#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم
#مربع_ترکیب
در بند زلف او دل باد و نسیم هاست
تازه ترین شراب سبوی کریم هاست
او که طلایه دار خیام یتیم هاست
نذرِ"حسن" برای "حسین" از قدیم هاست
او حاضرست جان خودش را فدا کند
نذرِ قدیمیِ پدرش را ادا کند
مانند صاعقه شب پُرکینه را شکافت
برق نگاه او دل آئینه را شکافت
اسرارهای در دل گنجینه را شکافت
فریاد های او قفس سینه را شکافت
اینگونه سوی لشگر کفار نعره زد:
وَللهُ لا اُفارقُ عَمّی اِلی الاَبد
آتش به آه شعله ورش غبطه می خورد
دریا به چشم های ترش غبطه می خورد
جبریل هم به بال و پرش غبطه می خورد
حتی پدر به این پسرش غبطه می خورد
روی زه کمانِ"حسن"،تیر آخر است
این شیرزاده که نوه ی شیر خیبر است
سقّا شده است تا علمش را بیاورد
شمشیر کوچک دودمش را بیاورد
تابیده تا سپیده دمش را بیاورد
امّیدواری حرمش را بیاورد
امّیدواری حرم از حال رفته است
خورشید آسمان تهِ گودال رفته است
او ناله ی عموی خودش را شنید و رفت
از دست عمه دست خودش را کشید و رفت
مثل کبوتر از دل خیمه پرید و رفت
پای برهنه سمت عمویش دوید و رفت
کوچیکترین ستاره ای از نسل آلِ ماه
سوسو زده است در دِل گودال قتلگاه
با سر رسیده تا که فدای سرش شود
گودال آمده سپر حنجرش شود
با جسم کوچکش زره پیکرش شود
تا مرهمی به زخم دل مادرش شود
درپیش فاطمه به سرش سنگ می زدند
کفتارها به صورت او چنگ می زدند
آمد ولی چه آمدنی..،دیر کرده بود
آهوی بی رمق همه را شیر کرده بود
این صحنه طفل را بخدا پیر کرده بود
سر نیزه ای میان دهن گیر کرده بود
با هرچه می شده به پرش ضربه می زدند
با سنگ و با عصا به سرش ضربه می زدند
مبهوت مانده با بدن او چه می کند
با این عموی بی کفن او چه می کند
با پاره های پیرهن او چه می کند
آن که نشسته روی تن او..،چه می کند
این تیغ ها به درد ذبیحی نمی خورد
آن خنجری که تیز نگردد نمی بُرد
ناگاه حرمله به سوی معرکه دوید
تیری سه شعبه از وسط تیردان کشید
یک لحظه ناگهان نفس کهکشان بردید
سینه به سینه،راز دو همدم به هم رسید
محراب های عرش،در این لحظه سوختند
تا مُهر را به سینه سجّاده دوختند
دستی به ضرب تیغه ی دشمن جدا شده
قاب تنی پر از اثر ردِّ پا شده
بر روی جسم زخمیِ ارباب جا شده
روی "حسینیه" "حسنیّه" بنا شده
مانده حسین بی کس و بی یار و بی پناه
دارد صدای شمر می آید ز قتلگاه...
#بردیا_محمدی
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم
#غزل
باز هم با اشتیاق و دور از فکر و خیال
محضِ کسبِ فیض ِ عرفانی فراهم شد مجال
زیرِ خیمه گاهِ روضه، تا قیامت جایِ فرش
پر گشوده جبرئیل و صد ملَک گسترده بال
نامهٔ اعمالمان را داده عمری شستشو
محو کرده معصیت ها را همین اشکِ زلال
ذکر ما از کودکی تا به کهنسالی؛ حسین(ع)
ای خوشا عمری که اینجا میرود رو به زوال
در حسینی بودن و در جان سپردن پایِ عشق
هیچ تعریفی ندارد قدّ و قامت، سنّ و سال
تا قیامت، کربلا، روز دهم، اثبات کرد
پایبندِ حق شدن بسیار دارد قیل و قال
کودکی نًه ساله گاهی میشود حیدرنشان
در حمایت از امامش میشود خونش حلال
آنچنان آمد به میدان یادگار مجتبی(ع)
شد زبانِ شعرم از این جرأتِ جانانه، لال
تیغِ شمشیر آمد و وقتی که شد دستش جدا
آمد و انداخت دورِ گردنش غیرت، مدال
آن به آن ذکر لبش شد؛ لا أُفارِق عمّي و...
در دلِ گودال جان داد عاقبت این نونهال
بارِ خود را با شهادت بست و نامش ثبت شد-
در میانِ نام ِ هفتاد و دو یارِ ایده آل
بود عبدالله(ع) و خون در راهِ ثارالله(ع) داد
پایِ فرزندانِ زهرا(س) مال و جان را بیخیال
ذکر ما هم کاش باشد لا أُفارِق مِنْ امام
دور بودن از امامِ عصرمان باشد ملال
عهد می بندیم در روضه شبیه مهزیار
بی حضورش؛ زندگی باشد برایمان محال
بر لبِ منجی هنوز آوایِ "هَل مِن ناصر" است
دستِ بیعت میدهیم امشب بدونِ شرحِ حال
حالمان معلوم! میسوزیم از داغِ حسین(ع)
میرسد تا که نمانَد خونِ جدّش پایمال
انتهایِ راهِ عاشوراست آغازِ ظهور
جا نمانیم از سپاهِ انتقام ِ بی مثال!
