#امیرالمومنین_مدح
#بخش_اول
ای دل مدبّر همه کار جهان یکیست
بر ماسوا، به حکم خرد، حکمران یکیست
چندین وقایع بد و نیک از قضای اوست
تیر ارچه بیشمار، ولیکن کمان یکیست
اَجرامِ چرخ را که مدبّر لقب دهی
گویی است چند، وآن همه را صولجان یکیست
سود از کسی مدان و زیان از کسی دگر
دستی که هست مَقسَم سود و زیان، یکیست
صد در زدی وز آن همه یک سر برون نشد
تا آیدت درست که روزی رسان یکیست
ناکامیات از این کس و آن کس، دلیل بس
کآن کو تواندت که کند کامران، یکیست
در باغ دهر، تا بُوَدت خیره چشم و دل
روز و شبت ز الفت این بوستان یکیست
برچین چو سرو، دامن همت ز خار و گُل
کآزاده را هماره بهار و خزان یکیست
آن را که شد ریاضِ فلک، مَطمَح نظر
شک نی که عیش و طیش، در این خاکدان، یکیست
تا هر خسی به ملک دلت حکمران بود
این ملک با فَریسۀ درّندگان یکیست
چندین خدا رها کن و انداز کار خویش
با آن خدا که در زَمی و آسمان یکیست
همّت به کار بندگیاش کن که بندهاش
با خسروان و محتشمان در وِزان یکیست
لیکن به راه او قدمِ خودسری منه
مانند ذات او، ره او هم بِدان، یکیست
ابلیسوار، آنکه عبادت تراش شد
هم با بِلیس، عاقبتش بیگمان یکیست
آن داستان هماره مکرر شود به دهر
در زید و عمرو و بکر، ولی داستان یکیست
خیره مزن چو اهل هوس، چنگ در هوا
کاندر میان ارض و سما، ریسمان یکیست
راه خداست آنکه خدا راه داندش
وآن شاهراه در همه کون و مکان یکیست
باب مدینۀ نبوی، مرتضی علی
کاوصافِ ذاتِ ایزد و او، در بیان یکیست
شاه سریر «لو کشف» آن رازدان غیب
کز بینشاش به دیده عیان و نهان یکیست
دریادلی که در دل دریای همتش
حَصبای پست با گهر شایگان یکیست
خواهم به مطلعی دگر او را ثنا کنم
ور در قیاسِ منزلتش، این و آن یکیست
*
«مقصود از آفرینش کون و مکان یکیست»
در خلقِ خلق، واسطۀ «کُنْ فَکان» یکیست
هر ذات دارد از صفتی ایزدی، نشان
ذاتی که هست هر صفتی را نشان، یکیست
آنکس که از شمارِ مقامات حضرتش
گردیده است دستِ عدد، ناتوان، یکیست
آنکس که جز تفاوتِ مخلوق و خالقی
فرقی نبوده با حقاش اندر میان، یکیست
آنکس که کعبه فرش رهش کرد کردگار
چون خواست پا نهد به زمین ز آسمان، یکیست
آنکس که راز گفت به لحن کلام او
حق با رسول، در حرم لامکان، یکیست
آنکو به نصّ «انفسنا»، ذات اطهرش
نفس نفیس ختم رسل راست جان، یکیست
آن ماهِ دین که شمسِ نبوّت ورا بداد
با زهرۀ سپهر ولایت، قِران، یکیست
آنکو مقیم عاصمۀ شرک بود لیک
سر خم نکرد پیش بتی هیچ آن، یکیست
آنکو نبی به محفلِ «أَنْذِرْ عَشِيرَتَك»
خواندش «وصیّ» و بود یکی نوجوان، یکیست
در «قُلْ كَفىٰ» که صورت برهان احمدیاست
شاهد که با خدا بُوَدش اقتران، یکیست
آن حصنِ بامناعتِ توحید کَاهل او
باشند از عذاب خدا، در امان، یکیست
آن کاشف رموز حقایق که بارها
داد خطابه داد «سلونی» زنان، یکیست
آن رهبری که دین خدا بی امارتش
