eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
2 عکس
2 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
ام کلثومم و صد داغ به پیکر دیدم از همان کودکی ام داغ مکرر دیدم طفل بودم که ز خانه پدرم را بردند ریسمان دور سر فاتح خیبر دیدم مادرم حامله بود و پسرش را کشتند میخ را دوخته با سینه ی مادر دیدم پدرم در دل محراب دو تا شد فرقش جای یک ضربه ی شمشیر روی سر دیدم بعد بابا وسط طشت ز ظلم جعده پاره های جگر و خون برادر دیدم هر چه را دیده دو چشم تر من از طفلی بخدا کرب و بلا چند برابر دیدم ارباً اربا شدن ماه حرم کشت مرا مثل تسبیح تن پاره ی اکبر دیدم چه بگویم که چه دیدم که سه شعبه تیری گیر کرده به گلوی علی اصغر دیدم سخت تر از همه نحر گلوی آقا بود نیزه را در وسط گودی حنجر دیدم
اسیر و زخمی و غم‌دیده سرشار از تالم تو! به روی کودکان در اوج غمگینی تبسم تو! رباعی ساخت در اوج‌ بلاغت حضرت زهرا برای این رباعی چیست مصراع چهارم، تو! تو هم چون خواهرت محبوس زندان همان حاکم عزیزِ بین مردم او، غریبِ بین مردم تو! غریبی مثل مولایم علی بعد از رسول الله سلام ما به تو آه ای سلام بی علیکم تو! سلام ما به تو ای مهر پشت مهربان پنهان سلام ما به تو ای برف ساکت دختر باران سلام ما به غم وقتی که همراه شما باشد به صحرایی که با آل محمد آشنا باشد نمی‌دانیم و در این جهل ما تاریخ محکوم است تو زینب بوده‌ای یا خواهر تو ام‌کلثوم است؟ ستیغ خطبه‌ات دارد گواهی می‌دهد مارا کلامی این چنین از کیست غیر از دختر زهرا الا ای شعرهایت مطلع مرثیه‌خوانی‌ها! الا ای مهربان در کثرت نامهربانی‌ها! چرا مارا به بغضی ناگهانی می‌برد تاریخ و نامت را کنار آن فلانی می‌برد تاریخ معاذالله! وصل نور با ظلمت؟ چه می‌گویند؟ ببین پشت سر دخت علی ملت چه‌ می‌گویند؟ چه جای شکوه از بعضی روایت ها که می‌بینم مگر یک‌عده در تاریخ جز تهمت چه‌ می‌گویند؟ بگو آن را که می‌گویید نسبت داشت با مولا به او اولاد پیغمبر به جز لعنت چه‌ می‌گویند؟ چه پرسم بعد از این از عامّه وقتی که می‌بینم میان شیعیان یک‌ عده بی‌غیرت چه می‌گویند چه نسبت داشت کلثوم علی با قاتل زهرا چه نسبت بود کفر محض را با زینب صغری توحش را چه نسبت با حریر فاطمی اصلاً چه نسبت زاده‌ی صحاک را با زاده‌ی گلشن ببخشا شیعیانت را اگر کم گفته‌اند از تو فقط گه‌گاه در ماه محرم گفته‌اند از تو تو خود در سایه‌ی خورشید زینب مستتر بودی نبودیم اهل کشف امّا تو هم از اهل سر بودی مرا بشناس من کوهم که نزد تو حقیر آمد منم آن ابر پر باران که در باب‌الصغیر آمد به قربان برادر خواهرت، بانو مرا دریاب! فدای خاک پای مادرت، بانو مرا دریاب! اگر شعر مرا دیدند از حسن کلام توست که پای شعر شیعی تا ابد امضای نام توست
این قدر بگو غریب و مظلوم چرا؟ از مجلس اوست شیعه محروم چرا؟ زهرا! تو مگر که چند دختر داری؟ پنهان شده نام امّ کلثوم چرا؟
شام از نفس گرم تو محروم نشد آثار تو تازه ماند و معدوم نشد تو دختر بانوی خلافت شکنی! یک شام حریف ام کلثوم نشد
۲۷جمادی الثانی سالروز شهادت حضرت علیه السلام در اردهال عطر حضور داشت نفس های آخرش آغوش جان گشود جنان در برابرش تنگ غروب "درهء ازناوه " شوق وصل پیچید شور نعرهء الله اکبرش سلطانعلی ادامهء خط حسین بود در این مسیر خون خدا بود رهبرش جان داد یک قبیلهء عاشق به پای او در غربتی عجیب که سخت است باورش کرب و بلای دیگر شیعه شد اردهال یک باغبان و این همه گلهای پرپرش حُسن ختام بهتر از این می شود مگر ؟ در سجده بود کز تن او شد جدا سرش در جمعه ای که جلوهء شور و شعور بود پیچیده شد به قالی اندوه پیکرش جان ها فدای غربت جدش که بارها سیلی زدند بعد شهادت به دخترش اشک "کمیل" اگر که نمی‌شد روان ز چشم می‌سوخت در شرارهء اندوه دفترش...
