بسم الله الرحمن الرحیم
#برای_اولین_شهیدراه_ولایت_حضرت #محسن_بن_علی_علیهالسلام
#در
برای مادر خود تا سپر شدی دمِ در
گرفت جان تو را ضربههای محکم در
کسی هنوز نفهمیده داغ شیر خدا
غم تو بود؟ غم کوچه بود؟ یا غم در؟
عجب حکایت تلخی شد این که با شدت
به جان جسم تو افتاد بیمقدمه، در
سیاه شد همهی چوبها به این علت
که در عزای تو باشد لباس ماتم در
به شکل خون شده و قطرهقطره از آن میخ
به احترام تو میریخت اشک نمنم در
هزارسال گذشتهست و ماجرایی تلخ
هنوز هم که هنوز است مانده در خم در
به ذبح اعظم گودال سرخ عشق قسم
که تا ابد لقب توست: ذبح اعظم در
به انتقام تو یکروز میرسد از راه
کسی که مانده چنان راز بین عالم در.
#مجتبی_خرسندی
#احراق_بیت
#محسنیه
#حضرت_محسن
آن غنچه که سوخت لالهسان جان و تنش
خون، آب و، شرارههای #در شد چمنش
صد جلدِ قطور، بازخوانی نکند
یک برگ ز پروندۀ پرپر شدنش!
#علیرضا_قاسمی
#در
کار داریم در این شعر فراوان با دَر
گوییا خورده گره با غزلِ مولا ، در
وَ قسم بَر ترکِ کعبه که حتی دیوار
می شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در
جانشینِ نبی الله که شد روزِ غدیر
خستگی های پیمبر همه شد یکجا در
می نشستند یتیمان همه شب منتظرش
خیره بر در همگی تا بزند بابا در
چیره بر قلعه ی قلبِ همِگان شد وقتی
کنده شد با دَمِ یا فاطمه اش از جا در
شُد دَرِ قلعه ز جا کنده ولی مرغِ دلم
ناخود آگاه سفر می کُند از در تا در
نکند در غزلم بسته شود دستانش
نکند در غزلم باز شود با پا در
میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد
او کنون تکیه به دیوار نماید یا در ؟!
آنچنان با لَگدی باز شد آن در که همه
فکر کردند که دیوار یکی شد با در
آه سادات ببخشند ولی خورد زمین
در همین فاصله هم کنده شد از لولا در
رد شدند آن همه نامرد از آن در با پا
تا که افتاد به رویِ بدنِ زهرا در
بچه سید نشدم دستِ خودم نیست ولی
وسطِ روضه دلم گفت بگویم مادر
کربلا جلوه ی هفتاد وسه تَن می شد اگر
اندکی تاب میاورد در آن غوغا در
آه ای فاطمه؛ ای علتِ لبخندِ علی
رفتی و بعدِ تو انداخت زِ پا او را در
ما فقیریم و یتیمیم و اسیریم همه
جز تو فریادرسی نیست بیا بُگْشا در
با دعای فَرَجت از خودِ خورشید بخواه
تا کمی باز کند روی همه دنیا در…
#محسن_کاویانی