eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
10 عکس
1 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
دلی شکسته و چشمی ز گریه، تر دارم گشوده ام پر اگر نیت سفر دارم اگرچه ماه محرم خزان شدم اما همیشه چند دهه روضه در صفر دارم همه ز مرگ پدر ارث می برند ومن بساط گریه ام ارثی ست کز پدر دارم هشام! زخم دلم که برای حالا نیست من از غروب دهم زخم بر جگر دارم زمانه دست ز قلب شکسته ام بردار من از بریدن رأسش خودم خبر دارم به یاد ساقی لب تشنه امام شهید میان قاب دلم عکسی از قمر دارم اگرچه قصه من مال سال ها پیش است همیشه یک سر بر نیزه در نظر دارم غروب کرببلا زخمهای سختی داشت ولی ز شام بلا زخم بیشتر دارم! از اینکه بودم و اصغر ز نیزه می افتاد غرور له شده و آه شعله ور دارم دلم گرفته از اینکه نشد درآن ایام ز روی دست رقیه طناب بردارم شاعر : مهدی نظری امام باقر (ع) روضه
به لبـم نادعلیْ نادعلیْ، صبـح و شب است دل در این بادیه در آتش ِعشق و طلب است هـرکـه پا در ره غیرِ از تو گـذارد، بی شک حاصلش درد و غم و رنج و عذاب و تَعَب است أَشهَــدُ أَنَّ عَلیّـــاً وَلــیّ اللّهِ اذان عشق و دلدادگی و شور و جنون را سبب است از همان سیــزده مـاه رجب تـا شب قدر هرزمان سیرِ مقامات تو کردم، عجب است در مقامات تو این بس که چنین می گویند کمتـرین فاصله ای بین تو بـا ذاتِ رب است آنکــه در جنگ فـراری نشد و غالب گشـت فاتحِ بَدر و حُنین، حیدر و شیرِ عرب است من کجـا.. مدّعی شیعه ی راهِ تـو شـدن ؟! من غباری به سر کوی توأم ، این ادب است نزدِ مـن حُرمت او همچـو فـریضـه واجب آنکه بر شیرِ خدا، شاهِ نجف، مُنتَسَب است بوسـه ای تا بـه ضـریح تـو نشـاندم دیـدم طعمِ انگور بهشتی ست که بر روی لب است
همای سعادت رو شونه ی مولاست ستاره بریزید عروسیه زهراست چه گلبارون شده سماوات و زمین شبِ دامادیه امیرالمؤمنین ترانه ی همه عالم یا علی یا زهرا تپش تپش میگه قلبم یا علی یا زهرا برای پیمبر شده شبِ رویا خدا میگه تبریک به حیدر و زهرا شده شب مهتاب دلم شده بی تاب بگید همه تبریک به مادر ارباب ایشالله تا ابد بمونیم ما همه به زیر سایه ی علی و فاطمه بهونه ی همه‌ خلقت یا علی یا زهرا نوشته سَر در جنت یا علی یا زهرا نوشته رو یَد موسی یا علی یا زهرا دَم خدایی عیسی یا علی یا زهرا بگیر دامن پر بر کت پیمبر را بپاش بر سر امت گلاب قمصر را گره زدند به هم عادیات وکوثر را کشانده اند به دنیا بهشت ومحشر را از این وصال غدیر از گزند ایمَن شد نوشته اند که تکلیف شیعه روشن شد
آسمان تیره شده از دود آهم زین زهرآلوده گشته قتلگاهم من غریبم تا که من بر روی زین از پا فتادم خاطرات قتلگاه آمد به یادم من غریبم جد ما از روی زین نقش زمین شد از بلندی عمه ی ما دل غمین شد من غریبم آخرین یاس کبود نینوایم من شهید زنده ی کرب و بلایم من غریبم من تماشا کرده ام با آه و ناله روی نیلی گشته ی طفل سه ساله من غریبم ****
زهر جفا زده آتش به پیکرم گریه مکن به من کنار بسترم گریه کن از داغ عزیز زهرا که شد تنش پاشیده بین صحرا ای پسرم واویلتا واویلا غم های کودکی کی می رود ز یاد دیدم که جد من روی زمین فتاد با عمه ام از روی تل می دیدم هماره می دیدم و می لرزیدم ای پسرم واویلتا واویلا دور و بر حسین دیدم که صف زدند او دست و پا زد و یه عده کف زدند با دیدنش به سینه ام کوبیدم شکاف زخم سینه اش را دیدم ای پسرم واویلتا واویلا دیدم به چشم تر جور و جفای شام دیدم که بد زدند به نی سر امام حرامیا قلب مرا بشکستند دیدم که دست عمه ام را بستند ای پسرم واویلتا واویلا ****
