eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
9 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
وجه تو وجه خالق یکتاست یاعلی دست تو دست حی تعالاست یاعلی روی خدا که دیده نگردد به دیده ها در روی حق نمای تو‌ پیداست یاعلی زیبایی ورودی جنت به نام توست الحق چقدر نام‌تو زیباست یاعلی ای جان عالمی به ید با کفایتت شرط قبولی عمل ما ولایتت دین خدا بدون تو‌ کامل نمی شود قرآن بدون مهر تو‌ نازل نمی شود خیرالعمل محبت تو مهر فاطمه است بیچاره آنکه کسی است که قائل نمی شود بی انتهاست رحمت ذات خدا ولی بر منکر ولای تو‌ شامل نمی شود لوح عمل بنام تو مُهر است یاعلی دین بدون مِهر تو‌ کفر است یاعلی یزدان هماره مدح تورا در کتاب کرد ذات حکیم علیِ حکیمت خطاب کرد نام خدا علیست زبس دوست داردت نام تورا ز نام خودش انتخاب کرد کردم دعا به روز ازل حیدری شوم شادم خدا دعای مرا مستجاب کرد هر صبح و شام ورد لبم بی حد و عدد من کلب آستان توام یاعلی مدد دل زنده می شود ز کلام تو یاعلی عالم به پا بود به دوام تو یاعلی بال و پرش بسوزد اگر در خیال خود جبریل پر زند به مقام تو یاعلی زیباست لحظه ای که تمامی انبیا صف میکشند بهر سلام تو یاعلی محشر محیط سلطنت توست یاعلی باغ بهشت مرحمت توست یاعلی یزدان وجود را به تو تحکیم می کند قرآن به هر ورق ز تو‌ تکریم می کند هر روز جبرئیل امین بهر کسب فیض بر گنبد طلای تو‌ تعظیم می کند حق حکیم گردش لیل و‌ نهار را با گردش نگاه تو تعظیم می کند ای رزق کائنات ز لطف مدام تو تو‌ پادشاه عالمی و من غلام تو شکر خدا که مهر تو دست مرا گرفت عشق تو‌گنج و‌ در دل ویرانه جا گرفت روزیکه که گفت حق «الستُ بربکم» اقرار بر وجود تو از انبیا گرفت وقتی که پا به خانه کعبه گذاشتی حرمت ز مقدمت‌ حرم‌کبریا گرفت ای عشق تو حقیقت حی علی الصلاح ای پیرویت معنی حی علی الفلاح روزم بدون نام علی سر نمی شود قلبی که با علی است مکدر نم شود کوثر از آن خوش است که ساقیش حیدر است کوثر بدون ساقی کوثر نمی شود رزق تمام عالم هستی به یمن اوست بی اذن او‌ که رزق مقدر نمی شود هستی ما هم از کرم مرتضی علیست آرام جان ما حرم مرتضی علیست رخسار مرتضی که پدیدار میشود خورشید در زوال خود انکار می شود خورشید بوسه گر نزند بر جبین او از تیره گی مثال شب تار می شود رغبت به پادشاهی عالمی نمی کند هرکس غلام حیدر کرار می شود آب و‌ گلم خدا بسرشته است یاعلی بر روی لوح سینه نوشته است یاعلی اسلام با نبرد علی آبرو گرفت دین خدا به نام علی رنگ و بو گرفت تا اینکه بر زبان ببرم ذکر یاعلی باید ز آب کوثر و ‌زمزم وضو‌ گرفت روز جزا علیست که ساقی کوثر است خوشبخت آن کسی که ز دستش سبو گرفت بنشین براه و منتظر یک نگاه باش ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش بی حب او بهشت مهیا نمی شود بی مهر او‌ قلوب مصفا نمی شود روز ازل دٙرِ دل خود بسته ام به غیر این در به روی غیر علی وا نمی شود گویند اگر تمامی ذرات یاعلی یک یاعلیِ حضرت زهرا نمی شود در هر تپش صدای نفس های ما علیست ای دل غمین مباش که مولای ما علیست شام و سحر به‌ دست علی بوسه می زند شمس و قمر به دست علی بوسه می‌زند وقتی که استلام حجر می کند علی حتی حجر به دست علی بوسه می‌زند وقتی به ذوالفقار زند بر دل سپاه تیغ ظفر به دست علی بوسه می‌زند سهم‌ طعام خود به یتیم و اسیر داد اندر رکوع خاتم خود بر فقیر داد این مرد کیست در دل اشرار آمده در کف گرفته تیغ شرربار آمده از بهر حفظ جان پیمبر به امر حق حیدر به قلب لشکر کفار آمده هرکس که دید تیغ علی را به نعره گفت باید گریخت حیدر کرار آمده این دست حیدر است که اعجاز می کند در آسمان سر است که پرواز می کند