حیرت دهد چو کشتی بی بادبان، یکیست
آنکس که بی قرائتِ منشورِ جاه اوست
تبلیغِ شایگانِ نبی، رایگان، یکیست
آن خسروی که طاعت او، بعد مصطفی
با طاعت خداست قرین در قُران، یکیست
شاهی که شهسوارِ فلک را نهیب او
تابد ز شیبِ جادۀ مغرب، عنان، یکیست
ماهی که در جمالسرای فلک، بُدند
دلتنگ او، ملائک عرشآشیان، یکیست
آن بیبدیل صورت کلک بدیع صنع
کایزد به خویش از او شده تسبیحخوان، یکیست
آن پادشاه ملک فنا کز غنای نفس
پیشش یکیست تختگه و آستان، یکیست
دریاکفی که هر دو جهان را به سائلی
آسان دهد چنان کفِ نانی ز خوان، یکیست
ز ارکان دین، زکات و نماز است و در جهان
بخشندهای که این دو کند توامان، یکیست
آن معدن عطوفت کز کانِ دیدگان
با دیدنِ یتیم شود دُرفشان، یکیست
آن حاکمی که یاد فقیران کشورش
ناخفته سیر یک شب از آن خشک نان، یکیست
شاهی که داشت شوق یتیمی، رعیتش
تا باشدش چو او پدری مهربان، یکیست
آن مقتدا که پارۀ جان و تن رسول
پیش معاندان، سپرش کرد جان، یکیست
آن اسوۀ فتوت و رادی که میکند
با قاتلش معاملۀ میهمان، یکیست
آن محور ثبات عوالم که در عزاش
رفت از قرار، ارض و سما هردوان، یکیست
آن مایۀ فراغت جانها که در غمش
از ساکنان چرخ برآمد فغان، یکیست
آن بوالعجب که هست به محراب و حربگاه
از تیغ، خون و از مژه اشکش روان، یکیست
آن دادپیشه داور عادل که با وی است
در روز حشر، قسمت نار و جنان، یکیست
آن فارقِ سعید و شقی کاو به لعن خصم
سر میدهد به عرصۀ محشر اذان، یکیست
آن دادرس که گفت خدا کای رسول ما
در موجخیزِ حادثه او را بخوان، یکیست
#فقیر_تهرانی
#امیرالمومنین_غدیر
#امیرالمومنین_مدح
#غدیریام
تجلّي همه اسماء ذات هستى تو
براى خَلق ، ظهور صفات هستى تو
تو آفريده شدى جزء ممكنات شوى
ولى ز سلسلهء واجبات هستى تو
گره گشاى همه انبيا تو بودى و
گره گشاى همه مشكلات هستى تو
به توبه گفت كه "يا عالىُ بِحَقّ عَلي"
براى حضرت آدم برات هستى تو
تو يار نوح شدى تا رها شد از طوفان
و بر خليل در آتش نجات هستى تو
براى حضرت موسى تويى يَدِ بَيضا
براى حضرت عيسى حيات هستى تو
به جز تو هيچ كسى نيست نَفْس پيغمبر
كه رونماى وى از هر جهات هستى تو
چگونه مثل منى شاعرت شود!، كه خودت
به نظم آورِ صدها لُغات هستى تو
(به ذره گر نظر لطف بوتراب كند
به آسمان رود و كار آفتاب كند)
مسير قافله سوى غدير مى گردد
غدير واقعه اى بى نظير مى گردد
رسيد روح الأمين گفت يا رسول الله
بگو پيام خدا را كه دير مى گردد
بگو كه پشت تو بر ذات كبريا گرم است
به بند سلسله شيطان اسير مى گردد
به حاضرين تو بگو تا به غائبين گويند
عليست آنكه پس از تو امير مى گردد
بگو نه از طرف من كه حكم حكمِ خداست
على ولي و وصي و وزير مى گردد
هميشه دوست او سربلند مى گردد
هميشه دشمن او سر به زير مى گردد
قسم به ذات خدا عاقبت بخير شود
