#مرثیه_جدید_جانسوز_حضرت_زهرا
#مقتل_نوشته.....
ای دختر نبیِّ خدا ، فاطمه سلام
ای همسر ولیِّ خدا ، فاطمه سلام
آتش گرفته سینه ی من با نوای تو
مادر دلم گرفته دوباره برای تو
بر روضه های پُر غم تو گریه می کنم
بر ناله ها و ماتم تو گریه می کنم
مقتل نوشته تا زِ ولایت بُریده اند
آتش به درب خانه ی طاها کشیده اند
مقتل نوشته است لگدها به در زدند
بر قلب بی قرار علی هم شرر زدند
مقتل نوشته تا که شما را کتک زدند
بر زخمهای سینه ی حیدر نمک زدند
مقتل نوشته دست علی را که بسته اند
با تازیانه بازویتان را شکسته اند
مقتل نوشته تا که شما خورده ای زمین
شد کشته محسن تو زِ بیدادِ ظلم و کین
مقتل نوشته کوچه و سیلی و مجتبی
دستی پلید و صورت نیلی و مجتبی
مقتل نوشته دومیِّ پست ، بی هوا
سیلیِ محکمی زده بر صورت شما
مقتل نوشته که زِ علی رو گرفته ای
بانو همیشه دست به پهلو گرفته ای
مقتل نوشته بعدِ پدر قد خمیده ای
در آن سه ماه روی خوشی را ندیده ای
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
@mortaza110shahmandi. ایتا
#زمزمه_نوحه_تک_شور_حضرت_زهرا_وکربلا
#سبک_زیبای_دارم_میمیرم_علیمی
#آذر۱۴۰۳
بی بی با عشقت
ما اُلفتی دیرینه داریم
داغی میون سینه داریم
آرزوی مدینه داریم
مدد یا زهرا
*
براش بمیرم
تا پشت در زهرا لگد خورد
یک غنچه ی نشکفته پژمرد
قلب نبی از غصه آ زُرد
براش بمیرم
*
تو اون شلوغی
چون فاطمه نقش زمین شد
با غربت مولا عجین شد
از این دو غم دلها غمین شد
براش بمیرم
*
بی بی مدد کن
بر عاشق خود تو کرم کن
قلبم تو راهیِ حرم کن
با کربلا عاشق ترم کن
مدد یا زهرا
*
بَرا حسینت
عمریه بی تاب و تَبَم من
تو روضه هاش جون به لبم من
هم ناله ی با زینبم من
غریب حسین جان
*
آقام حسین جان
ای تشنه لب ای شاه بی سر
تا که شدی بُریده حنجر
ناله زده بَرا تو مادر
غریب حسین جان
*
برات بمیرم
در کربلا شیب الخضیبی
در قتل گاه خدالتریبی
بی یاری و خیلی غریبی
غریب حسین جان
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
@mortaza110shahmandi. ایتا
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
هرکس که رسید ضربه بر بازو زد
گر حربه نداشت با لگد بر او زد
در کوچه هر آن کس که مرا دشمن بود
از راه رسید و ضربه بر پهلو زد
دیدم که غلامِ دومی در کوچه
نامرد تو را ، با همهی نیرو زد
ای خاک دو عالم به سرم دیدم که
با بغض، غلافش به سر بانو زد
با بغض زدنها به حسینِ تو رسید
شمر آمد و بر سینهی او زانو زد
می دید که چشم شاه سالم مانده
با چکمهی خود، به گوشهی ابرو زد
#محمود_اسدی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها به نام خدا
توکیستی بانو که مثل قرآنی
شبیه « وَ الشّمْس » و « سَبا » و « فرقانی »
شبیه « وَ التِّیِن » و شبیه « وَ الزَّیْتُون »
تو آفرینش را « خَلَقْنَا الْاِنْسانی »
تو سوره ی « مریم » تو «
مؤمنون » باشی
تو « قدری » و « کوثر » تو « آل عمرانی »
ز « آل طاها » و ، ز « آل یاسینی
» ز نسل حق جویان ز نسل ایمانی
تو زهره ی زهرا تو « وَ الْقَمَر » بانو
تو چون « فَلَق » دائم چنین درخشانی
ز « انبیا » یعنی ز نسل « ابراهیم
» بدین سبب بانو همیشه تابانی
تمامی « نَصْر » و تمامی « فَتْحی
» اگرچه زن امّا تو مرد میدانی
کجا مه و مِهرت بخوانم ای زهرا
زبان ببندم من که برتر از آنی
اگرچه زین عالم گذشته ای امّا
به خاطر دنیا همیشه می مانی
اگرچه عمرت کم ولی جهان با توست
چنان علی بانو مرا تو سلطانی
منم منم «یاسر» غلام درگاهت
غلام خود آیا مرا نمی دانی ؟! **
#حاج_محمودتاری «یاسر»✍ ------------ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ فیِ اَحْسَنِ تَقْویِم ، سوره تین - آیه ی ۴
بسم الله الرحمن الرحیم
#سربسته
سرّالاسرار خدا اینجاست، پس در بسته است
راه در دنیای او چندین برابر بسته است
فاطمه در عرش مهمان خداوند است و بس
در مقام قُرب او جبریل هم پربسته است
عصمتالله است این بانو که در عالم خدا
راه کشف این معما را سراسر بسته است
هرکسی را نیست اذن گریه بر ناموس حق
روضههای او خصوصی شد، اگر در بسته است
جز پریشانی ندارد حاصلی بیمادری
چون تمام نظم هر خانه به مادر بسته است
از همان روزی که زهرای علی سردرد داشت
روضههای فاطمیه غالباً سربسته است...
