#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
هر که رو انداخت، خاطرجمع زائر میشود
قبل زائر، کوله بارِ راه حاضر میشود
هر چه تاجر هست در عالم، گدای فاطمهست
هر که در کویش گدایی کرد، تاجر میشود
خوش به حال خانهی خشتیِ نزدیکِ حرم
آخرش یک تکه از صحن مجاور میشود
دل سپردن ساده اما دل بریدن مشکل است
یک سفر هر کس بیاید قم، مهاجر میشود
شیخ مییابد مفاتیح الجنان را پشت در
شاطر عباس قمی در صحن شاعر میشود
از زبان شعر بالاتر در عالم هست؟ نیست
در حرم حتی زبان شعر، قاصر میشود
پای حکم مادح معصومه امضای رضاست
این چنین یک روضه خوانِ ساده، ذاکر میشود
رو به قم هر بار در مشهد سلامی میدهم
خادم باب الرضا با من مسافر میشود
دست را بر سینهات بگذار و چشمت را ببند
رو به رویت گنبد و گلدسته ظاهر میشود
::
ماه قم! دست خیال ما و دامان شما
میزبان هستید و ما هستیم مهمان شما
غصهی دنیا شده سوهان روح و در عوض
کام شیرین میکند عمریست سوهان شما
عشق را در روز روشن عدهای گم کردهاند
من که آن را یافتم کنج شبستان شما
رو سیاهم! با چه رویی بین مردم جا شوم
در دل آیینهی شفاف ایوان شما؟
بس که هیچم، روزیام حج فقیران هم نشد
عید قربان میروم هر سال قربان شما
آب قم شور است، شاید ما به ظاهر زائران
بارها حرمت شکستیم از نمکدان شما
::
داغ اگر در سینهی من یک نفر باشد که نیست
باید از دریای لطفت بیشتر باشد، که نیست
غیر درد دل نیاوردم به همراه خودم
سعی کردم کوله بارم مختصر باشد، که نیست
خادم دربان به دست خالیام شک کرده است
ترسم از بار گناهم با خبر باشد، که نیست
از ضریحت دست من کوتاه اگر باشد، که هست
کاش روی شانههایم بال و پر باشد، که نیست
خوب در ایوان آیینه خودم را دیدهام
چشم من هم مثل مردم بلکه تر باشد که نیست
هیچ جا بهتر از اینجا نیست، باید بشکند
دل اگر مثل نمازم در سفر باشد که نیست
هر که آمد حاجت ایل و تبارش را گرفت
این حرم جای کسی که بی هنر باشد که نیست
مادرم این مرتبه قول شفا از من گرفت
آه میترسم دعایم بی اثر باشد، که نیست
طبق عادت میروم بعد از زیارت، جمکران
تا دعایم دیدن آن یک نفر باشد که هست
#محمدحسین_ملکیان
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
#محاوره
هربار که از زندگی دلگیر میشم
دلتنگیامو با خودم تا قم میارم
از رزقی که بیبی بهم داده دوباره
واسه تموم کفترا گندم میارم
واسه منِ دلخسته از دوره زمونه
اینجا پناه خستگیهامه همیشه
اینجا شبیه خونهی امنه واسه من
یادآور دلبستگیهامه همیشه
تا گنبد و گلدسته رو میبینم انگار
اصلاً تموم خواستهم از یاد میره
لبهام گرم خوندن اذن دخوله
روحم تا اوج پرچمش با باد میره
گنبد میون گریهی من تار میشه
اما مگه از دیدن اون سیر میشم؟
با هر قدم یادم میره تنهاییامو
وقتی توو صحن آینه تکثیر میشم
صحن عتیق و نو برام فرقی نداره
اینجا دعای من همیشه مستجابه
وقت زیارت زیر و رو میشه دل من
خاصیت اینجا هنوزم انقلابه
هربار تا اینجا میارم حاجتامو
بااینکه خونهم خیلی از این شهر دوره
با این همه گیر و گرفتاری که دارم
این بار تنها حاجتم اما ظهوره
#علی_سلیمیان
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
دور و بر خود میكشی مأنوسها را
إذن پریدن میدهی طاووسها را
وا میكنی سمت كویرِ این حوالی
با لطف پاكت پای اقیانوسها را
«امید» داروییست در دارالشفایت
كه با سخاوت میدهی مأیوسها را
با آن دم قدسی خود شبهای جمعه
رونق بده «یا نور و یا قدّوس»ها را
هر شب به یاد غربت شهر مدینه
روشن كنیم اینجا همه فانوسها را
ای آبروی آبهای این حوالی
سمت شما باز است این دستان خالی
وقتی كه من از ماه میگیرم سراغت
میآورد دل را میان كوچه باغت
هفت آسمان، صدها ستاره میشمارد
هر شب به پای درسهای چلچراغت
تو آیههای سورهٔ نوری، چگونه
پیدا كنم من راه خود را بیچراغت؟
این لالههایی كه به دامانت نشسته
تفسیر خوبی میشود از درد و داغت
انگار... نه من حتم دارم در بهشتم
آن لحظهای كه مینشینم در رواقت
ما لایق صحن و سرای تو نبودیم
همسایهٔ خوبی برای تو نبودیم
تو مهر زهرا را میان سینه داری
مهری كه با آن اُلفتی دیرینه داری
از بس كه آه زائرانت را خریدی
ایوان زیبایی پر از آئینه داری
هر صبح جمعه میزبان ندبههایی
این است آن عهدی كه با آدینه داری
تو از مدینه، كربلا، شام و خراسان