کعبه خلوت گه اسرار فراوان علی ست بیت حق جلوگر از عارض رخشان علی ست در جهان مرد عمل باش علی را بشناس که ترازوی عمل کفه میزان علی ست دادگاهی که به فردای قیامت برپاست حکم حکم علی و محکمه دیوان علی ست ای ابوبکر مکن غصب خلافت زیرا به خدا بعد نبی سلطنت از آن علی ست کشتن مَرحب و بگرفتن درب خیبر خاطرات خوش دیباچۀ دوران علی ست دور شو ای پسر عبدود از دیدۀ او که شجاعان عرب پشۀ میدان علی ست این حسینی که رئیس الشهدایش خوانند با خبر باش که شاگرد دبستان علی ست گر چه «خوشزاد» ز دیدار نجف محروم است در عوض ریزه خوره سفرۀ احسان علی ست
ﺷﺄﻥ تو در اندیشه ما جا شدنی نیست در کوزه که جا دادن دریا شدنی نیست هرچند که توصیف تو مولا شدنی نیست تو لطف کنی ناشدنی ناشدنی نیست طبعی که نپرداخت به نام تو تلف شد بر خاک نوشتند علی درّ نجف شد ماییم و دلی مست در ایوان طلایی احسنت چه معماری انگشت‌نمایی تاریخ ندیده به خود این‌گونه بنایی دارد هنر شیخ بهایی چه بهایی هرکس که تو را دید به زانو زدن افتاد در صحن تو خورشید به جارو زدن افتاد در خلقت تو هرچه خدا داشت عیان شد در روز ازل هرچه دلت خواست همان شد هر کس که گدای تو شد آقای جهان شد از برکت نام تو اذان نیز اذان شد سردار بجز میثم تمار نداریم ما غیر علی با احدی کار نداریم از ظرفیت خویش فراتر چه بگویم؟ گنگ است زبان پیش تو دیگر چه بگویم؟ از تو که خدا گفته مکرر چه بگویم؟ هیچ است علی پیش تو من هر چه بگویم مقصود تویی کعبه و بت‌خانه بهانه‌ست چیزی که عیان است چه حاجت به بیان‌ست نام تو شده قدرت بازوی پیمبر در غزوه احزاب تویی یک تنه لشکر یک ضربه‌ا‌‌ت از کل عبادات فراتر با فاطمه شد قدرت تو چند برابر غیر از تو علی هیچ کسی حصن حصین نیست یا فاطمه گفتی رجزی بهتر از این نیست باید که به رخ‌ها بکشانی هنرت را آسوده کن این مرتبه تیغ دوسرت را رندی کن و یک گوشه رها کن سپرت را صفین محیاست بیاور پسرت را چشم تو گره خورده به ابروی اباالفضل وصل است به تو قدرت بازوی اباالفضل
می نویسم سر خط، مرد خطر یعنی تو تیغ بالای سر فتنه و شر یعنی تو سوره ی فتح و سلیمان ظفر یعنی تو ها علیٌ بشرٌ کیف بشر یعنی تو دوستداران تو با عرش برابر هستند سینه چاکان تو با کعبه برادر هستند شعر در وصف تو ای شاه سرودم،امروز واژه در مدح تو از عرش ربودم امروز می شوی ذکر مناجات و درودم امروز من به کعبه بخدا سجده نمودم امروز قبله در ماه رجب سمت تو آقا آمد کعبه ای بود در این کعبه به دنیا آمد صدف کعبه در این لحظه پر از دُر شده بود خانه از عرش نشینان خدا پر شده بود فاطمه بنت اسد غرق تحیر شده بود درک میلاد تو بیرون ز تصور شده بود دو سه روزی که شده کعبه ز عطرت لبریز معتکف بود حرم با تو شد ایام البیض برکت رفته از آن خوان که در آن نیست نمک فکر کردم که در این واژه چه چیزیست “نمک” صد و ده بار علی و صدو ده چیست، نمک نان این سفره حسینش شده، کافیست نمک نمکین عشق علی شد ابدی و ازلی برکت سفره ی شیعه است حسین بن علی کیست این، معرکه دار همه ی جولان ها؟ کیست این، پیر و امیر همه ی ایمان ها؟ کیست این، خطبه ی کولاک همه توفان ها؟ کیست این اُسّ و اساس همه ی بنیان ها؟ مست شو با لب خورشید، لب ماه بگو أشهد انّ علیّاً ولی الله بگو ناگهان پرده برانداخته حق می بینی مست از خانه برون تاخته حق، می بینی نرد عشقی به خودش باخته حق، می بینی چهره را مثل علی ساخته حق، می بینی چه شرابی است که کعبه شده میخانه ی او این علی کیست که زهرا شده پروانه ی او یا علی ای که خودت هم هدفی، هم راهی بنده ی حقی و در بندگی خود شاهی کهکشان هستی و خورشید ترینی، ماهی آیه ی «أنفسنا»، نفس رسول اللهی این تو بودی که به بت های تهی «لا» گفتی نیمه شب، وقت خطر، جای پیمبر خفتی ای پیمبر تو بگو مرد خطر کیست، علی وسط معرکه ها شیرجگر کیست، علی قاتل عبدود و دافع شر کیست، علی یار غارند همه، سینه سپر کیست، علی باید ای شیعه به خصمش برسانی لعنت بر فلانی و فلانی و فلانی لعنت صاحب تیغ دو لب، لب به سخن باز کن و خطبه بی نقطه بخوان، با سخن اعجاز کن و زمزم کعبه، شبی زمزمه ای ساز کن و تا ثریای خودت فاطمه پرواز کن و بگو ای شعر تو یک مصرع دیگر داری آینه دار تو زهراست، برابر داری
ساقی شبیه ساقی کوثر نیامده جز او کسی به جای پیمبر نیامده جز او برای فاطمه همسر نیامده از کعبه جز علی احدی در نیامده یعنی کسی به پاکی حیدر نیامده هر کس غلام فاطمه شد در پناه اوست شاهی که عرش دوش نبی جایگاه اوست در معرکه سلاح نبردش نگاه اوست این گیسوی سیاه که تنها سپاه اوست بر شانه اش سیاهی لشکر نیامده اولاد مرتضی همه ذاتاً مطهرند قرآن ناطقند، شفیعان محشرند شاهان روزگار غلامان قنبرند خدّام عرش گوش به فرمان حیدرند دور و برش که قحطی نوکر نیامده ابروش وقت جنگ کم از ذوالفقار نیست دنیا به جنگش آمده و بی‌قرار نیست در مکتبش ضعیف‌کشی افتخــار نیست کرار که در مبارزه اهل فرار نیست این کارها به فاتح خیبر نیامده هرگز نمی‌شود علم عشق سرنگون عشقش کشیده‌است دلم را به خاک ‌و خون پایان کار عاشق او چیست جز جنون؟ او گرد خاک پای علی شد که تا کنون سردار مثل مالک اشتر نیامده گرچه نبی نبود، وصی نبی که بود مسند نشین بی‌بدل این اریکه بود مردی که همسرش به ملائک ملیکه بود باید خدا شوی که بفهمی علی که بود کاری که از بنی‌بشری بر نیامده در حال احتضار ولی فکر قاتل است مولای ما نمونه انسان کامل است بی مهر او تمام عبادات باطل است آدم بدون عشق علی مشتی از گل است حیف از دلی که در بر دلبر نیامده دشمن هم از عنایت تو بی‌نصیب نیست در کشور تو هیچ غریبی غریب نیست بیچاره‌ای که در دل زارش شکیب نیست با اینکه فکر آیه «أمّن یجیب» نیست از بارگاه لطف تو مضطر نیامده بر راه کفر سد زده دیوار تیغ تو اصلاً هدایت است فقط کار تیغ تو هو، حق، علی مدد، همه اذکار تیغ تو دیدیم هر که رفت به دیدار تیغ تو با سر فرار کرده... ولی سر نیامده استاد در فنون نبردی ابوتراب فــــرمانروای کشور دردی ابوتراب حتی به مور ظـلم نکردی ابوتراب گفتم هزار مرتبه مردی ابوتراب با تو هزار مرد برابر نیامده شد در غم تو چشم هزاران یتیم تر بعد از تو می‌شوند یتــــیمان یتیم تر من از ازل اسیر تو ام یا قدیم تر ای خانواده‌ات همه از هم کریم تر از سفره‌ی تو پر برکت تر نیامده
نور فلک از جبین تابندۀ اوست سرداریِ کائنات زیبندۀ اوست در وصف علی بس، که بوَد دست خدا در وصف خدا بس، که علی بندۀ اوست
عشق من و تو چه ماجرایی دارد این قصه چه شاهی، چه گدایی دارد من بین صفا و مروه هم می گویم ایوان نجف عجب صفایی دارد
