم شراب اما خبر از خیزران نیست
ناموس او در مجلس نامحرمان نیست
از سامرا برخاست آه شام آن شب
یک سوی صد نا محرم یک سوی زینب
یک سوسری بر تشت زر یک سو رقیه
یک سو سراسر خنده و یک سوی گریه
یک سوی چوب خیزران می خورد بر لب
یک سو مزن ظالم به لبها داشت زینب
از بس اسیران را عذاب آن خیزران داد
از تشت آخر سربه روی خاک افتاد
#موسی_علیمرادی
#امام_هادی_علیه_السلام
به روى خاک غربت سر نهادم یا رسول الله
ز دست دشمنان از پا فتادم یا رسول الله
ز آه آتشین و آب چشم و نالۀ جانسوز
بساط ظلم را بر باد دادم یا رسول الله
به زندان از غم موسى ابن جعفر جدّ مظلومم
برآمد آه سوزان از نهادم یا رسول الله
على را نور عینم من، گل باغ حسینم من
ببین فرزند دلبند جوادم یا رسول الله
فراز قلّه ی کوهى مرا برد از پى تهدید
همان کو داشت اندر دل عنادم یا رسول الله
ز سوز زهر خصم دون شدم مسموم در غربت
ز کف جان در ره جانانه دادم یا رسول الله
نگردد محو در تاریخ، شعر «حافظى» هرگز
چو با سوز درونش کرده یادم یا رسول الله
#محسن_حافظی
#امام_هادی_علیه_السلام
من گدای آستانبوس امام هادیم
منصب شاهانه دارم چون غلام هادیم
نام نیکویش نقیّ و کنیهی او بوالحسن
روح کوثر او بود من مست جام هادیم
نوگل باغ سمانه در زمانه نامدار
واله اجلال و مفتون مقام هادیم
عشق میورزند بر او شیعیان اهلبیت
من فدای عاشقان حق مرام هادیم
اوست باب عسکری پور تقی سبط رضا
خاکسار درگه ذوالاحترام هادیم
از چهل بیش است و از پنجاه کم او را حیات
خونجگر از حسرت و آه مدام هادیم
مولدش شهر حجاز و مدفنش در سامره
دست ما کوتاه و محروم از سلام هادیم
کرد مسمومش عدو در سوّم ماه رجب
داغدار از دل چو لعل نیلفام هادیم
ای «کلامی» بشنو از دلبند او صاحب زمان
با فغان گوید به فکر انتقام هادیم
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
#شهادت
#امام_هادى_عليهالسلام
جریان نور پیداست در بدو جادهی تو
زد روی دست خورشید روی گشادهی تو
در کوره راه دنیا فانوس تو نشان شد
پای نخیل توحید مهر تو نردبان شد
ای تاجدار تقوا! اخلاص تو شعف داشت
بر تخت پادشاهان نعلین تو شرف داشت
گرچه به دید دشمن کم بود یاور تو
صدها فرشته بودند در بین لشگر تو
دعوت به می نمیکرد بدخواه در حضورت
گر میچشید قدری از بادهی طهورت
آباد شد خرابه گل غنچه داد و خندید
شد سرَّ مَن رَءایت تا سامرا تو را دید
مشیِ زیارت تو در جامعه سیاسیست
واژهبهواژه دیدیم ، دَرست علیشناسیست
لاهوتیان شنیدند فریاد سوزناکی
تا عرش پر گشودی با جانماز خاکی
بر چهرهی گدایان چشمان تو عطا کرد
اعجاز دستهایت خاشاک را طلا کرد
عبد العظیم یک عمر در راه تو فنا شد
از فیض بی کرانت ری کربلای ما شد
هرچند آخرش شد زهری وبالت آقا
دستی نرفت سوی اهل و عیالت آقا
پاهای خواهرت را در سلسه ندیدند
نسوان خانهات را با حرمله ندیدند
#سید_امیرحسین_موسوی
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔹وای از دوشنبه!🔹
تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید
خوب امتحان پس داد اگر داغِ پدر دید...
از بس که دل میبُرد از اطرافیانش
یک عمر از دستِ حسودان دردسر دید
این بار «سُرَّ مَن رَأی» مغلوب غم شد
وقتی که مهمان را به کویش دربهدر دید
در چشم ابراهیمیاش اما غمی نیست
باید که این ویرانه را از آن نظر دید
در کوچهها، پای برهنه، سَیّدِ شهر...