غمهای بیاندازهای در سینه داری
از نسل كوثر، معنی خیر كثیری
«با عشق، خویشاوندی دیرینه داری»
فرسنگها راه است از ما تا صفایت
قربان آن صحن و سرای باصفایت
از ابتدا هم بود مشهد، مقصد تو
پل میزنم تا مقصدت از مشهد تو
عطر گل یاس از ضریحت میتراود
این مرقد زهراست یا كه مرقد تو
عشق تو دریا را به ساحل میكشاند
ماه آبرو میگیرد از جزر و مد تو
خورشید دارد آرزوهایی طلایی
وقتی كه میآید كنار گنبد تو
من شاعرت هستم ولی مثل همیشه
شعری ندارم تا كه باشد در حد تو
من مینویسم بر روی سنگ مزارم
بانو! همیشه بوده از تو اعتبارم
#رضا_خورشیدی_فرد
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
جایی که کوه خضر به زحمت بایستد
شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد
نزدیک میشوم به تو چیزی نمانده است
قلبم از اشتیاق زیارت بایستد
بانو سلام! کاش زمان با همین سلام
در آستانهی در ساعت بایستد
و گردش نگاه تو در بین زائران
روی من –این فتاده به لکنت– بایستد
تا فارغ از تمام جهان روح خستهام
در محضر شما دو سه رکعت بایستد
بانو اجازه هست که بار گناه من
در کنج صحن این شب خلوت بایستد؟
در این حرم هزار هزار آیهی عذاب
هموزن با یک آیهی رحمت بایستد
باید قنوت حاجت بیانتهای ما
زیر رواقهای کرامت بایستد
شیعه به شوق مرقد زهرا به قم رسید
طاقت نداشت تا به قیامت بایستد
آنکس که جای فاطمه در قم نشسته است
در روز حشر هم به شفاعت بایستد
تو خواهر امام غریبی و این غزل
با بیتهاش در صف بیعت بایستد
من واژهواژه عطر تو را پخش میکنم
حتی اگر نسیم ز حرکت بایستد
این شعرِ مست تکیه زده بر ضریح تو
مستی که روی پاش به زحمت بایستد
#هادی_جانفدا
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
هر زمانی دل، میان سینهام گم میشود
یا به مشهد میرود، یا راهی قم میشود
تا نگاه من به دریای ضریحش میرسد
دل دگرگون میشود، غرق تلاطم میشود
دانه دانه اشکهای زائرانش میچکد
زیر پاهای کبوترهاش گندم میشود
نور میبارد چنان از گنبد این آفتاب
در کنارش جلوهی خورشید هم گم میشود
شهر قم یا مشهد سلطان چه فرقی میکند
هر کدامش قبلهی حاجات مردم میشود
بارها ناگفته در اینجا شدم حاجتروا
رفته از دستم حساب، این بار چندم میشود
دل به دست او سپردی غم مخور، کارِ نشد،
با دعای خواهر خورشید هشتم، میشود
#نوید_اطاعتی
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
از لحظهی پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
مهمان درگاهت شدم با اينكه میدانم
اين خانه جای هر گدای لاابالی نيست
مانند شمعی میدرخشی بين زائرها
دور ضريحت هرگز از پروانه خالی نيست
باران لطف و رحمتت يکريز میبارد
در هيچ فصلی اين حوالی خشکسالی نيست
حاجتروا از قم به تهران باز میگردم؟
بعد از زيارت ديگر اين جمله سؤالی نیست
خواهش فراوان است در این دل، ولی بانو
جز دوری و دلتنگیِ مشهد، ملالی نيست
#نفیسه_سادات_موسوی
#حضرت_معصومه_س_مدح
#امام_رضا_ع_مدح
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
عرض حاجت میکنم آنجا که صاحبخانهاش
پاسخ یک میدهد با ده برابر بیشتر
گاهگاهی که به درگاه کریمی میروم
راه میپویم نه با پا، بلکه با سر، بیشتر
زیر دِین چارده معصومم اما گردنم
زیر دِین حضرت موسَیبنجعفر بیشتر
گردنم در زیر دیِن آن امامی هست که
داده در ایرانِ ما طوبای او بَر، بیشتر
آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است
با سلامش میکند قم را معطر بیشتر
قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین
همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر
قصد این بار قصیده از برادر گفتن است
ورنه میگفتم از این معصومه خواهر بیشتر
من برایش مصرعی میگویم و رد میشوم
لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر
عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم
بودنم را میکنم اینگونه باور بیشتر
مرقدت ضربالمثلهای مرا تغییر داد
هرکه بامش بیش، برفش... نه! کبوتر، بیشتر
چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است
این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر
پیش تو شاه و گدا یکسانترند از هر کجا
این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر
ای که راه انداختی امروز و فردای مرا!