نیست بیعلت اگر از او خجالت میکشید
ذوالفقارش در غلاف و دست حیدر بسته است
«یکنفر، یکروز میآید برای انتقام...»
جان ما تنها به این مضمون آخر بسته است
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_هجوم_به_بیت_ولایت
بی اذن زهرا و علی، «در» هم نمیزد
این خانه را جبریل با پَر هم نمیزد
محض تبرک پُشتِ «در» میرفت، حتی
پَر سمت «در» میبُرد، آخر هم نمیزد
این خانه حُرمت داشت، در این کوچه حتی
«در» را به آرامی، پیمبر هم نمیزد
«در» با لگد وا شد ولی این ضربه را باد
حتی به پهلوی صنوبر هم نمیزد
این «در» فقط با دست زهرا باز میشد
ایکاش «در»، این اصل را بر هم نمیزد
#محسن_ناصحی
#داغ_مادر
به سردی می رود هر داغ اما داغ مادر نه
بخوان از روضه ی گودال، اما روضه ی در نه!
چگونه می شود مرثیه خوان داغ زهرا(س) بود
از آتش گفت اما از هجوم فتنه و شر نه
سوال حضرت زهرا (س)گمانم پشت در این بود
علی(ع) جان عقده ی این قوم بود از فتح خیبر نه!؟
دفاع از ولایت را چه زیبا کرده او معنا
که جان داده است اما در هجوم فتنه، سنگر نه
خوارج با سقیفه باب شد وقتی که نااهلان
خلاف امر طاها و خدا گفتند حیدر نه...
#محمدجواد_منوچهری
🍃🏴 #زبانحال_حضرت #زهرا(س) با پیامبر(ص)
#نذر_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🍃🏴
#لطفاحق_روضه_اداشود
اسیرِ بسترم بابا...ندارم قوّتی دیگر
پُر از دردم! به این دنیا ندارم رغبتی دیگر
پس از تو میروم از حال؛ لحظه لحظه با سردرد
سه ماهی می شود پایم ندارد قدرتی دیگر
سرم پایین بود و بی هوا خوردم چنان سیلی
که در چشمَم ندارم هیچ خوابِ راحتی دیگر
لگد زد بیهوا، خوردم زمین، شش ماهه ام را کشت
ندیدم محسنم(ع) را و ندارم حاجتی دیگر
نفسگیر است وقتِ سجده بازویِ ورم کرده
برای دخترت بابا!...نمانده طاقتی دیگر
از این پهلو به آن پهلو شدن با درد؛ دشوار است
ببَر پیش ِ خودت امشب مرا تا ساعتی دیگر
حسن(ع) با ذکرِ "یا شافی"* شبانه اشک میریزد
ندیدم با خدا زیباتر از این خلوتی دیگر
کجایی تا ببینی بی رمق افتاده پهلویم
همان دستی که بوسیدی ندارد حرکتی دیگر
برایم ساخت تابوت و دعایش کردم و گفتم
علی(ع)جانم حلالم کن اگر شد زحمتی دیگر
پدر! تنهاییِ حیدر برایم بدترین درد است
سلام ِ بی جوابش شد برایم غربتی دیگر!