حریم حضرت سلطانعلی صفا دارد نسیم تربت او عطر کربلا دارد به پایبوسش اگر با نیاز روی آری خدا به خاطر او حاجتت روا دارد گشوده بر قدم زائران خود آغوش چقدر عاشق دیدار آشنا دارد ز آستان ملک پاسبان تو مولا کجا روم که دلم کار با شما دارد حدیث غربت تو در دل زمان جاری است هنوز جلوه به قالی و چوب ها دارد به اشک دیده بشوییم گرد قالی را که هر چه دارد از آن قطعه بوریا دارد بسان چشمه ی فین عاشقانه می گرییم حساب گریه ی ما را فقط خدا دارد به کربلای علی ابن باقر از سر درد "کمیل" نای دلم شور نینوا دارد
سلام اي سيد وسلطان دلها درود اي عشق تو مهمان دلها سلام اي سبز پوش دشت اشراق به پابوست ملك پيوسته مشتاق زلال چشمه سار كوثري تو علي ابن امام باقري تو حديث عشق را فصل الخطابي گل صدبرگ عصمت وگلابي فروغ پنجمين مهر كمالي صفاي سرزمين اردهالي به باغ آرزوي ما بهاري حريم نور را آيينه داری سخاوت آبرومند عطايت شجاعت بوسه زد بر خاك پايت قيامت امتداد كربلا بود كه خونت جوشش خون خدا بود شهادت وامدار خون پاكت بهشت از عاشقان سينه چاكت گل توحيد شد خون جبينت فداي آن نماز آخرينت شكسته خاطريم از ماتم تو چه سنگين است انبوه غم تو غمت ياﺩ آور داغ حسين  است كه جاري اشك زهرا از دوعين است دهد بوي مدينه مشهد تو دلم شمع مزار و مرقد تو جلاي مهر ﺑﺮ آیينه ام زن مدال نوكري بر سينه ام زن نگاه خواهشم سوي  تو باشد « كميل » از جان ثناگوي تو باشد
سفره ی نذری مادر بازهم برکت گرفت نامت آمد جبرییل از زایران سبقت گرفت هرکسی از یک طریقی آمدوحاجت گرفت قالی کاشان به پایت بوسه زد قیمت گرفت خوب فهمیدی که عشق مردم ایران علی ست این همه راه آمدی گفتی فقط سلطان علی ست عشق از نور علی نوری مجدد آفرید ازهمان دم که علی ابن محمد آفرید مستی ماراخدا اینگونه بی حد آفرید حال مارا دید درایران دومشهد آفرید ازسرایران الهی کم نگردد سایه ات خوش به حال هرکسی که می شود هم سایه ات خوب بابایت برایت ماجرا را گفته بود داغ هارا دیده بود و روضه هاراگفته بود داغ سرهایی که شد از تن جدا را گفته بود باتو حتما ماجرای بوریاراگفته بود آمدی تامثل جد تشنه ات پرپرشوی دورازشهرخودت باشی و بی لشکر شوی . . . یاحسینی گفت و آنجا روضه را از سر گرفت تشنه بود و جام را از چشمه ی کوثر گرفت آنقدر کرب و بلا شد تا مدینه پر گرفت طبق رسم هاشمیون روضه ی مادر گرفت درنگاهم این پسر یک فرق دارد با پدر آه در اینجا حرم دارد پسر اما پدر.