چشم بر راه تو هستم روز آخر بیشتر
از غلامان شما هم میشود دنیا گرفت
من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر
بر تمام اهل بیت خویش حسّاسی ولی
جان زهرا چون شنیدم که به مادر بیشتر...
بیشترهایی که گفتم از تو خیلی کمترند...
#حسین_رستمی
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
برآر از آستین معرفت دست دعا اینجا
به آیین دگر بر آستان کبریا، اینجا
به چشم دل نظر کن بر حریم دختر موسی
که جان را میدهد آیینۀ لطفش جلا، اینجا
مجو از خیل بیدردان دوای درد بیدرمان
«اگر درمان درد خویش میخواهی، بیا اینجا»
صدای قدسیان بشنو که میآید به گوش جان
که دردت را دوا اینجا، که رنجت را شفا اینجا
بریز اشک نیازی در نمازستان بیخویشی
برآر آهی ز سوز سینۀ دردآشنا اینجا
حریم یثرب و بطحاست گویی مرقد پاکش
که نور آذین بُوَد چون ساحت اُمُّ القُرا اینجا
فضای قدس، معراج حقیقت، بزم «اَو اَدنی»
شب اَسری، فروغ جاودان مصطفی اینجا
به نام او که خاک پاک او بوی نجف دارد
که از او میتراود عطرِ جانِ مرتضی اینجا
تو را پرواز خواهد داد تا اوج خداجویی
ز بام آشنایی، زادۀ خیرالنّسا اینجا
اگر مرد رهی پای ارادت نِه در این وادی
که با دست طلب جمعاند مردان خدا اینجا
برآی از ظلمت هستی، که خضر آمد به سرمستی
به بوی چشمهسار زندگیبخشِ بقا اینجا
منم «مشفق» غباری دامنافشان در هوای او
که میجویم رضای او به تسلیم و رضا اینجا
#مشفق_کاشانی
#حضرت_معصومه_س_مدح
دل مرده است و پَر به فراسو نمیزند
مردی که سر به خانهی بانو نمیزند
جبریل، صحن آینه را مثل خادمی
با هیچ چیز جز مژه جارو نمیزند
وقتی که این حرم پُر از الطاف مادریست
پس با مزار مادرمان مو نمیزند
یک گوشه از فضائلتان «إشفِعی لَنا»ست
زائر که بیجهت به شما رو نمیزند
صد بار در بزن که در این شهر هر کسی
بر سینه دست رد بزند... او نمیزند
#حامد_تجری
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
اگر داری هزاران درد بیدرمان بیا اینجا
که با اذن خدا باشد طبیب دردها اینجا
اگرچه هست پنهان مرقد خیرالنسا، اما
بهشوق مرقد آن بانوی عظما، بیا اینجا
مزار حضرت معصومهی قم را زیارت کن
که باشد جلوهای از مرقد خیرالنسا اینجا
دعاهایت اجابت میشود در این حرم زیرا
که خفته اخت سلطان سریر ارتضا اینجا
دلِ درمانده و غمدیدهی خود را مداوا کن
که بیشک هست هم دارو و هم دارالشفا اینجا
بنوش از آب سقاخانهاش در صحن آیینه
که میباشد یقیناً چشمهی آب بقا اینجا
ببوس این بارگاه و رفعت آن را تماشا کن
که باشد بوسهگاه مرتضی و مصطفی اینجا
دلِ خود را گرهْ زن بر ضریح این حرم با عشق
که دل را میکُند از بند این دنیا، رها اینجا
دو رکعت با خلوص دل نماز عشق برپا کن
به بالاسر، که تا بینی به چشم دل، خدا اینجا
نمیماند بهجا کاخی همیشه جاودان اما
بقا را میتوان بینی در این دارِ فنا، اینجا
مِس زنگاری دل را جلا، نَه!... بل طلا دارد
به اکسیری که بر دل میزند این کیمیا اینجا
مشو غرّه به مال و جاه و... قلبت را مصفا کن
ندارد فرق زیرا در نظر، شاه و گدا اینجا
نه تنها این حرم در قم ندارد مثل و همتایی
که هم شأن است حتی با مقام اولیا اینجا
به غیر از شهر خود، هر آشنا باشد غریب اما
تفاوت نیست بین هر غریب و آشنا اینجا
چنانکه شهر قم را عُشّ آل مصطفی خوانند
بنازد شیعه بر این بارگاهِ باصفا، اینجا
خوشا چشمی که دل بندد به دیدار حریم او
چو اهل قم، که گردیده به گنبد، مبتلا اینجا
خوشا آنکس که عادت کرده تا آید بهگوش او
مناجات و اذان از مأذنِ گلدستهها اینجا
خوشا آنکس که سر را میگذارد بر حریم او
بدون ادعا و عاری از روی و ریا اینجا