پس از سه روز درِ کعبه ناگهان واشد تمامِ مکه پُر از شور و شوق و غوغا شد زِ  خانه  آمده  انگار  صاحبِ خانه که چشم‌ها همگی غرقِ در تماشا شد از این به بعد به خود ناز می‌کند کعبه که زادگاه برایِ جنابِ مولا شد رسیده شخصیتی که کسی شبیهش نیست کسی که فخر همه مردمان دنیا شد رسیده آنکه برای خداست بنده ولی خدایِ عشق برایِ  تمامِ  ماها شد زمین برای همیشه به عرش می‌نازد از اینکه حضرت مولا به خاکِ او پا زد علی رسید و زمین رنگ تازه پیدا کرد خدا بهشتِ خودش را از او مصفا کرد دلش برای جمالِ خودش چه لک زده بود برای دیدن خود بر علی تماشا کرد و دید روی زمین مثل و همطرازش نیست برای خاطر او بود خلقِ زهرا کرد خوشا به حال کسی‌که ولایتش عَلَویست که خویش را زِ عذاب خدا مُبرّا کرد هر آن کسی که نشد پِیرُوِ مسیرِ علی برایِ  آخرتش  آتشی  مهیا  کرد خدا خودش به خداییش میخورد سوگند که خورده است خداییش بر علی پیوند علیست معنیِ کُلِ یقین و باورها نهایت  پَر و بالِ  همه  کبوترها علی همانکه همیشه ست فاتح میدان به نهروان و به خندق به بدر و خیبرها کسی‌که هست مکانش همیشه بالا‌ها کسی‌که جای قدمهای اوست بر سرها کسی‌که مستیِ‌مان از دَمِ مسیحایش که لب به لب شده از تمام ساغرها کسی‌که بود مقام بزرگِ شیعه گی اش همیشه  آرزویِ  قلبیِ  پیمبرها پیمبران همه‌جا گرم ذکر هو بودند برای نام  "علی" دائم الوضو بودند   نوشتن از تو که درحدّ این قلم‌ها نیست سرودن از تو  توان  سرایش ما نیست من از قبیله‌ی عشاقم و جنون پیشه کنار مردم عادی برای من جا نیست شبیه  گیسویِ  در بادِ  تو  پریشانم همیشه کار من از بودن تو حیرانیست تجلّیات خدا در تو هست... یعنی که تویی که خلقت ما را دو دستِ تو بانیست گدایی از تو همان پادشاهی دنیاست غلامی تو قسم بر خدا که سلطانیست علی امام من است ومنم غلام علی هزار جان گرامی فدای نام  "علی" تو در سپاه پیمبر سَری و سرداری تویی که دین خدا را نموده‌ای یاری مقابل تو اگر لشکری به صف باشند تو در دلت جگرِ روبرو شدن داری تویی همانکه نداری شبیه و مانندی به وقت مدحِ تو واژه به واژه تکراری تو بهترین بشر و برترین مسلمانی به روی دست پیمبر تو اولین قاری و بوسه برلب قاری زدن همین خوب است که گفته است جواب تلاوتش چوب است
غزلی بخوان بشوَد عیان ، که امیرِ روزجزا علیست که حسابِ ما که عقابِ ما ، که عذابِ ما همه با علیست نشد از غم ضُعَفا جدا ، و َ کسی که در پیِ هر گدا برَوَد شبانه و بی صدا ، ببَرَد لباس و غذا علیست همه رمز و راز جهان بدان ، شده در عبای علی نهان ، شد اگر کسی یَل و پهلوان ، به یقین که از دَمِ یاعلیست همه دم بگو بِکَ یاعلی ، که نفس علی که هواعلی که دوا علی که شفا علی ، که دعای دفعِ بلا علیست ز علی کسی که جدا شود ، و َاگرچه از خُلفا شود تو بِدان که یک شَبه "لا" شود ، بخدا که نونِ "لَنا" علیست بوَد اولین ، بوَد آخرین ، شَهِ مسلمین ، شَهِ مومنین برو در صفاتِ خدا ببین ، نه علی خدا که خدا علیست بروَد فراتَر از آن چه که ، نرسیده بالِ ملائکه قَدَری که در دلِ معرکه ، درِ قلعه کنده ز جا علیست چه صلابتی و چه شوکتی ، چه شجاعتی و چه هیبتی به صفاومروه چه حاجتی ، به صفا قَسم که صفا علیست نجف است و ساغَرِ تا لبه...، نجف است و مستی هرشَبه ، نجف است و گیجی عقربه ، تب و لرزِ قبله نما علیست وَ به لطفِ پاکی مادرم ، نشدم حرامی و از سَرم نرود که بنده ی حیدرم ، سَنَد شرافتِ ما علیست...!
