eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
2 عکس
1 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
 پایین قدمهایم و شهزادِ حسینم علی ابن حسینم در کرببلا پنجره فولادِ حسینم علی ابن حسینم
حتی عبا به حال تنت گریه میکند بر خون جاری از دهنت گریه میکند سرنیزه های زائر این پاره پیکرت بر تکه های پیرهنت گریه میکند پاشیده ای قدم به قدم زیر پا علی چشم زمین به حال تنت گریه میکند خون گلوت راه نفس را بریده است بابا به دست و پا زدنت گریه میکند اصلا برای دفعه اخر بلند شو چشمم برای له شدنت گریه میکند پا بر زمین نکش که دلم پاره پاره شد بابا به جان مختصرت گریه میکند
تو را با نیزه و شمشیر کشتند تو را بی جرم و بی تقصیر کشتند خوارج ها به سویت حمله کردند تو را با گفتن تکبیر کشتند گل جسمت به زیر دست و پا ماند به قصد لذت و تحقیر کشتند تنت پاشیده هر سویی به صحرا تو را صدها جوان و پیر کشتند تو را که جان شیرین من هستی تو را در گوشه ای دلگیر کشتند مکش پا بر زمین پیش نگاهم رسیده آسمان افغان و آهم...
نگاهت کردم اما درهمی تو میان لخته خونها مبهمی تو تورا قطعه به قطعه چیدم‌ اما چرا هرجور میچینم کمی تو سرت را ابن‌ ملجم ها شکستند و‌ پهلوی تو را با پا شکستند جوانم مرد و پیشم کل کشیدند سر پیری غرورم‌ را شکستند مشو راضی که با خجلت بگردم دراین صحرا به صد زحمت بگردم زمان بردنت دلشوره دارم نیوفتی از عبا دورت بگردم کنارت عمر من سرآمد اکبر ز خیمه عمه مضطر آمد اکبر ز جا برخیز تا برخیزم از جا دوباره حرف معجر آمد اکبر
حتی عبا به حال تنت گریه میکند بر خون جاری از دهنت گریه میکند سرنیزه های زائر این پاره پیکرت بر تکه های پیرهنت گریه میکند پاشیده ای قدم به قدم زیر پا علی چشم زمین به حال تنت گریه میکند خون گلوت راه نفس را بریده است بابا به دست و پا زدنت گریه میکند اصلا برای دفعه اخر بلند شو چشمم برای له شدنت گریه میکند پا بر زمین نکش که دلم پاره پاره شد بابا به جان مختصرت گریه میکند زاده
دارد از جام ولایت باده می‌ریزد زمین ذره ذره داغِ فوق العاده می‌ریزد زمین شبه پیغمبر(ع) ندارد جای سالم در تنش عضو عضوِ این پیمبر-زاده می‌ریزد زمین إرباً إربا یعنی آنجا که گلاب از برگ گل قطره قطره میشود آماده می‌ریزد زمین پاره کرده ضربهٔ نیزه نخ تسبیح را دانه دانه از دلِ سجاده می‌ریزد زمین از نفس افتاده و چشمش سیاهی رفته است جویِ خون از پیکری افتاده می‌ریزد زمین گل که پرپر شد همه گلبرگهایش بی رمق با نسیمی، با تکانی ساده می‌ریزد زمین می‌رساند با سرِ زانو خودش را یک پدر اشک از چشمانِ یک دلداده می‌ریزد زمین می‌رود با دست لرزان...دارد از بین عبا تکه تکه پیکرِ شهزاده می‌ریزد زمین!