چو میبوسد ضریح باصفایش را به صدق دل
زیارت کرده گویی مرقد شمس الضحا اینجا
شفاعت میکند چون شیعیان را در صف محشر
چگونه میتوان دل کَنًد از صحن و سرا اینجا
اگر گم کردهای راه خودت را از سر غفلت
بیا در این حرم، زیرا که باشد رهنما اینجا
گنهکاری اگر حتی دمی آید به این درگاه
شود شرمندهی کردار، بیچون و چرا اینجا
دخیل مِهر میبندد ضریح زرنگارش را
که بخشیده شود از جرم و عِصیان و خطا اینجا
خلاصه دست خالی رد نمیگردیم ازین درگاه
"اگر از صدقِ دل آریم روی التجا اینجا"*
دل زنگاریات را پهن کن در این حرم زیرا
که پای زائرانش میدهد آن را جلا اینجا
مَشام جان معطر کن به عشق (ساقیِ) کوثر
اگر خواهی شوی مست از شراب جانفزا اینجا
#سیدمحمدرضا_شمس
*محمدعلیمجاهدی
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
دلی که عشق و ارادت به راستان دارد
در آستانهی قم، سر بر آستان دارد
در آستانهی قم، از سلالهی خورشید
ودیعهای است که انوار جاودان دارد
به یُمن مقدم این تابناک اختر پاک
تمام خطهی قم، رنگ آسمان دارد
یگانه دختر معصومهای که فرمودند
زیارت حرمش، اَجر بیکران دارد
کسی که اشک ارادت درین حرم افشاند
دو چشمِ تر، نه که "عَینان تَجریان" دارد
درین حریم چرا موج میزند ملکوت
که سایه از پر و بال فرشتگان دارد
گرفته رخصت پرواز بین مشهد و قم
کبوتری که در این روضه آشیان دارد
از این حریم مقدس اجازه میطلبد
کسی که شوق نیایش به "جمکران" دارد
چه مسجدی که ز گلدستههای زیبایش
بلال هم، هوس گفتن اذان دارد
کسی که میرود آنجا میآورد با خود
دلی که رایحهی صاحب الزمان دارد
میان شهر قم و جمکران جدایی نیست
خوشا کسی که سفر سوی این و آن دارد
ثنای حضرت معصومه حدّ معصوم است
به شأن و شوکت او، شعر، کی توان دارد؟
به پاکدامنی مریم است این بانو
که از مسیح نسب دارد و نشان دارد
هنوز جای قدمهای اوست بیت النور
هنوز چشم به آن خانه، کهکشان دارد
و از مجاورت او ز شهر قم، تابش
فروغ علم به شش گوشهی جهان دارد
قسم به عشق که شایستهی نثار اینجاست
اگر که اشک شما رنگ ارغوان دارد
بهشت خواب و خیالیست بی محبت او
ولای اوست که پروانهی جِنان دارد
در آزمایش علم و عمل بکوش اینجا
که سرسپردگی دوست، امتحان دارد
#محمدجواد_غفورزاده
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
ای دل بشارتی دهمت ز آستان قم
وز خاک آستان ملک پاسبان قم
وز روضه و حریم جواهرنشان قم
وز آن شمیم دلکش عنبرفشان قم
ز آن مه که جلوه میکند از آسمان قم
ز آن گل که آبرو شده بر بوستان قم
ز آن حور نازپرور باغ جنان قم
ز آن طایر خجستهی خُلدْ آشیان قم
ز آن بارگه که روی جهانی به آن دراست
بنوشتهاند خط شرف بر جبین قم
بالَد به خویش خاک سعادتْ قرین قم
گنجی گرانبهاست دفین در زمین قم
پیداست قدر و قیمت قم از دفین قم
علم است و فیض و رحمت و معجز قرین قم
سرشار گشته لطف خدا ز آستین قم
فضل و هنر عجین شده با ماء و طین قم
بس پُر بهاست حلقهی علم از نگین قم
شهری که علم را ز همه باب مصدر است
جائى كه روح و نزهت او آسمانى است
صبحش خروس عشق به گلدستهخوانى است
شامش حيات و زندگى جاودانى است
گر گويمش معاينه فردوس ثانى است
از طبع نارسا و ز كوته بيانى است
آن باغِ جان كه مايهی وجد و جوانى است
بِه از بهشتِ پُر نِعَمِ آنچنانى است
بى شبهه آستان قم از خُلد بهتر است
خاک قم از کجا به تقرب رسیده است؟
ایوانش از چه رو به فلک سر کشیده است؟
این قرب و منزلت ز جوار که دیده است؟
این جانِ جان که در دل قم آرمیده است
معصومهای است این که حَقَش برگزیده است
مرضیهای است این که ز نور آفریده است
