#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
مُردم امشب کنار بستر تو
باز کن چشم بسته را بابا
پدرانه بگیر در آغوش
زینب دلشکسته را بابا
فرق تو باز و چشم تو بسته است
میکشد غصۀ تو زینب را
باز لب وا کن و بخوان قرآن
بشکن آخر سکوت امشب را
آن شبی که سر تو ضربت خورد
نام تو بود ذکر افطارم
جای مادر اگرچه خالی بود
شکر کردم که من تو را دارم
شکر کردم که گرمی دستت
گرمی دست مادرم زهراست
شکر کردم که گرچه مادر نیست
به سرم باز سایۀ باباست
شکر کردم که زینبم، یعنی
همهجا زینت توام بابا
بعد مادر که رازدارت بود
مرهم غربت توام بابا
شکر کردم که تو بهار منی
باغ خانه پر است از بویت
شکر کردم که آسمان دلم
همهشب روشن است از رویت
شده شقّالقمر ولی، ای وای!
مثل فرقت شکستهام بابا
چشم بگشا کمی نگاهم کن
ماه درخوننشستهام! بابا
کاش آن ضربتی که قاتل زد
جای فرقت به فرق من میخورد
من بمیرم برای زخم سرت
کاش زینب بهجای تو میمرد
نهفقط زینب و حسین و حسن
همۀ خلق بی تو بیپدرند
چشم خود باز کن اَباالایتام
که یتیمان کوفه دربهدرند
ضربتی که شکافت فرق تو را
کینۀ بدر و خیبر است و حنین
کینهای که پس از تو میگیرد
جان شیرین مجتبی و حسین
استخوانی که در گلوی تو بود
نفست را گرفته بود انگار
بود سی سال خار در چشمت
شاید از غصۀ در و مسمار
روی تو زرد و فرق تو خونی
رنگ دیگر گرفتهای بابا
بیشتر از تمام این سی سال
بوی مادر گرفتهای بابا...
#محمدتقی_عارفیان
#امیرالمومنین_ع_شب_شهادت
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
#شب_قدر
شدهام خاک پای حضرت عشق
پس به هفت آسمان شرف دارم
ذوق پرواز را نمیخواهم
شوق پابوسی نجف دارم
"بِعلیِِ" خدا ببخش مرا
السلام علیکَ یا سلطان
من به یادِ سَرِ علی دارم
هر شب قدر بر سرم قرآن
مسجد کوفه قتلگاه شده
مرتضی بین بستر افتاده
تا که ضربت زدند بر سر او
آه عمامه از سر افتاده
همگی مثل بچههای یتیم
پشت بیت علی مقیم شدیم
کودکی بین کوچهها میگفت
بخدا بچهها یتیم شدیم
بین بستر به دخترش میگفت
کوچههای مدینه یادت هست؟
مادرت بین شعلهها میسوخت
دخترم! زخم سینه یادت هست؟
کاش یک مشت بی حیا ای دوست
آتش غم به حاصلت نزنند
کاش یک روز در خیالت هم
مادرت را مقابلت نزنند
#مجید_تال
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
کنار من، صدف دیده پُر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان، پدر پدر نکنید
توان دیدن اشک یتیم در من نیست
نثار خرمن جان علی، شرر نکنید
اگرچه قاتل من سخت کرده بیمهری
به چشم خشم، به مهمان من نظر نکنید
اگرچه بال و پَر کودکان کوفه شکست
شما چو مرغ، سر خود به زیر پر نکنید
از آن خرابه که شبها گذرگه من بود
بدون سفرۀ خرما و نان گذر نکنید
به پیرمرد جذامی سلام من ببرید
ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید..
#حاج_علی_انسانی
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
خبر رسیده که رکن پیمبر افتادهست
ترک نشسته به محراب، منبر افتادهست
اگر غلط نکنم مرد خیبر افتادهست
طبیبِ حاذقِ عالَم به بستر افتادهست
به سائلان برسانید بیکریم شدند
خرابهها همه محروم از این نسیم شدند
یتیمهای عرب باز هم یتیم شدند
که مهربان پدر کوفه دیگر افتادهست
قسم به کیسهی نانش همیشه مظلوم است
جواب خوبی این مرد، تیغ مسموم است
سرِ نماز هم از حق خویش محروم است
به جرم عدل، ترازوی داور افتادهست
خبر رسیده که بر فرق حیدر کرار
رسیده تیغ کجی در ادامهی مسمار
مدینه در افق کوفه میشود تکرار
دوباره پشت درِ خانه مادر افتادهست
خبر رسیده به سر قصهی امیر آمد
اجل به دیدنش آمد، اگر چه دیر آمد
برای زخم سرش کاسه کاسه شیر آمد
از این حدیث دلم یاد اصغر افتادهست
ابوتراب به بیشیریِ رباب گریست
به حال کودک او چشم آفتاب گریست
عمو نیامد و امّید رفت و آب گریست
حسین مانده و کارش به لشکر افتادهست
از این طرف پدری رو به لشکر اندازد
از آن طرف به جوابش سهشعبه میتازد
برای اینکه پدر را زند، پسر را زد
و حال اگر بکشد تیر را سر افتادهست
#سیدمیلاد_حسنی
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
به نسخه نیست نیازی، طبیب را ببرید
برای مرگ علی دست بر دعا ببرید
نیاز نیست مداوا کنید زخم مرا
بر آن مریض خرابهنشین دوا ببرید
اگر بناست تسلی دهید بر دل من
برای قاتل سنگین دلم، غذا ببرید
دلم برای یتیمان کوفه تنگ شده
کمک کنید مرا در خرابهها ببرید
جنازۀ من مظلوم را چو مادرتان
شبانه، مخفی و آرام و بیصدا ببرید
سلام گرم مرا در خرابهها دل شب
بر آن یتیم که خوابیده بیغذا ببرید
به ملک خویش ز بیگانگان غریبترم
مرا به دیدن یاران آشنا ببرید
سلام من به شما ای فرشتگان خدا
به نزد فاطمه با خود مرا شما ببرید
#غلامرضا_سازگار