حجّت پنجم از دین خدا منم شهید زنده ی کرب وبلا منم از کودکی رنج و بلا را دیدم گیسو پریشان عمّه ها را دیدم دم غروب ما رو به غم نشوندن و خیمه هامون رو به آتیش کشوندن و خدا می دونه کربلا بد سوختم وقتی یکی سه ساله رو زد سوختم خولی برای غارت اومد سوختم چی بگم ای خدا از درد شهر شام آخه چجور بگم از مجلس حرام شامیا تا غربت ما رو دیدن به حال و روز و اشک ما خندیدن با خنده بزم می گساری چیدن ****
شعر حضرت علیهاالسلام سرودۀ : شاعر پرکوشش اهل البیت علیهم السلام استاد مصطفی هادوی ( شهیر ) از اصفهان ملیکۀ ولایت ای نور پرفروع جمال محمدی ای مادر امام، بگلزار احمدی خورشید آسمان ولایت بنام توست چون مادر امام زمانیّ و سرمدی در باغ معرفت گل گلزار حیدری از دودمان رومی و از نسل قیصری در شأن و در مقام و جلال تو این بس است در عصر خویش از همۀ بانوان سری نور ولایت ازلی در وجود توست بود و نمود وصل ولایت به بُود توست تو ریشه ای به نخل ولایت از این جهت زیرا دوام خط ولایت وجود توست تو پاک تر ز پاکی و ، پاکیزه مادری تو ماه آسمانی و از آن فراتری در بوستان پر گل و ریحان ، تو نرجسی ممدوح خلق عالم و محبوب داوری
حضرت علیهاالسلام سرودۀ : شاعرۀ با ولایت خانم صدیقۀ اژه ای ( شیدای اصفهانی ) شکوه نام زیبایت چه والاست حیات بی مثالت روح افزاست جمال وحسن خلقت در تو کامل شکوه آفرینش در تو پیداست جهان آماده ی فصل ظهور است ظهور او شفای دردو غمهاست تو ای بانوی باران ، رحمت ونور جهان از بهر فرزند تو برجاست
حضرت علیهاالسلام سرودۀ : شاعرۀ با ولایت خانم صدیقۀ اژه ای ( شیدای اصفهانی ) عجب جاه وجلالی داری نرجس شکوه بی مثالی داری نرجس عـروس خانـدان اهـل بیتـی جمال بی مثالی داری نرجـس
حضرت خاتون علیهاالسلام ✍ سروده ی شاعر اهل البیت علیهم السلام سعید علامه از اصفهان 🔸 رباعی در روم سر آمد زنان بودی تو در عصمت و معرفت نشان بودی تو وصفت به چهار خط نگنجد ، بانو چون مادر صاحب الزمان بودی تو از رتبه در آسمان مکان داری تو فرزند نه ، صاحب الزمان داری تو باید چه نوشت بابت اوصافت صد راز مگو به شاعران داری تو روزی که به سامرا سفر میکردی با فاطمه اوقات به سر میکردی پیوسته به فکر انتقامش بودی وقتی که به مهدی‌ات نظر میکردی هر لحظه که احساس خطر میکردی از کشف حجاب خود حذَر می‌کردی از شوق به وجد آمدی وقتی که بر خط امام خود نظر می‌کردی فیض ابدی روحِ حقیقت با توست معنای توسل و اجابت با توست هر چند که از مسیحیانی ، امّا خورشید فروزان امامت با توست انگار که شخصیتی دیگر میخواست او همسری از نسل پیمبر میخواست در خواب به انتظار خود پایان داد این کار فقط عزت و باور میخواست از نسل حواریون و حق باور بود در مرتبه‌اش نمونه‌ای دیگر بود در منزلتش همین سعادت کافی است بر مهدی صاحب الزمان مادر بود از پرتو تو چراغ جان روشن شد نرگس نرگس کویر دل گلشن شد آن روز که مهدی ات بدنیاآمد عشق آینه دار انتظار من شد با خواندن حرزت گره از دل وا شد باران باران دو چشم من دریا شد هر وقت که نام مهدی‌ات را بردم عالم به قیام قائمت برپا شد ای هستی و روشنیِ راه امت شـد قبـر مـطـهـرت پناه امـت افسوس که باز هم نیامد مهدی پایان بدهد به درد و آه امت از شأن تو صد کتاب بایست نوشت هر واژه به انتخاب بایست نوشت وقتی که پر از محبّت زهرایی از غیرت و از حجاب بایست نوشت گنجینه‌ی اسرار الهی از توست محبوب ترین مقام شاهی از توست تو نرگسی و مادر باران هستی این مرتبه‌ی لایتناهی از توست با چند رباعی که سرودم حالا معلوم شده گرفته‌ای دستم را خوشبخت‌ترین آدم دنیا هستم