محمودهای است اینکه صفاتش حمیده است
این مه که بدر ماه به پیشش خمیده است
بانوی دهر، دختر موسی بن جعفر است
اغراق نيست خوانمش ار فوق آفتاب
زيرا كه با تجلى يزدان به هيچ باب
خورشيد و ماه نيست به يك ذره در حساب
اين نوعروس عفت و اين گوهر خوشاب
اين آسمان عصمت و اين نور مستطاب
نور الهى است بِلا شكّ و إرتياب
محبوب عالمند ورا جدّ و مام و باب
انوار خمسه را كه ستودند در كتاب
اين دُخت نازْپرور از آن باب و مادر است
شایستهی شرافت و بایستهی نسب
ممتاز در نسب شد و بی مثل در حسب
جدش محمد عربی سیّد عرب
بابش علی امام خلایق، ولیّ رب
مامش بتول فاطمه مخصوص و منتجب
و آن جدّ و باب خلقت اشیاء را سبب
نام شریف فاطمه، معصومهاش لقب
ز آن مرتبت مدار تو ای بی خبر عجب
گر خادمش فرشته و رضوانش چاکر است
نسل شه و سليل شه و دُخت و اُختِ شاه
بانوى عرش و زينت فرش و سپهرْ جاه
از نورش اكتساب كنند آفتاب و ماه
هر دردمند را حرمش ملجاء و پناه
پيداست شأن و شوكت از آن صحن و بارگاه
اين روضه را مَلك به ادب میكند نگاه
سرهاى سروران به درش هم چو خاكِ راه
اين نكته روشن است و در آن نيست اشتباه
كاينجا مقامِ بضعهی پاک پيمبر است
قبرش رياضِ جنتى از صدر تا به ساق
رضوان به شوق خادمىاش بر در وِثاق
مؤمن پى زيارت قبرش به اشتياق
مشتاق آستانهاش از مصر تا عراق
جان و دل است عاشق آن روضه و رواق
هركس مجاور است در آن صحن و بام و طاق
يك ذره نيست زندگىاش تلخ در مذاق
كافر به اذن حق شده بى شبهه در محاق
تا آن مناره مأذن الله اكبر است
ای نور چشم موسی جعفر، مه صفا
آرام جان فاطمه، فرزند مصطفی
منظور مصطفایی و محبوب مرتضی
مذکور در لسان حسن، شاه مجتبی
ممدوح در بیان حسین، شاه کربلا
زین العباد گفته تو را آن زمان دعا
بنمودهاند باقر و صادق تو را ثنا
موسی بن جعفرت پدر، ای خواهر رضا
معصومهای که قبر تو معصومپرور است
ما را به آستان مقدس برات کن
ما را سوی خدای حوالت نجات کن
ما را رها ز بند غم از شش جهات کن
آسان به ما ز پنجهی خود مشکلات کن
ما زائر توأیم! به ما التفات کن
محو از جریدههای عمل سیئات کن
بی خوف و ترس در سکرات ممات کن
بر ما نظر در این دو سه روز حیات کن
و آن دم که "شمس" حاضر غوغای محشر است
مرحوم #شمس_اصطهباناتى
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
هر کس که نهادهست به این خانه قدم را
از خاطر خود برده همان ثانیه غم را
انگار که بر بال ملائک شده زائر
هر کس که گذر کرده خیابان ارم را
هر قدر حرم آمدم از یاد نبردم
آنبار که با مادر خود آمدهام را
آباد شد از پا قدم ابر، بیابان
بخشیده وجود از نظر لطف، عدم را
در آینه کاریِ حرم فلسفه این است
بسیار کنند از کَرَم این طائفه کم را
در جمع گدایانم و تفسیر نمودهست
با یک نظر لطف خود آیات کرم را
میخواست که وصفش کند اما نتوانست
شاعر خجل از کار خود انداخت قلم را
#عباس_جواهری_رفیع
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
سلام ای ماه؛ ماهِ بیشتر از ماه، نورانی
سلام ای خواهرِ خورشید، ای «خورشیدپیشانی»
سلام ای رود؛ ای سرچشمهات دریای پاکیها
درود ای امتدادِ وحی، روحِ کوثر ثانی
تو را میخوانم ای شعرِ پر از تشبیهِ زهرایی
زیارتنامهات را حفظ کردم با غزلخوانی
کنار روضهی تو حوزهی علمیّه میروید
غبارت نیز عالِمپرور است از نوع ربّانی
گدایی هستم از خاکی که خورشیدش خراسان است
سلام ای هموطن با ما تهیدستان ایرانی
کریمه بودنت مثل گدایی کردنم ذاتیست
من از نسل گدایانم؛ تو از نسلِ کریمانی
اگر میخواهی از نابودیِ من پرده برداری
نخی از چادرت را پس بگیر از دست این فانی
مریض از خشکسالیهای چشمم هستم ای باران!