   ای قبلۀ اقلیم ولایت کویت محراب بلند طاق دین ابرویت در خانۀ کعبه آمدی زان به وجود تا روی کنند از همه جانب سویت ....... این سیزده رجب عجب محترم است چون روز طلوع آفتاب كرم است حاجی! به طواف كعبه آرام برو چون سید اوصیا درون حرم است
سلامُ الله علیٰ مَن عندهُ اســــرار یزدانش تعالیَ الله از این منزلت،زین رتبه و شانش سلام الله علیٰ مَن عنِدهُ علمُ الکتاب،آری شهادت می دهد بر علم او آیات قرآنش منـــور کرد بیت الله را در شـــام آغازش مشرف کرد بیت الله را در صبح پایانش کلیــــمُ الله را دیدم کنــــار وادی طورش خلیل الله را دیدم یکی از ریزه خوارانش صَفیُّ الله می فـرمــــود هذا قُـرَّةُ عَینی ذبیحُ الله می فرمود ای جانم به قربانش اگر چشمش بیفتد بر جمال بی مثال او ز یوسف چشم می بندد یقینا پیر کنعانش توسل کرد شیخ الانبیا برحضرتش،فوراً به ذکر یا علی مولا ترحم کرد طوفانش کمی از خاک نعلین علی برداشت ابراهیم که گردید آتش نمــــرودیان ، آناً گلستانش عیانش را نفهمیدند این مردم و پیغمبر... چگونه فاش گرداند از او اسرار پنهانش؟ چه بابایی! ابوطالب ، سلام الله علیه آنکه بود سنگنین تر از ایمـــان کل خلق،ایمانش چه بانویی ! که قرآن را مُزَیَّن کرده باکوثر ندارد کفو این بانو به غیر از شاه مردانش دو آقا زاده دارد ، خوانده قرآن لؤلؤ و مرجان دلم را برده این لؤلؤ ، ومجنونم به مرجانش عجب نورگریبانش گریبان گیرمان کرده نمیدانم چه سرّی هست در نور گریبانش چه کرده با عطای لقمه‌ی نانی ، که در قرآن به شأنش هل اَتی نازل شده از ذات منّانش تمام انبیــا بهـر تبـــرک اذن می گیرند که بردارند لقمه نان خشکی از سر خوانش سلام الله علی مالک که فانی گشت در عشقش سلام الله علی قنبـــــر کـه گــردید از غلامانش خودش که جای خود،مارا نکن تکفیر با این حرف به اِذن الله «کُن» می آید از امثــــالِ سلمـــانش به جز بیت امیر عالم امکان کجا دیدید؟ که میکائیل خادم باشد و جبریل دربانش نمک آماده کرده بهر نانش حضرت زهرا الهی جان عالــــم باد قــــربان نمکدانش شنیدم از نبی ، مولا به محشر میرود منبر شنیدن دارد آن منبر که او گردد سخنرانش یقیـن دارم سعـــادتمند می گــردد یقین دارم اگر بر سجده افتد پیش او با توبه شیطانش چگــونه میتـوانم از غلامی دم زنم اصلاً ؟ در این درگه که حکم مور را دارد سلیمانش جنان را دوست دارم تا شوم مهمان مولایم به این امّید که گردم یکی از ریزه خوارانش نلرزد دست و پایش ، نه ، نیاید خم به ابرویش تمـــام خلق اگــر مَرحَب شـــود آید به میدانش کَاَنّ گردش تیغ علی با سرعت نور است که عزرائیل بهر جان گرفتن مانده حیرانش نجف،آری به قدری صاحب قدراست که باید زند طعنــه به یاقـــوت جنـان ، ریگ بیابانش خداوند اختیار مطلقش داده که می باشد تمـام عالــم کون و مکان در تحت فرمانش به اِذن الله تام الاختیاراست و دهد فرمان زمین را بهر رویاندن ، سما را بهر