هر آنكه بر در او مُستجير مى گردد
چه اعتنا به كم و بيش اين جهان دارد
كه بهره مند ز خير كثير مى گردد
كسى كه عيد غدير و عليست معيارش
دعاى حضرت زهرا بُوَد نگهدارش
به دست حضرت خورشيد مى درخشد ماه
بر اين جلالت و شوكت همه كنند نگاه
از اين به بعد بلند است روى مأذنه ها
صداىِ "أشهدُ أنّ عَلي وَليُّ الله"
على براى خدا و رسول يك شير است
مجالِ عَرضه ندارد به پيش او روباه
فقط براى رضاى خدا زَنَد شمشير
عليست كوه و سپاه مقابلش چون كاه
عليست مرد عبادت ، عليست مرد جهاد
عليست مرد قضاوت ، على عدالت خواه
هر آنكسى كه دمى بى على نَفَس بكشد
تمام زندگى اش را نموده است تباه
براى آنكه بُوَد دست او به دستِ على
مسير قُربِ خداوند مى شود كوتاه
(على امام من است و منم غلام على)
كسى كه غير على خواست مى شود گمراه
مُريد شاه نجف پيرو سقيفه كه نيست
هر آنكه غصب خلافت كند خليفه كه نيست
نشسته ام بنويسم نَمى از اين يَم را
بزرگى تو شمارد بزرگ اين كم را
به وصف توست "يَدُ الله فَوقَ أيْديهِم"
كه در احاطه گرفتى تمام عالم را
شعاع نور تو را در وجود او ديدند
اگر ملائكه كردند سجده ؛ آدم را
اسير روى تو ديدم هزار يوسف را
گداى كوى تو ديدم هزار حاتم را
اگر بزرگ شدم در قبيله اى شيعى
تو داده اى به من اين نعمت فراهم را
اگر اجازه دهى باز آخر اين شعر
كمى مرور كنم خاطرات ماتم را
پس از غدير ، پس از رحلت رسول خدا
مدينه مى زند آتش بهشت خاتم را
ميان آن همه نامحرم اى غيورِ صبور
خدا كند كه نبينى حضور مَحرم را
حوائج از تو بخواهند مردم ، اما من
نخواهم از تو به جز روزىِ مُحرّم را
سلام بر لب عطشان سيدالشهدا
به زخم هاى فراوان سيدالشهدا
#على_اصغر_انصاريان
#امیرالمومنین_مدح
#غدیریام
ز الف اول امام از بعد پیغمبر علی است
آمر امر الهی شاه دینپرور علی است
ب برادر با نبی بیرق فراز دین حق
بحر احسان باب لطف بیحد و بیمر علی است
ت تبارک تاج و طاها تخت و نصراله سپاه
تیغآور خسرو مستغنی از لشگر علی است
ث ثری مقدم ثریا متکا ثابت قدم
ثانی احمد به ذات کبریا مظهر علی است
ج جاه و قدرش ار خواهی به نزد ذوالجلال
جل شانه جز نبی از جمله بالاتر علی است
ح حدوثش با قدم مقرون حدیثش حرف حق
حاکم حکم اللهی حیه در حیدر علی است
خ خداوند ظفر خیبر گشا مرحب شکار
خسرو ملک ولایت خلق را رهبر علی است
د داماد نبی دست خدا دارای دین
داعی ایجاد موجودات از داور علی است
ذ ذاتش ذوالجلال و ذالمنن وز ذوالفقار
ذلت افزا بر عدوی ملحد ابتر علی است
ر رفیعالقدر و والا رتبه روح افزا سخن
رهنمای خلق عالم ساقی کوثر علی است
ز زبر دست و زکی و زاهد و زهد آفرین
زیب بخش مسجد و زینت ده منبر علی است
س سعید و سید و سرور سلونی انتساب
سرّ لا رطب و لا یابس سَر و سرور علی است
ش شفیع المذنبین شیر خدا شاه نجف
شمع ایوان هدایت شافع محشر علی است
ص صدیق و صبور و صالح و صاحب کرم