دلم را پاک از زنگار کن با «اشکدرمانی»
#رضا_قاسمی
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
نگاهم مملو از آیینه شد، لبریز باور شد
دو چشم محو در آیینههایت، ناگهان تر شد
سقوط اشکهایم بار بغضم را سبکتر کرد
دلم بر سنگفرش صحن تو افتاد و پرپر شد
درخشیدی تو در آیینۀ اشکم، دلم لرزید
نگاهم کردی و روح زمینگیرم کبوتر شد
به یُمن چند قطره اشک عشقت در دلم گل کرد
مشامم پر شد از بویت، نفسهایم معطر شد
دلم بی نور تو تاریک، چون زندان هارون بود
ولی حالا حریم دختر موسی بن جعفر شد
مجال خواستن را هم گرفته لطفت از سائل
زبان شکوه را نگشوده حالم با تو بهتر شد
چه از شأن تو گویم ای که سر تا پای تو زهراست
همانا وصف تو تفسیری از آیات کوثر شد
به اشک چشم تو این خاک شوریده نمکگیر است
و از شبزندهداریهای تو قم بندهپرور شد
به اعجاز نگاهت از محبانت بلا برگشت
به دستان کریمت روزی عالم مُقَدّر شد
ضریحت التیام زخم بیتسکین هر شیعهست
پناهش میشوی هر عاشقی دلتنگ مادر شد
چه رؤیاییست طوف آخرم دور ضریح تو
خدا را شکر عمرم در صفای این حرم سر شد
#حسین_عباس_پور
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
شبیه ذره از خورشید میگیرم صفاتم را
و قطرهقطره از حوض حرم آب حیاتم را
گذشتم از خیابان ارم تا صحن آیینه
که من در آستانش دیدهام راه نجاتم را
و دارم یادگاری از رواق هر شبستانش
کمیل و آل یاسین، ندبه و عهد و سماتم را
همینکه باز بالاسر زیارتنامه میخواندم
ورق میزد زمان در من کتاب خاطراتم را
محرمها حرم با دستهها «چل اختران» بود و
زنی با اشکهایش باز میآورد ماتم را
::
طواف آخرم دور ضریحش بود و بعد از آن...
چه پایانی خوشی، در این حرم دیدم وفاتم را
#محمد_غفاری
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
بر درگهی سلام که ذلت ندیده است
آن را خدا چو عرش عزیز آفریده است
بر حضرتی سلام که از حُسنِ تربیت
در روزگار از عظمت یک پدیده است
بر نخلهای سلام که در لالهزار علم
از شاخه شاخهاش گل عرفان دمیده است
بر هاجری سلام که در کعبۀ عفاف
اوصاف او ز قبلۀ هفتم رسیده است
بر مریمی سلام که موسای اهل بیت
او را به نور عشق و دعا پروریده است
بر دختری سلام که چون جدهاش بتول
او را خدا ز رجس و پلیدی بریده است
معصومهای که پاس حریمش دهد فلک
معصوم نیست لیک به عصمت رسیده است
بر ماه آسمان امامت ستاره است
بر نور دیدگان علی نور دیده است
در اهل بیت فاطمۀ دیگر است او
او را خدا ز خیل زنان برگزیده است
خورشید تابناک خراسان عشق را
این ماه قم به چرخ وجاهت سپیده است...
بر خواهری سلام که گردون مثال او
جز زینبش به عاطفه دیگر ندیده است
زینب قدش ز داغ برادر شکسته شد
او هم قدش ز هجر برادر خمیده است
بر هجرتش سلام که هجر برادرش
او را ز شهر وحی به ایران کشیده است
آمد برای دیدن روی رضا ولی
او را ندید و بر لب او جان رسیده است
ای در حجاب نور خود از دیدهها نهان!