چشم من گرچه شده تار حواسم به تو هست دستپاچه شدم این بار حواسم به تو هست هر طرف پرت شد اعضات و دل من هر جاست پیش تو نیستم انگار حواسم به تو هست جگرم پاره شد از وا شدن زخم لبت نفست را تو نگهدار، حواسم به تو هست جان نکن جان نکنم، آه نکش پا نکشم گر شدم پیر و گرفتار حواسم به تو هست گرچه صد تیر به روی بدنت ریخته است روی این دشت پر از خار حواسم به تو هست چارگوشه شده از چند جهت صحن تنت جگرم سوخت به ناچار، حواسم به تو هست صد و ده تا شده ای جلب توجه بکنی می زنم دور و برت زار، حواسم به تو هست نیزه ها دور سر تو همه سرگردانند تو خودت پاشو و بشمار، حواسم به تو هست عمه ات بی خبر آمد ز حرم فکری کن گرچه کارم شده دشوار حواسم به تو هست چون پریشانی موی تو پریشان شده ام عمه و معجر و اصرار... حواسم به تو هست دست بردم به عبا تا بروی سمت حرم وسط خندهء اشرار حواسم به تو هست
هدایت شده از احسان تبریزیان
گل پرپرم بابا/ علی اکبرم بابا هنوز تو نرفتی / حرم ریخت به هم بابا تو گریه نکن دیگه برا تشگنی من واسم راه برو میوه زندگی من قامتم خم شده خدا از این درد این خداحافظیت منو پیرم کرد پیش این موسفید دوباره برگرد باتشنگی میری بمیرم من برا حالت نگاه مایوسم میاد بابا به دنبالت ولدی ولدی ولدی ............................. به هر جوری بود علی/رسیدم بالا سرت نمونده چیزی باقی از جسم اطهرت جای پنجه های گرگ/نشسته توی تنت پیچیده همه جای صحرا بوی تنت آخ که این کوفیا چقد نامردن زنده زنده تو رو/اربا اربا کردن حالا ایستادن و /بهم میخندن تازه جوونم رو خدا کشتند خدا کشتند همه توونم رو خدا کشتند ولدی ولدی ولدی ............. میام پیش تو ولی/با زانو دارم میام اروم ارومو گریون و قد خم میام چقد دور پیکرت/هنوزم برو بیاس صدام کن عزیزم بفهمم سرت کجاس پاشو با غیرتم رسیده عَمّت مثل بابات شده، خمیده عَمّت پاشو از روی خاک، بریده عَمّت تو نفس آخر برای قلب بابایی هر جا رو میبینم توو این صحرا تو اونجایی ولدی ولدی ولدی 🆔@ehsantabriziyan
هدایت شده از احسان تبریزیان
شاعر: علی اصغر شاهسنایی ________________________ شنیدم فریادت رو اومدم شبیه مرغ پر کنده شدم کنارجسم تو زانوزدم علی جانم آه ای بابا سخته اما هرجوری شد خودمو می رسونم جون میدم با دیدن تو پسر نیمه جونم روی زانو خودمو تا بدنت می کشونم تواربا اربا شدی وبابا کنارجسمت می افتم ازپا مگه چجوری تورو زدن که هرقسمت ازتو افتاده یک جا ######## شبیه تسبیح ازهم جدا تنت پاشیده زیردست وپا نمیشه جمعت کرد روو یک عبا علی جانم آه ای بابا پیش جسم تیکه تیکت مثل بارون میبارم نیزه هارو دونه دونه ازتنت برمیدارم لخته لخته خونو ازتو دهنت درمیارم زدن تو رو با کینه ی حیدر یکی بودیو شدی یه لشگر علیِّ اکبر بودی و رفتی شدی هزارتا علیِ اصغر ######## دچار آه وفریادم نکن اسیرداغ اولادم نکن پاشوبابا دشمن شادم نکن علی جانم آه ای بابا صورتم روو صورت تو تاکه اومد جون دادم هلهله شد بین دشمن تا به هق هق افتادم نیزه خورده پهلوی تو مادراومد به یادم بازم یه کوچه پراز اراذل بازم یه مقتول هزارتا قاتل شکسته پهلوت شکسته بازوت پاشو که کارم خورده به مشکل ___________________________ 🔻 🆔@goosheye_oshagh