#مرضیه_عاطفی
هدایت شده از کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#زمزمه
۱۰۴۶
دیدم من از دور که رفتی از حال
دیدم که افتادی عمو گوشهی گودال
برات بمیرم رمق نداری
رو خاک گرم کربلا کاش سرنذاری
میسوزونه
گرما تموم سرتو عموجون
بسّه برا پیکرتو عموجون
سوختگیِ حنجرتو عموجون
****
رسیدم امّا تو داری میری
من اومدم تا که یکم نفس بگیری
سپر ندارم برا تن تو
شرمنده افتادم عمو رو بدن تو
شکر خدا
توو قتلگاه کنار تو میدم جون
دستم به مویی بند شده عموجون
ببخش اگه شد صورت تو پُرخون
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
هدایت شده از کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#زمزمه
۱۰۵۶
والله لا افرق عمی عمو جونم بی تو نمی تونم
یه لحظه هم حتی ازت جدا نمی مونم بی تو نمی تونم
دیدم یکی با نیزه به پیکر تو میزد
نیزهی روی سینت از پشت سر دراومد
****
با دیدن سینهی تو این سینه میسوزه این سینه میسوزه
حرملهی این بیابون قنفذ دیروزه این سینه میسوزه
هدف گرفت و زد تیر حرمله بر حنجرم
یه جوری زد که افتاد فاصله در حنجرم
سخته برام دوباره که بدون پدرشم
با دستای کوچیکم باید برات سپرشم
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
هدایت شده از کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#زمزمه
۱۰۶۷
بخدا از تو نمیشم جدا عموجونم
حتی اگه بشم جدا جدا عموجونم
ایکاش باشم جای تو زیر پا عموجونم
دیدم یکی به تو با نوک پا میزد
یه پیر مردی تورو با ته عصا میزد
نیزه به حنجرت چه بد فرو شده
نبینه خواهرت که جسمت زیرو رو شده
پاشو که داره لشگر به سوی خیمه میره
بالای گودال از ترس عمه داره میمیره
****
من اومدم از خیمه ها سپر بشم برات
من اومدم ای عموجون خودم بشم فدات
فدا چشات بشم چرا خونی شده چشات
دستای من شده سپر برا تنت
دیدم که با هر چی که داشتن تو رو زدنت
با دیدن تنِ توجون دادم عمو
ببخش اگه رو سینهی تو افتادم عمو
حرملهی بی انصاف زانو زده روبروم
سربسته میگم عمو خیلی میسوزه گلوم
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
هدایت شده از کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#زمینه
۱۰۸۰
با دیدن وضع تنت شدم پریشان
خون رفته از تنت چقد ای شاه عطشان
من اومدم یه کم نفس بگیر عموجان
هر کی رسید یه زخم به تو زده
تیراشونو به سینه جا نده
از کمرت نیزه دراومده
آه
باورکن که دل نداره عمه
که تیرا رو در بیاره عمه
****
از خیمه اومدم عمو جان در بر تو
خاکم به سر خاکی شده چرا سر تو
سپر کنم دستم رو واسه پیکر تو
دستای من آویزونه به مو
این نفسای آخره عمو
قاتل که اومده روبرو
حرمله گلومو از هم پاشید
به دست و پا زدنم میخندید
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
هدایت شده از کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#زمینه
۱۰۸۱
یکی اومد چنگ زدو موهاتو کشیده
تو جون دادی و عمه زینبت خمیده
امانت حسن زیر پا قد کشیده
حالا چجور بگیرمت بغل
میزدنت با کینهی جمل
بر روی نی میری تو ماه عسل
آه
تا که تیر باران شدی دامادم
به یاد بابات حسن افتادم
****
میریزه اشک چشم من شبیه خونت
شدی پریشون و عمو شد پریشونت
صدای استخوون میاد از هر تکونت
روی تنت برو بیا شده
خون رو موهات مثه حنا شده
بند بند جسمت نخ نما شده
آه
یه لشگر از روی سینهت رد شد
شرمنده که پیکرت لگد شد
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
هدایت شده از کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#نوحه
۱۰۸۹
عمو جان عمو جان
از خیمه تا گودالت
من آمدم دنبالت
تا که ببینم حالت
قتلگهت تنگ است عموجان
دور تنت سنگ است عمو جان
****
عمو جان عمو جان
در تاب و تب افتادم
با دیدنت جان دادم
مدینه آمد یادم
دیدم تنت از هم گسسته
قاتل روی سینه نشسته
****
عمو جان عمو جان
ز عطر و بویت مستم
عاشق رویت هستم
سپر برایت دستم
به راه تو دستم جدا شد
یتیم مجتبی فدا شد
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
هدایت شده از کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#نوحه
۱۰۹۹
از خیمه تا کنار تو آمدم باسر
به شوق یارب ات عمو میزدم پرپر
عموجان عموجان
****
دیدم که افتاده تنت بین یک لشگر
هرکس رسیده میزند ضربه بر پیکر
عموجان عموجان
****
از کودکی بودی عمو همه هست من
باشد سپر برای تو هر دو دست من
عموجان
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
هدایت شده از کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#شور
۱۱۰۸
از خیمه تا
گودالو دویدم
به روی خاک
پیکرتو دیدم
من خس خسِ
سینتو شنیدم
عموجونم
****
دیدم از دور
میزدنت ای وای
روی زمین
کشیدنت ای وای
پاره شده
پیرُهنت ای وای
ای وای من
****
عموجونم
شدم پریشونت
تا که دیدم
لبهای پرخونت
خودم دیدم
شکسته دندونت
عموجونم
****
قلب منو
از جا غمت کنده
عمو ببین
دستم به مو بنده
جون میدمو
قاتلت میخنده
عموجونم
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135