اینجا مگر شام است؟ ای مردم! چه کردید؟
قبری که پیشاپیش در این خانه کَندید
تنها به چشمش سجده و آهِ سحر دید
در شهر غربتخیزتان بهتر که تنهاست!
از همجواری با شما خیری مگر دید؟
مردی گریبانچاک افتاده به خاکش
میشد پدر را مو به مو در این پسر دید!
بر خاک، شیون زد کسی: «وای از دوشنبه!»
انگار آنجا مادری را پشت در دید...
#انسیهسادات_هاشمی
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔹آسمانی غریب🔹
گفت: «سُرّ من رَأی»، ترجمان «سامرا»ست
من ولی دلم گرفت... این حرم چه آشناست
چون نجف شکوهمند، چون مدینه رازدار
داستان آن ولی داستان کربلاست...
ماهِ تا ابد تمام! السلام یا امام!
ذکر ما علی الدّوام، گریههای بیصداست
آنچه بر زبان ماست، نام مهربان توست
آنچه بر زبان توست، اسم اعظم خداست
از زمان کودکی، در پیات دویدهایم
از همه شنیدهایم، گرد راه تو شفاست
باغهایی از بهشت، گوشۀ عبای توست
این عبای مصطفی، این عبای مرتضاست
مجلس شراب را چشم تو به هم زدهست
چشم تو هنوز هم، مستی مدام ماست
ما شهید میشویم، روسفید میشویم
روزگار، بیوفا... عاشق تو باوفاست
ای هدایت نجیب! آسمانی غریب!
مضطریم و منتظر، یادگار تو کجاست؟
#میلاد_عرفانپور
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔹غم پنهان🔹
در دل نگذار این همه داغ علنی را
پنهان نکن از ما غم دور از وطنی را
این شعر مرا کشت، چه باید بنویسم
خورشید شب مکه و ماه مدنی را؟
تا کی به لبانت زدهای قفل نگفتن؟
صبر تو به هم ریخته دنیای دنی را
ای ماه دهم! پیش تو آوردهام امشب
در هالهای از بُهت، دلی سوختنی را
آنها که جگرسوختۀ سامره هستند
باید بشناسند گدایان غنی را
آنقدر دل سوختۀ پشت حصارت
خون کرد دل عبدالعظیم حسنی را
آنقدر که آتش شد و رِی سوخت برایت
آنقدر که خون کرد عقیق یمنی را
دشمن به خیال غلط خویش کشیدهست
دور و بر خورشید، شبی اهرمنی را
اما چه گمان برده که دادهست خدایت
مانند علی بازوی لشکرشکنی را
ای عطر دلآرای نماز شبت از دور
تا سامره آورده اویس قرنی را
واکن لب نورانی خود را و بیاموز
با جامعه در جامعه شیرینسخنی را
بگذار سهیم غم پنهان تو باشیم
نگذار به دل این همه داغ علنی را
#عباس_شاهزیدی
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔹اهلبیت نور🔹
نور تو، روح مرا منزل به منزل میبرد
کشتی افتاده در گِل را به ساحل میبرد
مرد صحرایی و با تو شوق باران همسفر
بوی بارانت مرا منزل به منزل میبرد
عاقل و دیوانه محکوماند، آری چشم تو
هم ز مجنون میبرد دل، هم زِ عاقل میبرد
«اهلبیت نور» هستید، «آسمان وحی»، ها!