ثواب شعر تقدیم به روح مطهر شهید بزرگوار محمود باقری پسرم یاد غم کوچه و مسمار افتاد نیزه در پهلوی او تا شد و دشوار افتاد وسط کوچه‌ی اشرار، چنان داغی دید تا رسیدم به برش، زانویم از کار افتاد * تشنه‌لب ماند و نشد جرعه‌ی آبش بدهم یا که تسکین به دل زار و کبابش بدهم نفَس بی رمقش از نفس انداخت مرا نفسی در گلویم نیست جوابش بدهم * پخشِ صحرا شده ای از علی اکبر دارم صد و ده تا شده ای از علی اکبر دارم عمر سعد خدا قطع کند نسلت را ارباً اربا شده ای از علی اکبر دارم * ریخته خون علی هر طرف از جامه‌ی من وای از سرزنش دشمن خودکامه‌ی من دست من نیست اگر عرش خدا لرزید از ... خنده‌ی لشگر و افتادن عمامه‌ی من * چه بهم ریخته شد چهره‌ی پیغمبری‌اش گرز از کینه دوتا کرد سر حیدری‌اش رخنه‌ی نیزه تمامِ بدنش را پر کرد حفره در سینه، شده ارثیه‌ی مادری‌اش * یوسفم بود و دریدند چنین پیرهنش جای یک بوسه نمانده به تمام بدنش همه‌ی دشت پر از خیر کثیرش شده است جز عبا نیست مرا چاره‌ به برداشتنش * محتضرگونه فقط نام علی را بردم دست و پا می‌زد و این فاجعه می‌آزردم خواهرم دست به معجر به سویم راهی شد ورنه از داغ جگرگوشه‌ی خود می‌مردم
چه بی رحمانه جانم را گرفتند همه تاب و توانم را گرفتند جوانی داشتم خوش قدّ و بالا فلک دیدی جوانم را گرفتند ؟ فلک دیدی چه خاکی بر سرم شد علی اکبر ؛ علیِ اصغرم شد برایش کوچه واکردند ای وای چقدر اکبر شبیه مادرم شد به چشم خود خزانش را نبیند غم آرام جانش را نبیند دعا کردم سر نعش جوانم کسی داغ جوانش را نبیند مبادا گلشنی پژمرده باشد که بی گل باغبان افسرده باشد کسی میفهمد از حال دل من که در غربت جوانش مرده باشد " گلی که خود بدادم پیچ و تابش به اشک دیدگانم دادم آبش در این گلشن خدایا کی روا بود گل از من دیگری گیرد گلابش " زمین خوردی خزانی شد بهارت نزارم میکند حال نزارت ندارد قوتی پاهایم اما می آیم با سر زانو کنارت امان از ضربه با شدت علی جان تو را کشتند با سرعت علی جان شبیه فاطمه مادربزرگت زمین خوردی تو با صورت علی جان ترک خورده شبیه من لبانت شبیه تکه چوبی شد زبانت رمق دیگر ندارد دست هایم بگیرد لخته خون را از دهانت همین حس و همین حال ات مرا کشت همین زخم پر و بالت مرا کشت نمانده جای سالم در سر تو همین لبهای پامالت مرا کشت چه آهنگین چه با آواز کشتند تو را یک عده تیر انداز کشتند اسیر لشگر جرّاحه بودی تو را با چندتا مقراض کشتند علی اکبرم ! دردت به جانم نبی دیگرم! دردت به جانم نکش پا بر زمین در پیش بابا عزیز پرپرم دردت به جانم " به هرجا بنگرم تنها تو بینم نشان از روی زیبای تو بینم به هر جا ردی از جسم تو پیداست به صحرا بنگرم صحرا تو بینم " بنازم لحن باباگفتنت را نکش از دست بابا دامنت را نشستم روی خاک و باتحیر تماشا میکنم جان کندنت را فراقت میکند پیرم همین جا به من باشد که میمیرم همین جا ندارم پای رفتن سوی خیمه کنار تو زمینگیرم همین جا نخواهد کرد داغ تو رهایم بلرزد مثل دستانم صدایم پس از وقتی که تابوت تنت شد گرفته بوی تو دیگر عبایم