eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
پیشکش به (ع) داغ انگور ................... خوش به حالت که داری و آقا که بی حرم است آه... شبیه آسمان هم به خدا پیش تو کم آورده گنبدت عرش معلی ست، حریمت دریا می خواست به دیدار تو نائل بشود تنگ در آغوش گرفتت، که نیا زائران، دور ضریحت لکَ لبیک شدند : ی توست ای پسر خون خدا معتمد، سنگ به آیینه ی آهت انداخت سینه ات برکه ی خون بود و دلت کم از و نبود باده از شیعه گرفته چقدَر ساقی را
🕊️✋🏻 به پیشگاه از تو .............. شد خیابان، کوچه ها شد از تو ها وقتی درآمد، چشم ها شد از تو بود قم تا اینکه تو بارید تنها نه بانو، کاممان شد از تو تا زمینش بوسه ای زد، بر سرانگشتت به نرمی سخت و محکم آن، بستر و بالین شد از تو سوز «» را نگاهت، نوبهاری ناگهان کرد میوه ها از باغ آمد، سفره ها تزیین شد از تو شانه ات شد لانه ی صدها ربّناهامان ، دست ها شد از تو ابر رحمت بوده ای و... رعد و برقت روشنی بخش بر پای تو افتاد، تأمین شد از تو از تا به ، بر شترها رنج دیدی عاقبت در این ، اسبِ مذهب زین شد از تو کیمیاگر بود چشمت، شاهدم «» مس، طلا شد با طلوعت، زرّین شد از تو به شهر مرده جان داد ای ... اینجا، شد از تو دختری با شعرهایش در شبِ ظلمت درخشید در شد خاکِ پا و شد از تو به هنگام ، لبیک می گفت زائرت غرق بود و شد از تو
ای حرمِ کبریای حضرت داور پردۀ قدسِ تو هفت طارم اخضر خاکی و اندر تو خفته محورِ افلاک خُردی و در تو نهفته عالم اکبر قبّۀ تو قبله‌گاه عالم و جاهل سدّۀ تو سجده‌گاه مؤمن و کافر طرّۀ حور از غبار توست مطرّا گلشن خلد از نسیم توست معطّر کعبه‌ای و تا به بر گرفته زمینت گِردِ وی آرد طواف، چرخ مدور مغز زمین از روائح تو مجلّا قلب جهان از لوائح تو منوّر پشت فلک پیش هیبت تو مقوّس طلعت خور با تشعشع تو مکدّر عطر فضایت سبق ربوده ز فردوس خاک سرایت زده‌است طعنه به کوثر ساحت گیتی از آن، همیشه مصفّا جبهت گردون بدین، هماره معفّر فیض تو گر بالسّویّه گردد تقسیم چیست تفاوت میان عیسی و عاذر؟ صورتِ قبّه‌ت شد ار خراب، به معنی خانۀ معمورِ اولیاست سراسر رنج ز ویرانی‌ات مباد که دائم گنج به ویرانه اندر است مستّر مخزن سرّ وجودی ای حرم قدس کنز خفی را نهفته در تو دو گوهر آن، ثمرِ بوستان عصمت زهرا این، قمرِ آسمان عزّت حیدر آن، گهر تابناکِ نُه یمِ توحید این، صدف و آخرین گهر به وی اندر قطره‌ای از ابر جود و همّت آن، بحر خطوه‌ای از ملک جاه و حشمت این، بر ای عجب این دو همای سدره‌نشین را چون شده جا، ساحت مضیّق اغبر؟! شاید کاینجا کنم طراز قصیده بیتی از آن نامدار فحل سخنور: «چرخ شنیدم که خاک در بر گیرد» «خاک ندیدم که چرخ گیرد در بر» خسته «رحیق» از شرار شوق تو باشد خون دل و دیده‌اش مدام به ساغر تا صیغِ مفرد و مثنّی و مجموع نزد ادیبان ملقّن است و مکرّر دشمن عزّ تو را بُواد انامل هریک از آن یک جدا چو جمع مکسّر 🔸بیتِ اقتباسی از
🌷🌺 ................... خوش به حالت که داری و آقا که بی حرم است آه... شبیه آسمان هم به خدا پیش تو کم آورده گنبدت عرش معلی ست، حریمت دریا می خواست به دیدار تو نائل بشود تنگ در آغوش گرفتت، که نیا زائران، دور ضریحت لکَ لبیک شدند : ی توست ای پسر خون خدا معتمد، سنگ به آیینه ی آهت انداخت سینه ات برکه ی خون بود و دلت کم از و نبود باده از شیعه گرفته چقدَر ساقی را...! قم المقدسه