کو دیدهای که روی تو بیپرده دیده است؟
دامان سبز هر ملکی باغ گل شده است
از چشم زائرت چو گل اشک چیده است
امشب به شوق بوسه به درگاه عزتت
مرغ دلم به سوی حریمت پریده است
خوانم تو را به زمزمۀ «إشفعی لنا»
لطفی که بر ولای تو ما را عقیده است
بر درگهت نهاده «مؤید» سر نیاز
جایی ز درگه تو که بهتر ندیده است
مرحوم #سیدرضا_مؤید
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
بانو دلم کبوتر صحن و سرای توست
یعنی که زائر حرم باصفای توست
گویی به سمت کعبۀ مقصود میرود
هرکس مسافر حرم دلگشای توست
آن در که بر بهشت برین باز میشود
از گلشن مقدسۀ دلربای توست
ای داستان هجرت تو عزت آفرین
ورد زبان ما همه جا ماجرای توست
تو خواهر امام رئوفی، رئوفهای
معصومهای و اُسوهی زنها حیای توست
ما را دعای خیر شما میدهد نجات
چشمم به استجابت و حال دعای توست
فردای رستخیز شفاعت کنی از او
امروز هرکسی که به زیر لوای توست
بر محمل نیاز رسیدم حضورتان
بانو قبول کن که «وفایی» گدای توست
#سیدهاشم_وفایی
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
سلام ای مرقدت از صبح بیت النور زیباتر
سکوتت از صدای خندههای حور زیباتر
همیشه دوست دارم بیشتر نزدیکتان باشم
اگرچه هست گاهی گنبدت از دور زیباتر
به چشم ما سر ظهر خیابان ارم در قم
همیشه بوده از شبهای نیشابور زیباتر
میان گریههای شوق از سمت ضریح تو
صدایی میرسد از نغمهی ماهور زیبا تر
به سویت آمدند از راههایی دور این مردم
به شوق خندهای از "سعیکم مشکور" زیباتر
عجیب این است بین این همه دلداده میبینم
مدارا کرده با این وصلهی ناجور زیباتر
بسوزان دختر موسای عاشقها گناهم را
میان شعلههای آتشی از طور زیباتر
#عاطفه_سادات_موسوی
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
تو شعرِ آمده از آسمان، تو بارانی
که مصرعی به زمین آمدی به مهمانی
کویر، قبل تو با مرگومیر قافیه داشت
سلام بر تو که این شعرِ مرده را جانی
بمان و گرد و غبار مدینه را بتکان
تو سهمِ مردمِ ما از مزار پنهانی
ببخش ما را دست کویر، پاگیر است
ببخش قم را ای زائرِ خراسانی!
ببخش لهجهی ما را سرِ تلاوتتان
ای استخارهی خوب ای فصیحِ قرآنی!
تو جان بخواه، که مهمانی و حبیبِ خدا
که پای هر نفست میدهیم قربانی
سپردهایم گدایان صدا به در نزنند
نشستهایم درِ خانهات به دربانی
مراقبیم که گردی به چادرت نرسد
به تارِ معجرتان پودی از پریشانی
مراقبیم نگاهی به سمتتان ندود
اگر چه چشمهی پاکیست، چشمِ ایرانی
سپردهایم به آتش مراقبت باشد
شنیدهایم برای که روضه میخوانی!
#رضا_قاسمی
#حضرت_معصومه_س_شهادت
خدارا شکر طشت زر ندیدی
بردار را بدون سر ندیدی
اگر چه در فراقش گریه کردی
ولی بر حنجرش خنجر ندیدی
#سیدمجتبی_شجاع
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
باغ حرم تو گلشن رضوان است
قم جلوهای از تجلی ایمان است
بین حرم تو و امام هشتم
بین الحرمین کشور ایران است
#سیدهاشم_وفایی
#شهادت_حضرت_معصومه_س
ای نگین شهر قم ای خواهر و دُخت امام
قبله ی حاجات مایی بانوی عالی مَقام
با دل دریاییِ خود مثل زهرا مادرت
زائرت را کن دعا ای شافعِ روز قیام
سفره ی لطفت برای هر بد و خوبی بپاست
تو کریمه هستی و احسانتان مشمولِ عام
گر چه قبر فاطمه مخفی بُود از دیده ها
از مزارت می رسد بوی مدینه بر مشام
آسمانِ شهر قم بوی غریبی می دهد
عمه ی ساداتِ عالم بر دلِ خونت سلام
آمدی اما نشد رویِ رضا را بنگری
از مدینه تا به ساوه خونِ دل خوردی مُدام
لحظه ی آخر نبوده هیچ کس بالین تو
مانده بر دل داغِ دیدار برادر وَالسًَلام
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#نوحه_سنگین_واحد_حضرت_معصومه_س
#سبک_دل_بردی_ازمن_به_یغما
#آبان۱۴۰۲
ای وارث پاک کوثر معصومه اُخت الرضایی
ای دُخت موسی بن جعفر عمه ی صاحب زمانی
هستی کریمه تو بانو مائیم و جود و عطایت
گشته دوباره دل ما مشتاق صحن و سرایت