بارانش مَلَک راواجبُ الطّاعَه است وقتی امر فرماید فلانی را کن احیـــــا و فلانی را بمیـــــرانش مقـــامش را بنـــازم ، در کتابُ الله می بینم قسم خورده به سُمّ مرکب او ذاتِ سبحانش بلا تردید خورشید فلک مستور می گردد اگر روشن کند مولای ما شمع شبستانش خدا در عالـــــــــم بالا شبیهی آفـــرید از او زیارت می کند فوج ملک در عرش رحمانش نظرکردم به عرش و فرش و کرسی و قلم،دیدم به دست حیـــدر کــــــــــــــرار باشد کلّ ارکانش به زیر سایه‌ی طوبا ، یقینا قبطه خواهم خورد به گـــــرمای لطیف آفتــــــاب صحن و ایوانش اگر این مصرع شیرین نمیشد کفر، می گفتم خدا مبهــــوت مانده بهــر تشریفات اسکانش بنـــازم آن ملاحت را که هنگام نظــــر کردن به جای تیر ، جان می ریزد از پیکان مُژگانش خدارا... آرزو کـــردم یتیــــم بی کسی باشم چو دیدم طفل بی بابا نشسته روی دامانش نمی سوزد در آتش ، آنکه دارد حب مولارا اگر آرد به روز حشر با خود کوه عصیانش نمی تـرسـم من از یَـــومَ یَفِــــــرُّ المــــرء مِن اُمِّه نه چون پاکم،چون این آقاست آن جاپای میزانش فقط راه امیــرالمـــــــؤمنین عرفان بالله است کسیکــه بی علی عارف شــود لعنت به عرفانش کسیکه بعد پیغمبــر امامی جز علی داند مسلمان نیستم والله اگر دانم مسلمانش چه بد بختند آنها که سَلونیٖ را رها کرده و رفتند ازپیِ آنکه اَقیلونی است عنوانش رها کردند باب علــم را ، رفتند این جُهّـــال پیِ آن کس که دلّال است بهر چهارپایانش خلایق هرچه لایق ، آنکه پاکی را نمی خواهد همـــــان نامـرد مَنحـــوسِ حرامی باد ارزانش حسادت می کنند آن قوم ، زیرا خوب می دانند خدایش بــرگـــزیده بــر تمــــام دَهـر ، سلطانش بر آن افریطه‌ی ملعونه‌ی جنگ جمل لعنت که می بارید بغض مرتضی از برق چشمانش بگو با لشگـــر کفـــــر جمل ، آری همان اُشتر کند لعنت به آن زن کو نشسته روی کوهانش اگر چه من حقیرم، روسیاهم ، خواهشی دارم به آقا زاده ات مهدی بگو رو بر مگردانش تعهد داده «خادم» با امیرالمؤمنین ، آری نباشد غیــــر ذکــــر یاعلی در کل دیوانش
از عرش تا فرش خدا ، باشد به فرمان علی از اول خلقت همه ، خوردند از نان علی در جای جای این جهان ، کردیم هر چه جستجو دیدیم گشته هر کسی ، یک جور حیران علی هر کس که دارد آبرو ، دارد ارادت بر نجف هر کس شده صاحب نفس ، دستش به دامان علی در کعبه دنیا آمده ، آن کعبه سیار حق او میهمان کعبه شد ، یا کعبه مهمان علی؟! جلوه نمایی می کند ، بین تمام انبیا پیغمبری که می شود ، گهواره جنبان علی دارم سوال از دشمنان ، آیا نبی در سجده اش خورده قسم بر آن سه تا ، یا اینکه بر جان علی ؟ دارم سوال از دشمنان ، آیا یکی از آن سه تا دارد در عالم یاوری ، مانند سلمان علی؟ او خالقی که دیده را تنها عبادت می کند پس فرق دارد با همه سبحانَ سبحانِ علی کار که بوده جز خدا ، که جمع کرده قدرتش میخانه ها را دور هم ، در زیر ایوان علی