صبح صادق از درون شب پدیدآور علی است
ض ضرغام شجاعت پیشهی روشن ضمیر
ضاربی کز ضربش المضروب لایُخبر علی است
ط طبیب طبعدان مطلوب ارباب طلب
طاق نه کاخ مطبق طرح را لنگر علی است
ظ ظهیر ملک و ملت ظاهر و باطن امام
ظل ممدود خدای خالق اکبر علی است
ع عین الله و علی جاه و علّام الغیوب
عالم علم علی الاشیا ز خشک و تر علی است
غ غران شیر یزدان غیرت الله المبین
غالب اندر غزوهها بر خصم بد گوهر علی است
ف فصیح و فاضل و فخر عرب میر عجم
فارِس میدان مردی فاتح خیبر علی است
ق قلب عالم امکان قسیم خلد و نار
قاضی روز قیامت خواجهی قنبر علی است
ک کنز علم ما کان و علوم ما یکون
کاشف سرّ و علن از اکبر و اصغر علی است
ل لطفش شامل احوال کل ما خلق
لازم التعظیم شاه معدلت گستر علی است
م ممدوح صحف موصوف تورات و زبور
مصحف و انجیل را مصداق و المصدر علی است
ن نظام نه فلک از نام نیکش وز جمال
نور بخش مهر و ماه و انجم و اختر علی است
و واجب منزلت ممکن نما والا گهر
واقف از ما وقع و از ما وقع یک سر علی است
هـ هو الهادی المضلین فی الصراط المستقیم
هر چه بهتر خوانمش صد بار از آن بهتر علی است
ی یدالله فوق ایدیهم یکی از مدح او
یک سر از یا تا الف هر حرف را مضمر علی است
آدم و نوح سلیمان و خلیل بیخلل
موسی با اقتدار و عیسی با فر علی است
جان علی جانان علی ظاهر علی باطن علی
مِی علی مینا علی ساقی علی ساغر علی است
گویی ار مدح علی دیگر چه غم داری «صغیر»
یاور خلق جهانی گر تو را یاور علی است
#صغیر_اصفهانی
#امیرالمومنین_مدح
#رباعی_علوی
دروصفِ علی خرد فرو می ماند
خاکِ قدمش به آبرو می ماند
ازراهِ نجف به کعبه هرکس نرود
حجّش به نمازِ بی وضو می ماند
#ملا_ناظم
.....
آن را که خرد دلیل و حرز راه است
بی شک که از این واقعه نیک آگاه است
کـز بعـد نبـی خـلافت و مـولایی
با نص نبی، علی ـ ولی الله ـ است
#محمدعلی_صاعد
......
جایی نروم که حقّ ،جلیّ نتوان گفت
دامادِ رسول را ولیّ نتوان گفت
بیزارم ازآن شهرودیاری که درآن
الله ومحمّد وعلی نتوان گفت
#قدسی_حکاک
.......
از شان علی فقط خدا آگاه است
از دامن او دست خرد کوتاه است
گفتیم علی بن ابی طالب کیست
گفتند محمد بن عبدالله است
#محمدجواد_شرافت
.......
یاشاهِ نجف آبِ حیاتِ همه ای
حاضر زکرم وقتِ مماتِ همه ای
آورده ازآن به مرقدت نوح پناه
یعنی که سفینهء نجات همه ای
#امیرالمومنین_مدح
گفتیم اول از علی و آخر از علی
پُر شد ورق ورق ورقِ دفتر از علی
با خلقتش چکامهی خلقت تمام شد
دیگر نیافرید خدا بهتر از علی
یک قطرهاش به عمرِ زمین و زمان رسید
سیراب میشود عطشِ محشر از علی
از عرشِ ابرهای لبش وحی میچکید
در بارشِ تلاوتِ پیغمبر از علی
نهجالبلاغه نقطهی عطف خطابه شد
قیمت گرفت آبروی منبر از علی
از خاک رفت بر درِ افلاکیان نشست
تا بال و پر گرفت، درِ خیبر از علی