«جامعه» ما را به شرح این فضائل میبرد
ای حبیب غربت تو حضرت عبدالعظیم
شهر ری با اذن تو از کربلا دل میبرد
مجلسی که یاد شام انداخت اندوه تو را
گاه سوی طشت و گاهی سوی محمل میبرد
کربلا، ظهر عطش، گودال سرخ قتلگاه
اشکهایت عشق را تا آن مراحل میبرد
#فاطمه_نانیزاد
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔹آسمان در قفس🔹
سامرا، امشب مدینه میشود مهمان تو
آسمانها اشک میبارند بر دامان تو
شمع روشن میکند چشم ستاره تا سحر
با گلاب اشک، میشوید تن سوزان تو
ای حصار آفتاب، ای آسمان در قفس
یوسفت را میبرند از گوشۀ زندان تو
گریه کن، خواندند در بزم خدا شعر شراب
گریه کن، آتش گرفته سینۀ قرآن تو
چاک زن پیراهن صبرت، مگر روشن شود
در غبار چشمها، آیینۀ پنهان تو
دست و پایت سرد شد اما سراپای تو سوخت
رو به سمت قبله کن، پرواز کرده جان تو
#میثم_مؤمنینژاد
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔹از دوشنبه تا جمعه🔹
کوچه کوچه نسیم سامرّا
عطر غم از عراق آورده
بوی باران و بوی دلتنگی
باز بوی فراق آورده!
دستهای ستم شود کوتاه
که چنین از مدینه با اکراه
ماه را همدم غریبی و آه
سوی خاک عراق آورده
ماه کی پشت ابرها مانده؟
هر کجا بوده نور افشانده
بسکه دشمن شدهست درمانده
ماه را در مُحاق آورده
دید دیگر حریف نورش نیست
عاقبت زهر کینهاش را ریخت
خنجر از پشت میزند اینبار
خنجری که نفاق آورده
باز خاک عزا شده این خاک
آسمانها همه گریبانچاک
غم جانسوز و داغ جانکاهش
چه بر این نُه رواق آورده؟
یک دوشنبه مدینۀ غمها...
یک دوشنبه غروب سامرا...
هر دوشنبه که میرسد از راه
باز یک اتفاق آورده
گردش این زمانه دلها را
میبرد از دوشنبه تا جمعه
روزهایی که با خودش حسرت
با خودش اشتیاق آورده!
حاجت سامرا روا گردد
باز هم سُرَّ مَن رَأی گردد
میرسد آفتاب و میبینیم
صبحدم را به باغ آورده
#یوسف_رحیمی
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔹میزبان تویی🔹
خورشید سامرا و کریم جهان تویی
ما را بده پناه، که کهف امان تویی
هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس
گمگشتهایم و مشعلۀ کاروان تویی
کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق
حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی
مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک
مستیفزای جان و دل عاشقان تویی
جَدّت امام هشتم و سلطان دین رضاست
جَدِّ امام عصر و ولی زمان تویی
با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنیست
مهمان هر امام شوم، میزبان تویی
#محمدمهدی_سیار
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل_مثنوی
🔹 آینۀ قرآن🔹
یادتان هست نوشتم که دعا میخواندم
داشتم کنج حرم جامعه را میخواندم
از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد
محکمات کلمات تو مسلمانم کرد
کلماتی که همه بال و پر پرواز است
مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است
کلماتی که پر از رایحۀ غار حراست
خط به خط جامعه آیینۀ قرآن خداست
عقل از درک تو لبریز تحیر شده است
لب به لب کاسۀ ظرفیت من پر شده است
همۀ عمر دمادم نسرودیم از تو
قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو
من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم
عرق شرم به پیشانی دفتر دارم
شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو
فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو
دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد
شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد
بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم
رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم
::
تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران
دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران
من زمینگیرم و وصف تو مرا ممکن نیست
کلماتم کلماتیست حقیر ای باران
یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود
یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران
نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم
مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران
ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد
ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران
پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب
ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران
سامرا قسمت چشمان عطشخیزم کن
تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران
#سیدحمیدرضا_برقعی
یا صاحبالزمان (عج)
رباعیات اول مجلسی
ای صاحب من عبد سیه روت منم
پوچم ولی عشق توست روح بدنم
از بس که خراب کرده ام آقاجان
رویم نشود تورا صدایت بزنم
*
حق داری اگر برانیم حق داری
حق داری اگر از این گدا بیزاری
ما مثل تو گریهکن زینب نشدیم
شرمندهام از خودم از این کمکاری
*
امروز که آمدم خودت آوردی
از بسکه شما بندهنواز و مردی
در روضهی ما بیا و یک آه بکش
شاید که بفهمم تو چه کوه دردی
*
از سامره دوریم ولی نالانیم
دلگیر و شکسته بال وسرگردانیم
دستی برسان بر سر ما ،بر ما که
در مجلس ختم جدّتان مهمانیم
*
جدّ تو امام هادی از غم جان داد
پرخون و شرر شد دلش از سَم جان داد
در وقت شهادتش تو میدانی و بس
لبتشنه چو تشنهءمُحرّم جان داد
التماس دعا مجتبی صمدی شهاب ۱۴۰۰
#امام_هادی_النقی_ع_شهادت
همین که در تنش زهر شب افتاد
امام هادی از تاب و تب افتاد
چو وارد کردنش در بزم شادی
به یاد عمهجانش زینب افتاد
#سیدمجتبی_شجاع
#امام_هادی_النقی_ع_مدح
در پيروي از عشيرهات شيعه شدم
در پرتو حُسن سيرهات شيعه شدم
هادیِ قلوب حق طلب ادرکني
با جامعۀ کبيرهات شيعه شدم
#سیدمحمد_میرپپپ
#امام_هادی__ع__روضه
زهر ، با جانِ تو آمیخت ، توانت را کاست
دودِ آه از جگر حضرت زهرا برخاست
بی سبب نیست که حال دلتان طوفانیست
ابرِ چشمِ پدر و مادرتان باران زاست
حرمت چون حرم کرببلا غم دارد
سامرا کرببلا ، کرببلا سامرّاست
رنگ رخسار تو با خود خبری آورده
شوقِ پرواز تو در چهرهء زردت پیداست
مثل اجداد خودت زهر به جانت افتاد
رسمِ مسموم شدن بین شما پابرجاست
در اهانت به شما دشمنتان بی باک است
در جسارت به شما دشمنتان بی پرواست
می کشیدند و تو را مثل علی می بردند
چقَدَر داغت از این حیث شبیهِ باباست
پیش چشمان ترت قبر تو را می کندند
تا قیامت به تو و چشم ترت گریه رواست
ساکنِ خانِ صعالیک شدی روز ورود
شرحِ این واقعه یادآوریِ شام بلاست
یاد سادات به ویرانۀ شام افتادی
خاک ویرانه مگر درخورِ ناموس خداست
دختر شاه کجا گوشۀ ویرانه کجا؟
فاطمه گریه کُنِ تک تکِ این مرثیه هاست
مهدی مقیمی
امام هادی (ع)
روضه
#امام_هادی_شهادت
#امام_هادی_مدح
با کلامش شهر را اهل ولایت میکند
مردم گمراه را "هادی" هدایت میکند
هرکه وصفش را شنید از عشق او بیمار شد
عشقش از راه شنیدن هم سرایت میکند
شیخ عباس قمی در "منتهیُ الآمال" خود
معجزات بی شمار از او روایت میکند
با وجود او بهشتی بودن اصلا سخت نیست
حبِّ او را هرکسی دارد کفایت میکند
کاملا رد کرد اسلام بنی عباس را
"هادی" از اسلام پیغمبر حمایت میکند
هرچه هم دشمن اذیت کرد، او نفرین نکرد
دشمنش از صبر بسیارش شکایت میکند
هر بلایی هم که میبیند "علی ابن رضا"
شکر حق میگوید، احساس رضایت میکند
دشمنش بی احترامی کرد، آنجایی که دید
شیر دارد احترامش را رعایت میکند
