#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
حجره تاریک شده یا که دو چشمم تار است
هرکجا مینگرم دوروبرم دیوار است
ناله ی العطش من نرسیده ب کسی
چه کنم هرچه کنم هلهله ها بسیار است
صورت خاکی مارا برو از کوچه بپرس
در زمین خوردن ما دست دگر در کار است
علتش چیست که بالاسر من میرقصند
پیش معصوم مگر جای زن بدکار است؟!
نه مرا سنگ زدند و نه سرم برنیزه است
جای این اذیت وآزار فقط بازار است
به روی بام اگر رفت تنم سالم رفت
از روی اسب بیافتی ب زمین دشوار است
جان به قربان تنی که همه اش غارت شد
بیش از پیرهنش پیکر پاکش پاره است
شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
#حسین_قربانچه
#حضرت_رقیه_س_شهادت
گل بوتهام ولی پُرخارم کویریام
من استخوانشکستهی راه اسیریام
میگفتی یک زمان که الهی عروسیات
اما کنون بیا به تماشای پیریام
آیا هنوز ناز مرا میکِشی پدر؟!
با این لباس پاره مرا میپذیریام؟!
بر پیکرم هزار اثر از تازیانههاست
آیه به آیه مصحفِ جوشن کبیریام
بازی نمیدهند مرا کودکان شهر
من میدوم، پدر! تو میآیی بگیریام؟
تقصیر من نبود که رویم شده کبود
خصم آمد و نواخت به رویِ حریریام
با دستهای سنگی خود روی صورتم
آنقدر زد که لَق شده دندان شیریام
این پیکرِ کبود، کفن را جواب کرد
انگار من هم عازم فرشِ حصیریام
#حسین_قربانچه
#امام_حسین_ع_مناجات
طوری که نم ز بحر کرم فیض میبرد
از فیضِ اشک، چشم ترم فیض میبرد
جان و دلم اگرچه نشد مَحرمش؛ ولی
هر شب همین که پشتِ درم، فیض میبرد
اینجا حسینیهست، شبش مثل کربلاست
هرکس که میرسد، ز حرم فیض میبرد
در مجلس حسین که خیرِ کثیر هست
اسمی هم از کسی نبرم، فیض میبرد
فهمیدم از مقام رفیعی که یافته
از یاحسینِ من، پدرم فیض میبرد
فطرس شدن بهانهی رفتن به کربلاست
اینگونه است بال و پرم فیض میبرد
از گرد و خاکِ روی سرِ زائران تو
تا شهرِ کُفر هم ببرم، فیض میبرد
وقتی که خونْ برای تو گریه کنم حسین
بیش از تمام تن، جگرم فیض میبرد
#حسین_قربانچه
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#حضرت_زینب_س_اربعین
نه بی رمق، نه کلافه، نه خستهی راهم!
چرا که پیش تو هستم، دگر چه میخواهم؟!
ملال نیست اگر خاکی است پیرهنم...
مرا گرفته در آغوش خود شهنشاهم!
مسیر عاشقی ما بزرگتر دارد...
در این مسیر کنار بقیة اللهم!
تمام عمرِ من این چند روز مستی بود...
چه خوب میگذرد با تو عمر کوتاهم
صدام کردی و گفتی بیا زیارت من
خودت رسیدی و بیرون کشیدی از چاهم
میان اینهمه زائر، کجایِ کارم من؟!
کجا من از جلوات مسیر آگاهم!
روایت است برای تو باید "آه" کشید
عزیز من نظری کن به گریهام، آهم!
شنیدهام که زن و بچهات اسیر شدند...
من و همه کسوکارم، فدای تو باهم!
به گیسوان سپیدِ حبیبِ تو سوگند
که از حرارتِ داغت زدل نمیکاهم
**
عقیله گفت: حسین آمدم زیارت تو
چقدر نیزه شکستهست بر سرِ راهم
برای دیدن عباس سخت دلتنگم
بگو کجاست حسین قبر کوچک ماهم؟!
#حسین_قربانچه و #سیدپوریا_هاشمی