پا روی حقّ مورچگان هم نمیگذاشت
حتی خیالِ ظلم نمیزد سر از علی
در روزگارِ بردهفروشان نمیخرید
جز آبروی نوکریاش قنبر از علی
حیّ علیَ الصلوة، زمان گدایی است
حیّ علیٰ گرفتنِ انگشتر از علی
از یا حسینِِ حل شده در اشکهای آب
سیراب میشویم، چنان کوثر از علی
#رضا_قاسمی
#امیرالمومنین_مدح
سخت بي معناست،بي معنا عبادت بي علي
پس نصيب كس نمي گردد شهادت بي علي
فرق چنداني ندارد در قباحت با زنا
هر كه ميخواند نمازي با جماعت بي علي
آنكه با بغض علي مرده جهنم جاي اوست
پيش حق كي ميشود مشمول رحمت بي علي
بايد از باب علي شد وارد راز و نياز
پس دعا هرگز نخواهد شد اجابت بي علي
حب او ايمان،خدا را شكر من هستم محب
دين ندارد ذره اي ولله قيمت بي علي
هست آنجا كه علي باشد بهشت عاشقان
فرق با دوزخ ندارد باغ جنت بي علي
از علي بايد براتي در امان از نار داشت
رد نگردد از صراط آدم سلامت بي علي
در روايت ديدم از معصوم حتي انبياء
روز محشر كارشان افتد به زحمت بي علي
#محسن_صرامی
#امیرالمومنین_مدح
#امیرالمومنین_غدیر
"در رهِ اِبقای ولای علی"
عالم و آدم بهفدای علی
گر شهدایند همه فاطمی
فاطمه هست از شهدای علی
کارِ رسالت به چه تایید شد؟
مُهرِ ولای کفِ پای علی
وحی به آوای که نازل شده؟
صوتِ الهیست، صدای علی
چیست که اِتمامِ همه نعمت است؟
نورِ ولایت، ز عطای علی
سِرِ خداوند، غدیر است و خم
اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم
اول و آخر به حقیقت علی است
حافظ قرآن و شریعت علی است
راهِ صراط است اگر مستقیمِ
سلسله جنبانِ طریقت علی است
پرتوِ خورشیدِ فروزانِ عدل
ضامنِ اجرای عدالت علی است
بابِ علومِ نبوی، قلبِ او
ماهِ شبستان هدایت علی است
سَروَر و مولای همه اولیاء
قافله سالارِ ولایت علی است
سِرِ خداوند، غدیر است و خم
اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم
غدیر، شیرازهی دینِ خداست
غدیر، نوروزِ همه انبیاست
غدیر، معراجِ رسول خدا
غدیر، روزِ سِدرةُ المُنتهاست
غدیر اُستوانهی دینِ حق
غدیر پشتوانهی اولیاست
غدیر اِحرازِ امامت به خلق
غدیر جاودانه در نسلهاست
غدیر ضامنِ بقای ولی
غدیر ضامنِ بقای وِلاست
سِرِ خداوند، غدیر است و خم
اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم
کیست علی؟ جلوهگرِ آفتاب
کیست علی؟ نوردِهِ ماهتاب
کیست علی؟ زمزمهی فاطمه
کیست علی؟ خواستهی مستجاب
کیست علی؟ مالکِ روزِ جزا
کیست علی؟ بوالحسن و بوتراب
کیست علی؟ فصلِ حق و باطل است
کیست علی؟ مَرزِ ثواب و عِقاب
سِرِ خداوند، غدیر است و خم
اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم
جانِ جهان، علی علیه السلام
شاهِ شهان، علی علیه السلام
مظهر اَسماءِ خدای بزرگ
نورِ جنان، علی علیه السلام
آن نَبَاءِ عظیم در عالمین
نبضِ زمان، علی علیه السلام
هم شهِ مردانِ جوانمرد، هم...