* از اسماء الهی: ای شفا دهنده
#آجرک_ٱلله_یا_صاحب_ٱلزمان_عج
#مرضیه_عاطفی
#فاطمیه_امام حسن_علیه_السلام
کاش لبخند تو یکروز به ما برگردد
باز از نانِ تو این سفره معطر گردد
میشود پیشِ خودت گریه کنم آهسته؟
میکنم دِق اگر این درد مکرر گردد
قول دادم به تو حرفی نزنم اما کاش
دو سه شب داد کِشَم سینه سبکتر گردد
میشود روضه بخوانم؟همه خوابند ببین
میشود گریه کنم ؟ چشم کمی تر گردد
کاش میشد بنویسند سَرِ کوچهی ما
آینه زود به یک آه مکدر گردد
کاش میشد بنویسند خدایا نکند
پسری شاهدِ اُفتادنِ مادر گردد
شیر شد تا که علی را وسط کوچه ندید
خواست تا بغضِ علی مُزدِ پیمبر گردد
کوچهای تنگ ، پُر از سنگ حریفت بیمار
اثرِ ضربه چنین چند برابر گردد
یادم اُفتاد که بالای سرت میگفتم
چه کنم تا نَفَست تا نَفَست برگردد
*
یادم اُفتاد که آرام بسوزم با تو
وای اگر خانه پُر از هِق هِقِ دختر گردد
زینبت پا بشود خانه بهم میریزد
نوبتِ او که شود حالِ تو بدتر گردد:
کاشکی تشنهی ما آب نخواهد از شمر
نکند حنجرِ او قسمتِ خنجر گردد
#حسن_لطفی
حضرت_زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
#غزل
گرچه رخسار خودش را باز پنهان می کند
با چه سختی خنده را بر لب نمایان می کند
گرچه شمع جان او دلخسته سوسو می زند
بین بستر هم شده تفسیر انسان می کند
گرچه چیزی از تنش دیگر نمانده فاطمه
با همین حالت ولی کار فراوان می کند
کار دنیا بر علی سخت است زهرا پیش او
سختیش را با کمی لبخند آسان می کند
تا که حیدر می رسد بالای بستر فاطمه
درد را در سینه اش با آه کتمان می کند
دیر دیگر نیست آن روزی که تابوتی سحر
سینه مجروح را در خویش پنهان می کند
مثل ارباب دو عالم وقف اشک مادرم
روضه ی مادر گل نرگس پریشان می کند
خستگی را درد را تا فاطمیه می برم
دردها را مادرم از لطف درمان می کند
#علی_الواریان
#امیرالمومنین_علیه_السلام_شهادت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
سی سال هرشب روضه ی زهرا گرفتم
شبهای عمرم را همه احیا گرفتم
دربین نخلستان کوفه جا گرفتم
شکرخدا که اذن رفتن را گرفتم
زهرای من درآسمان ها هم خبر شد
دیگر زمان دیدنش نزدیکتر شد
سی سال دست بسته دیدم گریه کردم
ازاین و آن طعنه شنیدم گریه گردم
از خانه تا مسجد رسیدم گریه کردم
خودرا به سمت در کشیدم گریه کردم
تو رفتی و شرمندگی مانده برایم
مسمار خیلی روضه ها خوانده برایم
بهتر که رفتی و عذابم را ندیدی
دیگر سلام بی جوابم را ندیدی
بی خوابیِ دروقت خوابم را ندیدی
از خون فرق سر خضابم را ندیدی
بعد از تو این مردم غرورم را شکستند
دربین مسجد پشت برمن می نشستند
حالا منم با روضه های رفتن تو
هستم همیشه درعزای رفتن تو
عمرم تماما سوخت پای رفتن تو
هرروز جان دادم برای رفتن تو
یک عمر هرشب روضه خوانت میشدم من
سینه زن قد کمانت می شدم من
سینه زن قدی که با مسمار خم شد
افتاد ما بین در و دیوار خم شد
از خانه تا مسجد برای یار خم شد
پشت سرم در راه چندین بار خم شد
دیدار ما روز دهم پایین گودال
دور تنی که رفته با سرنیزه از حال
یک عده آوردند بر نیزه سری را
یک عده می ریزند برهم پیکری را
یک عده می بندند دست خواهری را
یک عده می دزدند از سر معجری را
زنها پریشان دم وا غربتایند
نامحرمان عازم به سمت خیمه هایند
#سید_پوریا_هاشمی