قاتلش جان خواست از او، جان خود را نیز داد
هرکسی هرچه بخواهد او عنایت میکند
رفت در بزم شراب و غصه خورد و گریه کرد
اشک هایش از دل زینب حکایت میکند
#آرش_براری
#امام_هادی_شهادت
دلم امشب گدای سامراست
از تو غیر از تو را نخواهم خواست
یا علی النقی الهادی
حرم تو بهشت قرب خداست
آسمان خاکبوس گنبد تو
کهکشان پیش پای تو برخاست
مهبط الوحی و معدن الرحمه
دل دریایی و زلال شماست
ذره با یک اشاره ات خورشید
قطره با یک نگاه تو دریاست
من عصاکم فقد عصی الله است
که مطیع شما مطیع خداست
قصه ی دوستی تان مولا
شرح و تفسیر وال من والاست
قد نشرتم شرایع الاحکام
راه غیر از شما فریب و خطاست
قولکم صدق ، فعلکم حق
امرکم متبع که حکم قضاست
بسته بر بال هر ملک آمین
نفس جاری تو عین دعاست
من اتاکم نجی ، برای همه
آن ضریح شکسته قبله نماست
مشعل جامعه کبیره ی تو
به یقین رهگشای اهل ولاست
هر فرازش کتاب معرفت است
سطر سطرش شعور و شور افزاست
و خدا در طلیعه ی خلقت
عرش خود را به نورتان آراست
برج و باروی اقتدار شما
تا قیامت بلند و پا بر جاست
بزم می ، برکه السباع ای وای
روضه هایت گریز عاشوراست
خاکبوس در تو سلطان است
هر که بیچاره ی تو شد آقاست
#کمیل_کاشانی
#امام_هادی_شهادت
#امام_هادی_مدح
اگر رزق من سامرایی نمی شد
نصیبم مقام گدایی نمی شد
اگر قابلیت نمی داشت قلبم
ز چشم کریمت عطایی نمی شد
به اذن تو سجاده را پهن کردم
لب من که وا به دعایی نمی شد
یقینا اگر مادر تو نمی خواست
دل من برایت هوایی نمی شد
اگر که ضریح تو جلوه نمی کرد
ز باغ جنان رونمایی نمی شد
شبیه جهنم جهان بود اگر که
به نور رخت روشنایی نمی شد
تو در جامعه شرح توحید دادی
که بی جامعه دل خدایی نمی شد
اگر آن زیارت نمی ماند از تو
دل عارفی کبریایی نمی شد
و هر سالکی سیر کامل نمی کرد
اگر از تو این رهگشایی نمی شد
کلیمانه مداحی خویش کردی
تو را بهتر از این ثنایی نمی شد
شما مهبط نور وحی الهید
بشر بی شما رهنمایی نمی شد
شما معدن رحمت و گنج علمید
نبودید، دنیا که جایی نمی شد
چو ویرانه می شد، لجن زار می شد
یقین غیر ظلمت سرایی نمی شد
شما باب ایمان و سر خدایید
خدا می شدید حق چو آیینه می شد
نبودید اگر که پناه خلائق
از این تنگناها رهایی، نمی شد
اگر در سقیفه خیانت نمی شد
به فرزند زهرا جفایی نمی شد
نمی شد تعارف به او جامی اصلا
در آنجا چنین ماجرایی نمی شد
خدایا چه می شد که از زهر، قلبش
جوادی نمی شد، رضایی نمی شد
به دنبال مرکب پیاده نمی رفت
اسیر مسیر بلایی نمی شد
چنین که شده زخم پاهایش، ای کاش
دگر دختری پاحنایی نمی شد
دل شب پی ناقه ای در بیابان
ز سیلی شکسته صدایی نمی شد
دگر آبروی رقیه نمی رفت
اگر احتیاجش عصایی نمی شد
ائمه اگر به شهادت رسیدند
یکی مثل آن کربلایی نمی شد
همه لااقل یک کفن داشتند و
تنی دفن با بوریایی نمی شد
دگر پیکری زیر پایی نمی ماند
سری قاری نیزه هایی نمی شد
#رضا_رسول_زاده
#امام_هادی_شهادت
رنگ صد لاله ز نسرین عذارش ریخته
صد نیستان ناله از آه نَزارش ریخته
فاطمه گر نیست بر بالین او پس از چه روی
این همه یاس پریشان در کنارش ریخته؟
یا پریده در حقیقت رنگ از روی مهش
یا دل آئینه ی آئینه دارش ریخته
تیر دیگر در کمان صیاد دنیا چون نداشت
زهر را چون طرح بر جان شکارش ریخته
خشکسالی جای دارد شهر را ویران کند
آبروی سامرا از چشم زارش ریخته
در عیادت از دلش شاید که دلها بشکند
چون دل اهل و عیال او کنارش ریخته
بس که می سوزد گمانم قالب خورشید را
از دل آتش نهاد داغدارش ریخته
شاید از کرببلا می آید و قبر حسین
ابر دلتنگی که باران بر مزارش ریخته
در کفن پیچید مانند خبر در کوچه ها
در گریز روضه خود طرحی به کارش ریخته
جای دارد تاک روید معنی از خاک درش
اشک چشم عسکری روی مزارش ریخته
#محمد_سهرابی