سِرّ نهان علی، علیه السلام علی
سایه ی سبحان به سرِ بندگان
اَمن و اَمان، علی علیه السلام
سِرِ خداوند، غدیر است و خم
اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم
کیست معمای خدا؟ حیدر است
عبدِ سراپای خدا حیدر است
مَحرمِ اَسرارِ اَزل تا اَبد
مَردِ سحرهای خدا حیدر است
زینتِ محراب جمال علی
دستِ تمنای خدا حیدر است
عارفِ بِالله، بِوَالله اوست
عاشق و شیدای خدا حیدر است
دستِ خدا، چشمِ خدا، گوشِ حق
دیده ی بینای خدا حیدر است
سِرِ خداوند غدیر است و خم
اَلیَوم اَکمَلتُ لِکُم دینَکُم
اُلگوی هر مؤمنِ پرهیزگار
اُسوهی اخلاص و شکیب و قرار
محنتِ او محو کند از مُحِب
کوهترین سَیئهی روزگار
مُظهِرِ ایمان به همه مؤمنین
کاتبِ وحی و شهِ دُل دُل سوار
کاشفِ کرب از سَر و روی نبی
جانِ محمد، سپرِ جانِ یار
شیر خدا، دَمدَمهی لافتی
صاحبِ تیغِ دو دمِ ذوالفقار
سِرِ خداوند، غدیر است و خم
اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم
اوست امیرِ همهی مؤمنین
اوست مبیرِ همهی مشرکین
اوست مجیرِ همه پیغمبران
اوست مجیبِ همهی مرسلین
اوست امیدِ همه مستضعفان
اوست کمینِ همه مستکبرین
اوست براتِ همه یاران ز نار
اوست نجاتِ همه اصحابِ دین
ختم کُنِ قائلهی نَهرَوان
کور کُنِ فتنهگر و قاسطین
سِرِ خداوند، غدیر است و خم
اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم
"آنچه ز مخلوق، خدا طالب است
حبِ علی بنِ ابیطالب است"
وجهِ جمالِ اَزلی روی او
وَه که چه رخسارِ علی جاذب است
هر چه سئوال است بپرسید از او
پاسخِ او بر همگان جالب است
فاتحِ خیبر، همه جا پهلوان
مَرحب، مغلوب و علی غالب است
طبقِ فرامینِ رسولِ خدا
نشرِ غدیرِ علوی واجب است
سِرِ خداوند، غدیر است و خم
اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم
قدرِ غدیر از چه شناسا نشد؟
اُمتِ دین، یاورِ مولا نشد!
بعدِ پیمبر، ز چه رو هیچکس
بر سرِ آن عهد، مهیا نشد؟
روزِ حمایت ز ولایت، چرا
یارِ علی، جز دلِ زهرا نشد؟
خانه نشین شد ولی الله، آه...
شیعه که جز فاطمه اِحیا نشد!
سیلیِ محکم که به رویش زدند
خورد زمین، جز به عصا پا نشد!
شد در و دیوارِ حرم شعلهور
هیچکسی مُعترضْ آنجا نشد!
در وسطِ شعله در آن اِزدحام
جز به لگد، دربِ حرم وا نشد!
دستِ علی بسته شد و باز هم
مردِ رهی، مانعِ شورا نشد!
باز کمربندِ علی را گرفت
مانعِ او صد صفِ اعدا نشد!
ضربِ غلاف آمد و دستش فتاد
باز علی یکه و تنها نشد!
قامت زهرا وسطِ کوچهها
جز به غمِ غربتِ او تا نشد!
باز خروشید چو آتشفشان
کار بجز خطبهی غرّا نشد!
با همه تأکیدِ رسول خدا
مزدِ رسالت ز چه اجرا نشد؟!
وای به بیعتشکنانِ غدیر
بیعتشان بهر چه ابقا نشد؟!
بعدِ علی و حسن و فاطمه
پرچمِ دین، جز به حسین پا نشد
کرب و بلا، یارِ غدیر است و خم
اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم
#محمود_ژوليده
#امیرالمومنین_مدح
#غدیریام
#دوبیتی
بر معرفت علی کسی را ره نیست
هر کور دلی محرم این درگه نیست
سربسته بگویمت: علی سِرِّ خداست
از سر خدا به جز خدا آگه نیست
#مرحوم_سید_مصطفی_آرنگ
شادی روح شاعر اهلبیت سید مصطفی آرنگ صلواتی هدیه نمائید
#امیرالمؤمنین_مدح
#غدیریام
ز طریق پیروی على، نه اگر بشر به خدا رسد
به چه دل نهد؟ به که رو کند؟ به چه سو رود؟ به کجا رسد؟
ز خدا طلب دل مقبلى، به على بجوى توسلى
که اگر رسد به على دلى، به على قسم به خدا رسد
ازلى ولایت او بود، ابدى عنایت او بود
ز کف کفایت او بود ز خدا هر آنچه به ما رسد
به على اگر برى التجا، چه در این سرا چه در آن سرا
همه حاجت تو بشود روا، همه درد تو به دوا رسد
على اى تو یاور و یار ما، اسفا به حال فکار ما
نه اگر به عقده کار ما، مدد از تو عقده گشا رسد
#صغیر_اصفهانی
#امیرالمؤمنین_غدیر
#غدیریام
خیالش باز، شعری بر لبم بی اختیار آورد
که اوصاف علی طبع مرا اینگونه بار آورد
کلاف شعر دارم، سالها کارم غزل بافی ست
دراین بازار آشفته، علی تحسین کند کافی ست
نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی
نوشتم بی علی هیچم، چه توضیح اضافاتی...
