eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
در کام جهان عشق خوشایند حسین است آن‌کس که دل از سینه‌ی ما کند حسین است گفتیم که کوتاه‌ترین راه به الله ذرات جهان زمزمه کردند حسین است آنکس که به خاک و گل ما روح دوانید با گوشه‌نگاهی و به لبخند حسین است در مذهب ما جز قسم راست نباشد معصوم‌ترین آیه‌ی سوگند حسین است چون دانه‌ی تسبیح جداییم و کسی که مارا به خدایش زده پیوند حسین است عباس و علی اکبر و سجاد و عقیله این دایره، مجموعه‌ای از چند حسین است در باغچه‌ها شاخه‌ی خشکیده زیاد است در باغ خدا سرو تنومند حسین است ما با احدی غیر خودش کار نداریم چون خاص‌ترین لطف خداوند حسین است و
شاعر :   شعله زد دیوارازتنهایی اش ، در بعد ازآن            آشیانه سوخت در آتش، کـبوتر بعد از آن پشت در سرگرم صحبت بود اما ناگهان            شعله اول سمت چادر رفت، معجر بعد ازآن شدت چـرخـیدن در باشد و زن، بـاردار             کودک اول ضربه خواهد خورد مادر بعد ازآن ماجرای خانه جانسوزست اما پیش روست            اتـفـاقـات مـلال انگـیـز معـبر بعـد از آن رفت بالا دست سنگـیـنی از آن نامـردها            فاطمه بر روی خاک افتاد، حیدر بعد ازآن ضربه وقتی ناهوا،حفظ تعادل مشکلست            می‌خورد بر سینۀ دیوار، با سر بعد ازآن بی‌خـبر از اتفـاق کوچه زینب دیده است            به سفـیدی می‌زند موی برادر بعد از آن مادری را که جراحتها جوانمرگش کنند          میشود چادر نمازش سهم دختر بعد ازآن
. میخوام که جونمو فدا چشمای معصومت کنم نمیدونم چطور میشه یه ذره آرومت کنم لبات چقدر خشکه، چشات چقدر زرده عمو رفته آب بیاره خداکنه برگرده دعا کردم ، شاید بارون بباره خدایا اصغرم طاقت نداره (لالا لالا لالا دردت بجونم کمتر گریه کن ای شیرین زبونم)۸ بند دوم دستای من خالیه و چشم تو غرقه خواهشه خدا نیاره مادری پیش گلش شرمنده شه مثل یه ماهی که ،افتاده رو خاکا جون میدی و میشه خراب روی سرم دنیا حلالم کن اگه بی شیره مادر اگه چیزیت بشه می میره مادر (لالا لالا لالا  دردت بجونم کمتر گریه کن ای شیرین زبونم)۸ بند سوم برای یاری بابات میخوای بری باشه برو با گریه می بندم خودم بندای قنداق تو رو سفیدی زیر گلوتو پوشوندم برای نرمیِ گلوت و ان یکاد خوندم الهی حر‌ مله رو تو نبینه سرت هیچ وقت روی نیزه نشینه لالا لالا لالا دردت به جونم روی نیزه خوابی شیرین زبونم 👇
. علیه_السلام ای عشق سینه سوز من ای مبتلا پسند ای حضرت غریب ترین آشنا پسند قصری ندیده ایم به زیبایی بقیع شاهی ندیده ایم شبیهت گدا پسند هرخاک زیر پای تو، زرخیز میشود هر غنچه میشود به نگاه تو شاپسند بی هیچ قید و شرط فدای تو میشود هر کس که هست فکر امور خدا پسند حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت آری به اتفاق جهان می توان گرفت از شاخه های سدری وطوبی برادرت تو ساحل کرامت و دریا برادرت دنیا به جای خویش، که با افتخار بود پادر رکاب امر تو حتی برادرت برخیز خنده روی لب مادرت بکار کشتی بگیر بار دگر با برادرت همواره این سئوال مرا گیج میکند ماندم که تو غریب تری یا برادرت؟ یک روز میرسد که حرمدار میشوی شبهای جمعه قبله ی زوار میشوی ای خنده ی تو علت لبخند فاطمه فرزند هل اتایی و دلبند فاطمه درهم شکست،فتنه ی فتانه ی جمل با تیغ چشمهای تو، فرزند فاطمه! بی یاوری درست همانند مرتضی بی زائری درست همانند فاطمه هرجا روم هنوز گدای همین درم این طوق را به گردنم افکنده فاطمه شرمنده کرده عطر تنت، بوی مُشک را پربار میکند نفست،نخل خشک را
. برخاک با شکسته پری گریه میکنم بر زخم مانده بر جگری گریه میکنم با خاطرات کوچه ی باریک سالهاست درتنگنای هر گذری،گریه میکنم از لحظه ای که سینه ی تو پشت درشکست تا میرسد صدای دری گریه میکنم در روضه ای که میشنوم اسم میخ را باضجه ی بلندتری گریه میکنم من داغدار آتش وخاکسترم که با تصویر چوب شعله وری گریه میکنم جز اشک مرهم دل سوزان من که نیست غربت برایم ارثیه ای خانوادگی ست چون شمع جانت آب شدن را چشیده ام در شعله ها مذاب شدن را چشیده ام عمریست مثل بازوی خیبر گشای شهر محصور در طناب شدن را چشیده ام روی تو را نمک نشناسان زمین زدند منهم غم جواب شدن را چشیده ام چون عمه زیر هجمی از آلام ودردها گل بودن و گلاب شدن را چشیده ام چون قلب بی قرار حسینت شکسته ام مثل حسن عذاب شدن را چشیده ام تا روی سینه ات اثر میخ باقی است مظلومی ات به وسعت تاریخ باقی است می آیم و زمین و زمان مات میشود دامان کعبه عرصه ی میقات میشود با دستهای عدل، برای ستمگران دنیا بَدَل به دار مکافات میشود نور هدایتی که بدستم سپرده اند تکثیر در تمامی ذرّات میشود وقتی سقیفه را بکشانم به محکمه حقِّ گرفته از پدر اثبات میشود باآتشی که سوخت در خانه ی تورا نمرود شهر سخت مجازات میشود من میرسم به پیکر اسلام جان دهم قبر تو را به آدم و عالم نشان دهم
عجب تصور تلخی!سیاه چال و سپیده پراست سینه ی چاه از هزار آهِ کشیده تو کیستی که مقامت نمیشود متصور تو کیستی که خیالت شده ست حسرتِ دیده اسیر علم تو چشمان پر تحیر عالم گواه چشمه ی اعجاز تو لبان گزیده چقدر نسل علی بودنت به چشم می آید میان هق هق مسکوت و بغضهای چکیده تورا چگونه گرفته ست در محاصره،زنجیر که قامتت شده هم قامت کمان خمیده هجوم زخم زبان از زبان تیره تباران نحیف کرده تورا ای هلال رنگ پریده هزار بار شکستی به یاد خاطره ی در هزار بار بریدی به یاد حلق دریده چه سرنوشت غریبی رقم زدند برایت تویی که حامل جسمت دری ست نیمه بریده