در سجده ی حضور سرش چون بریده شد زیباترین حماسه ی عشق آفریده شد فریاد و شور و رزم و عطش چون حسین داشت سلطانعلی شهید مرام و عقیده شد اندوه او تداعی داغ محرم است پشت فلک دوباره ز ماتم خمیده شد یک دشت در برابر او پرپر از خزان او باغبان این همه گلهای چیده شد تا شد دلش هوایی دیدار روی دوست بر قامتش لباس شهادت بریده شد جریان گرفت در رگ خشکیده ی زمین خون خدا ز حنجر سرخش چکیده شد خورشید سر بریده بر آمد ز کوهسار در گوش شب پیام رسان سپیده شد در آن غروب تا که غریبانه پر کشید خطی ز خون به صفحه ی صحرا کشیده شد آغوش جان گشود به رویش بهشت قرب آوای" ارجعی" ز ملائک شنیده شد 
تا سجده برد ملت آزاده به خاک تن شسته به خون و آبرو داده به خاک سلطان علی از نسل امام باقر در مشهد اردهال افتاده به خاک ...... نسبت به امام باقرش داده خدا فخریه ز نسل طاهرش داده خدا مانند زیارت حسین است ، آری اجری که برای زائرش داده خدا ..... این گل که گلاب از او ببوید تاحشر خضرازحرمش حیات جوید تاحشر داغی که ز یاران شهیدش به دل است چون لاله ز تربتش بروید تاحشر
تشنه‌ی خونین بدن ، کشته‌ی در اردهال آه از آن ساعتی ، که میزدی بال بال زائر تو زائرِ... ، کشته‌ی در کربلاست زان که شبیه حسین ، سر از تن تو جداست بوی حسین شهید ، در حرمت می‌وَزَد گر که همه جان دهیم ، در غم تو می‌سِزَد قتلِگَهَت روضه‌ی ، بازِ شه کربلاست یاد تنی بی کفن ، روی لبم این‌ نواست: ...... (آه از آن ساعتی ، که با دل چاک چاک نهادی ای تشنه لب ، صورت خود روی خاک تنت به سوز و گداز ، لبت به راز و نیاز سوی خیامِ حرم ، دو چشم تو مانده باز آمده از خیمه گه ، خواهر غم دیده ات دید که شمر از جفا ، نشسته بر سینه ات گفت بده مهلتی ، تا برسم در برش برادرم تشنه است ، مبر سر از پیکرش)
السلام ای در جمالت نور وجه ذوالجلال ای غریب اردهال السلام ای شاهزاده، حجت الّهی خِصال ای غریب اردهال آه و واویلا جدا کردند سر از پیکرت مثل جد اطهرت از چه دانستند نامردانه خونت را حلال؟ ای غریب اردهال درهجوم تیرو نیزه ازنفس افتادی و... ازفرس افتادی و... بر زمین خوردی شبیه طائر بشکسته بال ای غریب اردهال مثل شهزاده علی اکبر شدی صد پاره تن زیر تیغ اهرمن مثل جدت بین مقتل حرمتت شد پایمال ای غریب اردهال مثــل جدت بی رمــق افتــــــــاده ای در قتلگاه بی معین و بی پناه خوب شد خواهر نبود وقتی تو می رفتی زحال ای غریب اردهال خواهری از خیمه تا مقتل صدا می زد حسین دست و پا می زد حسین زیر خنجـــــر نالـــه‌ی واغربتــــا می زد حسین دست و پا می زد حسین