نوشتم شمس... دیدم گنبدش زیباتر از آن است
نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است
به قرآن سر زدم دیدم علی گویا تراز آن است
نوشتم عرش...دیدم مرتضی اعلی تر از آن است
شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم
صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم
من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد
همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد
سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمی داند
علی نادیده می بیند،علی ننوشته می خواند
چه بهتر ازهمین اول بگویم حرف آخر را
کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را
کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفی وقتی...
گره زد دست خود را سخت در دست خدا وقتی....
...به چشم حاجیان شور تماشا می رسید آنروز
کنار برکه ای دریا به دریا می رسید آنروز
نگاه نافذ احمد، زمین را در تصرف داشت
زمان هم از نبی انگار دستور توقف داشت
نفس ها حبس شد...، در سینه ها خوف و رجا افتاد
بدون همهمه زنگ شتر ها از صدا افتاد
زمینِ گرمِ صحرا از پریشانی سراسر بود
همه باخویش می گفتند آیا حج آخر بود؟!
نبی فرمود بسم الله،ای ارض و سما بشنو!
گواهی باش ای تاریخ! پیغام مرا بشنو
دوباره صحبت از اسرار خلقت می کنم آری
ولی این مرتبه اتمام حجّت میکنم آری
تفاوت در میان حق و باطل چیست، معلوم است؟
بدون این خبر اسلام کامل نیست، مفهوم است؟
نمانَد زحمت پیغمبران بیهوده، ای مردم!
نه اینکه حرف من باشد خدا فرموده، ای مردم!
نبی همدوش مولا آسمان ها را هوایی کرد
خدا از شاهکار آفرینش رو نمایی کرد
نبی فریاد زد، بر عالم و آدم مسلم شد
علیّ بن ابی طالب، ولیُ الله اعظم شد
برای خاتم پیغمبران جزاو نگینی نیست
شهادت می دهم جز او امیرالمومنینی نیست
شکاف کعبه آیا ماند در نزد شما مغفول؟
طواف مرتضی کردید آری ((حَجُّکم مقبول))
الهی گُر نگیرد آتش خاموشِ بعضی ها
الهی که بسوزد پنبه ی در گوش بعضی ها
پیمبر گفت آری انتظار آمد به سر دیگر
ازین دنیای فانی بسته ام بار سفر دیگر
وصیت می کنم هرکس که من مولای او هستم
بداند این علی هارون و من موسای او هستم
که عقبی بی علی فانی و دنیا باعلی باقی
غدیر خم به جوش آمد...الا یا ایها الساقی!
امام المتقین، عین الیقین، حبل المتین، حیدر
عَماد الآصفین، شمس المبین، یعسوب دین، حیدر
علی غایب، علی حاضر، هُوالاوّل هُوَالآخِر
علی پنهان، علی پیدا، هُوَالباطن هُوَالظاهر
((اَشدّاء علی الکفار)) قَتّال العرب... یعنی...
جهان از شوکتش فریاد زد: یاللعجب، یعنی...