ممنون توأم عروسِ بی‌بی زهرا _____________________ ✅ غزل حضرت نرجس خاتون (س) خوشا به حالِ کسی که تو را نظر کرده و از مسیر نگاهت دمی گذر کرده خوشا به حال کسی که شب سیاهش را به روشنایی چشمان تو سحر کرده خوش آن مسافرعاشق که در طریق وصال بشوق درک حضورت به قم سفرکرده بیا که بی تو نگاهم همیشه غم دارد چه ها فراق تو با چشم های تر کرده تمام هفته به امّید جمعه ها طی شد غروب جمعه‌ چه خونی بر این جگر کرده خدا به دست تو بسپرد استجابت را دعای اهل حقیقت اگر اثر کرده اسیرغفلت خویشیم و دردما این است که هر که باتو نشد آشنا ضرر کرده هدیه میکنم این شعر را به مادرتان که مادرانه به اشعار من نظر کرده _____________________ چهار پاره او ملیکا و نرجس دوران باب حاجات و رحمت است این زن نه فقط مادر امام زمان مادری میکند برای من اهل روم است و جد او قیصر شهره بوده است در زمان خودش جان او جان عسکری بوده جان مولای ماست جان خودش در مقامش زبان شده الکن رمز و راز نهفته‌ای دارد سینه‌اش بوده مخزن الاسرار گفته‌های نگفته‌ای دارد از کرامات او همین باشد در بلا بوده حامی شیعه مورد احترام مادرهاست مادران گرامی شیعه بیش از اینها بگو تو ای شاعر اسوه‌ی تربیت همین بانوست مادری که برای مادرها در تمام زمینه‌ها الگوست
حضرت علیهاالسلام سرودۀ : شاعر ولائی و نکته سنج استاد : محسن ناصحی اصفهان میراث دار فاطمه علیها السلام وقتی که در دنیا ستم مرسوم باشد وقتی عدالت گنگ و نامفهوم باشد وقتی ظهور از چشم‌ مردم دور مانده وقتی نفس آلوده و ‌ مسموم باشد وقتی کسی چشم انتظاری را بلـد نیست وقتی بشر از عاشقی محروم باشد حق می دهم در خانۀ تاریخ ، یک زن آوازه اش پنهان و نامعلوم باشد حق می دهم چونانکه زهرا بود مظلوم میراث دار فاطمه ، مظلوم باشد اما خدا می خواست از میراث مریم نام زنی در دفترش مرقوم باشد اما خدا می خواست از زن‌های تاریخ با نام نرجس ، دفترش مختوم باشد زهرا عروسش را خودش بر می¬گزیند حتی اگر شهزاده ای از روم باشد باید به چشم حضرت زهرا بیاید در خانۀ حیدر چنین‌ مرسوم باشد تأثیر یُذهب ، عنکمُ الرجس است و قطعاً نرجس زنی پاکیزه و معصوم باشد اوصاف او را در کُتب کمتر نوشتند تاریخ باید تا ابد محکوم باشد فرزند او - موعود - پنهان مانده ، باید او نیز چون فرزند خود مکتوم باشد فرزند او یک روز می آید سرانجام روی لبش آن روز یا قیّوم باشد آن روز ، آری دوستانش شادمانند آن روز ، آری دشمنش مغموم باشد
حضرت علیه السلام سرودۀ : شاعر ولائی و خوش قریحه آقای نوید پورمرادی از قم نذر مادر لطف مادرها رسیده چون به نوكر بيشتر غالباً هم می خورد اين خانه ها، در، بيشتر هر كه بامش بيش برفش بيش، اما رزق من مى شود با وُسع كم، چندين برابر، بيشتر حضرت صديقه از او خواستگارى كرده است پس لياقت داشت از هر شخص ديگر، بيشتر اواسيرى رفته باپاى خودش,چون دوست داشت خانۀ اين شاه را ، از كاخ قيصر ، بيشتر حاصل كار تمام انبيا و اوليا روى زانو، روى دستش رفته منبر، بيشتر لحظۀ تكبيرة الاحرام با ياد پسر گفته چندين مرتبه ، الله اكبر ، بيشتر از شلوغىّ ملائك محضر قنداقه است دور اين گهواره می ريزد اگر، پر، بيشتر حس اين فرزند و مادر را ميان آيه ها ديده ام در سورۀ ياسين و كوثر بيشتر سامرا جاى تشرّف هاست، چون آقاى ما مادرى هست و ، به مادر ميزند سر، بيشتر مسجد سهله به صحن حضرت نرجس رسيد عشق، آنجا مى شود با اسم مادر ، بيشتر جمكران هم نذر اين مادر پياده ميروند از كنار دختر موسى بن جعفر، بيشتر حرف از فرزند و مادر مى شود در روضه ها مى روم سمت رباب و سمت اصغر، بيشتر