معصومه یا فاطمه جان (۴)
مثل شما کشور ما بانوی اطهر ندارد
همچون شما اِی کریمه هستی فراتر ندارد
حتی رضا در غریبی مثل تو یاور ندارد
ریحانه ای چون تو دختر موسی بن جعفر ندارد
معصومه یا فاطمه جان
از داغ تو فاطمه جان دل های ما غم گرفته
ایران ما شد سیه پوش زیرا که ماتم گرفته
داغ پدر دیده ای وُ هجر برادر کشیدی
تو در دیار غریبی آخر رضا را ندیدی
معصومه یا فاطمه جان
شکر خدا مثل زهرا قبر و مزار تو گم نیست
صحن و سرای بزرگی مثل تو در شهر قم نیست
هر چند که آخر تو بانو روی برادر ندیدی
شکر خدا مثل زینب داغ مُکَرر ندیدی
داغ حسین و ابوالفضل شام غریبان ندیدی
بر روی نیزه تو بانو خورشید تابان ندیدی
معصومه یا فاطمه جان
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#نوحه_واحد_سنگین_حضرت_معصومه_س
سبک کریمی : گریه نکن ایشالا بارون میباره
توبنت الولایی فاطمه اخت الرضا
تو نورالهدایی فاطمه اخت الرضا
معصومه جان٬آئینه دارسرمدی
معصومه جان ٬ سلاله محمدی
اخت الرضاای بانوی عالی مقام
معصومه جان٬تویادگار احمدی
معصومه جان٬یافاطمه اخت الرضا(۳)
خواهرولایت معصومه جان فدایت
شفاعت کن ز ما ای بانوی کرامت
یافاطمه٬ بحق زهرامادرت
یافاطمه٬ جان رضابرادرت
یافاطمه٬ بنگربه حال دل ما
یافاطمه٬ مارا مرانی از درت
معصومه جان٬ یافاطمه اخت الرضا(۳)
توی عرش خدا نوای ماتم بپاست
ثامن الائمه ببین که صاحب عزاست
واویلتا ٬ شد شهر قم دارالعزا
واویلتا٬محزون شده امامرضا
دلخونشده قلب همه فرشتگان
واویلتا٬ از رحلت اخت الرضا
معصومه جان یافاطمه اخت الرضا(۳)
غربت وغم ودرد توراه حق کشیدی
لحظه ی آخره برادر و ندیدی
شکرخدا ٬ تازیونه ندیده ای
شکرخدا٬توکعب نی ندیده ای
توشهرقم ٬ تو مثل زینبِ علی
شکرخدا٬ شراب و مِی ندیده ای
معصومه جان ٬یافاطمه اخت الرضا(۳)
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
◾️آدرس کانال تخصصی کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی (س) در پیام رسان ایتا جهت دریافت نابترین اشعار وسبکهای سنتی در طول سال
▪️لطفا رسانه باشید.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🆔https://eitaa.com/reyhanatonabiesfahan
کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی(س)
#یا_فاطمه_المعصومه
#شعر_راضی
#استاد_حسن_زاده
سروده ای از مرحوم استاد حسن زاده رحمت الله علیه در مدح حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
آمدی آینه ی حضرت زهرا باشی
و بنا بود که چون فاطمه تنها باشی
آمدی تا که بیاریم به درگاهت رو
پاسخ فاطمه بر دستِ گداها باشی
آمدی تا حَرَمَت خانه ی زهرا باشد
و تو در محضر او واسطه ی ما باشی
#شاعر_مرحوم_استاد_محمد_حسن_زاده (راضی)
نثار روح استاد عزیز ، مرحوم حسن زاده (راضی) صلواتی بفرستید
نگاهم مملو از آیینه شد، لبریز باور شد
دو چشم محو در آیینههایت، ناگهان تر شد
سقوط اشکهایم بار بغضم را سبکتر کرد
دلم بر سنگفرش صحن تو افتاد و پرپر شد
درخشیدی تو در آیینۀ اشکم، دلم لرزید
نگاهم کردی و روح زمینگیرم کبوتر شد
به یُمن چند قطره اشک عشقت در دلم گل کرد
مشامم پر شد از بویت، نفسهایم معطر شد
دلم بی نور تو تاریک، چون زندان هارون بود
ولی حالا حریم دختر موسی بن جعفر شد
مجال خواستن را هم گرفته لطفت از سائل
زبان شکوه را نگشوده حالم با تو بهتر شد
چه از شأن تو گویم ای که سر تا پای تو زهراست
همانا وصف تو تفسیری از آیات کوثر شد
پدر، جان را فدایت کرد دیگر من چه بنویسم
چه در شأن تو گویم مادحت وقتی برادر شد
به اشک چشم تو این خاک شوریده نمکگیر است
و از شبزندهداریهای تو قم بندهپرور شد
به اعجاز نگاهت از محبانت بلا برگشت
به دستان کریمت روزی عالم مُقَدّر شد
ضریحت التیام زخم بیتسکین هر شیعهست
پناهش میشوی هر عاشقی دلتنگ مادر شد
چه رؤیاییست طوف آخرم دور ضریح تو
خدا را شکر عمرم در صفای این حرم سر شد
#حسین_عباسپور