...خدا وقت تماشایش، دلِ بی طاقتی دارد
خوشا قنبر برای خود چه اعلی حضرتی دارد
پناه آهِ مظلومان کجا فکر خلافت داشت؟
علی بی تاج و مسند نیز بر دلها حکومت داشت
برایش فتح خیبر مثل تفریحی در اوقات است
دلِ مسکین به دست آوردنش فتح الفتوحات است
میان جنگ هم شمشیر او چون تیغ جراحی ست
اگر خون ریخت،درمان کرد،اعجازش یداللهی ست
ریاضت دیده هم از خاک با جادوگری، زر ساخت
هنر او داشت که از خاک پای خود ابوذر ساخت
عوالم را ببین،آتش علی دریا علی گفته
که حتی دشمنش در وصف او ((لولا علی)) گفته...
علی هرگز نمی بندد به روی هیچ کس در را
کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را
#مجید_تال
#امیرالمومنین_غدیر
#امیرالمومنین_مدح
#غدیریام
نشست بر سر دست نبی به منبر دست
زدند دست شعف آسمانیان بر دست
(روایت است که در حجه الوداع رسول
خبر رسید که جبریل نامه آورده است
نوشته بود بگو دست کیست دست خدا
نوشته بود بگو آنچه را که در پرده است)
برای بیعت او دست ها بلند شدند
شد آسمان و زمین ناگهان سراسر دست
کدام دست یداللهی است این دستی
که پیش آن نمی آید به چشم دیگر دست
رسول رفت به معراج و دید در پرده
نشسته است کسی سیب نیمه ای در دست
گرفته است به تحقیق دست موسی را
شده است در "ید بیضا" اگر منور دست
خلیل هم متوسل به او شد آن وقتی
که برد پیش گلوی پسر به خنجر دست
کدام دست؟ همان دست بی محابایی
که برد یک تنه بر چارچوب خیبر دست
کدام دست؟ که پرورده آنچنان پسری
که پای عهد بشوید ز دست آخر دست
به یک اشارت شق القمر چنان کرده
که مانده است در اعجاز دست او تردست
به کارگاه ازل هرکه رفته می داند
"ابو تراب" نشسته است آب و گل در دست
ز چیره دستی ساقی بس آن که هیچ کسی
نیافته است به جز او به راز کوثر دست
گرفته ام چو گدا دست خود به امیدی
که او بگیرد از این دست روز محشر دست..
#علی_فردوسی
#امیرالمومنین_غدیر
#غدیریام
غدیر، خاطری از گل شکفتهتر دارد
غدیر، یک چمن آلاله زیر پر دارد
غدیر، از سفر حجّة الوداع هنوز
هزار خاطرۀ ناب در نظر دارد
غدیر، چشم به راه حضور مهمانیست
که جان عاشق و چشم خدانگر دارد
چه میهمان عزیزی، که در مدینۀ وحی
غم هدایت و آزادی بشر دارد
غدیر گفت: خدایا چگونه اقیانوس
به سوی «برکۀ خم» نیّت سفر دارد؟...
غدیر، جلوۀ سینا به خود گرفته، مگر
از اتفاق شگفتآوری خبر دارد؟
غدیر دید، که یکصد هزار دل لرزید
دل است و صحبت دلبر در او اثر دارد
غدیر و صبر و سکوت نبی مسَلّم بود
که پردهدار حرم، بیم پردهدر دارد
در این مکاشفه، ناگاه دست غیب آمد
که از حقیقت اسلام پرده بردارد
امین وحی خدا گفت: یا رسول الله
بگو که شمس جمال تو یک قمر دارد
کنون که چلّهنشینان همسفر جمعاند
بگو که جامعه، حاجت به راهبر دارد
بگو به حکم صریح خدا علی مولاست
به هرکسی که ولای پیامبر دارد
عبادت دو جهان، ناز ضرب شصت علیست
بگو کدام جوانمرد، این هنر دارد
حدیث منزلتش را بخوان در این صحرا
تلاوت از لب تو لذّت دگر دارد
بگو به عارف و عامی مراقبت بکنند
از این نهال، که هم سایه، هم ثمر دارد
غدیر و آیۀ «یا اَیُّها الرَّسول» و علی
چه ارتباط عمیقی به یکدگر دارد
دلش رضا نشود جز به دوستی علی
«مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد»...
#محمدجواد_غفورزاده #شفق